دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

سید محمد علی قاضی طباطبایی (آیت الله قاضی طباطبایی)

سید محمد علی قاضی طباطبایی (آیت الله قاضی طباطبایی)
سید محمد علی قاضی طباطبایی (آیت الله قاضی طباطبایی)

قاضى طباطبایى

شهادت :11 / 8 / 1358 ش.

عنوان مقاله: قله شجاعت و ایثار

نویسنده: محمد ابراهیم نژاد

آل امیر عبدالوّهاب

از بزرگترین و قدیمى ترین طایفه از سادات علوى که به سرزمین ما مهاجرت نمودند خاندان امیر عبدالوهاب است که به سادات «عبد الوهابیّه» مشهورند.

این خاندان از ذریّه حضرت امام حسن مجتبى (علیه السلام) از نسل حسن مثنّى، از اولاد ابراهیم طباطبا هستند و در ابتدا جّد بزرگوار آنها در زمان استیلاى خلفاى بنى عباس از خطّه عربستان، مدینه منوره به ایران هجرت نمودند و در اصفهان سکونت اختیار کردند نا گفته نماند که اولاد امام حسن مجتبى(علیه السلام) از صدر اول تا امروز، مردانى بزرگ و اشخاصى معروف و اغلب از علماء و بزرگان دین و دنیا بوده اند... مانند آیت الله بحرالعلوم و آیت الله شهید سید رضى الدین على بن طاووس حسنى و...

اول کسى که مؤسس این خاندان بزرگ در آذربایجان گردیده و ریشه این تبار برومند را در آن سامان کاشته عالم ربّانى و فقیه متبحّر شیخ الاسلام امیر عبد الغفار طباطبائى مى باشد ...([1])

خاندان عبدالوهاب چه در زبانها و چه در کتابهایى که در شرح حال آنان نگارش یافته است به دو نام«قاضى طباطبائى» و «شیخ الاسلامى»([2]) مشهور و معروف بوده اند دلیلش این است که اکثر مردان این دودمان با عظمت از عالمان و بزرگان دین و سیاست بودند و سالیان درازى به امر قضاوت و حلّ و فصل امور اجتماعى و مردمى اشتغال داشتند.

طلوعى دیگر

چند ساعتى از طلوع آفتاب یکشنبه ششم جمادى الاولى سال 1331 ق. نگذشته بود که خورشیدى دیگر از افق تبریز طلوع کرد. پسرى که با تولد خویش صفاى خانه را دو چندان ساخت و با گشودن چشمان کوچک و معصوم خود، سرور و شادى را به ارمغان آورد.

بعد از گذشت چند روز، پدر و مادر با ایمان نوزاد نام نیکو و زیباى «محمدعلى»([3]) را براى تازه تولد یافته انتخاب نمودند.

پدر بزرگوار سید محمدعلى، حاج سید باقر([4])مشهور به «میرزا باقر» یکى از ستارگان درخشان و عالمان بزرگ، از سادات اصیل و مشهور به علم و تقوا و جهادِ خطّه عالِم پرور آذربایجان بود.

جلوه هاى زیبا

دوران کودکى سید محمد على در دامن پر مهر و محبت پدر و مادرى سپرى مى شد که خود از تربیت یافتگان سعادتمند مکتب اسلام بودند. چیزى که در آن روزگار، فکر پدر سید محمد على را به خود مشغول کرده بود مسئله بس مهم و خطیر تعلیم و تربیت فرزندان در خارج از منزل بود.

لذا بعد از مدّتها و تفّکر و بررسى و مشورتهاى لازم به این نتیجه رسید که تعلیم و تربیت سید محمد على را به میرزا محمد حسین و برادر ارجمند خود حاج میرزا اسدالله قاضى که هر دو از عالمان وارسته و مربیّان دلسوز و آگاه و نمونه هاى چشمگیر اخلاق اسلامى بودند بسپارد. به دنبال این تصمیم سید محمد على با شوق و اشتیاق وصف ناپذیر، در جلسه درس این بزرگواران حاضر شد و از شمع وجودشان استفاده ها برد.

نخستین گام

بعد از تسلّط رضاخان بر مقدّرات کشور ایران و گستردن بساط ظلم و ستم و اسلام ستیزى که مى رفت تمام مقدّسات را از بین ببرد، بار دیگر حماسه سازان همیشه بیدار به رهبرى روحانیت آگاه، در سراسر مملکت عَلَم مخالفت برافراشتند و در مقابل اعمال خلاف شرع و ضد انسانى حکومت شوریدند.

این بار هم مثل گذشته تبریز قهرمان پرچم نهضت اسلامى را بر دوش گرفت و هماهنگ با سایر شهرها خروشید و موج اعتراض به راه انداخت.

در آن هنگام که سید محمد على نوجوانى 16 ساله بود با چشمان تیز بین خود برخوردهاى سیاسى و شیوه هاى هدایت مردم را از جانب پدر که دوشادوش بزرگ عالمان شهر به عهده داشتند دنبال مى کرد و راه و رسم مبارزه مى آموخت.

در سال 1347 ق. به دنبال قیام مردم تبریز به دستور حکومت دست نشانده و تحمیلى رضاخان پهلوى سید محمد على به همراه پدرِگرامیش راهى تبعیدگاه شد و به مدت دو ماه ناگزیر به اقامت اجبارى در تهران گردید و از آن جا بار دیگر به مشهد مقدس تبعید شد و یکسال در آن دیار پاک، دوران تبعید خود را گذراند. دژخیمان پهلوى به این مقدار هم رضایت ندادند و در غیاب آقا میرزا محمد باقر دستور دادند که خانه اش را در تبریز خراب نموده و جزو خیابان سازند بدون اینکه ضرر و زیان وى را جبران نمایند.([5])

و این اولین تجربه مبارزاتى سید محمد على بود که در آن براى نخستین بار سوزش زخم بیداد حکومت پهلوى را بر قلب خود احساس کرد.

پیوند با آفتاب

در جام دلت باده ناب است نهان *** آمیزه اى از آتش و آب است نهان

اندیشه تصویر تو در ماه خطاست *** چون در تو هزاران آفتاب است نهان

سید محمد على قاضى از همان دوران جوانى، به ماهیت ضد مذهبى رژیم جبّار و خونخوار پهلوى پى برد. او که خود در 16 سالگى طعم تلخ تیر زهرآلود نظام ستم شاهى را چشیده بود، از دیدن آن همه ظلم و ستم که همچون صاعقه بر سر مردم فرود مى آمد، رنج فراوان مى کشید و در تب و تاب شدیدى مى سوخت و مى ساخت. این بود که تصمیم قاطع بر مبارزه علیه استبداد گرفت و در این راه کمر همت بربست.

در آن روزگاران اختناق که تاریکى ظلم و ستم سراسر ایران زمین را فراگرفته بود، تنها خورشیدِ حوزه علمیه قم بود که با تابش نور امید، دلهاى پرسوز سلحشوران را به روز روشن نوید مى داد و آنان را در برافروختن مشعل آزادى و برافراشتن پرچم اسلام ناب محمدى(صلى الله علیه وآله) هدایت مى کرد.

طلبه جوان، سید محمد على قاضى در پى همچو خورشیدى مى گشت تا در روشنایى آن با گام هاى پرصلابت به جهاد خود سرعت بیشترى بخشد.

دیرى نپایید که آرزوى وى جامه عمل پوشید و چشم پرانتظارش به جمال عالمتابِ، ابرمرد تاریخ، حضرت امام خمینى(ره) روشن گشت.

حضرت امام خمینى(ره) در آن موقع از برجسته ترین اساتید حوزه علمیه قم بود و در رشته فلسفه دو کتاب مهم «شرح منظومه» و «اسفار» را تدریس مى کرد. تبحّر علمى و روش جالب تدریس و همچنین خصوصیات ارزشمند اخلاقى و منش هاى والاى روحى امام، باعث شده بود که حوزه تدریس ایشان پرجمعیت ترین درس حوزه باشد.

سید محمد على طباطبائى با شور و شوق وصف ناپذیرى در این دو درس امام شرکت جست و از همان زمان رابطه نزدیک و پیوند عمیقى بین او و رهبر کبیر انقلاب برقرار شد. وى ضمن استفاده هاى علمى، با بهره جویى از افکار بلند استادش به تلاش و کوشش جهت دست یابى به آرمانهاى مقدس انقلاب اسلامى پرداخت. اقامت ایشان در شهر مقدس قم که از سال 1359 ق. شروع شده بود به مدت ده سال به طول انجامید وى در این مدّت علاوه از درسهاى حضرت امام از محضر آیات عظام: سید محمد حجّت کوه کمرى، سید صدرالدین صدر، سید محمدرضا گلپایگانى و دیگر اساتید زبردست بهره هاى شایانى برد.

مرید و مراد

چو خوش جانان و جان با هم نشینند *** سر مویى میانشان در نگنجد

(عطار نیشابورى)

سید محمد على قاضى در سال 1369 ق. تصـمیم بر هجرتى دیگر گرفت و این بار راه نجف را در پیش گرفت. وى قبل از عزیمت به عراق، از وضـع درس حوزه هاى علمیه آن سامان اطلاعات کافى بدست آورد و برنامه دقیق و منظمى جهت هرچه بیشتر استفاده نمـودن از فـرصـت هاى گرانـبها تنظیم نمـود. بـه همین خاطر یکى دو روز از ورودش به سرزمین ولایت و امامت نگذشته بود که با جدیّت تمام در حوزه هاى درسى بزرگ مردان علم و فقاهت همچون آیت الله العظمى سید محسن حکیم(ره) و آیت الله العظمى سید ابوالقاسم خویى(ره) و آیـة الله العظـمى حاج شـیخ عبدالحسین رشـتى و آیت الله العظمى شیخ محمد حسین کاشف الغطا و... شرکت جست و مشغول کسب علم و دانش و تحصیل در فنون مختلفِ فقه و اصول و فلسفه شد.

.شهید قاضى در میان اساتید نجف براى آیت الله العظمى حاج شیخ محمد حسین کاشـف الغـطاء احترام فـوق العاده اى قـایل بـود و بیشتر با آن مجـاهد نسـتوه انـس و الفت داشـت و در واقـع شـیـفـته و مـریـد اخـلاق والا و تبحّر عمیق علمى و افـکار بلند سیاسى، اجتماعى کاشف الغطاء گشته بود.

غم فراق

در فرقت تو چاره اى از اشک و آه نیست *** جز اشک و آه بر غم هجران گواه نیست

رفتى و در فراق تو دل بى پناه شد *** اینک به غیر یاد تو دل را پناه نیست

(مصطفى قلیزاده)

اقامت در نجف و استفاده هاى علمى و معنوى از حوزه علمیه را مى توان از بهترین وشاداب ترین روزگاران عمر آیت الله قاضى طباطبائى بحساب آورد. چرا که در آن ایام بهاران، با شور و شوق به تحکیم مبانى فکرى خود پرداخت و به درجات عالى فقاهت و اجتهاد رسید و از مراجع بزرگى مثل آیت الله العظمى حکیم و آیت الله العظمى کاشف الغطاء و دیگران به اخذ اجازه اجتهاد نایل آمد.([6])

ولى افسوس که آن ایّام خوش و خرّم دیرپا نبود و زود به پایان آمد. ایشان بعد از سه سال رحل اقامت در نجف، اواخر سال 1372 ق. (1331 ش.) بنا به علل ناگوارى ناگزیر شد حرم جدّ بزرگوارش را ترک نموده به تبریز مراجعت نماید. به همین خاطر غم فراقِ حرم مولى و فضاى روح بخش حوزه نجف به دلش چنگ انداخت.

آیت الله سید محمد على قاضى طباطبائى در سنّ 42 سالگى با کوله بارى از علم و دانش و معرفت، حوزه نجف را پشت سر گذاشت و به سوى زادگاه خود شهر مجاهد پرور تبریز رهسپار شد تا به وظایف بس سنگین خود، در جهت اشاعه فرهنگى غنى و پویاى آیین حیات بخش اسلام بپردازد. همان خدمات ارزنده اى که نتایج سودمندش در انقلاب شکوهمند اسلامى نمایان گشت، آنطور که استاد بزرگوارش مجاهد نستوه آیت الله العظمى کاشف الغطاء پیش بینى کرده بود. ایشان در یکى از نامه هاى خود، خطاب به آیت الله قاضى چنین مى نویسد:

«اى سید بزرگوار و اى دانشمند والا مقام... ما از حالا مى بینیم که مردم آذربایجان عموماً و اهالى تبریز خصوصاً از راهنمائیها و ارشادات شما بهره مند مى شوند و چه زود است تأثیر خدمات ارزنده شما در نصرت حقّ و از بین بردن باطل محسوس و ملموس باشد و در یارى و کمک از حقّ چه بهتر و مقدّم تر از شما است؟

پدر روحى شما - محمد حسین([7])

سال 1342 شمسى در تاریخ ایران زمین سالى است به یاد ماندنى و خاطره انگیز، سالى که بزرگ رهبر مستضعفان جهان با خروش بى امان خود چنان موج بنیان کنى به راه انداخت که مى رفت براى همیشه نظام ستم شاهى را به زباله دان تاریخ بسپارد. این بار امام بزرگوار عروسک هاى خیمه شب بازى و همچنین کاسه لیسان حکومت پهلوى را به هیچ انگاشته همچون عقاب تیز پرواز، ام الفساد جهانى را در نوک حمله خود قرار داد و با هجوم برق آسا، پنجه هاى پولادین و دشمن شکار خویش را بر سر آمریکا فرود آورد. و به دنبال آن یاران باوفاى آن امام آزادگان، به تبعیت از وى در سراسر کشور قد علم کردند و پرچم جهاد و مبارزه برافراشتند. در این مبارزه بى امان، مجاهد نستوه آیت الله قاضى طباطبائى سهم بسزائى در برانگیختن احساسات پاک مردم داشتند. وى با سخنرانى هاى آتشین و پخش اعلامیه هاى ضد رژیم، مردم قهرمان تبریز را به صحنه پیکار آورد و با این عمل شجاعانه خود، شعله بر خرمن دشمن انداخت و حال زارشان را پریشان تر ساخت. چرا که طاغوتیان به خوبى مى دانستند، قیام آذربایجان یعنى به حرکت در آمدن کل ایران، و این همان کابوسى بود که دژخیمان همواره از آن وحشت داشتند.

در پى جوش و خروش امت مسلمان، مرکز نشینان سازمان ضد امنیّت با هماهنگى «على دهقان» استاندار وقت آذربایجان، و «حسن مهرداد» رئیس ساواک تبریز، علامه سید محمد على قاضى را دستگیر و به پادگان زرهى تهران بردند و بعد از آن به سیاهچال مخوف قزل قلعه تحویل دادند که دو ماه و نیم ماندگار شدند و بعد از آزادى از زندان هم کسى حق رفت و آمد و تماس با ایشان را نداشت و همواره زیر نظر و مراقبت شدید مأموران ساواک بود. و در تهران به عنوان تبعیدى زندگى مى کرد.

بافت کرمان

آیت الله قاضى به خاطر مبارزات بى امانش، سالهائى از عمر پربرکت خود را در زندانها و تبعیدگاهها سپرى کرد که یکى از محلّهاى تبعید وى بافت کرمان بود.

.روز سى ام آذرماه 1347 ش. مصادف بود با یوم الله عید سعید فطر در شهر تبریز نماز پرصلابت عید فطر در جوّ معنوى به امامت عالم ربّانى حضرت آیت الله سید محمد على قاضى طباطبائى برگزار شد. ایشان که هیچ فرصتى را از دست نمى داد، از این اجتماع باشکوه نهایت استفاده را کرد و بر علیه سردمداران رژیم سخنرانى کردند و ضمن گفتار آتشین نقاب از چهره کریه رژیم پهلوى برگرفت و روابط خفّت بار دولت با رژیم غاصب و نامشروع صهیونیستى را محکوم کرد، غروب همان روز براى اداء نماز مغرب و عشاء به مسجد شعبان تشریف آوردند و بعد از نماز و پاسخ به ابراز احساسات مردم از مسجد خارج شد.

هنوز چند قدمى از در مسجد دور نشده بود که مزدوران وطن فروش وى را احاطه کردند و با اجبار سوار ماشین کردند. و سپس او را به بافت کرمان تبعید نمودند.([8])

بعد از اسکان در بافت کرمان، هر روز یک مأمور ساواک جهت حضور و غیاب تبعیدى به محل سکونت او سر مى کشید. اتاقى که آیت الله قاضى در آن، روزهاى تنهایى مى گذراند، یک اتاق کوچک و محقّرى بود که از سطح حیاط دو پله پایین تر بود. مأمور ساواک طبق تعلیماتى که از طرف سازمان به او داده شده بود، با گستاخى و تبختر رفتار مى کرد و براى اینکه زور و حاکمیت دستگاه را به رخ تبعیدى کشیده باشد، بجاى وارد شدن از در اتاق، با کفش از پنجره مى پرید وسط اتاق، و با حالت غرور و خودخواهى و صداى خشن و ناهنجار دستور مى داد: زود باش امضاء کن...

.چند روز بدین منوال گذشت و آیت الله قاضى چند بار به ایشان تذکر داد که ادب را رعایت کند ولى آن بى ادب گوشش بدهکار نبود و دست از کار بى شرمانه خود بر نمى داشت.

روزى هنگامى که مزدور خود فروخته با همان رفتار پست همیشگى به وسط اتاق پرید، سید دلاور بلافاصله کتاب سنگین و ضخیم «المنجد» را برداشت و محکم بر پس گردن مأمور کوبید و فریاد زد:

بى ادب! مگر نگفتم مؤدب باش...

مأمور مغرور و خودباخته، با زبونى و ترس از اتاق بیرون رفت و آیت الله قاضى با این عمل شجاعانه خود بار دیگر ثابت کرد که سرنیزه در مقابل نیروى پرتوان ایمان و استقامت محکوم به شکست است.

بعد از بافت کرمان ایشان را به زنجان تبعید کردند و بعد از اتمام آن در تاریخ 6/9/1348 به تبریز مراجعت کرد.([9])

قیام خونین

در پى مبارزات ستم شاهى مردم و رهبرى پیامبر گونه امام خمینى (ره)، سراسر ایران به انبار باروت مبدّل شده بود که هر لحظه انتظار جرقه اى که انتظارش مى رفت در سال 1356 شمسى از نوک قلم مزدورى جهیدن گرفت و آتش افروخت و بغض و نفرت درونى مسلمانان غیرتمند را شعله ور ساخت.

مقاله توهین آمیزى که در روزنامه رسمى و کثیر الانتشار اطلاعات به چاپ رسید و در آن نسبت به ساحت زعیم بزرگ و پیشواى عالیقدر جهان اسلام حضرت امام خمینى(ره) هتاکى شده بود، چهره شهر مقدس قم را دگرگون ساخت...

مردم دیندار و متدیّن قم، دست به تظاهرات زدند و سیل خشم و نفرت بر علیه حکومت به راه انداختند...

حرکت انقلابى و ضد سلطنتى مردم قم با گلوله هاى سرخ و آتشین مزدوران رژیم به خاک و خون کشیده شد و به دنبال آن سیاستگزاران جنایت پیشه دست به تدابیر شدید امنیتى زدند و به تمام نیروى خود را در سراسر ایران به حالت آماده باش در آوردند، روزها به سختى مى گذشت و با حرکت سنگین خود، روح مردم را مى آزرد دوباره دستگیرى ها شروع شد، عده اى از مجاهدان به زندان و گروهى دیگر روانه تبعید شدند و...

با نزدیک شدن چهلم شهداى قم، روحانیت آگاه و در رأس آنـها مراجـع بزرگوار و امـام امت بـا وجود سانسور شدید مطبوعات، از طـریق اعلامیه ها و سخنرانى هاى پرخاشگرانه، جنایات بى شمار دستگاه حـاکمه را بر شـمردند و مردم را به برگـزارى هرچـه باشـکوه تر مـراسـم یادبود به خون خفتگان 19 دى فرا خواندند.

در استان آذربایجان، حضرت آیت الله قاضى با همکارى و همفکرى علماى بزرگ از جمله مجاهد نستوه آیت الله سید حسن انگجى(ره) با انتشار بیانیه اى مردم همیشه در صحنه آذربایجان را به شرکت در مراسم یادبود شهداى قم دعوت کردند.

سه شنبه 29 بهمن 1356 شهر تبریز حال و هواى دیگرى داشت، مجلس با شکوهى در مسجد حاج میرزا یوسف برپا بود و مردم دسته دسته براى عزادارى مى آمدند. مزدورى به ساحت مقدس مسجد اهانت کرد و... زمان انفجار فرا رسیده بود. جوانى از غیرتمندان تبریز که از پاره کردن اعلامیه و سخنان توهین آمیز آن دژخیم به هیجان آمده بود با وى گلاویز شد، و او با استفاده از کلت جوان مجاهد را هـدف تـیر قرار داد و به شـهادت رساند. در این لحظه مردم خشمگین جنازه خون آلود جوان قهرمان را برداشته همچون سیل خروشان به طرف خیابانها راه افتادند و سینماها و مشروب فروشیها و مراکز فرقه ضالّه بهایى و طاغوتیان و ساختمان حزب منفور رستاخیز و تعدادى از بانکها و ساختمانهاى دولتى را به آتش کشیدند.

دلاور مردان تبریز با این حماسه سرنوشت ساز خود چنان ضربه اى بر پیکر دشمنان اسلام و قرآن آوردند که تا به امروز نظیرش را ندیده بودند. بدین ترتیب بذر نهفته در پانزده خرداد 42، در 19 دى ماه 56 جوانه زد و در 29 بهمن ماه شکوفا گردید و 22 بهمن 57 به بار نشست.

در راه اتحاد

آیت الله قاضى یکى از عالمان روشن بین و ژرف نگرى بود که همیشه بر وحدت اسلامى تأکید داشت و در فرصت هاى مناسب با رفتار مدبرانه در جهت تحقق بخشیدن هرچه بیشتر وحدت بین مسلمانان جهان مى کوشید.

او مى گوید: «یاد دارم در زمانى که از سوریه برگشته وارد عراق شدم و غروب نزدیک بود، توقف کردیم که نماز مغرب ادا کنیم و حرکت نماییم، وضو گرفته در صحن خانه وسیعى حصیر انداخته خواستم مشغول نماز باشم دیدم عده اى از جوانان اهل تسنن آمدند و در چند قدمى ایستادند، فهمیدم که مى خواهند بدانند که چطور سجده خواهم کرد! من هم در موقع سجده پیشانى را بر بالاى حصیر گذاشتم و سایر رفقا نیز اغلب از من تبعیّت کردند، بعد از فراغت از نماز چند نفر از آنها جلو آمده از حقیقت سجده بر تربت کربلا که بعضى از همراهان نماز گذاشته بودند، سئوال کردند، واقع امر را به آنها بیان کردم، بسیار قانع شده و امتنان بجا آوردند و اظهار نمودند که به ما جور دیگر تلقین کرده اند.»([10])

زمزمه هاى تنهایى

شعر، سیل خروشانى است که از دریاى پرمایه ذوق سرچشمه مى گیرد و موجى از احساسات و دریافت ها و باورهاى درونى را بر ساحل نشینان هنر دوست به ارمغان مى آورد.

آیت الله سید محمد على قاضى طباطبائى سخنورى چیره دست و شاعرى سخن شناس بود. او با طبع لطیفش چشمه ساران زیبایى جارى مى ساخت و تشنگان معرفت را سیراب مى کرد.

گاهى سرود خشم مى سرود و حماسه مى آفرید و گاهى شجاعتى مى ستود و مدح و ثنا مى گستراند و زمانى دیگر نغمه دلنشین توحید و عرفان را به گوش روزگار زمزمه مى کرد. از اشعار نغز اوست:

چهل سال بیش با خرد و هوش زیستم *** آخر نیافتم به حقیقت که چیستم

عاقل ز هست گوید و عارف ز نیستى *** من در میان آب و گل هست و نیستم

من صدر بزم اُنس و مجلس نشین قدس *** لیکن تو چون به بزم نشینى بایستم

زان خنده آمدم به کمالات دیگران *** کاندر کمال خویش چو دیدم گریستم([11])

در سنگر جمعه و جماعت

یکى از دستاوردهاى مهم انقلاب اسلامى احیاى سنت آیین عبادى، سیاسى نماز جمعه و اقامه آن مى باشد بعد از پیروزى انقلاب به دستور حضرت امام(ره) در تهران و چند شهر بزرگ مراسم پربار نماز جمعه برپا گردید در مرداد ماه 58 طى حکمى از سوى رهبر کبیر انقلاب، حضرت آیت الله قاضى به عنوان نماینده تام الاختیار و امام جمعه تبریز منصوب گردید و همه هفته با حضور در مراسم با شکوه نماز جمعه به ایراد خطبه و ارشاد و راهنمائى مردم پرداخت.

اولین شهید محراب

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند *** روبه صفتان زشتخو را نکشند

گر عاشق صادقى ز کشتن مهراس *** مردار بود هر آنکه او را نکشند

هنوز شش ماه از طلیعه انقلاب شکوهمند اسلامى نگذشته بود که ستاره درخشانى از آسمان پرفروغ علم و فقاهت غروب کرد. این بار دست پلید استکبار جهانى از آستین کثیف، گروهک منحرف فرقان بیرون زد و ناجوانمردانه استاد بزرگ حوزه و دانشگاه آیت الله مطهرى را به شهادت رساند...

وقتى خبر شهادت مظلومانه استاد مطهرى، به گوش آیت الله قاضى رسید بسیار متأثر شد و همواره به اطرافیان خود مى گفت: کاش بنده هم مثل استاد مطهرى، روزى به شهادت برسم.([12])چند روز بعد دعایش مستجاب شد!

سرانجام بعد از عمرى مجاهدت و تعلیم و تربیت و نویسندگى، به تاریخ 11 آبانماه 1358 در حالى که روز عید قربان([13]) نماز عید خوانده بود بهنگام شب بعد از نماز مغرب و عشاء در مسجد شعبان خود قربانى دین خدا گشت بار دیگر گروه فرقان با این جنایت هولناک دل امت و امام را جریحه دار ساخت.

در نمازم خم ابروى تو با یاد آمد *** حالتى رفت که محراب به فریاد آمد

(حافظ شیرازى)

دلدارى خورشید

بعد از شهادت مظلومانه اولین شهید محراب نظام مقدس و خونبار جمهورى اسلامى، در حالى که تمام مجامع بین المللى لب فرو بسته بـودند و دم نمى زدند و سـازمان دروغین حمایت از حقوق بشر با سکوت مرگبارش زخـم جانکاهى بر دل زجر کشیدگان و محرومان مى گذاشت بار دیگر خورشید انقلاب در آسـمان غمبار و تاریـک ایران درخشـیدن گرفت و و زلال روح بخش و امید آفرینى بر دل هاى پر التهاب و داغـدار مردم انقـلابى جـارى ساخت:

بسم الله الرحمن الرحیم

انا لله و انا الیه راجعون

با کمال تأسف ضایعه ناگوار شهادت عالم مجاهد حجت الاسلام و المسلمین آقا حاج سید محمد على قاضى طباطبائى رحمة الله علیه بر عموم مسلمانان متعهد و علماء اعلام مجاهد و مردم غیور و مجاهد آذربایجان و به خصوص بازماندگان این شهید سعید تسلیت عرض، و از خداوند متعال صبر انقلابى براى مجاهدین در راه حق و اسلام خواستارم ملت عزیز و برومند ایران، و آذربایجانیان غیرتمند عزیز، باید در این مصیبت هاى بزرگ که نشانه شکست حتمى دشمنان اسلام و کشور و عجز و ناتوانى و خودباختگى آنان است هرچه بیشتر مصمّم و در راه هدف و اعلاى اسلام و قرآن مجید بر مجاهدات خود افزوده و از پاى ننشینند تا احقاق حق مستضعفین از جباران زمان بنماید.

عزیزان من در انقلابى که ابرقدرتها را به عقب رانده و راه چپاولگرى آنان را از کشور بزرگ بسته است این ضایعات و ضایعات بالاتر اجتناب ناپذیر است ما باید از کنار این وقایع با عزم و خونسردى بگذریم و به راه خود که راه جهاد فى سبیل الله است ادامه دهیم.

شهادت در راه خداوند، زندگى افتخار آمیز ابدى و چراغ هدایت براى ملت هاست، ملّت هاى مسلمان از فداکارى مجاهدین ما در راه استقلال و آزادى و اهداف توسعه اسلام بزرگ الگو بگیرند و با پیوستن بهم سدّ استعمار و استثمار را بشکنند، به پیش به سوى آزادى و زندگى انسانى بروند. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمین و رحمت و مغفرت براى شهداى راه حق و شهید سعید طباطبائى خواستارم.

11 ذى الحجة الحرام 1399

روح الله الموسوى الخمینى

فرداى آن روز مردم مصیبت زده آذربایجان در حالى که سیل اشکشان جارى بود و قلب شان را غم و اندوه فرا گرفته بود، پیکر پاک آن شهید را تشییع کردند و در آرامگاه خانوادگى واقع در مسجد مقبره به خاک سپردند.

ره آورد فکرى

شهید محراب آیت الله قاضى از جمله قلم بدستان پرکارى بود که در طول عمرشان با تلاش گسترده و نیّتى خالصانه توانست تحقیقات ارزنده اى را با بیانى رسا و قلمى شیوا و نثرى استوار به جهان وسیع فرهنگ اسلامى عرضه بدارد.

کار تحقیقاتى و نویسندگى آن بزرگوار از دو جهت حائز اهمیت است، یکى نوشتن کتابهاى مستقل در رشته هاى مختلف که مورد نیاز بود و تألیفى صورت نگرفته بود و دیگرى با تعلیقه و تصحیح و مقدمه نویسى بر آثار گرانقدر دیگر دانشمندان و چاپ مجدّد آنها، افکار بلند و ارزشمند آنان را احیا کرد.

ره آورد فکرى شهید قاضى که به صورت نوشته به یادگار مانده است عبارتند از:

1. الاجتهاد و التقلید (عربى - خطى)

2. الفوائد (فقهى - تاریخى)

3. خاندان عبدالوهاب (فارسى - خطى)

4. کتاب فى علم الکلام (عربى خطى)

5. فصل الخطاب فى تحقیق اهل الکتاب (عربى خطى)

6. السعادة فى الاهتمام على الزیارة (عربى - خطى)

7. اجوبة الشبّهات الواهیه (فارسى - خطى)

8. رسالة فى اثبات وجودالامام(علیه السلام) فى کل زمان (عربى خطى)

9. سفرنامه بافت (بافت کرمان)، (فارسى، خطى)

10. المباحث الاصولیّه (عربى - خطى)

11. حاشیه بر کتاب رسائل شیخ انصارى(ره)

12. حاشیه بر کتاب مکاسب شیخ انصارى (ره)

13. حاشیه بر کفایة الاصول آخوند خراسانى(ره)

14. تقریرات اصول آیت الله حجت کوه کمرى

15. تاریخ قضا در اسلام

16. صدقات امیرالمؤمنین و صدیقه طاهره(علیهما السلام)

17. حدیقة الصالحین

18. رساله در دلالت آیه تطهیر بر اهل بیت (علیهم السلام)

19. رساله در اوقات نماز

20. رساله در مباهله

21. رسالة فى مسألة الترتّب

22. رساله در نماز جمعه

23. تعلیقات بر کتاب الفردوس الاعلى تألیف علامه شیخ محمد حسین کاشف الغطاء (عربى چاپى)

24. تحقیق درباره روز اربعین حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)(فارسى - چاپى)

25. تعلیقات بر کتاب انوار نعمانیه (عربى - چاپى)

26. مقدمه و تعلیقه بر تفسیر جوامع الجامع طبرسى (عربى - چاپى)

27. تعلیقات برکتاب اسلام صراط مستقیم (فارسى چاپى)

28. تعلیقات بر کتاب کنز العرفان (عربى - خطى)

29. مقدمه بر کتاب صحائف الابرار کاشف الغطاء (عربى - چاپى)

30. آثار تاریخى آیت الله العظمى حکیم (فارسى - چاپى)

31. مقدمه بر تنقیح الاصول آقا رضا متوفى1337 شمسى

32. مقدمه بر کتاب مرآت الصلوة

33. پیشگفتار بر علم امام علامه طباطبائى

34. مقدمه بر کتاب معجزه و شرایط آن

35. مقدمه بر کتاب جنة المأوى (عربى - چاپى)

36. پاورقى بر تعلیقات بر کتاب اللوامع الالهیه فى المباحث الکلامیه (عربى - چاپى)

37. مقدمه بر انیس الموحدین نراقى (فارسى - چاپى)

38. تحقیق در ارث زن از دارائى شوهر (فارسى چاپى)

39. علم امام(علیه السلام) (فارسى - چاپى)

40. مقدمه بر العقائد الوثنیّه فى الدیانة النّصرانیّه (عربى - چاپى)

41. ترجمه مسائل قندهاریّه (از عربى به فارسى)

42. مقدمه بر تاریخ ابن ابى الثلج بلخى (عربى - خطى)

43. مقالات متعدد چاپ شده در مجلات عربى چاپ صیدا (لبنان)([14])

روحش شاد و راهش پر رهرو باد.


