دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

یعقوب لیث صفاری (قبل از تشکیل حکومت)

No image
یعقوب لیث صفاری (قبل از تشکیل حکومت)

كلمات كليدي : تاريخ، صفاريان، يعقوب ليث صفاري، سيستان، عياران، خوارج، طاهريان

نویسنده : مريم السادات قدمي

یعقوب فرزند لیث فرد گمنامی از روستای قرنین سیستان بود. لیث چهار پسر به نام‌های یعقوب، عمرو، طاهر و علی داشت که یعقوب بزرگ‌ترین آن‌ها بود.[1] هر چند برخی مورخان سعی دارند نسب او را به پادشاهان ایران باستان برسانند. این گروه معتقدند در زمان حمله اعراب به ایران یکی از فرزندان خسرو پرویز مدتی را به صورت گمنام در دزپل (دزفول کنونی) می‌زیست، اما نوادگان وی به علت شناخته شدن آن‌ها توسط عرب‌ها، این منطقه را ترک کرده در دژ هفواد (بم کنونی) سکونت گزیده و پس از مدتی از این محل نیز کوچ نموده به سیستان رفتند.[2] یعقوب بن لیث بن معدل بن حاتم بن ماهان بن کیخسرو بن اردشیر بن قباد بن خسرو اپرویز بن هرمزد بن خسروان بن انوشیروان بن قباد بن فیروز بن یزدجرد ... بن کیومرث نسبی است که این افراد برای وی ذکر کرده‌اند.[3]

کودکی و جوانی یعقوب

یعقوب، شغل پدر که رویگری بود را ادامه داد و در جوانی به گروه عیاران پیوست و به تدریج در این گروه به سرهنگی و امیری دست یافت تا این که از سوی نصر بن صالح، به سرهنگی بست رسید؛[4] زیرا سیستان که در آن زمان تحت نظر امرای منسوب از طرف حاکمان طاهری خراسان اداره می‌شد، درگیر جنگ‌های داخلی به وی‍ژه جنگ با خوارج حاضر در این منطقه بود. همین امر زمینه پیوستن یعقوب به گروه‌های نظامی درگیر با خوارج و در نتیجه قدرتیابی روزافزون یعقوب لیث که منجر به تشکیل حکومت خاندان صفاری شد را فراهم آورد.[5]

زمینه‌های قدرتیابی یعقوب

زمانی که از سوی خلفای عباسی، طاهر بن عبدالله و جانشینانش بر خراسان و سیستان حاکمیت داشتند، ابراهیم بن حضین قوسی از سال 225(ه.ق) بر ولایت سیستان گماشته شد. برخورد مسالمت‌آمیز وی با مردم منطقه و مخالفانش باعث قدرت‌یابی بیشتر خوارج سیستان شد و این امر باعث ایجاد درگیری‌هایی بین مردم و خوارج این منطقه شد. از جمله، افرادی هم چون غسان بن نصر بن مالک مطوعی از منطقه بست با جمع کردن عده‌ای از مردم بر ضد خوارج بر ابراهیم شورید؛ ولی شکست خورد و به قتل رسید. در زمان پسر او احمد بن ابراهیم فردی دیگر به نام احمد قولی با علیه احمد بن ابراهیم شوریدند. بار دیگر احمد بن ابراهیم در نبرد با بشار بن سلیمان شکست خورد و به سیستان آمده و شهر به دست بشار افتاد. بر اثر بدرفتاری بشار با مردم، صالح بن نصر مطوعی، برادر غسان، با همراهی مردم بست و سیستان که عیاران و یعقوب در زمره آن‌ها بودند، شورش کردند (نخستین گزارش تاریخی مرتبط با یعقوب لیث متعلق به این مقطع زمانی است) و بشار را به قتل رساندند.[6] پس از آن مردم با صالح بیعت کردند. صالح نیز کثیر بن رقاد، درهم بن نصر و یعقوب لیث را به نبرد با عمار خارجی که در کش قیام کرده بود فرستاد که به شکست عمار انجامید.[7] ابراهیم برای سرکوبی صالح بن نصر و یاران او که یعقوب در زمره آن‌ها بود با عمار خارجی، رِِئیس خوارج سیستان، متحد شد و به همراه او به شهر زرنج، مرکز ایالت سیستان تاخت. زمان رویارویی دو سپاه، مردم زرنج که از ظلم خوارج خسته شده بودند به یاری صالح و عیاران سیستان آمدند. جنگ سختی درگرفت و عده زیادی از دو طرف کشته شدند و عاقبت عمار خارجی و ابراهیم قوسی شکست خوردند. کار صالح در سیستان بالا گرفت و ابراهیم قوسی به طاهر بن عبدالله، حاکم مشرق ایران نامه‌ای برای ارسال سپاه نوشت. محمد، پسر ابراهیم قوسی برای یاری پدر راهی زرنج شد. یعقوب با اطلاع از آمدن محمد، به همراه حامد سرباتک (سرناوک) از شهر بیرون آمده به همراه صالح بن نصر با سپاه محمد بن ابراهیم در زمین داور جنگیدند. محمد شکست خورد و اموالش توسط صالح تصرف گردید. با ادامه جنگ در مناطق دیگر، صالح در سال 239(ه.ق) به دارالاماره دست یافت و با فراهم کردن مجدد یارانی برای خود با ابراهیم به نبرد پرداخت. یعقوب لیث به همراه سایر برادرانش، عمرو، علی و طاهر از جمله سپاهیان صالح بودند که بنا بر نقلی طاهر، برادر یعقوب، در نبردی سخت در نوقان کشته شد. صالح تصمیم داشت غنیمت‌های به دست آمده را به بست ارسال کند، اما بنابر نقلی یعقوب، سرباتک و عیاران از این که زحمت جنگ بر دوش آن‌ها باشد؛ ولی از منافعش بهره‌مند نباشند ناراضی بودند به همین جهت تصمیم به جنگ با صالح گرفتند. صالح با اطلاع از تصمیم آن‌ها از نماینده خود در بست، مالک بن مردویه برای جنگ با یعقوب کمک خواست. جنگ سختی درگرفت که با شکست صالح و تصرف اموالش توسط یعقوب به پایان رسید. (بنا بر گزارشی دیگر، طاهر در این جنگ کشته شد.[8]) پس از فرار صالح، سپاه یعقوب با درهم بن نصر بیعت کردند. سپس یعقوب به همراهی حامد سرباتک به سپهسالاری سپاه درهم منصوب شده و فرماندهی جنگ‌های زیادی را علیه خوارج و مخالفان درهم عهده‌دار شدند. شجاعت یعقوب باعث بیم درهم شد و خود را به بهانه بیماری در خانه محبوس کرد. یعقوب با این جمله که بدین صورت نمی‌توان پادشاهی نیمروز کرد پیغام داد که بیرون بیاید. درهم از روی خشم، دستور قتل یعقوب را صادر کرد و یعقوب که از خدعه او به موقع مطلع شده بود او را اسیر و زندانی کرد. پس از این واقعه مردم سیستان در 25 محرم سال 247(ه.ق) با یعقوب بیعت کردند.[9] برخی نیز معتقدند زمانی که سپاهیان درهم او را از اداره امور ناتوان دیدند یعقوب را به جای وی انتخاب کردند. درهم نیز بدون مبارزه کنار کشید.[10] پس از بیعت مردم با یعقوب و به امارت رسیدن وی، حامد بن عمر سرباتک، فرمانده دیگر درهم، به همراه سایر سپاهیان با یعقوب لیث بیعت کردند.[11] زمانی که مردم با یعقوب بیعت کردند متوکل عباسی خلافت را بر عهده داشت و سپس المنتصر بالله در سال 247 خلافت را بر عهده گرفت و پس از شش ماه المستعین بالله جانشین وی گشت[12] و طاهر بن عبدالله، حاکم طاهریان، نیز در آن زمان مشروعیت خود را از جانب خلفای عباسی بر سرزمین‌های شرقی ایران از جمله سیستان دریافت می‌نمود.[13]

لازم به ذکر است هم چون نسب یعقوب، درباره علت قدرت‌یابی وی ماجراهایی نیز از نقل شده است که پیوند زدن آن در به قدرت رسیدن یعقوب به داستان شباهت دارد. از جمله این که روزی صالح بن نصر که در آن زمان امیر سیستان بود در راه بازگشت از شکار به محلی که یعقوب و دوستانش هفته‌ای یک بار گرد آمده و بازی امیر و وزیر می‌کردند رسید. صالح فردی را برای باخبر شدن از ماجرا بدانجا فرستاد. یعقوب که نقش امیر را بازی می‌کرد از جای خود برنخاست و به صالح نیز فرمان داد که از اسب پیاده گردد، زیرا ایام عمر دولت وی به اتمام رسیده و صلح دولت صفاریان برآمده بود.[14]

درباره چگونگی پیوستن یعقوب به سپاه درهم و به امیری رسیدن او نیز چنین آمده است که شبی یعقوب به قصد دزدیدن خزانه درهم بن نصر، والی سیستان، به خانه او وارد شد. در این میان شی‌ای شفاف یافت و چون به زبان نزدیک کرد دانست که آن نمک است. از این رو یعقوب به پاس نمکی که خورده بود اموال را رها کرده و رفت. درهم نیز بدین سبب به دزد امان داد تا خود را معرفی نماید. یعقوب نیز نزد درهم رفت و چون از علت این کار باخبر شد نزد او مقامی یافت و امیر لشکر شد.[15]

مقاله

نویسنده مريم السادات قدمي
جایگاه در درختواره تاریخ ایران بعد از اسلام - دولتهای تابع حکومت اسلامی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آیت الله حاج میرزا محمد غروی تبریزی (آیت اخلاص)

او يكي از علماي واقعي و زاهد بود و تا آخر عمر، تدريس را ترك نكرد . در سرما و گرما و با كهولت سن، راه طولاني را پياده به مدرسه طالبيه مي آمد . چند بار شاگردانش عرض كردند: «حاج آقا چرا سوار تاكسي نمي شويد؟» فرمود: «من كه توان آمدن دارم، چرا مال امام را خرج كنم؟
No image

حضرت آیت الله حاج میرزا علی هسته ای اصفهانی

مرحوم هسته اي اصفهاني، موقعي كه آوازه و شهرت مرحوم آيت الله شهيد شيخ فضل الله نوري در ايران منتشر شده بود، وارد تهران شد و ابتدا به دروس برخي از اساتيد مشهور تهران رفت، ولي آنان را قابل استفاده براي خود نديد و دروس آنان را قابل مقايسه با اساتيد اصفهان ندانست.
No image

مرحوم حاج عباسعلی حسینی

در این بخش سیره ی تبلیغی مرحوم حاج عباسعلی حسینی بیان شده است.
No image

حاج شیخ حسن حجتی واعظ

رحوم حجتي واعظ، سخنوري بصير، شجاع، بليغ و فصيح بود . هنوز هم بعد از چهل سال از خاموش شدن اين خورشيد درخشان شمال، در افواه و السنه مردم سخن از ملاحت و شيريني سخنان وي مي رود .
No image

امام خمینی (ره) آینه مهر و قهر

امام در طول شبانه روز حتي يك دقيقه وقت تلف شده و بدون برنامه از قبل تعيين شده نداشتند . با توجه به شرايط سني و ميزان فعاليتي كه داشتند، باز هم ساعات خاصي را در سه نوبت - هر كدام، نيم تا يك ساعت - به اهل منزل اختصاص داده بودند كه هر كدام از ما كه مايل بوديم خدمت ايشان مي رسيديم و مسائل خودمان را مطرح مي كرديم.

پر بازدیدترین ها

No image

شيخ جعفر مجتهدي(ره)10

زمانی که آقای مجتهدی در قم بسر می بردند، دهه اول ماه محرم در منزلشان مراسم سوگواری و عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) برپا بود، یک روز عاشورا که در خدمتشان بودیم و بیرون اتاق در حیاط، مراسم عزاداری برقرار بود، یکمرتبه حالشان دگرگون شد و شروع به بیان صحنه ای از روز عاشورا نمودند و به طوری آن را مجسم کردند که هر روز عاشورا آن صحنه در نظرم آمده و هرگز آن را فراموش نمی کنم.
No image

شيخ جعفر مجتهدي(ره)1

جت الإسلام دکتر محمد هادی امینی، فرزند برومند مرحوم آیت الله علامه امینی صاحب کتاب نفیس «الغدیر» نقل کردند:در سال 1349 هـ ش پس از وفات مرحوم پدرم علامه امینی، به خاطر تألیف و نشر کتابی به نام «قهرمان فخر» که در آن مطالبی بر ضد حزب بعث درج شده بود؛ دولت عراق تصمیم به جلب و محاکمه من گرفت.لذا مجبور به ترک نجف اشرف و عازم ایران شدم و در تهران اقامت گزیدم.
No image

صیانت از دیانت در سیره و اندیشه امام خمینی (ره)

در این بخش به موضوع "صیانت از دیانت در سیره و اندیشه امام خمینی (ره)" در راستای بیان سیره تبلیغی علماء وارسته پرداخته شده است.
No image

شيخ جعفر مجتهدي(ره)8

جناب مجتهدی در مورد عظمت معنوی جناب حافظ برای استاد مجاهدی نقل کرده اند :روزی مأمور شدم تا به اصفهان رفته و به مدت یک هفته مرکب یکی از روضه خوان های اهل بیت را تر و خشک کنم! ایشان می فرمودند:بعد از اتمام ماموریت ، از خانه که بیرون آمدم، مأموریت دیگری به من محول شد که بایستی به شیراز می رفتم. وقتی به دروازه قرآن شیراز رسیدم، نوری مرا تا حافظیه همراهی کرد.
No image

شيخ جعفر مجتهدي(ره)2

روزی درخدمت آقای مجتهدی بودم ایشان در حالی که بسیار منقلب بودند، تعریف کردند:چند سال پیش که در قم بسر می بردم روز عاشورا به شدت مریض بودم و به طوری درد سراسر وجودم را فرا گرفته بود که نمی توانستم از رختخواب برخیزم.طبق معمول همه ساله در آن روز هم مراسم عزاداری در منزل برپا بود. در همان هنگام با حال سختی که داشتم متوسل به حضرت علی اصغر (علیه السلام) شدم و حالتی به خصوص برایم پیدا شد و صحنه هایی را مشاهده کردم.
Powered by TayaCMS