دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

سید ابوالحسن اصفهانی(آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی)

سید ابوالحسن اصفهانی(آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی)
سید ابوالحسن اصفهانی(آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی)

آیت الله العظمى

سید ابوالحسن اصفهانى

متوفاى 1325 ش

عنوان مقاله: شـکوه مرجعیت

نویسنده: محمد اصغرى نژاد

سید ابوالحسن در سال 1284 ق در دهکده کوچک «مدیسه» لنجان اصفهان پا به عرصه وجود نهاد([1]) وى در اصل از سادات موسوى شهر بهبهان بود سالها پیش از تولد وى پدر بزرگش سید عبدالحمید از بهبهان به اصفهان نقل مکان کرده بود سید عبدالحمید از عالمان وارسته نجف و از شاگردان آیت الله شیخ محمد حسن نجفى معروف به «صاحب جواهر» بود او پس از مراجعت از نجف در اصفهان و لنجان ساکن شد و تا پایان عمر در آنجا به تدریس و انجام امور شرعى اشتغال داشت

سید محمد پدر سید ابوالحسن نیز در همان ایامى که سید عبدالحمید به منظور فراگیرى علوم دینى به عراق مهاجرت کرده بود، در کربلا متولد شد ایشان اگر چه از زمره عالمان شمرده نمى شد مردى خداترس و روشن ضمیر بود که پس از وفات در شهرستان خوانسار به خاک سپرده شد

تحصیلات

سید ابوالحسن دروس ابتدایى طلبگى را در زادگاه خود روستاى «مدیسه» لنجان نزد یکى از روحانیان آن دیار آغاز نمود و پس از گذراندن دوره ابتدایى تصمیم گرفت به حوزه علمیه اصفهان که در آن عصر یکى از حوزه هاى مهم شیعى به شمار مى رفت مهاجرت نماید براى این منظور با پدرش سید محمد به مشورت پرداخت اما پدر که از رنجهاى دوران طلبگى بر فرزند اندیشناک بود با وى موافقت نکرد این ممانعت رفته رفته اشتیاق تحصیل را در آن فرزند نیک فرجام شدت بخشید و وى را بر هدف خود استوارتر مى ساخت تا اینکه سرانجام پدر را بر این سفر آسمانى با خویش همراه ساخت

در اصفهان

سید ابوالحسن در اوایل بلوغ هنگامى که فقط چهارده بهار را پشت سر نهاده بود، به اصفهان رفت و در مدرسه «صدر» حجره اى گرفت و به درس و بحث مشغول شد شبى از شبهاى زمستان وقتى پدرش براى دیدن فرزند خود به حجره او رفت با وضع نابهنجارى روبرو شد حجره او را خالى از هر گونه وسایل ابتدایى براى زیستن دید نه فرش و گلیم و زیراندازى، و نه چراغى براى روشن کردن حجره دلسوزیهاى پدر نسبت به نوجوان بى قرارش بار دیگر با کلماتى مأیوس کننده روح او را آزرده خاطر و دل شکسته نمود در این حال رو به سوى قبله ایستاد و امام زمان (عج) را مورد خطاب قرار داد و با چشمانى اشکبار و لحنى ملتمسانه از مولاى خود عنایتى کارساز را تقاضا کرد شرح توجه و لطف حضرت به وى مجالى دیگر مى طلبد اما همین اندازه کافى است بدانیم که در پى آن توسل، روح امید و گشایش به جان و راه او دمیدن آغازید و توفیقات وى را انبوه ساخت

طولى نکشید که ایشان پس از مدتى فراگیرى علوم دینى با قلبى شادمان به «مدیسه» بازگشت([2])

او در اصفهان از محضر استادانى همچون :

آیت الله کلباسى، آیت الله چهار سوقى، آیت الله درچه اى، آیت الله جهانگیرخان قشقایى وبهره هاى فراوان برد و در همین ایام خود نیز به تدریس ادبیات عرب و فقه و اصول مى پرداخت([3])

در عراق

او نزدیک به ده سال چون پیکارگر میدانهاى جهاد در حوزه علمیه اصفهان، پرتلاش به تحصیل و تدریس اشتغال داشت و هنوز به سن 24 قدم ننهاده بود که به منظور بالا بردن معلومات خویش در سطح عالى و بهره گیرى از دانش شخصیتهاى علمى حوزه بزرگ نجف و سامرّا در سال 1307 ق رهسپار عراق گردید وى در آنجا از محضر بزرگانى چون آیات عظام :

میرزا محمد حسن شیرازى (میرزاى بزرگ) میرزا حبیب الله رشتى، فاضل شربیانى، شیخ محمد حسن مامقانى، سید محمد کاظم یزدى، آخوند خراسانى، میرزا محمدتقى شیرازى و آیت الله شریعت اصفهانى بسیار استفاده برد([4])

وى مدت سه سال در کربلا و سامرّا به سر برد در سامرّا در درس آیت الله میرزا محمد حسن شیرازى شرکت مى کرد پس از آن در سال 1310 ق به شهر نجف اشرف رفت و تا پایان عمر در آن دیار ماندگار شد در این سالها از محضر اساتید بزرگ نجف استفاده برد تا خود، از جمله مراجع شیعه گردید

موقعیت علمى و مرجعیت

آیت الله اصفهانى داراى ذوقى سلیم و فهمى نیکو و نظرى صائب در استنباط و درک احکام و مسائل شرعى بود و همین خصوصیت او را در مجالس علمى زبانزد اهل دانش نموده بود ژرف نگرى سید و تأمل و تعمق بسیارش در مسائل علمى ستودنى بود

جولان فکرى و پژوهش بسیار او در جوانب هر مسأله باعث مى شد که در یک موضوع، نظریات گوناگونى در طول زمان، ارائه نماید و در مسائل پیچیده فقهى به گره گشایى بپردازد با این همه تا مدتهاى طولانى حلقه درس او را شاگردانى اندک تشکیل مى دادند پس از اینکه میرزا محمد تقى شیرازى، مرجع تقلید شیعیان، مردم را در مسائل احتیاطى خویش به وى ارجاع داد، آوازه اش بالا گرفت و روز به روز بر عدد شاگردانش افزوده مى شد، تا جایى که پس از درگذشت آیت الله سید محمد کاظم یزدى (1337 ق) حوزه درسش، پررونق ترین مجمع علمى در میان مجامع علمى آن روزگار گردید([5])

پس از درگذشت آیت الله میرزا محمد تقى شیرازى (1328 ق) و آیت الله شریعت اصفهانى (1339 ق) سه نفر از علماى بزرگ نجف به عنوان مرجع تقلید مطرح شدند : آیت الله نایینى، آیت الله کاشف الغطاء و آیت الله سید ابو الحسن اصفهانى ولى با در گذشت آیت الله کاشف الغطاء در سال 1344 ق و درگذشت آیت الله نایینى در سال 1355 ق مقام مرجعیت و زعامت دینى شیعیان، در وجود آیت الله اصفهانى متمرکز و منحصر گردید و تا ده سال بعد که زندگى را وداع کرد در این مقام باقى بود

آثار قلمى

مشهورترین اثر آیت الله اصفهانى، کتاب جامعى در فقه به نام «وسیلة النجاة» است که شامل اکثر مسائل فقهى مورد نیاز مسلمانان آن عصر بود بسیارى از فقها و مراجع بزرگ بر این کتاب حاشیه زده و شرح نوشته اند برخى از کتب فقهى که بنا بر ترتیب کتاب «وسیلة النجاة» نگارش یافته عبارتند از «تحریر الوسیله» اثر امام خمینى و حواشى آیات عظام بجنوردى، حمامى، شاهرودى، میلانى، خویى، گلپایگانى و

دیگر تألیفات آیت الله اصفهانى عبارت اند از:

1 انیس المقلدین

2 حاشیه بر تبصره علامه

3 حاشیه بر «العروة الوثقى»

4 حاشیه بر نجاة العباد

5 ذخیرة العباد

6 شرح کفایة الاصول

7 منتخب الرسائل

8 مناسک حج

9 وسیله النجاة الصغرى

10 ذخیرة الصالحین([6])

شاگردان

در مکتب علمى آیت الله اصفهانى بسیارى از دانشوران فقه و اصول و مجتهدان عالیقدر و گرانمایه حاضر مى شدند که برخى از آنان عبارت اند از حضرات آیات:

سید محمود شاهرودى، سردار کابلى، سید على یثربى کاشانى، میرزا آقا اصطهباناتى، محمد تقى آملى، شیخ هاشم آملى، محمد رضا طبسى، سید ابوالحسن شمس آبادى، سید عبدالله شیرازى، شیخ على علیارى تبریزى، علامه طباطبایى، میرزا مهدى آشتیانى

ویژگیهاى اخلاقى

آیت الله اصفهانى افزون بر اینکه در علوم شرعى و معارف اسلامى تبحر خاصى داشت و در این میدان، گوى سبقت را از دیگران ربوده بود آراسته به صفات و ملکات اخلاقى بود فروتنى، بزرگوارى، خویشتن دارى، ایثار، ساده زیستى و توکل بر خداوند و توسل به ائمه اطهار از جمله فضایل اخلاقى این آیت بزرگ الهى بود و دوست و دشمن بدان اذعان داشتند

در سال 1349 ق شخصى که به سببى با آیت الله سید ابوالحسن اصفهانى خصومت و کینه اى شدید در دل داشت دست به جنایت هولناکى زد و فرزند عالم و فاضل وى را در صف نماز جماعت با خنجر مورد حمله قرار داد و به طرز فجیعى او را کشت پس از دستگیرى قاتل، آیت الله اصفهانى شخصى را به نمایندگى از طرف خود به دادگسترى فرستاد تا اسباب آزادى او را فراهم کند آیت الله اصفهانى این گونه از قاتل فرزند خود گذشت و باعث شگفتى همگان گردید

آیت الله اصفهانى زندگى بسیار ساده اى داشت و به دور از هر گونه مظاهر فریبنده مادى مى زیست در اوایل طلبگى مجبور بود خود را با شرایط سخت و نا مناسب مالى که بر حوزه هاى علمیه حاکم بود و هم اکنون هم نیز هست تطبیق دهد فشار مالى و شرایط سخت معاش به حدى بود که او مجبور شد به مدت پانزده شبانه روز با خانواده خویش در یک خرابه زندگى کند یکى از علما در این باره مى گوید : در خدمت آقا سید ابوالحسن اصفهانى بودم، وقتى از کوچه اى که در آن خرابه اى وجود داشت، گذر کردیم، فرمود : من با خانواده ام پانزده روز در این خرابه ساکن بودیم چون صاحبخانه ما به من گفته بود که دیگر راضى نیست در خانه اش باشیم به ناچار آنجا را تخلیه کردیم و به این خرابه منتقل شدیم تا اینکه بالاخره موفق شدم خانه اى دیگر اجاره کنم([7])

وى پس از اینکه به مقام مرجعیت تقلید رسید و هر روز از اطراف و اکناف عالم، پول و وجوهات شرعى بسیارى به دستشان مى رسید، باز همچنان به زندگى ساده پیشین خود، زاهدانه ادامه مى داد، و به زخارف دنیوى به دیده حقارت مى نگریست با اینکه خود سخت محتاج بود، نه خانه ملکى و نه خدمتکارى داشت که در تهیه و خرید مایحتاج زندگى به وى یارى رساند با این حال کمتر روزى اتفاق مى افتاد که نیازمندى به آیت الله اصفهانى مراجعه کند و با دست خالى باز گردد بسیار اتفاق مى افتاد که با اینکه خود سخت محتاج بود از بخشش به دیگران دریغ نمى کرد و آنان را بر خود ترجیح مى داد

نوشته اند : هنگامى که رهبر انقلاب عراق آیت الله میرزا محمدتقى شیرازى از تنگدستى سید ابوالحسن اصفهانى با اطلاع شد، 500 لیره طلا براى او فرستاد تا با آن مبلغ، براى خود منزلى بخرد، ولى آیت الله اصفهانى آن 500 لیره را در کمال تنگدستى خود به تعدادى از نانوایان شهر داد، تا با آن مبلغ نان مصرفى طلاب علوم دینى و تهیدستان تهیه شود([8])

دورنگر و ژرف اندیش

آیت الله امین جبل عاملى درباره آیت الله سید ابوالحسن اصفهانى مى گوید :

در سال 1352 ق که به عراق سفر کردم او را مورد ارزیابى قرار دادم دیدم مردى است داراى فکرى بزرگ که میدان اندیشه اش وسیع است در علم و فقه بسیار وسعت نظر دارد دور نگر است و ژرف اندیش، داراى رأیى صائب است و تدبیرى نیکو و بسیار موقعیت شناس است

بر همه مردم، شفیق و مهربان و داراى نفس سخاوتمند و سیاستى بزرگ است و همین ویژگیها باعث شده که ریاست و زعامت عامه شیعیان را به دست گیرد، چون شایستگى چنین منصب و مقامى را دارد([9])

شهامت در فتوا

آیت الله اصفهانى در بیان احکام الهى و آنچه به نظرش صحیح مى رسید،بسیارباشهامت بود و از کسى باکى نداشت - گر چه در ظاهر به زیان وى تمام مى شد او مصـداق بارز آیه شـریـفه « یجاهدون فى سبیل الله و لا یخافون لومة لائم » بود در راه خدا مجاهده مى کرد و از سرزنش ملامتگران هراسى به خود راه نمى داد

از جمله فتواهاى آیت الله اصفهانى که جنجال زیادى بر پا نمود، نظریه وى در مورد پاره اى از مراسم ماه محرم و عاشورا بود وى بر این باور بود که قمه زنى و زنجیر زنى و کوبیدن طبلها و برخى دیگر که در ایام محرم و روز عاشورا مرسوم بود، از نظر شرع اسلام حرام است چون این فتوا به سنت مردم در ماه محرم پشت پا مى زد و از طرفى با عقاید بسیارى از روحانیون و علماى آن زمان نجف هماهنگى نداشت، باعث اختلافات و سرو صداى شدیدى شد و برخى از وعاظ در سخنرانیهاى خود آیت الله اصفهانى را به سختى مورد انتقاد و حتى اهانت قرار دادند ولى وى هرگز حاضر نشد از فتوا و عقیده خود دست بردارد و خوشایند جاهلان و بى خردان سخن بگوید و فتوا صادر کند

ایشان همچنین در مقابل استعمارگران وحشى و مزدوران داخلى شان ایستادگى مى کرد و با فتاواى خود مردم را به ایستادگى در مقابل آنان ترغیب مى ساخت و در این راه مقدس نیز مرارتها و سختیها بسیارى را به جان خرید

در گذشت

آیت الله سید ابوالحسن اصفهانى تا واپسین سال حیات خویش در نجف اشرف ماندگار بود او در اواخر عمر خویش دچار ضعف مزاج گردید و به بیماریهاى گوناگونى مبتلا شد ایشان در آن سالها در فصل تابستان براى در امان ماندن از گرماى زیاد شهر نجف به کاظمین و سامرّا مى رفت، در آنجا گرچه در ظاهر در استراحت به سر مى برد، ولى در عمل اینچنین نبود او به تنهایى در آنجا به نامه هاى زیادى که از سوى مسلمانان و دوستدارانش به منظور کسب نظرات فقهى و رهنمودهاى علمى وى برایش ارسال مى شد، پاسخ مى داد و با تنى خسته و کوفته سر بر بالین مى گذارد چند صباحى پیش از اینکه دار فانى را وداع گوید وضعیت مزاجى وى رو به وخامت گذاشت به او پیشنهاد کردند که محلى دیگر را که داراى هوایى مناسب است، برگزیند او ایران را انتخاب کرد اما خیلى زود از سفر به ایران منصرف شد و سفر به بعلبک لبنان را برگزید پس از مدت زمان کوتاهى که ایشان در بعلبک بود بسیارى از بزرگان و دانشمندان جبل عامل، بعلبک، بیروت، دمشق و دیگر نقاط لبنان و سوریه با وى دیدار کردند پس از اینکه وضعیت مزاجى وى تا اندازه اى بهبود یافت، روزى در اثر سانحه اى به زمین خورد و پس از بازگشت به کاظمین در شب نهم ذیحجه 1365 ق در 81 سالگى دارفانى را وداع گفت