[1] - خاندان آل عبد الوهالب (خطى)

[2] - منصب شیخ الاسلامى از مهم ترین مسئولیتهائى بود که از طرف سلاطین اسلام به یکى از علماى بزرگ ومجتهدین عالى رتبه براى رسیدگى به امورمهمّ کشورى واگذار مى شد. شیخ الاسلام در اکثر وظایف با منصب قضا شرکت داشت و بلکه مى توان گفت مانند قاضى القضات (عالى ترین مقام قضایى کشور) بوده و بر حسب اختلاف زمان دایره فعالیتش محدود و یا توسعه یافته است. این پست و مقام در عهد پادشاهان عثمانى در ترکیه و سلاطین «آق قویونلو» در ایران اهمیت زیادى داشته است. قاضى طباطبائى قله شجاعت و ایثار، محمد ابراهیم نژاد، ص22.

[3] - نسبت ایشان با 33 واسطه به حسن مثنى فرزند بزرگوار امام حسن مجتبى(علیه السلام) مى رسد.

[4] - بزرگ خاندان طباطبائى، در سال 1285 ق. در تبریز متولد شد. وى علوم عربى را در زادگاه خود به پایان رساند، سپس براى ادامه تحصیل راهى نجف شد و طى 5 سال اقامت در آنجا، از محضر اساتید بزرگ، رشتى - فاضل شربیانى - مامقانى و... استفاده برد و در سال 1314 به تبریز مراجعت کرد و بعد از 4 سال بار دیگر به حوزه نجف مراجعه نمود و از آیات عظام: سید محمد کاظم یزدى - شیخ الشریعه اصفهانى و سید محمد باقر اصطهباناتى و حاج آقا رضا همدانى بهره برد. حاج میرزا باقر سال 1324 جهت ترویج شعائر اسلامى و نشر احکام الهى به وطن خود بازگشت و در ماه رجب 1366 ق. دار فانى را وداع گفت، پیکر آن عالم ربّانى بعد از تشییع با شکوه به شهر مقدس قم انتقال داده شد و در آن دیار ابرار مدفون گردید. اعیان الشیعه، محسن امین عاملى، ج3، ص532.

[5] - مختصرى از زندگانى پرافتخار علامه محمد على قاضى، محمد عاصفى، چاپ شفق تبریز، ص10.

[6] - آیة ا... قاضى از بیست نفر از مراجع بزرگ به اخذ درجه اجتهاد یا اجازه روایت نایل شده اند که خودشان اسامى آنان را در مقدمه کتاب «اللوامع الالهیة فى المباحث الکلامیه» آورده اند.

[7] - الفردوس الاعلى پاورقى ص64.

[8] - قاى طباطبائى قله شجاعت و ایثار، ص72 و 73.

[9] - قاضى طباطبائى قله شجاعت و ایثار ص75.

[10] - تحقیق درباره اربعین ص416، نظیر این جریان در دمشق اتفاق افتاده بود.

[11] - گنجینه دانشمندان ج3 ص323.

[12] - روزنامه رسالت شماره 1394 ص4.

[13] - در کتاب قاضى طباطبائى قله شجاعت و ایثار و اشتباهاً عید فطر نوشته شده است که بدین وسیله تصحیح مى گردد. (مؤلف).

[14] - قاضى طباطبائى قله شجاعت و ایثار ص31 - 129.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

مشخصات فردی

نام سید محمد على
نام خانوادگی قاضى طباطبایى
نام پدر میرزا باقر قاضى طباطبایى (عالم دینى)
نام معروف آیت الله قاضى طباطبایى
خاندان امیرعبدالوهاب
نسب امام حسن علیه السلام
تاریخ تولد (شمسی) 1292/1/24
تاریخ تولد (قمری) 1331/5/6
مکان تولد ایران،آذربایجان شرقی،تبریز
تاریخ فوت (شمسی) 1399/12/12
تاریخ فوت (قمری) 1358/8/11
مکان فوت ایران،آذربایجان شرقی،تبریز
مکان دفن ایران،آذربایجان شرقی،تبریز

تالیفات

No image

الاجتهاد والتقلید

No image

خاندان عبدالوهاب

No image

کتاب فى علم الکلام

No image

المباحث الاصولیّه

No image

تاریخ قضا در اسلام

No image

حدیقةالصالحین

No image

رساله در اوقات نماز

No image

رساله در مباهله

No image

رساله در نماز جمعه

No image

علم امام

حکایات

مطلب مکمل

کتاب گلشن ابرار - جلد دوم

کتاب گلشن ابرار - جلد دوم

مجموعه گلشن ابرار خلاصه ای از زندگی و شرح حال علمای اسلام است که اثری است که در چندین جلد توسط جمعی از پژوهشگرن حوزۀ علمیۀ قم زیرنظر پژوهشکدۀ باقرالعلوم (علیه السّلام) تألیف شده است.

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS