دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

وفود (هیات های نمایندگی)

No image
وفود (هیات های نمایندگی)

كلمات كليدي : پيامبر اكرم(ص)، وفود، هيات هاي نمايندگي، عام الوفود، اسلام

نویسنده : يدالله حاجي زاده

کلمه وفود جمع وفد،[1] به معنای هیات‌های نمایندگی می‌باشد. در اصطلاح، وفود؛ به قبایل و گروه‌هایی اطلاق می‌شود که خدمت پیامبراکرم(ص) رسیده‌اند و اسلام آورده‌اند. عمده این گروه‌ها در سال نهم هجری ـ «عام الوفود»[2] ـ (سال ورود هیات‌ها) خدمت پیامبر(ص) رسیدند.

زمان و علت ورود وفود به مدینه

عمده منابع زمان ورود این هیات‌ها را به مدینه پس از مراجعت رسول‌خدا(ص) از تبوک دانسته‌اند.

ابن هشام می‌نویسد: «پس از فتح مکه و مراجعت پیامبر از تبوک و اسلام مردم طائف (قبیله ثقیف)، نمایندگان و برگزیدگان عرب از مناطق مختلف بر پیامبر(ص) وارد شدند.»[3] طبرسی نیز می‌نویسد: «وقتی قبیله ثقیف اسلام آوردند، وفود عرب به محضر پیامبر(ص) آمدند و گروه گروه در دین خدا داخل شدند»[4]

به نظر می‌رسد این گروهها پس از شکست قریش از پیامبر در فتح مکه، و اسلام این قبیله متوجه شدند که توان مقابله با پیامبر(ص) و مسلمانان را ندارند، لذا به حضور پیامبر(ص) رسیدند و اظهار اسلام کردند. در منابع آمده است: «اعراب تا این زمان نگران کار قریش بودند و منتظر بودند ببینند کار آنان با پیامبر به کجا می‌انجامد. پس از فتح مکه و تسلیم شدن قریش(قبیله‌ای که در میان عرب مقام رهبری و سیادت را داشتند)، دریافتند که نیروی جنگ با رسول‌خدا(ص) را ندارند. از این رو دین اسلام را پذیرفتند و فوج فوج به اسلام گرویدند.»[5] بنا به نقلی سوره فتح در همین خصوص نازل شده است.[6] برخی از قبایل هم وقتی می‌دیدند سایر قبایل گروه‌هایی را به محضر پیامبر(ص) می‌فرستند و اسلام می‌آوردند، تشویق می‌شدند که اسلام بیاورند. «برخی از افراد قبیله غسان می‌گفتند: «آیا ما باید بدترین عرب باشیم ما به همین جهت به حضور پیامبر(ص) رسیدیم و مسلمان شدیم و او را تصدیق کردیم»[7] محلی که این گروه‌ها عمدتا در آن محل با پیامبر دیدار می‌کردند، مسجدالنبی و در کنار «ستون وفود» بوده است.[8]

ابن سعد تعداد این هیات‌ها را بیش از 70 گروه دانسته به تک تک این گروهها و حضور آنها در مدینه و گفتگوهای آنها با پیامبر(ص) اشاره کرده است.[9] همچنین صالحی شامی به بیش از 90 گروه از این گروه‌ها اشاره کرده است.[10]

قبل از این که به تعدادی از این گروه‌ها اشاره کنیم بد نیست این نکته را هم متذکر شویم که رسول‌خدا(ص) معمولا به همه افرادی که از گروه‌های مختلف نزد ایشان می‌آمدند، هدایایی می‌دادند به عنوان نمونه وقتی آن حضرت به نمایندگان «تجیب» هدایایی عطا کرد، از آنها سوال کرد آیا کسی از شما باقی مانده که جایزه (هدیه) نگرفته باشد؟... گفتند: بله نوجوانی است که در کنار بارهای خود گذاشته‌ایم ... پیامبر(ص) به اصحابش فرمود: هدیه او را هم به اندازه دیگران پرداخت کنید.[11] این وفدها جدای از گرفتن هدایا و ... امانی از رسول‌خدا(ص) می‌گرفتند. این امان به این معنا بود که قبیله مذکور مسلمان شده و از حقوق مسلمانی برخوردار است. جامعه مسلمانان نباید به آنان حمله کند. بلکه باید در برابر تجاوز دیگران از آنها دفاع کند.»[12] با توجه به این که این وفود نسبتا زیاد هستند، بنابراین در این جا تنها به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.

