دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

سیریل Siril

No image
سیریل Siril

كلمات كليدي : سيريل، نسطوريوس، ماهيت عيسي، كالسدون

نویسنده : محمد صادق احمدي

با بررسی تاریخ مسیحیّت درمی‌یابیم که گاه، حوادثی نه چندان مهم، منشأ تحوّلات اساسی و سرنوشت‌سازی در تاریخ این دین بوده است؛ به‌گونه‌ای که پیامد‌های بعضی از این تحوّلات و نیز تأثیرات آن‌ها در حوزه‌های مختلف در باور پرچم‌داران آن نیز نمی‌گنجیده است. به‌عنوان مثال روزی که پولس تغییر کیش داد و شروع به تفسیر آیین مسیح کرد، هرگز نمی‌پنداشت که تفاسیرش از دین مسیح، مرزهای زمان و مکان را درنوردیده و جهان مسیحیّت را وارد مرحله‌ای متفاوت کند.

یکی از این پرچم‌داران که حوادث زندگی‌اش، راه جدیدی را پیش پای کلیسا نهاد، سیریل بود.

 

سیریل وارث مقام

سیریل اسکندرانی، در اواسط قرن چهار در اسکندریه متولد شد. در آغاز جوانی به‌علت این‌که عمویش تئوفیلوس اسقف اسکندریه بود، به الهیّات علاقمند شد. بعد از مدت کمی کشیش و با مرگ عمویش در سال 412، به مقام اسقفی اسکندریه برگزیده شد.

در این زمان، نسطوریوس اسقف قسطنطنیه، با طرح بحث "عیسی-انسانی" و اینکه "مریم باکره مادر خدا نیست"، مباحثه‌ای را به‌پا کرد، که طرف اصلی آن سیریل بود. سیریل تا آن‌جا در این مجادله پیش رفت، که بعدها کلیسا مجبور به تصویب اعتقادنامه کالسدون شد.

سیریل بعد از ظهور بحث نسطوریوس، تمام عمر خود را صرف نابود ساختن نسطوریوس و آموزه‌هایش کرد. انگیزه اصلی مخالفت سیریل با او این بود که سیریل معتقد بود، در عشای ربّانی از جسم عیسی حیات حاصل می‌شود؛ بنابراین جسم او جسم انسان عادی نیست؛ بلکه جسم کلمه مجسّم است.

سرانجام سیریل پس از یک عمر جدال با نسطوریوس در سال 444، پیش از آن‌که شورای کالسدون را به‌چشم خود ببیند، چشم از جهان فرو بست.[1][2]

 

نظر دانشمندان در مورد شخصیت سیریل

شخصیت سیریل امروزه نیز همانند روزگارش به کانون مباحثات و مناظرات تبدیل شده است. برخی همچون کلیساهای مصر، او را پدر بزرگ راست‌دینی می‌دانند و برخی دیگر، هم‌چون تئودور(اسقف انطاکیه‌ای) سیریل را این‌گونه می‌شناسند: «... پس از مشکلات بسیار، زندگی شخص نابکاری پایان یافت ... خداوند او را چون یک طاعون ریشه‌کن کرد ... سنگی بزرگ و سنگین بر قبرش بگذارید؛ زیرا این خطر وجود دارد، که دوباره برگردد ... من واقعا برای این بیچاره متأسفم!»[3]

      

مهم‌ترین تأثیر سیریل، صدور اعتقادنامه کالسدون

اگر در کنکاش از زندگی سیریل به اعتقادنامه کالسدون برمی‌خوریم؛ این بدان سبب است که در واقع ثمره جدال‌های سیریل با مخالفان را در به‌ظهور رسیدن این اعتقادنامه می‌توان به روشنی مشاهده کرد. اما این نزاع یک‌باره و بدون مقدمه واقع نشده؛ بلکه زمینه‌هایش از قبل ایجاد شده بود.

 

پیشینه بحث

بعد از شورای قسطنطنیه در سال 381، که سبب شد تا قسطنطنیه به جای اسکندریه به دومین اسقف‌نشین مهم جهان مسیحیت تبدیل شود، هنوز مناقشات کلیسا بر چگونگی مسیح متمرکز بود. امّا در این دوره، دیگر بحثی در رابطه با ارتباط پدر با پسر مطرح نبود؛ بلکه ارتباط مسیح با انسان، مشغله ذهنی الهی‌دانان شده بود.

عموما تأکید آتاناسیوس در شورای نیقیه مبنی بر اینکه وحی مسیحی بر این مبتنی است که مسیح کاملا انسانی و کاملا الهی باشد، پذیرفته شده بود. اما سؤالی که اکنون در مرکز این مناقشه قرار داشت، این بود، که به چه روشی چیزی که خداست و چیزی که انسان است در عیسی مسیح متحد شده‌اند؟

پاسخ آپولیناریوس(اسقف لودیسه واقع در سوریه) این بود که در مسیح "لوگوس" جای روح ما را گرفته است. همان‌طور که ما جسم و روح داریم مسیح نیز جسم و لوگوس دارد.

اما او فورا مورد حمله مخالفان واقع شد؛ زیرا آن‌ها می‌گفتند اگر لوگوس جای بالاترین عنصر را در طبیعت انسان بگیرد، پس مسیح کاملا انسان نیست؛ بنابراین تجسّد و نجات تمام انسان‌ها توسط او بی‌معنا خواهد بود.[4] به‌همین جهت، پاپ داماسیوس او را محکوم کرده و از مقام اسقفی عزل کرد.

 

آغاز جدال

اختلاف در ماهیت عیسی بین دو کلیسای اسکندریه و انطاکیه به اوج خود رسید. بنابراین دو ایده متفاوت، به‌ظهور رسید:

1.  مکتب انطاکیه؛ که می‌گفت عیسی انسانی است، که به‌وجود الهی درآمده و کلمه خدایی در او ساکن گشته و با جسم او یکی شده؛ به‌طوری‌که کلمه و عیسی دو مظهر متفاوت هستند؛ که دارای یک اراده و هویت‌اند.[5] در انطاکیه تأکید بر این بود که مسیح انسانی بود که خدا گردید؛ نه خدایی که انسان گردید. در آن‌جا برای بشر بودن مسیح و الگوی اخلاقی او، اهمیّت خاصی قائل بودند.[6]

تئودور، اسقف موپسوئستا، از کلیسای انطاکیه به‌پا خاست و بر وجود دو طبیعت کاملا مجزّا در مسیح تأکید کرد. نسطوریوس که شاگرد تئودور بود، این عقیده استادش را با دقت شرح داد.

تعالیم او نشان می‌داد، که یک شخص انسانی؛ یعنی مسیح، و یک شخص الهی(کلمه) وجود داشت که در مسیح ساکن شد و با اتحاد معنوی از طریق اتحاد اراده با او یکی شدند. بنابراین پسر خدا یک انسان نگردید؛ بلکه به یک انسان مخلوق که از باکره متولّد شده بود، پیوست.[7]   

در این بین، امپراتور تئودوسیوس در سال 428، نسطوریوس را به‌عنوان پاتریارک قسطنطنیه منسوب کرد. او در قسطنطنیه، با طرح این بحث که جایز نیست مریم را "مادر خدا" بنامیم؛ زیرا محال است زنی با خصوصیات بشری نسبت به خدا حالت مادری پیدا کند، نزاع را بیشتر کرد. او می‌گفت: «مریم فقط انسانی مانند خود را به‌دنیا آورد، که کلمه در او تجسّد یافت.»

2.  کلیسای اسکندریه؛ معتقد بود که مریم مادر خداست. سیریل در یکی از بند‌های لعنت‌نامه در این مورد، خطاب به نسطوریوس گفت: از آن‌جا که باکره مقدس به‌لحاظ جسمانی خدا را پدید آورد؛ یعنی ذات او را همراه با یک جسم ساخت، به‌همین دلیل می‌توانیم او را مادر خدا بخوانیم ....[8] به‌زعم کلیسای اسکندریه، در مسیح، اتّحاد جدایی‌ناپذیر بین خدا و انسان وجود دارد. لوگوس، که در مسیح تجسّد یافته، ویژگی‌های انسان را پذیرفته است. بنابراین مکتب فکری اسکندریه، بر خدا بودن مسیح تمرکز داشت. مهم‌ترین متن از کتاب مقدس در این باب این است: «و کلمه جسم گردید و در میان ما ساکن شد.»[9]

سیریل، اسقف و الهی‌دان قدرتمند اسکندریه، در نوشته‌ای شدیدا به نسطوریوس هشدار داد، که از عقاید خود دست بردارد؛ اما نسطوریوس از عقاید خود دفاع کرد. بنابراین هر دو به پاپ سلستین در روم مراجعه کردند.

پاپ با سیریل موافق بود. سیریل با تأیید پاپ، دوازده بند(که بیشتر شبیه لعنت‌نامه بود) تنظیم کرد؛ که نسطوریوس می‌بایست در مقابل مجازات تکفیر آن‌ها را بپذیرد؛ اما نسطوریوس از پذیرش آن خودداری کرد.

در این هنگام، سیریل او را تکفیر کرد و نسطوریوس، تئودوسیوس امپراتور را به فراخوانی شورایی برای حل مناقشه ترغیب کرد.

شورای کلیسایی در سال 431 در شهر افسس تشکیل شد و تحت تأثیر اغراض سیاسی به‌سود سیریل حکم کرد و نسطوریوس را محکوم کرد. اما این شورا نتوانست نزاع را به‌طور کامل حل کند؛[10] زیرا تحت نفوذ امپراتور روم شرقی فرار داشت. با این حال، نسطوریوس به‌عنوان بدعت‌گذار، از مقام خود برکنار و تبعید شد.

