امروزه در غالب کشورهای در حال توسعه، غرب و نظام اقتصادی سرمایه داری به عنوان شاه کلید پیشرفت و توسعه یافتگی محسوب میگردد. شاخصه و ملاک اصلی توسعه یافتگی امروز، در غرب تعیین میشود و به سایر کشورها نیز تسری مییابد. در واقع گفتمان غالب بر جهان امروز گفتمان پیشرفت براساس راههای توصیه ای غرب است.غرب سمبل پیشرفت در تمام زمینههاست و سایر جوامع نیز باید تمامی تلاش خود را برای رسیدن به این سطح از پیشرفت انجام دهند.با این حال باید به این نکته توجه داشت که بنیانهای نظام سرمایه داری در غرب که شالوده توزیع ثروت و قدرت را تعیین میکند بر اساس منفعت گرایی افراد در جامع شکل گرفته است.اصول اقتصادی این نظام نیز بر پایه ربا، مشاغل کاذب و ایجاد ذائقههای مصنوعی در جوامع برای کسب هرچه بیشتر درآمد تدوین یافته است.در خقیقت فلسفه اومانیستی غرب حوزه اقتصاد را نیز تحت تاثیر قرار داده است. البته برخی از صاحب نظران بر این باورند که اساس منفعت طلبی تمدن غرب از حوزه اقتصاد آغاز شده است!
با این حال بحث اصلی ما از اینجا آغاز میگردد که آیا سرمایه داری لیبرال پاسخی واقعی به نیازهای اقتصادی جوامع سنتی و بخصوص کشورمان هست؟ آیا نظامی که مبتنی بر نفسانیت انسان است در یک جامعه والانگر و اسلامی قابلیت پیاده شدن را داراست؟
غالب اندیشمندان بر این باورند که راه پیشرفت جامعه از درون افکار، آرمانها و عقاید همان جامعه نضج میگیرد. در واقع قطار پیشرفت در هر جامعه حرکت اولیه خود را باید از ایستگاههای داخلی آغاز کند. با این حساب پاسخ درست و واقع بینانه ای که به نیازهای اقتصادی جامعه ما داده میشود نمیتواند یک کپی برداری صرف از فرهنگ توسعه اقتصادی درغرب باشد. بسیاری از پژوهشگران و متخصصان در زمینه توسعه بر این باورند که دستیابی به پیشرفت و توسعه در یک کشور یک پدیده درون اجتماعی است . حتی در بحث نسخههای توسعهای غرب نیز به وضوح این نکته آشکار میگردد که جوامع هر کدام به انحای مختلف باید به مبانی توسعه غرب دست یابند.ضمن آنکه الگوی توسعه بر مبنای اومانیسم امروز به بن بست رسیده است. آنان که معتقدند ایران باید الگوی غربی توسعه را مد نظر قرار دهد از خود پرسیدهاند که نهایت الگوی غربی چیست؟! آیا انتهای پیشرفت غربی وضعیت اروپای کنونی نیست؟ طی چند سال اخیر مقالات متعددی از سوی اندیشمندان غربی مبنی بر به انتها رسیدن تمدن غرب منتشر شده است. امروز غرب با بحرانهای جدی در بحث اقتصادی و اجتماعی رو به روست. از این رو دیگر ماهیت الگوی توسعه غربی کلااز هم پاشیده است چرا که این الگو تجربه خویش را با شکست پس داده است.
از سوی دیگر جامعه سنتی و اسلامی ما خود دارای یک سری اهداف، آرمانها و بن مایههای فکری است که میبایست تمامی فعالیتهای توسعهای آن در چارچوب این مفاهیم انجام بگیرند.البته در داخل پرانتز بگوییم که منظور ما از عدم تقلید از غرب به منزله استفاده نکردن از فنون و تکنیکهای روزاقتصاد دنیا نیست بلکه موضوع بر سر فلسفه وجودی و جوهره علم اقتصاد است که میبایست در داخل کشور و با استفاده از قابلیتهای بومی تدوین گردد.
شاید یکی از مهمترین وجه تمایزات اقتصاد لیبرال بااقتصاد اسلامی در موضوع عدالت اقتصادی پیش آید. در واقع مفهومی که از عدالت در دین شریف اسلام برگرفته میشود با تعریف عدالت در جامعه لذت گرا و منفعت طلب که اساس بنیان خود رادر تامین فرصت برای کسب هرچه بیشتر سود افراد قرار داده است بسیار متفاوت است.در فرهنگ اقتصادی اسلام پیرامون واژه عدالت مفاهیم گستردهای مطرح میشود.
در توسعه عدالت اسلامی علی رغم مسائلی مانند ایجاد فرصتهای برابر برای رشد اقتصادی افراد مفاهیم والای اخلاقی نیز مطرح میگردد. نقش یک فرد در سیستم اقتصاد اسلامی همواره باتوجه به موضوعاتی مانند زکات، خمس، وقف، اطعام ایتام و حتی ولایت پذیری تعریف میشود.توجه به این تمایزات اساسی ما را به این نکته میرساند که جامعه اسلامی برای تحقق آرمانها و بایدهای متعالی خویش میبایست از یک نظام اقتصادی پویا که ازدرون مفاهیم ارزشمند اسلامی بالا آمده است بهره گیرد. در واقع توسعه اقتصادی باید همراه بامبانی فرهنگ سیاسی و اجتماعی و دینی هر جامعه باشد. امری که در سالهای اخیر توجه بسیاری ازصاحب نظران را به خود جلب کرده است.تدوین تئوری یک نظام جامع اقتصادی که توانایی پاسخگویی به نیازهای اقتصادی ایران پهناور رابادرنظر گرفتن ظرفیتهای بومی و ملی داشته باشد.