معصومين : پيامبر ، حضرت زهرا ، امام علي ، امام حسين ، امام سجاد ، امام صادق ، امام زمان عليهم السلام
قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ [1]
- اي پـادشـه خـوبان داد از غـم تـنـهاييجان بي توبه لب آمد وقت است که بازآيي
- مشتاقي و مهجوري دور از تو چنانم کردکـز دسـت بـخواهـد شـد ايام شـکـيبايي
- دائم گل اين بستان شاداب نمي مانددريـاب ضـعـيـفـان را در وقـت توانايي
- اي درد توام درمان در بستر بيماريوي يـاد تـوام مـونـس در گـوشـه تنهايي
يکي از آثار و برکات صلوات عافيت است. وَ الْعَافِيَةَ مِنْ جَمِيعِ الْبَلَاءِ [2] يعني دين ما جسم ما خانواده ما ناموس ما مملکت ما امن از بلا باشند. براي اينکه عافيت زياد بشود بايد از خداي متعال تشکر با صلوات تشکر کنيم. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد: مَنْ صَلَّى عَلَيَّ مَرَّةً فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ بَاباً مِنَ الْعَافِيَةِ [3] هر کسي يک بار صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد خداوند با هر صلوات دري از درهاي عافيت را برايش باز مي کند.
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ[4] ماه خدا با برکت و رحمت به شما رو کرده است. پيامبر ما صلي الله عليه و آله و سلم، پيامبر رحمت است دين ما دين رحمت است. قرآن ما قرآن رحمت است. اهل بيت پيامبر عليهم السلام اهل بيت رحمت است. اصلا همه چيز دين ما همراه با برکت و رحمت است.
خداي متعال مي فرمايد: وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ[5] اي رسول ما تو را فقط به خاطر اينکه براي موجودات همه عالم اعم از جن و انس و فرشته ها رحمت باشي فرستاده ايم. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم حتي براي کفار هم رحمت هست چون هميشه تلاشش هدايت آنها بود.
در اسلام بعضا سخت گيري هايي مثل قطع کردن دست دزد، شلاق زدن يا سنگسار کردن، وجود دارد که اين به معناي عمل جراحي است. چاقويي که دکتر در اتاق عمل براي معالجه و خارج کردن غده سرطاني به بدن مريض ميزند. خيلي فرق مي کند با چاقوي کسي که از روي عداوت به بدن کسي مي زند. سخت گيري هاي اسلام از نوع اول است حتي جهنم خدا هم براي پاک کردن گناهان ماست و به خاطر محبت خداست.
در اسلام هم دستور داده شده است که افرادي که در جامعه غده سرطاني هستند بايد يا معالجه شوند يا از بين بروند براي اينکه کل جامعه از شر اين غده نجات يابد. اگر يک معتاد را راحت بگذاري تا آخر سال چندين جوان را معتاد مي کند. بهترين قانون، قانوني است که هم تشويق داشته باشد و هم تنبيه داشته باشد و الا اگر جامعهاي فقط يک طرف را بگيرد حتما متلاشي مي شود.
در روايتي داريم که عدهاي از مشرکين را دستگير کردند و به محضر پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم آوردند و ايشان مانند هميشه قيافه متبسمي داشتند. کافرها اعتراض کردند که آقا به ما گفتند شما مهربانيد اما ما را مي بينيد که در غل و زنجير هستيم و اذيت مي شويم ولي شما تبسم مي کنيد حضرت مي فرمايد تبسم من به خاطر اين است که ما مي خواهيم به زور هم که شده شما را هدايت کنيم و به بهشت ببريم. يعني حتي دستگيري شما و غل و زنجيرکردن شما هم به خاطر خودتان است نه اينکه ما از روي کينه شما را اذيت بکنيم.
در روايت داريم که تا قبل از بعثت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم شياطين تا آسمان چهارم مي توانستند بروند اما بعد از بعثت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم کاربردشان کم تر شده است و تا آسمان اول مي توانند بروند. اگر خواستند از آسمان اول نفوذ کنند خداوند آنها را با شهاب سنگ دور مي کند.
در روايت داريم که وقتي آيه وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ [6] نازل شد شيطان هم طمع کرد و آمد محضر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم عرض کرد من هم جزو عالم هستم سهم من از اين آيه چه مي شود؟ چون شيطان سجده بر حضرت آدم عليه السلام نکرد خداوند چند فرشته را مامور کرد که هميشه به پشت سر او ضربه اي بزنند. به برکت بعثت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به ملائکه امر شد که اين ضربه زدن را تعطيل کنند.
در روايات فرموده اند که بعضي از آيات خدا اميدوارترين آيات خدا هستند.
اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايد آيه إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ[7] أرجى آية في كتاب الله[8] است. خداي متعال در اين آيه فرموده است که نماز هاي پنج گانه را به جا بياوريد بعد مي فرمايد اعمال خوب مخصوصاً نمازهاي پنج گانه گناهان را از بين مي برد. اگر برعکس بود خيلي کار ما مشکل بود البته گناهاني مثل ظلم و بداخلاقي ثواب ها را از بين مي برد ولي قاعده کلي نيست. يعني مثلا يک درصد ثواب هاي شما از گناهان شما بيشتر باشد همه گناهان توسط ثواب ها از بين مي ر ود. در روايات داريم که مثل خواندن نمازهاي پنج گانه مثل اين است که کسي پنج بار در نحر آب خودش را بشويد امکان ندارد که در اين بدن چرکي باقي بماند.
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايد يکي ديگر از اميدوارکننده ترين آيه هاي قرآن وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ[9] خداي متعال مي فرمايد مشکلاتي که به شما رو مي کند به خاطر اعمال خودتان است و خدا از خيلي از گناهاني که انجام مي د هيد و اشتباهي مرتکب مي شويد گذشت مي کند. در روايت داريم اگر خراشي به پايتان مي افتد ببيند چه اشتباهي انجام داده ايد که اين مشکل برايتان پيش آمده است. البته بلاهاي معصومين عليهم السلام امتحان است و مقامشان را بالا مي برد و حساب آنها با ما فرق مي کند.
يکي مي گفت در جواني خيلي مشکلات مالي داشتم از طرفي هم براي ما مهمان آمده بود از طرفي هم بايد اجاره خانه مي دادم. صاحب خانه شاگردش را فرستاد دنبال اجاره و من گفتم ندارم. شاگردش گفت اوستا به من گفته تا اجاره را نگيرم، برنگردم. يک پس گردني به شاگرد صاحب خانه زدم گفتم برو بده به اوستات. اين آقا گفت فردا در پياده رو مي ر فتم ناگهان پس گردنم آتش گرفت. برگشتم گفتم آقا چرا مي زنيد گفت ببخشيد خيلي عذر مي خواهم چند روزي بچه ام از خانه رفته و من فکرکردم که شما پسرم هستيد به خاطر همين شما را زدم. گفتم دستت درد نکند من زدم که خورم وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ قرآن مي فرمايد هر مشکلي که پيش مي آيد خودتان را مقصر بدانيد و بدانيد که از طرف خودتان است دنيا دار مکافات است روايت داريم اگر چاه براي برادر مومنت مي کني خود تو در آن چاه گير خواهي کرد.
يک آقايي چند سال قبل به يک مومني اتهام فحشا داد چند روز بعدخودش به همان گناه متهم شد و از ترس آبرويش چند سال است از ايران فرار کرده است.
اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايد خدا در اين آيه فرموده است که خدا از اکثر بدي هاي ما گذشت مي کند و بعضي از آنها را مؤاخذه مي کند و درصد کمي از گناهان مومنان را خدا مؤاخذه مي کند. اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايد آن هم در اين دنيا است. يعني اکثرا پرونده دوستان اهل بيت عليهم السلام در اين دنيا پاک مي شود.
سومين آيه که خيلي اميدوارکننده است امام صادق مي فرمايد. وَ لَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى[10] پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم هنگام رحلت جبرئيل نازل شد که اي پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم درهاي آسمان باز است و فرشته ها همه منتظر تشريففرمايي شما هستند. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود اي جبرئيل اين ها دل من را شاد نمي کند براي امت من چي آوردهاي گناه امت من فکرم را مشغول کرده و دغدغه دارم چه بشارتي آورده اي. جبرئيل اين آيه را آورد وَ لَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى يعني اي حبيب من آن قدر به تو ببخشم تا راضي بشوي يعني اجازه مي د هم آن قدر از اين امت شفاعت کني تا راضي بشوي. آنهايي که پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را به خشونت اتهام مي زنند خيلي جاهلند حضرت تا آخرين لحظه هاي عمرشان به فکر اين امت بوده اند.
يکي از علماي بزرگ قم که امام جماعت صحن کربلاي آقا ابا عبدالله عليه السلام بودند مي فرمودند پيرمرد مجردي در کربلا بود به نام حاج عباس رشتي که خيلي به امام حسين عليه السلام علاقه داشت. عشق امام حسين عليه السلام او را به کربلا کشيده بود و زندگي خيلي سادهاي داشت يک اتاقي هم اجاره کرده بود گاهي کارهاي دستي انجام مي داد. مثلا يک چيزي خريد و فروش مي کرد. يک کارش خدمت به مجالس امام حسين عليه السلام بود و آب به عزاداران مي داد.
آن عالم مي گفت اين پيرمرد زيلوهاي حرم را جمع مي کرد و پهن مي کرد و براي نمازجماعت خيلي هم سرحال و بانشاط بود. زمان وفات يکي از امامان عليهم السلام از خانه بيرون آمدم در بين راه يکي از وعاظ کربلا به من گفت حاج عباس رشتي مريض و در حال جان دادن است و در کربلا غريب است اگر مي شود از ايشان عيادتي داشته باشيد و ما چهار نفر بوديم وارد اتاق شديم ديديم که يک زيلوي و لحاف و تشک و پتوي کهنهاي رويش کشيده و يکي از رفقايش هم از او پرستاري مي کند. حاج عباسي که هر وقت ما را مي ديد سلام مي کرد دست به سينه مي شد خيلي سر حال بود اما ديديم الان در رخت خواب افتاده و در حال جان دادن است ديگر نه مي تواند بنشيند نه مي تواند جواب سلام بدهد. ديدم حالش خيلي وخيم است و در حال سکرات مرگ است دور بسترش نشستيم و به رفقا گفتم لحظه آخر خيلي مهم است که به چه حالت بميرد عبرت بگيريم قبل از اينکه ديگران از ما عبرت بگيرند به اين واعظ گفتم که الان فرصت خوبي است تا يک روضه براي امام حسين عليه السلام بخوانيم. اين هم که نوکر امام حسين عليه السلام است واعظ گفت چشم و شروع کرد: السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ [11] هنگام روضه خواندن همه با چشم خود ديديم حاج عباس پتو را کنار زد و بلند شد و مودب نشست حالا ما هم درايم با تعجب نگاه مي کنيم رويش را به طرف راست چرخاند و شروع به گريه کرد و گفت السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ[12] قربان قدم هايتان من پيرغلام چه لياقتي داشتم که به عيادت من بياييد السَّلامُ عَلَيْكَ يا امِيرَ الْمُؤْمِنِينَ[13] السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ [14] همين طور سلام داد تا رسيد به امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف به آقا هم سلام داد گفت قربانتان بروم من کجا عيادت شما و از همه تشکرکرد و بعد دراز کشيد مثل اينکه صد سال است که مرده باشد نه قلبش کار مي کند نه نبضش کار مي کند و به رحمت خدا رفت. بعد از اينکه به رحمت خدا رفت من به رفيقش گفتم که آقا شما جنازه را برنداريد گفت چرا. گفتم اين پير غلام امام حسين عليه السلام بوده امام حسين عليه السلام به او نظر کرده و قبولش کرده است چهارده معصوم عليهم السلام به ديدارش آمده است. بايد مثل يک مرجع تقليد تشييع جنازه اش کنيم. گفت ما آمديم به منزل به وعاظ گفتيم که بالا منبر بگوييد به علماي نجف گفتيم که درستان را تعطيل بکنيد به بازاري ها گفتيم بازار را ببنديد به هيئتي ها گفتيم که فردا بايد يک دستهاي مثل عاشورا براي يک عاشق امام حسين عليه السلام راه بندازيد مي گفت کربلا يک حالت عجيبي پيدا کرده بود هيئت ها مي آمدند به سروسينه اشان مي زدند چون براي همه جريانش را گفته بوديم. يا حسين يا حسين مي گفتند گريه مي کردند براي يک غلام غريب امام حسين عليه السلام غوغا شد. به متولي حرم زنگ زدم و بهترين جاي حرم را برايش يک قبر آماده کردم و در حرم دفنش کرديم.
در حوزه هم براي حاج عباس مجلس ختم گرفتيم. يک آيت اللهي در کربلا بود به نام آيت الله سيبويه عموي آيت الله سيبويهاي که در زمان ما هستند پيرمردي بود حدود نود سال ايشان هم در مجلس ختم شرکت کرد. به من فرمودند که منبر ختم اين آقا را من مي روم، همه تعجب کردند. ايشان عصازنان آمدند در پله اول منبر نشستند بعد از قرائت قرآن گفت که مردم مي دانيد که من اهل منبر و سخنراني نيستم ولي آمده ام جرياني از حاج عباس رشتي برايتان بگويم. گفت که وقتي فلاني به من زنگ زد و گفت من در موقع جان دادن کنار بسترش بودم و چهارده معصوم به ديدنش آمدند؛ وقتي تلفن را قطع کردم خيلي گريه کردم دلم شکست که من اين قدر در حوزه بودم در حرم آقا امام جماعت بودم نکند من را قبول نکرده باشند من به حال خودم گريه کردم خسته شدم خوابم برد خواب ديدم حاج عباس در باغي از باغ هاي بهشت است خيلي سرحال و خوشحال جوان و زيبا. گفتم حاج عباس چطوري! گفت وقتي که من را در قبر گذاشتيد قبر من وسيع و باز شد نوراني شد ديدم آقا اباعبدالله الحسين عليه السلام تشريف آوردند فرمود تو غلام من بودي من را آورد در اين باغي که مي بيني از باغ هاي برزخي است اين باغ را به من مرحمت کردند. فرمودند حاج عباس همين جا باش در قيامت هم مي آيم تو را مي برم در بهشت کنار خودم قرار مي د هم. بعد گفت آقاي سيبويه برو به مردم بگو هر چه هست در خانه سيدالشهدا عليه السلام است. جاي ديگر خبري نيست هر خيري است در خانه امام حسين عليه السلام است.
روايت داريم بهشت را خدا از نور جمال ابا عبد الله الحسين عليه السلام خلق کرده است. يک روايت عجيبي هم براي کساني که براي ابا عبدالله عليه السلام گريه مي کنند ديدم که امام صادق عليه السلام فرمود: فَلَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنْ دُمُوعِهِ سَقَطَتْ فِي جَهَنَّمَ لَأَطْفَأَتْ حَرَّهَا[15] حرارت آتش جهنم را خاموش مي کند. بي خود نيست که امام سجاد عليه السلام، سي و پنج سال گريه مي کرد.
امام سجاد عليه السلام اول کسي بود که عزاداري را شروع کرد و از تربت آقا ابا عبدالله عليه السلام مهر و تسبيح درست کرد هر وقت آب مي ديد شروع به گريه مي کرد مي فرمود: قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه و آله و سلم جَائِعاً قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ عَطْشَاناً [16] پدرم امام حسين را با لب تشنه به شهادت رساندند هر وقت غذا مي آوردند گريه مي کردند مي گفت پدرم ابا عبدالله عليه السلام را با شکم گرسنه به شهادت رساندند هر وقت قصابي گوسفندي را ذبح مي کند حضرت مي فرمودند که آيا به اين گوسفند آب داده ايد؟ مي گفتند: آقا ما سنت و رسم مان است. هميشه آب مي دهيم مي فرمودند: اما پدرم ابا عبد الله عليه السلام را با لب تشنه شهيد کردند.
من نمي دانم واقعاً بر امام سجاد عليه السلام چه گذشته است مي پرسند آقا چه وقت بيش از همه به شما سخت گذشت؟ سه بار فرموده: الشام الشام الشام امان از زخم زبان، بگويند اينها خارجي هستند کافر هستند اينها اصلا مسلمان نيستند در شام جشن گرفتند و هلهله کردند که خارجي ها را مي خواهند وارد شام کنند ولي يکي از جاهايي که براي امام سجاد خيلي سخت گذشت آن لحظه آخري بود که بدن قطعه قطعه پدر را در يک حصيري گذاشت وارد قبر شد اما ديدند آقا از قبر بيرون نمي آيد. خيلي سخت بود براي آقا. معمولا بدن را بايد رو به قبله بخوابانند و طرف راست صورت را بر روي خاک بگذارند اما بدن اباعبدالله عليه السلام سر نداشت. آقا خاک روي قبر ريختند با انگشت نوشتند هذا قبر الحسين بن عليّ بن أبي طالب الذي قتلوه عطشاناً غريباً[17]
[1]. وسائل الشيعة / شيخ حرعاملي / 10 / 313 / 18- باب تأكد استحباب الاجتهاد في... / ص:303.
[2]. الكافي / شيخ کليني / 2 / 587 / باب دعوات موجزات لجميع الحوائج للدن... / ص:577.
[3]. مستدرك الوسائل / محدث نوري / 5 / 333 / 31- باب استحباب الإكثار من الصلاة... / ص:328.
[4]. أمالي الصدوق / 93 / المجلس العشرون .... / ص:93.
[5]. الأنبياء: 107.
[6]. همان.
[7]. هود: 114.
[8]. بحارالأنوار / مجلسي / 67 / 238 / باب 54- الإخلاص و معنى قربه تعالى... / ص:213.
[9]. الشورى: 30.
[10]. الضحى: 5.
[11]. مفاتيح الجنان / شيخ عباس قمي / 1 / 456 / أول زيارت عاشوراء معروفه است..... / ص: 456.
[12]. مفاتيح الجنان / شيخ عباس قمي / 1 / 56 / ذكر زيارت حضرت رسول صلى الله عليه و آله.... / ص:56.
[13]. الإقبال بالأعمال الحسنة / سيدبن طاووس / 2 / 273 / فصل(13) فيما نذكره من تعيين زيارة لمولانا.... / ص:273.
[14]. بحارالأنوار / مجلسي / 97 / 198 / باب 5- زيارة فاطمة صلوات الله عليها.... / ص:191.
[15]. وسائل الشيعة / شيخ حرعاملي / 14 / 507 / 66- باب استحباب البكاء لقتل الحسين... / ص:500.
[16]. وسائل الشيعة / شيخ حرعاملي / 3 / 282 / 87- باب جواز البكاء على الميت و... / ص:279.
[17]. مع الركب الحسينى (ج 5) / محمدجعفرطبسي / 148 / ولكن هل يمكن الأخذ بهذا الرأي!؟..... / ص: 141.