كلمات كليدي : تاريخ، پيامبر(ص)، سيما و شمايل
نویسنده : سيد علي اكبر حسيني
وصّافان در توصیف سیماى رسول خدا(ص) سخن بسیار گفته و در وصف جمال بیمثال او و سیمای پرفروغ و درخشان او روایات بسیار نقل کردهاند. به گونهاى که اگر نقّاشى بخواهد تصویرى متناسب با آراستگى و زیبایى پیکر جسمانى رسول خدا(ص) و کمال هماهنگى وتناسب میان اعضا و اندام او ترسیم کند، ترسیمى زیباتر و گویاتر از آن چه که در روایات کسانى که پیامبر(ص) را دیدهاند آمده است، نخواهند یافت.
سیمای رسول خدا(ص) در آینه روایات
در توصیف شمائل و سیمای مبارک رسول خدا(ص) گفته شده که: ایشان مردی بود خوش اندام،[1] و چهار شانه[2] و دارای سینهای ستبر و فراخ.[3] قامتش میانه بالا بود نه کوتاه بود و نه بلند؛[4] گرچه قامتش چندان بلند نبود؛ ولى از افراد معمولى بلندتر مینمود و چون همراه گروهى مىآمد از همگان برازندهتر و برتر به نظر مى رسید؛ هیچ کس از مردم هر چند بلند قامت، با وى راه نمىرفت، مگر آن که رسول خدا(ص) از او بلندتر و برجستهتر مىنمود.[5] نه لاغر اندام بود و نه بسیار فربه، خلقتى همگون و میانه داشت.[6] بدنش فربه بود و در عین حال، سینه و شکمش در یک سطح بودند.[7] رنگ آن قسمت از پوست بدن حضرت(ص) که در معرض تابش خورشید و برخورد با باد و هوا بود، مایل به سرخی بود؛ اما آن قسمت از بدن که در زیر لباس ایشان مستور بود سفید درخشان بود.[8] عرقش بسیار[9] و بوى عرق آن حضرت(ص) پاکیزهتر و خوشبوتر از مشک مىنمود[10] و هیچ مشک و عنبری به خوشبویی بدن او نبود.[11]
موهایش نه مجعد بود و نه کاملاً صاف، بلکه چین و شکن اندکى داشت.[12] موهایش از حد معمولی بلندتر و از زلف کوتاهتر بود.[13] بلنداى مویش تا نیمه گوشش بود[14] و هیچ گاه موهایش از نرمه گوشش فراتر نرفت.[15] گاه موها را چهار رشته مىکرد و هر گوشش را میان دو رشته قرار مىداد و گاه موهایش را روى گوشهایش قرار مىداد.[16] موهای سرش انبوه بود[17] و با این که سن شریفش از شصت سالگى گذشته بود با این حال موهایش کاملا سیاه بود[18] تا آن جا که اندک موهاى سفیدى که بر سر و صورت ایشان روییده شده بود از بیست[19] تا سی[20] عدد موى سفید تجاوز نمیکرد. حتّى انس بن مالک -خادم آن حضرت(ص)- شمار این موها را فقط یازده[21] یا چهارده تار مو[22] و به نقلی دیگر هفده یا هیجده موى سپید دانسته است.[23] موهاى سپید آن حضرت(ص) بیشتر در کنار دو شقیقهاش[24] و به روایتی در چانه و جلو سر پیامبر(ص) قرار داشت.[25] که همین چند تار موی سفید هم بواسطه استعمال روغن توسط حضرت(ص) و درخشش حاصل از آن دیده نمیشد.[26]
رسول خدا(ص) سرى بزرگ و متناسب داشت.[27] با
چهرهای گرد[28] و سفید[29] سپیدیای آمیخته با اندکی سرخى (گلفام)،[30] که چون ماه شب چهارده نورانی و درخشان بود.[31] دانههاى عرق بر چهرهاش چون مروارید غلطان بود.[32] پیشانیای بلند و پهن[33] و در عین حال اندکی متمایل به جلو داشت[34] که درخشش و تابندگی آن چون چراغى روشن مردم را به خود جلب میکرد.[35]
ابروان سیاه و باریکش[36] کشیده بود و کمانى که در عین پیوستگى جدا از هم به نظر میرسید.[37] میان ابروهایش رگی وجود داشت که به هنگام عصبانیت برجسته و متورّم مىشد.[38]
پیامبر خدا(ص) دارای چشمانی سیاه[39] و درشت بود[40] و در سپیدى چشمانش کمى سرخى دیده میشد.[41] مژگانش پر مو بود و بلند و برجسته.[42] بینی کشیده و باریک و ظریفش[43] برجسته بود و دارای سوراخهایی تنگ که در وسط آن کمى برجستگى وجود داشت.[44] محاسن کوتاه و پر پشتش[45] بسیار زیبا بود[46] جز چند تار موی سپیدی که در زیر لب پایینى ایشان قرار داشت،[47] تمامی محاسنش سیاه بود.[48] گوش حضرت(ص) نه خیلی بزرگ بود و نه بسیار کوچک.[49] گونههایش هموار و کم گوشت[50] و دهانش گشاده[51] و زیبا بود.[52] جوهره صدایش بلند و آهنگ صدایش از همه مردم زیباتر بود[53] و در آوازش گرفتگیاى بود.[54] دندانهای زیبای رسول خدا(ص) [55] سفید و برّاق بود.[56] میان دندانهاى ایشان اندک فاصلهیى بود[57] که چون سخن مىگفت چیزى چون پرتو از میان دندانهاى پیشین آن حضرت(ص) بیرون مىجست.[58] چانهاى کوتاه، و متناسب داشت.[59] زیباترین گردن را در بین مردم دارا بود[60] گردنی بلند و متناسب[61] که در زیبائى گویى تُنگى نقرهفام بود.[62] مفاصلش برجسته و استخوانبندىاش درشت،[63] شانههایش پهن و عضلانى[64] و پشتش پهن و وسیع بود.[65] حضرت(ص) بدنى سفید و نورانى داشت[66] چنان سپید و درخشان که گویى پیکرش سیمین است[67] از بالاى سینه تا نافش رشته مویى ظریف و بسیار باریک رسته بود.[68] و جز آن در سینه و شکمش مویی نداشت؛[69] اما دو ذراع، و شانهها، و بالاى سینهاش پر مو بود.[70]
از اوصاف و ویژگیهای جسمانى خاصش وجود یک برآمدگی کوچک سرخ رنگ، در پشتشان بود[71] که سیره نگاران از آن تحت عنوان «مهر نبوت» یاد کردهاند. این مهر که به صورت یک برجستگى گوشتى[72] [یا مویی] در میان دو شانه آن حضرت(ص) خودنمایی میکرد هر چند قدرى برآمدگى داشت، امّا کوچک بود به گونهاى که از روى لباس به صورت یک برجستگى مشهود خود را نشان نمىداد، آنگونه که از سلمان فارسى و برخی دیگر از اصحاب روایت شده اندازه این مهر «به اندازه تخم کبوتر» بود.[73]
دستان رسول خدا(ص) دستانی ورزیده و بلند،[74] با بازوانی ستبر بود.[75] استخوانهای دست و پاهایش صاف و بدون کجى[76] و بندهاى دستش پهن و کشیده بود.[77] کف دست و پایش درشت[78] و کشیده بود[79] و مانند کف دست عطر فروشان معطر[80] در لطافت و نرمی هیچ دیبا و حریرى لطیفتر و ملایمتر از کف دست او نبود.[81] انگشتانش کلفت و ضخیم[82] و در عین حال کشیده و بلند بود.[83]
پاهای پیامبر(ص) در زیبایی، زیباترین پاها توصیف شدهاند.[84] پاهایى باریک و ظریف[85] با ساقهای بلند و ورزیده[86] و پاشنههاى ظریف و کم گوشت.[87] رانهایش خیلى کلفتو ضخیم نبود.[88] لگن خاصرهاش چون مردان شجاع کمى پهن بود[89] و کف پاهایش نسبتا درشت و ضخیم[90] و گودى کف پایش بیشتر از حد متعارف بود[91] قسمت قوزک پایش به پایین، خیلى پُرگوشت نبود به گونهای که آب از روى پایش رد مىشد.[92]
توصیف جامع شمائل نبوی(ص)
در میان احادیث و روایاتی که در توصیف سیما و شمائل نورانی رسول خدا(ص) از سوی اصحاب و یاران برجسته حضرت(ص) ارائه گردیده است، برخی از روایات وجود دارند که در توصیف شمائل نبی اکرم(ص) از وضعیت جامعتری نسبت به دیگر روایات برخوردارند. در این جا به چند مورد از این روایات اشاره میشود:
الف: روایت امیرالمؤمنین(ع) در توصیف رسول خدا(ص).
ب: حدیث هند بن ابىهاله پسر خوانده خدیجه(س) -همسر گرامی پیامبر اکرم(ص)- که مردى وصّاف و برخوردار از دقّت و شناخت خوبى در بیان اوصاف بود.
ج:حدیث امّ معبد
اوصاف رسول خدا(ص) از زبان على(ع)
الف: مردى از انصار از امیرالمؤمنین(ع) در حالى که آن حضرت(ص) در مسجد کوفه حمایل شمشیرش را بر خود پیچیده بود، درباره اوصاف جسمانی رسول خدا(ص) پرسش نمود ایشان در جواب فرمود:
چهره رسول خدا(ص) سپید بود و رنگ رخسارش گلفام، چشمانش سیاه و درشت، موهایش صاف و نرم. ریش آن حضرت(ص) انبوه، گونههایش کم گوشت و استخوانى و گردنش چون جام سیمین بود، زلف داشت، از زیر گلو تا زیر نافش رشته مویى باریک چون نى رسته بود و بر سینه و شکمش جز آن موى دیگرى وجود نداشت، دست و پایش درشت و استخوانى بود، به هنگام راه رفتن اندکى به جلو متمایل مىشد هم چون کسى که از سرازیریها فرود مىآید و به هنگام برخاستن چابک و سریع بود، هر گاه به سویى برمىگشت با تمام بدن خود برمىگشت، دانههاى عرق بر چهرهاش چون مروارید بود، عرق بدنش خوشبوتر از مشک تازه بود، نه کوتاه قامت بود و نه بلند و نه ناتوان و تنبل، نه پیش از او و نه بعد از او هیچ کس را چون او ندیدهام، درود و سلام خدا بر او باد.[93]
ب: ابراهیم بن محمد از نوادگان امیرالمؤمنین على(ع) نقل میکرد که هر گاه على(ع)، پیامبر(ص) را وصف مىکرد، چنین مىفرمود: رسول خدا(ص) نه بلند قامت که بیش از معمول بلندتر باشد بود و نه کوته قامت، بلکه معتدل و میانه بود، موهاى آن حضرت(ص) نه کاملا پیچیده و نه کاملا صاف، ولى در عین حال که مختصر تابى داشت صاف بود، صورتش نه استخوانى لاغر و نه فربه و گوشت آلود بود، چهرهاش سپید و مدور و آمیخته با رگههاى سرخ (گلفام) بود، چشمانش سیاه و درشت و مژگانش برجسته، شانههایش فراخ و ستبر، و خالى از موى بود، روى سینهاش موى نرمى رسته بود، دو کف دست و پاى ایشان ستبر و درشت بود، هنگام که راه مىرفت گویى در سرازیرى حرکت مىکرد و چون به سویى برمىگشت با تمام بدن برمىگشت، میانه دو شانهاش مهر نبوت قرار داشت...... هر کس مىخواست آن حضرت(ص) را توصیف کند، مىگفت پیش از آن حضرت(ص) و پس از ایشان کسى هم چون ایشان ندیدهام، درود و سلام خدا بر او باد.[94]
اوصاف حضرت(ص) از زبان هند بن ابىهاله
از امام حسن بن على(ع) نقل مىکند که مىفرموده است از دایى خود هند بن ابو هالة تمیمى که مردى وصف کننده بود، خواستم صفات رسول خدا(ص) را براى من بیان کند و دوست مىداشتم چیزهایى را بگوید که به آن دلبستگى داشتم و میان من و آن حضرت(ص) مشترک بود، و او چنین گفت:
پیامبر(ص) در نظر مردم سخت بزرگ و بزرگوار بود، چهرهاش چون ماه شب چهاردهم مىدرخشید، از کوته قامت بلندتر و از بلند قامت کوتاهتر بود، سرش بزرگ و موهایش نسبتا صاف بود گاه که موهایش زیاد بود فرق مىگشود وگرنه آن را به حال خود مىگذاشت، مویش هیچ گاه از لاله گوش فروتر نبود، مگر هنگامى که زلف مىداشت، چهرهاش گلفام و درخشان و پیشانى آن حضرت(ص) گشاده و ابروانش نسبتا باریک و کشیده و به یک دیگر پیوسته نبود میان آن رگى وجود داشت که به هنگام خشم برجسته مىشد، بینى او نسبتا برجسته و پرتوى بر آن دیده مىشد که مىپنداشتى بدون برآمدگى است، ریش آن حضرت(ص) انبوه و دهانش بزرگ و دندانهایش سپید و میان آنها اندکى فاصله بود، موهاى سینهاش نرم و گردنش در سپیدى چون گردن مجسمههاى مرمرین با درخشش نقره فام بود، همه اندامهایش معتدل و ورزیده بود، سینه و شکمش در یک سطح قرار داشت شانههایش فراخ و استخوانبندى آن حضرت(ص) درشت، قسمتهاى بدنش که از زیر جامه بیرون بود درخشنده و سپید بود، از زیر گلو تا روى نافش رشته مویى چون خطى رسته بود و روى سینهاش موى دیگرى نرسته بود، ولى روى شانهها و ساقهاى دستش موى داشت و نیز بالاى سینهاش موهایى رسته بود، استخوانهاى ساعد ایشان دراز و کشیده و کف دست آن حضرت(ص) ضخیم و گشاده بود -این صفت کنایه از بخشندگى هم هست- در عین حال دست و پایشان استخوانى و درشت و کف پاها گود و پوست آن صاف و بدون چروک بود، پشت پاى آن حضرت(ص) به سمت جلو متمایل مىشد گویى در سرازیرى حرکت مىکرد و به هر سو که برمىگشت با تمام بدن برمىگشت، نگاهش غالبا به سمت پایین بود و به زمین بیشتر مىنگریست تا به آسمان، از اصحاب خود سبقت مىگرفت و هر کس را که مىدید به سلام دادن پیشى مىگرفت.[95]
توصیف رسول خدا(ص) از زبان امّ معبد
«مردى دیدم خوش سیما و با جمال، خوش خلق و نمکین چهره که نه عیبى چون بزرگى شکم داشت و نه کاستیاى چون کوچکى سر، خوش چهره و زیباروى بود؛ در چشمانش سیاهى و درشتى، در مژگانش پرى و درشتى و در صدایش گرمى و دو رگه بودن زیبایى مىافزود؛ سیاه چشم، سیاه مژه، کشیده ابرو و ابروان به هم پیوسته بود؛ در گردنش سفیدى و درخشندگى و در محاسنش پرى خودنمایى مىکرد؛ هنگام سکوت وقارى بر او بود و هنگام سخن گفتن والایى از او بود و حسن و زیبایى او را در برداشت، شیرین سخن و گزیدهگوى بود نه یاوهگوى و نه کمگوى، گویا که سخن گفتن او دانههاى رشته مرواریدى بود که فرو مىریخت. زیباترین و خوش سیماترین مردم از فاصله دور بود و شیرینترین و نیکوترین آنان از نزدیک؛ میان قامت بود و نه از بلندى قد کسى او را منفور مىداشت و نه از کوتاهى آن مورد تحقیر؛ شاخهاى میان دو شاخه بلند و کوتاه و خوش منظرترین این سه شاخه و نیک قامتترین آنها بود و بالاخره، همراهانى او را در میان داشتند که اگر سخنى مىگفت به گفته او گوش فرا مىدادند و اگر فرمانى مىداد نه ترش روى و نه گریزان، بلکه بىدرنگ و شتابان به اجراى آن مىشتافتند».[96]