كلمات كليدي : تاريخ، سيم جوريان، ابراهيم، ابوالحسن، ابوعلي، ابوالقاسم سيم جور
نویسنده : سعيده سلطاني مقدم
"سیمجوریان" نام خاندان معروف امرای قهستان[1] و نیشابور بود که در خراسان به مقامات بزرگی رسیدند، ابتدا در دولت سامانیان مصدر خدمات مهمی شده و در ازای خدمات خویش به کسب قدرت و ثروت نائل شدند، مؤسس این خاندان "سیم جور دواتی" است، وی از خادمان اسماعیل بن احمد سامانی بود که بعد به سرداری رسید، با علویان در گرگان جنگید و سیستان را از دست محمد بن علی برادر لیث بن علی بیرون آورد و در سال 304 هـ.ق همراه با سپاهیانش به قهستان هجوم آورد و بواسحاق را از آنجا متواری کرد.
سیمجور در سال 319 از طرف نصر بن احمد سامانی به حکومت هرات و ری منصوب گردید، اما حکومت او در ری چندان طول نکشید و در سال 328 هـ.ق در گذشت، سیمجور موفق نشد آخرین مراحل ترقی نظامی را طی کند و مقام سپهسالاری را به دست آورد، البته ترقی او از مرتبه غلامی به سرداری نشان از شایستگی و لیاقت او میباشد.[2]
ابراهیم سیمجور:
در سال 333 هـ.ق امیر نوح بن نصر به هنگام حضور در نیشابور با شکایت جمعی از مردم از ابوعلی چغانی روبه رو میشود، امیر سامانی او را از مقام سپهسالاری عزل و "ابراهیم سیمجور" را به سپهسالاری بر میگزیند، نخستین مأموریت مهم او تسخیر کرمان در سال 324 هـ.ق و حکومت بر ناحیه گرگان میباشد و در سال 336 در گذشت.[3]
ابوالحسن سیمجور:
وی در اواخر حکومت امیر نوح سامانی (343-321) سپهسالار ابوعلی چغانی به اتهام تمایل به آل بویه مورد بدگمانی قرار گرفت و از مقام خود برکنار گردید با روی کار آمدن امیر عبدالملک (350-343) هـ.ق مقام سپهسالاری به ابوسعید بکر بن مالک فرغانی واگذار شد.[4]
بکر بن مالک بعد از گماشته شدن در این منصب شحنگی[5] نیشابور را به ابوالحسن سیمجور واگذار کرد، بکر بن مالک با رکنالدوله بویهی سازش نموده و قرار بود که رکنالدوله از خلیفه عباسی برای بکر بن مالک فرمان امارت خراسان را دریافت نماید،[6] به این دلیل از طرف دربار سامانی به قتل رسید و "ابوالحسن سیمجور" جای او را گرفت و سپهسالار شد. اما ابوالحسن نتوانست موفق عمل کند و با عملکرد نامطلوب خود موجب نا رضایتی زیر دستان گردید و از مقام خود عزل شد، ولی در زمان امیر نوح نصر علاوه برگرفتن عهد و خلعت و لقب ناصرالدوله، سپهسالار شد.
عتبی وزیر نوح بن نصر موقعیت او را تباه کرد و او را از مقام سپهسالاری عزل نمود، ابوالحسن مدت 21 سال یعنی تا سال 371 سپهسالار بود و در سال 378 در گذشت.[7]
ابوعلی سیمجور:
در سال 378 مقارن با در گذشت ابوالحسن، فرزندش ابوعلی سیمجور در هرات بود، در آن حال، فرزند دیگر ابوالحسن سیمجوری که ابوالقاسم نام داشت در نیشابور به ادارۀ امور مشغول بود. موقعیت ابوعلی بعد از مرگ پدرش چنان مستحکم بود که امیر نوح سامانی به اجبار او را سپهسالار خراسان کرد، اما از سوی دربار بخارا ولایت هرات را که از آنِ ابوعلی بود به اسم فائق کردند، ابوعلی با دریافت این خبر به هرات رفت و ضمن ارسال نامهای برای فائق او را به جهت آنکه رعایت دوستی و مودت ما بین را نکرده ملامت کرد.[8]
دربار بخارا برای کاهش قدرت او توطئه کردند و میان فائق و ابوعلی جنگی در انداختند، اما کاری از پیش نبردند، ابوعلی سیمجور پس از استقرار در مقام سپهسالاری خراسان، با کاردانی ویژهای امور لشگر را سر و سامان داد، اما توطئههای دربار سامانی در ایجاد انگیزه انتقام جویی ابوعلی از دولت سامانیان بیتأثیر نبود، بنابراین وی پس از آنکه از سپاه و سلاح خیالش راحت شد بنای دخالت در امور امیر سامانی را گذاشت و در این راستا با بغرا خان علیه سامانیان متحد شد.
در جنگ رخنه، امیر نوح سامانی، محمود غزنوی را به جنگ ابوعلی فرستاد، محمود شکست خورد و فرار کرد اما در جنگ طوس ابوعلی از سبکتکین و پسرش محمود شکست خورد و در سال 387 هـ.ق به قتل رسید.[9]
ابوالقاسم سیمجوریان:
ابوالقاسم ابتدا مصلحت دید که با قاتل برادرش سبکتکین سازش کند اما بعد از مدتی بر ضد او عصیان کرد و در این راه به آل بویه پناه ببرد و با فائق و منتصر سامانی متحد شد اما در جنگ سرخس به دست محمود غزنوی دستگیر شد.[10]
سیمجوریان از طریق مقامات و مناصبی که در دولت سامانیان به دست آوردند در تمام طول دوران امارات آن سلسله از عهد امیر اسماعیل تا روزگار منتصر آخرین فرمانروای سامانی در امور حکومت سامانیان نفوذی چشمگیر داشتند اما بعد از ابوالقاسم سیمجوری با استقرار حکومت محمود غزنوی به خراسان به سرعت موقعیت خویش را از دست دادند.