1- وفد ثقیف

اولین گروهی که به صورت رسمی افرادی را به مدینه اعزام کردند، قبیله «ثقیف» بودند. این قبیله مهم ساکن شهر طائف بودند.[13] آنها ابتدا در برابر حمله رسول‌خدا(ص) به شهرشان مقاومت کردند؛ اما پس از چند ماه چاره‌ای جز تسلیم نداشتند. در منابع آمده است: قبل از آمدن هیاتی از این قبیله به مدینه ابتدا یک نفر از این قبیله به نام «عروة بن مسعود» نزد رسول‌خدا(ص) آمد و مسلمان شد. او پیش قوم خویش رفت و آنها را به اسلام دعوت کرد؛ اما آنها همان گونه که پیامبر(ص) خبر داده بود او را به شهادت رساندند.[14] پیامبر(ص) در مورد عروه فرمود: او مثل «صاحب یس» است که قوم خویش را به خدا دعوت می‌کرد؛ ولی او را کشتند.[15]

مدتی بعد هیات نمایندگی این قبیله خدمت رسول‌خدا(ص) رسیدند و مسلمان شدند. آنها قبل از این که مسلمان شوند از پیامبر(ص) در خواست‌هایی داشتند. من جمله از آن حضرت می‌خواستند که به آنها اجازه دهد بت ایشان ویران نشود، نماز هم نخوانند که پیامبر(ص) موافقت نکرد. سپس از پیامبر(ص) خواستند که با دست خویش بت یا بت‌های قبیله را نشکنند که پیامبر(ص) با این خواسته آنها موافقت کرد و فرمود: «من خود فردی را می‌فرستم تا آن بتها را بشکند».[16]

2- وفد بنی‌تمیم

در باب علت ورود این هیات به مدینه آمده است: پیامبراکرم(ص) فردی را برای جمع آوری زکات نزد بنی‌کعب فرستاده بود. بنی‌تمیم مانع شدند که آنها زکات دام‌های خویش را پرداخت کنند. فرستاده پیامبر(ص) مجبور شد برگردد. سپس پیامبر(ص) عیینة بن بدر فزاری را همراه با 500 سوار به سوی بنی‌تمیم روانه کرد. عیینة افرادی از این قبیله را اسیر گرفت و به مدینه آورد.[17]

عده‌ای از بزرگان بنی‌تمیم من جمله عطارد بن حاجب، زبرقان بن بدر و قیس بن عاصم برای طلب رهایی اسیران خویش به مدینه آمدند.[18] تعداد آنها 80 نفر یا 90 نفر ذکر شده است. بنی‌تمیم ابتدا به منظور اثبات برتری قبیله خویش به پیامبر(ص) گفتند: یا محمد جئناک نفاخرک[19] ای محمد(ما با شاعر و خطیبمان نزد تو آمده‌ایم) تا با تو مفاخره کنیم. پیامبر‌اکرم(ص) ابتدا در جواب آنها فرمودند: من نه برای شعر گفتن مبعوث شده‌ام و نه به فخر فروشی مامور شده‌ام؛ ولی حالا که آمده‌اید، بیایید.[20] آنها از خطیب و سپس شاعر خویش خواستند که سخنرانی کنند و شعر بگویند. پیامبر(ص) در جواب خطیب آنها از یکی از صحابه خواست که سخنرانی کند. حسان بن ثابت هم جواب شاعر آنها را به شعر داد... سرانجام بنی‌تمیم اعتراف کردند که شاعر و خطیب رسول‌خدا(ص) از شاعر و خطیب خودشان برتر هستند. آنها سپس اسلام آوردند.[21]

پیامبر(ص) به آنها هدایایی بخشید[22] و اسرای آنها را آزاد کرد.[23] ابن هشام این وفد را اولین هیاتی می‌داند که به مدینه آمدند.[24]

3- وفد عامر بن صعصعه

از این قبیله ابتدا دو نفر خدمت پیامبر آمدند. عامر بن طفیل[25] و به نقلی بجیرة بن فراس[26] به پیامبر(ص) عرض کرد: اگر من مسلمان شوم چه امتیازی برای من خواهد بود. پیامبر(ص) فرمود آن چه برای همه مسلمانان است برای تو هم خواهد بود و هر وظیفه‌ای که ایشان دارند تو هم خواهی داشت. سپس او از پیامبر(ص) سوال کرد آیا پس از شما فرماندهی(امر حکومت) را برای من قرار می‌دهی؟ پیامبر(ص) با این خواسته او موافقت نکرد.[27]

و به نقلی فرمود: «الامر لله یضعه حیث یشاء»[28] این امر به دست خداست و برای هر کسی که خواسته باشد آن را قرار می‌دهد. او سپس فرماندهی بر بادیه‌نشینان را خواستار شد. باز هم پیامبر(ص) موافقت نکرد.

عامر سپس پیامبر(ص) را تهدید کرد، پیامبر(ص) از خدا خواست که شر او را کفایت کند.[29] پس از او افراد دیگری از قبیله‌اش نزد رسول‌خدا(ص) آمدند و مسلمان شدند.[30]

4- وفد قبیله طی

15 نفر از این قبیله به حضور پیامبر(ص) رسیدند. سالار این گروه زید‌الخیل بود. پیامبر(ص) اسلام را بر آنها عرضه کرد و آنها همگی مسلمان شدند. سپس هدایایی به آنها داد.[31] پیامبر(ص) در مورد زید‌الخیل فرمود: هر مردی از اعراب را که برای من توصیف کردند کمتر از آن چه گفته بودند دیدم، به جز زید الخیل. سپس پیامبر(ص) نام او را زیدالخیر گذاشت.[32]

5- وفد ربیعه (عبدالقیس)

از این قبیله بیست مرد به سرپرستی عبدالله بن عوف اشج در سال فتح مکه به مدینه آمدند.... وقتی به رسول‌خدا(ص) گفته شد. نمایندگان عبدالقیس آمدند، فرمود: «خوش آمدند آفرین بر ایشان، مردم عبدالقیس بسیار مردم خوبی هستند.»[33] نمایندگان این قبیله ده روز ماندند. پیامبر(ص) به آنها هدایایی داد و آنها باز گشتند.[34]

6- وفد بنی اسد

در آغاز سال نهم هجری ده گروه از این قبیله به حضور پیامبر(ص) آمدند. حضرمی بن عامر یکی از افراد این قبیله به پیامبر(ص) عرض کرد: ما در خشک سالی در حالی که شب‌های تاریک را تا صبح راه پیموده‌ایم به حضور شما آمده‌ایم در حالی که شما کسی را سراغ ما نفرستادی.[35] در این خصوص آیه 17 سوره حجرات نازل شد.[36] «یمُنُّونَ عَلَیکَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَی إِسْلامَکُمْ بَلِ اللَّهُ یمُنُّ عَلَیکُمْ أَنْ هَداکُمْ لِلْإیمانِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ».[37]

آنها بر تو منّت مى‌نهند که اسلام آورده‌اند؛ بگو: «اسلام آوردن خود را بر من منّت نگذارید؛ بلکه خداوند بر شما منّت مى‌نهد که شما را به سوى ایمان هدایت کرده است، اگر(در ادّعاى ایمان) راستگو هستید!

7- وفد فزاره

از این قبیله ده نفر پس از جنگ تبوک خدمت پیامبر(ص) رسیدند[38] و همگی مسلمان شدند. پیامبر(ص) وقتی از خشک سالی منطقه آنان آگاه شد. برای ایشان دعا کرد به برکت دعای پیامبر(ص) باران فراوانی در آن منطقه بارید.[39]

8- وفد کلاب

این هیات در سال 9 هجری خدمت پیامبر(ص) رسیدند. آنها 13نفر بودند.[40] به نظر می‌رسد این گروه قبل از این که خدمت پیامبر(ص) برسند. اسلام آورده بودند، چرا که « وقتی به حضور رسول‌خدا(ص) رسیدند به طریق اسلام، سلام دادند و گفتند: ضحاک بن سفیان میان ما طبق احکام قرآنی و سنت‌هایی که شما داده‌ای رفتار می‌کند.... ما برای خدا و رسولش به او پاسخ مثبت دادیم. او زکات را از دولتمندان می‌گیرد و میان مستمندان ما تقسیم می‌کند. [41]

مقاله

نویسنده يدالله حاجي زاده

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آیت الله حاج میرزا محمد غروی تبریزی (آیت اخلاص)

او يكي از علماي واقعي و زاهد بود و تا آخر عمر، تدريس را ترك نكرد . در سرما و گرما و با كهولت سن، راه طولاني را پياده به مدرسه طالبيه مي آمد . چند بار شاگردانش عرض كردند: «حاج آقا چرا سوار تاكسي نمي شويد؟» فرمود: «من كه توان آمدن دارم، چرا مال امام را خرج كنم؟
No image

حضرت آیت الله حاج میرزا علی هسته ای اصفهانی

مرحوم هسته اي اصفهاني، موقعي كه آوازه و شهرت مرحوم آيت الله شهيد شيخ فضل الله نوري در ايران منتشر شده بود، وارد تهران شد و ابتدا به دروس برخي از اساتيد مشهور تهران رفت، ولي آنان را قابل استفاده براي خود نديد و دروس آنان را قابل مقايسه با اساتيد اصفهان ندانست.
No image

مرحوم حاج عباسعلی حسینی

در این بخش سیره ی تبلیغی مرحوم حاج عباسعلی حسینی بیان شده است.
No image

حاج شیخ حسن حجتی واعظ

رحوم حجتي واعظ، سخنوري بصير، شجاع، بليغ و فصيح بود . هنوز هم بعد از چهل سال از خاموش شدن اين خورشيد درخشان شمال، در افواه و السنه مردم سخن از ملاحت و شيريني سخنان وي مي رود .
No image

امام خمینی (ره) آینه مهر و قهر

امام در طول شبانه روز حتي يك دقيقه وقت تلف شده و بدون برنامه از قبل تعيين شده نداشتند . با توجه به شرايط سني و ميزان فعاليتي كه داشتند، باز هم ساعات خاصي را در سه نوبت - هر كدام، نيم تا يك ساعت - به اهل منزل اختصاص داده بودند كه هر كدام از ما كه مايل بوديم خدمت ايشان مي رسيديم و مسائل خودمان را مطرح مي كرديم.

پر بازدیدترین ها

No image

شيخ جعفر مجتهدي(ره)10

زمانی که آقای مجتهدی در قم بسر می بردند، دهه اول ماه محرم در منزلشان مراسم سوگواری و عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) برپا بود، یک روز عاشورا که در خدمتشان بودیم و بیرون اتاق در حیاط، مراسم عزاداری برقرار بود، یکمرتبه حالشان دگرگون شد و شروع به بیان صحنه ای از روز عاشورا نمودند و به طوری آن را مجسم کردند که هر روز عاشورا آن صحنه در نظرم آمده و هرگز آن را فراموش نمی کنم.
No image

حضرت آیت الله حاج میرزا علی هسته ای اصفهانی

مرحوم هسته اي اصفهاني، موقعي كه آوازه و شهرت مرحوم آيت الله شهيد شيخ فضل الله نوري در ايران منتشر شده بود، وارد تهران شد و ابتدا به دروس برخي از اساتيد مشهور تهران رفت، ولي آنان را قابل استفاده براي خود نديد و دروس آنان را قابل مقايسه با اساتيد اصفهان ندانست.
No image

شيخ جعفر مجتهدي(ره)1

جت الإسلام دکتر محمد هادی امینی، فرزند برومند مرحوم آیت الله علامه امینی صاحب کتاب نفیس «الغدیر» نقل کردند:در سال 1349 هـ ش پس از وفات مرحوم پدرم علامه امینی، به خاطر تألیف و نشر کتابی به نام «قهرمان فخر» که در آن مطالبی بر ضد حزب بعث درج شده بود؛ دولت عراق تصمیم به جلب و محاکمه من گرفت.لذا مجبور به ترک نجف اشرف و عازم ایران شدم و در تهران اقامت گزیدم.
No image

شيخ جعفر مجتهدي(ره)8

جناب مجتهدی در مورد عظمت معنوی جناب حافظ برای استاد مجاهدی نقل کرده اند :روزی مأمور شدم تا به اصفهان رفته و به مدت یک هفته مرکب یکی از روضه خوان های اهل بیت را تر و خشک کنم! ایشان می فرمودند:بعد از اتمام ماموریت ، از خانه که بیرون آمدم، مأموریت دیگری به من محول شد که بایستی به شیراز می رفتم. وقتی به دروازه قرآن شیراز رسیدم، نوری مرا تا حافظیه همراهی کرد.
No image

شيخ جعفر مجتهدي(ره)2

روزی درخدمت آقای مجتهدی بودم ایشان در حالی که بسیار منقلب بودند، تعریف کردند:چند سال پیش که در قم بسر می بردم روز عاشورا به شدت مریض بودم و به طوری درد سراسر وجودم را فرا گرفته بود که نمی توانستم از رختخواب برخیزم.طبق معمول همه ساله در آن روز هم مراسم عزاداری در منزل برپا بود. در همان هنگام با حال سختی که داشتم متوسل به حضرت علی اصغر (علیه السلام) شدم و حالتی به خصوص برایم پیدا شد و صحنه هایی را مشاهده کردم.
Powered by TayaCMS