با وجود این شورا، کشمکش‌ها همچنان ادامه داشت، تا این‌که از درون این کشمکش‌ها نزاع دیگری به‌وجود آمد. "یوتیخس"؛ رئیس صومعه‌ای در نزدیکی قسطنطنیه، آموزه ضد نسطوریوسی شدیدی را مطرح کرد. او تا حد انکار انسانیت مسیح، بر الوهیّت او تأکید می‌کرد و می‌گفت انسان و خدا چنان به‌هم آمیخته‌اند که یک طبیعت؛ یعنی کاملا الهی، شده‌اند.

کلیسا از این آموزه نیز احساس خطر کرد و آن‌را محکوم کرد؛ زیرا با این دیدگاه، مسیح از انسانیّت خارج شده و نجات، بی‌معنا می‌شد. شورایی در قسطنطنیه در سال 448 به ریاست "فلاویان"، اسقف قسطنطنیه، تشکیل شد و یوتیخس را محکوم کرد.

 

پس از شورای افسس، ناگزیر شورایی دیگر در سال 451 در شهر کالسدون تشکیل شد؛ که چهارمین شورای جهانی بود و در آن ششصد اسقف که بیشتر از غرب بودند به‌همراه دو نماینده پاپ حضور داشتند. این شورا اندیشه دو طبیعتی و یک طبیعتی را نیز محکوم کرد و آموزه مسیح‌شناسی را تصویب کرد که به‌عنوان قاعده کلامی کلیسای جامع پذیرفته شد. متن اعتقادنامه چنین بود:

«ما اقرار می‌کنیم که پسر یگانه خداوند عیسی مسیح، در آن واحد کامل در الوهیّت و کامل در انسانیت است. خدای واقعی و انسان واقعی است از یک طرف با پدر در الوهیّت از یک گوهر است و از طرف دیگر با مادر در انسانیّت شریک است. دارای دو طبیعت، بدون ادغام، بدون تغییر، بدون تقسیم و بدون جدایی. این دو طبیعت از طریق تجسّم، به‌طور هماهنگ در یک شخص دارای یک ذات، کنار هم قرار داده شده اند. این اختلاف دو ماهیت به هیچ‌وجه به‌واسطه اتّحاد با یکدیگر قابل فنا و انهدام نیست ....»[11]

با وجود توافق در کالسدون، بحث درباره سرشت مسیح در سرتاسر امپراتوری تا قرن هفتم ادامه داشت. امپراتورها گاهی طرف‌دار طبیعت واحد و گاهی طرفدار مخالفان آن‌ها بودند و اسقف‌ها، بسته به این‌که چه کسی امپراتور بود، تغییر موضع می‌دادند.

 

نتیجه شورا

پس از شورا، بسیاری از نسطوری‌ها از شکنجه و آزار گریختند و در ایران و سوریه ساکن شدند و پیروان نظریه وحدت طبیعت نیز که به مونوفیزیست‌ها معروفند در کلیسای قبطی مصر باقی ماندند.

این نزاع گرچه با صدور اعتقادنامه رسما پایان یافت؛ اما با گذشت زمان، تعلیمی که در کالسدون تصویب شده بود، مورد انتقاد جدّی متفکران مسیحی قرار گرفت. گریدی، الهی‌دان مسیحی، در این زمینه می‌گوید: «بسیاری از آموزه‌های ایشان برای شنوندگان سودمند بود و اگر پاپ و شوراها، تصمیم دیگری می‌گرفتند، ممکن بود که پذیرش نسطوری‌گری به این منجر شود که در تعلیمات راست‌کیشی، مسیح صرفا یک انسان شمرده شود ... و فقط به‌عنوان یک معلم و الگوی بزرگ تکریم شود.»[12]

کریستوفر استید در کتاب "فلسفه در مسیحیت باستان" می‌گوید: «طبق تعریف کالسدون، مسیح اتّحاد از دو سرشت مختلف، الهی و انسانی است. که در صورت مخالفتشان باهم، تناقض ایجاد می‌شود ... سیریل مخالفان خود را طرف‌دار پسرخواندگی می‌خواند، در حالی‌که این کج‌فهمی اجتناب‌پذیری است ... چگونه می‌شود بین موجودات متفاوتی همچون خدا و انسان، مشارکتی در کار باشد؟(در حالی‌که حتی کامل‌ترین مشارکت نمی‌تواند اتحادی را که ما در مسیح مدعی آنیم ارائه کند).»[13]

ولی با همه این انتقادات، جالب است که اکثر کلیساهای جهان مسیحیّت، هنوز به آموزه‌های مطرح شده در این شورا معتقدند؛ اعتقادی که به گفته استید سر از تناقض درمی‌آورد.

مقاله

نویسنده محمد صادق احمدي
جایگاه در درختواره ادیان ابراهیمی - مسیحیت

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS