نویسنده: علی مهدوی
در بیان آداب معاشرت اجتماعی
افراد جامعه اسلامی در برخورد و معاشرت با دیگران لازم است آدابی را رعایت فرمایند که در قرآن کریم به آنها اشاره و بر رعایت آنها تاکید شده است. در اینباره، در قرآن کریم، به طور کلی به دو دسته از آیات بر میخوریم:
نخست، آن آیاتی هستند که به عموم افراد مربوط میشوند و به آداب و دستوراتی اشاره دارند که عمومی اند و همه ملزم به رعایت آنها هستند و یا عمومیاند و درباره همه افراد و اعضای جامعه باید رعایت شوند. دسته دوم، آیاتی هستند که در اصل، عمومی نیستند و آدابی را مطرح میکنند که به رسول اکرم(ص) مربوط میشوند؛ هر چند این دسته از آیات نیز توسعه پذیرند و ثانیاً و بالعرض، دیگران را هم در بر میگیرند.
1. دسته نخست، که آداب عمومی را مطرح میکنند و به عموم افراد و اعضای جامعه مربوط میشوند، درباره آداب مختلفی سخن میگویند که به کیفیت رفتن به خانه دیگران، یا تناول از غذای دیگران، یا کیفیت برخورد و ملاقات با دیگران و نظایر اینها مربوط میشوند و در این زمینهها توصیهها و دستوراتی دارند که بر شخص مسلمان و مومن رعایت آنها ضروری و یا دستکم مطلوب و مستحسن است. در اینجا به برخی از این آداب و آیات مربوط به آنها اشاره میکنیم.
الف) سلام کردن و انس گرفتن
یک مسلمان هنگامی که میخواهد وارد خانه دیگران شود، این کار، از نظر اسلام، آدابی دارد که باید آنها را رعایت کند. نخستین مورد از آداب ورود به خانه دیگران و یا حتی برخورد و ملاقات با دیگران، سلام است. سلام کردن به صاحبخانه و انس گرفتن با او، که طبعاً با نوعی احوالپرسی و تعارفات انجام میگیرد، جزء نخستین و مهمترین آداب اسلامی است که هنگام رفتن به منزل دیگران لازم است رعایت شود و نمیتوان سرزده و بی سر و صدا وارد خانه مردم شد، بلکه در گام نخست و قبل از هر چیز باید با نرمی و آرامش، او را متوجه ورود خود کرد و با او ارتباط دوستانه و انس برقرار نمود تا وحشت زده، مضطرب و نگران نشود، به او گمان بد نبرد و عکس العمل نامطلوبی از خود نشان ندهد. سپس با سلام و درود و سپاس، محبت و همدلی خود را به وی منتقل کرد و او را از خود کاملا مطمئن ساخت.
قرآن کریم در تعدادی از آیات به سلام کردن توصیه کرده، یا از سلام به شکلی ستایش آمیز یاد میکند. در یک آیه میفرماید:
«یا ایها الذین آمنوا لاتدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتی تستانسوا و تسلموا علی اهلها ذلکم خیر لکم لعلکم تذکرون»
ای کسانی که ایمان آوردهاید، به هیچ خانهای جز خانه خود وارد مشوید مگر پس از آنکه قبلا انس بگیرید (تا ساکنان آن، متوجه آمدن و برخورد دوستانه شما شوند) و به اهل خانه سلام کنید که این برای شما بهتر است، باشد که متوجه (اهمیت این دستور) شوید»(نور: 27).
در آیه دیگری میفرماید:
«فاذا دخلتم بیوتا فسلموا علی انفسکم تحیه من عندالله مبارکه طیبه کذلک یبین الله لکم الآیات لعلکم تعقلون»
«پس چون داخل خانهها یی شدید، به خودتان سلام کنید که این یک تحیت (و دعای زندگی) پر برکت و پاکیزه ای از سوی خدا است. خداوند این چنین آیات خود را برای شما بازگو میکند، شاید بیندیشید»(نور: 61).
نکته جالبی که توجه مفسران را به خود جلب کرده این است که چرا خداوند در این آیه، به مومنان دستور میدهد که به هنگام ورود بر خود سلام کنند؟ آنان دو پاسخ متفاوت به این سئوال دادهاند که خالی از لطف نیست و میتوان هر یک از آن دو پاسخ را با قراین و شواهدی تایید کرد:
بعضی گفتهاند: منظور اصلی آیه این است که به اهل خانه سلام کنید؛ ولی از آنجا که مومنان به منزله یکدیگر شمرده شدهاند، سلام به دیگران، سلام به خویش تلقی شده است. این گونه اطلاق در قرآن، موارد مشابهی نیز دارد که خداوند «انفسکم» را به دیگرانی اطلاق کرده است که از جهت خاصی به منزله خود انسان شمرده شدهاند؛ مانند:
«لاتسفکون دمائکم و لاتخرجون انفسکم من دیارکم»
«خون خود را نریزید و خود را از خانهها تان بیرون مکنید»(بقره: 84)
که در آیه بالا منظور از «انفس» خود اشخاص مورد خطاب نیست؛ زیرا معنا ندارد که خود را بکشد یا خود را از خانه خود بیرون و در به در کند.
بعضی دیگر از مفسران، از این آیه و از جمله «فسلموا علی انفسکم» استفاده کردهاند که اگر به هنگام ورود، کسی در خانه نباشد، باز هم سلام کردن لازم است؛ ولی از آنجا که صاحبخانه یا کس دیگری در خانه نیست، شخصی که وارد میشود، باید به خودش سلام کند؛ چنان که در یکی از سلامهای نماز هم به خودمان سلام میکنیم و میگوییم:
«السّلام علینا و علی عباد الله الصالحین»
سلام بر ما و بر بندگان شایسته خدا. به هر حال، سلام کردن، درود و تحیتی پر برکت و پاکیزه است از سوی خداوند. پر برکت است که آثار خوب و مفیدی در زندگی اجتماعی انسان دارد. پاکیزه است؛ زیرا با طبع انسان، سازگار است و نفوس انسانی، آن را میپسندند. مردم از سلام خوششان میآید و با آن، احساس آرامش میکنند.
در اسلام به مومنان سفارش و تاکید شده است که به یکدیگر سلام کنند. پیغمبر اکرم(ص) به زنان و کودکان نیز سلام میکردند. سلام با سلامتی هم خانواده است و مفهومش این است که هیچ خطر و تهدیدی از سوی سلام کننده، متوجه مخاطب او نیست. این شعار اسلامی، که به عنوان تحیت و تعارف، به هنگام رو به رو شدن و ملاقات مسلمانها با هم، از سوی هر یک به دیگری، ادا میشود، در قرآن کریم، انجام آن، با تاکید سفارش شده است. شاید یکی از حکمتهای سلام این باشد که هر انسانی در زندگی خود پیوسته، نگرانیها ، ترسها و اضطرابهایی دارد و با هر کسی هم که برخورد میکند، چون احتمال میدهد که از سوی او ضرری متوجهش شود، نوعی نگرانی و اضطراب به او روی میآورد. بنابراین، نخستین چیزی که در هر ملاقات و برخورد انسانها مطلوب و شیرین است، بر طرف شدن این نگرانی و دلهره خواهد بود تا انسان احساس آرامش کند و مطمئن شود که از سوی آن شخص، ضرری به او نمیرسد و خطری او را تهدید نمیکند؛ چرا که هیچ چیز برای انسان مهم تر از دفع ضرر نیست و پس از این است که میتواند احساس آرامش کند، درست برخورد کند و درست تصمیم بگیرد.
بنابراین، در اولین برخورد، بهترین چیزی که باید مسلمانها رعایت کنند، دادن امنیت و آرامش به طرف مقابل و مخاطب خویش است تا مطمئن شود که از طرف مقابل ضرری متوجه او نیست. مسلمانان موظفند با سلام کردن به یکدیگر، در لحظه برخورد، این احساس را در روان یکدیگر ایجاد کنند که این، مسئله بسیار مهمی است و ما نمیتوانیم درست آن را ارزیابی کنیم که چقدر برای زندگی انسان اهمیت دارد تا آنجا که میتوان گفت: پایه و اساس دیگر ابعاد زندگی انسان است. اهمیت و ارزش سلام تا آنجا است که بهشت، که سمبل نعمت، و آسایش و زندگی شیرین انسان است، «دار السلام»، نامیده شده و به نوبه خود، اهمیت سلامتی و امنیت را میرساند.
امنیت و سلامت، از دید همه اندیشمندان مکتبهای سیاسی نیز اهمیت والایی دارد و نخستین، مهم ترین و عمومی ترین هدف هر نظام سیاسی، تامین امنیت و سلامت و آرامش افراد جامعه است که پس از فراغت از آن میتواند برای اهداف دیگر قدم بردارد. از این رو است که مکتبها یی دیگر، غیر از اسلام نیز بر این حقیقت تاکید کرده و دیدگاهها و نظریاتی بر اساس آن ارائه دادهاند و حتی بعضی از آنها در این مورد، راه افراط و مبالغه را پیمودهاند؛ از آن جمله، پیروان مکتب اگزیستانسیالیسم معتقدند که زندگی با دلهره و اضطراب توام است و اصلا زندگی بدون دلهره و اضطراب، امکان و تحقق خارجی ندارد.
به هرحال، این حقیقتی آشکار است که نخستین چیزی که مورد توجه یک موجود باشعور، بویژه انسان قرار میگیرد و برای وی ارزش حیاتی دارد، احساس امنیت و آرامش در زندگی است، احساس اینکه جان و مال و هر چیز دیگری که او به آنها علاقه دارد، از هیچ سویی تهدید نمی شود و هیچ زیانی به وی نمی رسد. بنابراین، در روابط اجتماعی، نخستین چیزی که باید تامین شود، همین احساس امنیت و آرامش خاطر انسان است این اساس و پایه اصلی زندگی انسان است که اگر تامین نشود، زندگی اجتماعی، برای او هیچ ارزشی ندارد.