دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

داستان فرو ریختن دیوار مدرسه علمیّه نهاوند

No image
داستان فرو ریختن دیوار مدرسه علمیّه نهاوند

داستان فرو ریختن دیوار مدرسه علمیّه نهاوند:

سالى که آیت الله نهاوندى از نجف اشرف به ایران بازگشت، پس از چندى جهت به جاى آوردن صله رحم و دیدار با مؤمنین شهر و ارشاد آنان، به نهاوند تشریف آوردند با ورود ایشان به شهر، طبق معمول، جلسات موعظه ایشان سر و صدایى به پا کرد و مؤمنین دسته دسته خود را به جلسات ایشان مى رساندند روزى پس از جلسه، تصمیم بر این شد که کسانى که تمایل دارند به اتفاق ایشان به زیارت مرقد شریف مرحوم میرزا آقا(قدس سره) بروند ایشان پیشاپیش جمعیّت حرکت مى کنند وقتى که در «راسته میرزا آقا» به مدرسه علمیه مى رسند، ایشان توقف مى کنند و مى گویند: این مدرسه به گردن ما حق دارد و سپس راه را کج کرده و از کوچه «آقا نور» به مسیر ادامه مى دهد برخى اظهار مى کنند: آقا! از این مسیر راه طولانى مى شود ایشان جوابى مى دهد، ولى چیزى نمى گذرد که دیوار مدرسه که ارتفاع بلندى داشت، با صداى مهیبى فرو مى ریزد و مردم از این حادثه وحشتناک جان سالم به در مى برند این جاست که در شهر غوغایى برپا مى شود و ارادت نسبت به ایشان افزوده مى گردد

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

پر بازدیدترین ها

No image

آموزه‌هاي قرآني خطبه فدكيه 4(ويژگي هاي پيامبر و اميرالمؤمنين عليهم السلام)

علی جان سفارش هایی دارم، نخست اینکه مرا شب غسل بده، شب کفنم کن و شب بدنم را به خاک بسپار؟! مگذار آن دو نفر بر بدنم نماز بخوانند و در تشییع جنازه ام حاضر گردند. علی جان! وقتی بدنم را به خاک سپردی، زود از کنار قبرم نرو؛ «اجْلِسْ عِنْدَ رَأْسِی» بالای سرم بنشین، برایم قرآن و دعا بخوان!
Powered by TayaCMS