پیکر شریف آیت الله اصفهانى پس از حمل از کاظمین به نجف و تشییعى کم سابقه در صحن مطهر امیر المؤمنین(علیه السلام) و کنار قبر فرزند شهیدش سید محمد حسن و آرامگاه آیت الله خراسانى به خاک سپرده شد

از آیت الله سید ابوالحسن اصفهانى فرزندان نیک نامى به یادگار ماند که نام آنان به قرار ذیل است

1 علامه شهید محمد حسن اصفهانى(1349 ق)

2 حجت الاسلام سید محمد اصفهانى(متوفاى 1326 ق)

3 سید على اصفهانى

4 حجت الاسلام سید حسین اصفهانى

5 فاطمه (همسر حجت الاسلام سید میر بادکوبه اى)

6 رباب (همسر آیت الله سید حسین اصفهانى بروجنى)

7 مریم (همسر حجت الاسلام سید جواد اشکورى)

8 زهرا (همسر سید حسین علوى)

9 بتول (همسر سید عبدالخالق موسوى زاده)


[1] - اعیان الشیعه، سید محسن امین عاملى، ج2، ص 231

[2] - مجله نور علم، دوره سوم، شماره چهارم، ص 97

[3] - همان، ص 95 ,,,اعیان الشیعه، ج 2، ص 332

[4] - دائرة المعارف تشیع، ج 2، ص 220 ,,,زندگانى حضرت آیت الله چهار سوقى، ص 127

[5] - علماء معاصرین، خیابانى، ص 193اعیان الشیعه، ج 2، ص 332

[6] - مجله نور علم، همان، ص 110

[7] - وفیات العلماء، جلالى شاهرودى، ص 240

[8] - هکذا عرفتهم، ج 2، ص 114 - 115

[9] - گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازى، ج 1، ص 220 - 221

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

مشخصات فردی

نام سید ابوالحسن
نام خانوادگی اصفهانى
نام پدر سید محمد
نام معروف سید ابوالحسن اصفهانى
تاریخ تولد (شمسی) 1246
تاریخ تولد (قمری) 1284
مکان تولد ایران،اصفهان
تاریخ فوت (شمسی) 1325/8/12
تاریخ فوت (قمری) 1365/12/9
مکان فوت عراق،کاظمین
مکان دفن عراق،نجف اشرف،حرم امام علی علیه السلام

تالیفات

No image

انیس المقلدین

No image

حاشیه بر نجاةالعباد

No image

ذخیرةالعباد

No image

شرح کفایة الاصول

No image

منتخب الرسائل

No image

مناسک حج

No image

وسیله النجاةالصغرى

No image

ذخیرةالصالحین

No image

وسیلة النجاة

حکایات

No image

ویژگیهاى اخلاقى

No image

شهامت در فتوا

مطلب مکمل

کتاب گلشن ابرار - جلد دوم

کتاب گلشن ابرار - جلد دوم

مجموعه گلشن ابرار خلاصه ای از زندگی و شرح حال علمای اسلام است که اثری است که در چندین جلد توسط جمعی از پژوهشگرن حوزۀ علمیۀ قم زیرنظر پژوهشکدۀ باقرالعلوم (علیه السّلام) تألیف شده است.

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

ابراهیم امینی (آیت الله امینی)

ابراهیم امینی (آیت الله امینی)

ابراهیم حاج امینى، معروف به امینى، در سال 1304 ش. مصادف با 1345 ق. در شهر نجف آباد پا به عرصه گیتى نهاد. پدرش، حسین، کشاورز بود و قطعه زمین کوچکى داشت که با زراعت و فروش محصولات مزرعه و باغ خویش، زندگى خود و خانواده اش را تأمین مى کرد. ابراهیم فرزند آخر خانواده بود. او از همان کودکى تحت تربیت مادرى پاکدامن و پدرى پارسا و پرهیزگار رشد و نمو کرد و در خانواده اى صمیمى و باصفا، روز به روز بزرگ و بزرگ تر شد.
Powered by TayaCMS