سخنچینی
قال علی(ع): «ایّاک و النّمیمة فانّها تزرع الضّغینة و تبعّد عن اللّه و النّاس»
سخنچینی یعنی افشا کردن رازی که افشای آن بد است و موجب ناراحتی دیگران میشود، خواه برای آنکه از او نقل شده بد باشد یا از نظر آنکه برای او نقل شود یا برای شخص ثالثی، و خواه افشای راز بهوسیله گفتن باشد یا با نوشتن، اشاره و یا با سایر اسباب، و خواه آن رازی که فاش میکند کردار کسی باشد یا گفتارش، و خواه افشای آن راز عیبی بر آن شخص باشد یا نه، بلکه حقیقت سخنچینی افشای راز و کشف نهانی است که افشای آن بد است، و آن گناه است؛ مگر در جایی که افشای آن برای مسلمانی سودی داشته باشد یا از معصیتی جلوگیری کند، چنانچه اگر ببیند کسی مال دیگری را برداشت که به خاطر حق آن کس که مالش رفته گواهی دهد، و اما اگر ببیند کسی مال خود را پنهان میکند، بازگو کردن آن سخنچینی است.[1]
بر اساس روایات سخنچین از شرورترین امت اسلام است؛ چون با رفتار و گفتار خویش زمینه تفرقه را فراهم میآورد و عیوب مخفی و آشکار دیگران را بر ملا میکند. بر طبق قول حضرت امیر(ع) چنین شخصی نه تنها در آتش جهنم خواهد افتاد، بلکه به علت شدت عذابش موجب ناراحتی و عذاب دیگر جهنمیان خواهد شد.[2] از سوی دیگر دوستی با افراد سخنچین موجب آسیب است، چون فرد سخنچین که برای تو سخنچینی کند، از تو نیز برای دیگران نیز سخنچینی خواهد کرد.[3] به داستان ذیل دقت نمایید؛
نقل شده مردی غلامی داشت و وقتی خواست او را بفروشد، به مشتری گفت: این غلام عیبی جز نمّامی ندارد. مشتری گفت: مانعی ندارد. وقتی غلام را به منزل برد، پس از چند روز غلام سخنچین به زن آن مرد گفت شوهرت تو را دوست ندارد و قصد بد و اذیّت برای تو دارد، ولی من راهی بلدم که میتوانی علاقه او را به خودت جلب کنی. وقتی شوهرت خوابید، با تیغ چند تار مو از پشت گردن او بردار. زن قبول کرد.
غلام سخنچین نزد ارباب رفت و به او گفت همسرت با مرد دیگری رفیق شده و قصد جان تو را دارد؛ اگر باور نداری شبهنگام خودت را به خواب بزن و از زیر چشم مواظب او باش. مرد خود را به خواب زد و زن را در حالیکه تیغ به دست مشغول کندن مو از گردن او بود، دید و زن را گرفت و کشت. فامیل زن تحریک شدند و به نزاع برخاستند و طایفه مرد هم به کمک او آمدند و این نزاع مدّتها ادامه داشت.[4]
میان دو کس جنگ چون آتش است سخنچین بدبخت هیزمکش است
کنند این و آن خوش دگر باره دل وی اندر میان کوربخت و خجل
میان دو تن آتش افروختن نه عقلست خود را در آن سوختن
موجبات سخنچینی[5]
1- قصدِ بد کردن و زیان رساندن به کسی که از او سخن گویند.
2- اظهارِ دوستی و خیرخواهی نسبت به کسی که این سخن را با او گویند؛ به قصدِ استفاده و طرفداری او یا به مقصدِ دیگری.
3- خوشصحبتی و ورود در سخن زیادی
وظیفه در برابر نمّام
1- باور نکند، زیرا سخنچین فاسق است و خدا از قبولِ قول فاسق منع کرده، مگر آنکه بازرسی شود.
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِینَ:
ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد، درباره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید!»[6]
2- او را از آن نهی کند و اندرزش دهد و کارش را زشت شمارد، خدا فرموده: «امر به معروف کن و نهی از منکر».
3- به خاطر خدا او را دشمن دارد، زیرا خدا سخنچین را دشمن دارد و دشمنی با دشمنِ خدا لازم است.
4- به مجرد گفته سخنچین به برادر دینی بدگمان نشود، زیرا خدا میفرماید: «کناره کنید از بسیاری گمانها»، بلکه صبر کند تا علم پیدا کند.
5- سخنِ او موجب بازرسی و تجسس نگردد، زیرا خدا فرموده: (به مجرّد گمان) «تجسّس نکنید».
6- کار نمّام و سخنچین را برای خود نپسندد و گفتار ناهنجارِ او را برای دیگری حکایت نکند.
برخورد ائمه با سخنچین
مردی به حضرت علیبن الحسین(ع) عرض کرد: فلان شخص دربارهی شما چنین و چنان میگوید. حضرت به او فرمود: حق برادری برادرت را بهجا نیاوردی، با اینکه او تو را امین دانست، تو دربارهی او خیانت کردی و نیز احترام ما را هم نگاه نداشتی، زیرا ما از تو سخنی شنیدیم که نیاز و احتیاجی به شنیدن آن نداشتیم. آیا نمیدانی که سخنچینان سگهای دوزخند. به برادرت بگو مرگ برای همهی ماست و قبر ما را دربر گیرد، روز قیامت وعدهگاه ماست، خدا در آن روز بین ما قضاوت کند.[7]