22 آبان 1396, 11:4
قال الله تعالی:
ألا اِنَّ اولیاءَ الله لا خوفٌ علیهم ولا هم یحزنون
(سوره یونس آیه 61)
آگاه باشید!(دوستان و) اولیای خدا،نه ترسیبرآنهاستونه اندوهگین میشوند.
(برگرفته ازمبادی اخلاق در قرآن: آیت الله جوادی آملی)
همه ما میخواهیم همیشه اهل نشاط و سرور باشیم. گروهی میگویند خوشحالی مستمر در دنیا ممکن نیست؛ زیرا دنیا پیچیده به درد و رنج است: «دارٌ بالبَلاء محفوفة»[1]. این سخن، حق است، امّا آیا میشود انسان در جهانی که پیچیده به درد و رنج است آسوده باشد؟ عارفان گفتهاند: آری، آسودگی در جهان پر آشوب ممکن است. حال چگونه زندگی کنیم که در دنیا راحت و آسوده باشیم؟ جواب: به آنچه ماندنی است دل ببندیم.
توضیح این که: ما همواره به بسیاری از چیزها دل میبندیم؛ به آنچه نداریم علاقه پیدا میکنیم و با از دست دادن آنچه داریم میرنجیم؛ چون شناخت ما ناقص و قدرت انتخاب و دوست یابی ما ضعیف است، همیشه در رنج هستیم. آنچه ماندنی است باید مطلوب و محبوب ما باشد. از این رو قرآن کریم میفرماید: اولیای الهی، نه ترسی دارند و نه اندوهی: ﴿ألا اِنَّ اولیاءَ الله لا خوفٌ علیهم ولا هم یحزنون﴾[2]؛ چون چیزی که محبوب اینهاست از بین رفتنی نیست و چیزی که از بین رفتنی است محبوبشان نیست.
امّا از این مرز الهی یا محدوده عقل که بگذریم، مرز جهل شروع میشود. آنها که جهلشان بیشتر است، دشمنهای بیشماری مانند حسد، بخل، خوف، حزن و ... در درون خود فراهم کردهاند. اگر کسی بداند دنیا تنها برای ما خلق نشده و دیگران هم در آن سهیمند و بداند به عنوان آزمون و امتحان الهی، هر روز مقداری از آن در دست کسی است، اگر به مقامی برسد، خوشحال نمیشود و یا اگر چیزی از دست او رفت، نگران نیست. دنیا اگر از دست دادنی نبود که به ما نمیرسید. و چون به دست ما رسیده معلوم میشود از دست ما هم میرود. پس چه بهتر که ماهم اکنون به آن دل نبندیم. اگر به دنیا دل بستیم، باید بدانیم که هنگام رفتن، رنجی داریم که از جهل ما بر ما تحمیل شده است. از این رو اولیای الهی همیشه راحتند. پس، عاقل، راحت و جاهل، در عذاب است.
رذایل اخلاقی واقعاً آتش است و آتش، از خود سوزی شروع میکند و سپس دیگران را میسوزاند. قوّه غضبی که رذایلی مانندحسد از شعب فرعی آنهاست مادّه منفجره بی خاصّیتی است. اصل قوّه غضبیّه را به منظور حمایت از دین و دفاع در برابر بیگانگان باید حفظ کرد؛ امّا آن را در درون جان نباید جای داد. این که گفتهاند سگ را به خانه راه ندهید؛ زیرا خانهای که سگ در آن باشد، فرشته به آن در نمیآید،معنای ظاهری دارد که سگ آلوده است و در خانهای که در آن سگ هست فرشتهها وارد نمیشوند. سگ جای مشخّصی دارد. سگ را در اتاق مخصوص و شخصی جا نمیدهند. به همان معیار هم گفتهاند به خانه دلی که در آن سگهایی مانند حرص، هوس و حسد باشد فرشته فضیلت راه پیدا نمیکند. بر همین اساس گفتهاند:
محرم دل نیست جای صحبت اغیار ٭٭٭٭ دیو چو بیرون رود فرشته درآید بنابراین، هر جاهلی در صدد انتحار است، ولی نمیفهمد که سرگرم خودکشی خویش است و اصولاً ممکن نیست جاهل با مرگ طبیعی از دنیا برود. حرص، حسد، بخل، کینه، تکبّر و برتری طلبی، کشنده است و همه اینها از جهل نشئت میگیرد.
مشکل بعدی آن است که ما چیزی را که باید از دست بدهیم رها میکنیم؛ ولی او ما را رها نمیکند. کسانی که معتاد به موادّ مخدّر هستند، اگر مجبور به ترک آن بشوند، اعتیاد به موادّ مخدّر آنان را رها نمیکند. مشکل ما از مردن به بعد شروع میشود؛ زیرا اوّلاً ما ناچاریم این لذّتها و محبوبها را ترک کنیم و ثانیاً اعتیاد به اموری که مورد علاقه ماست ما را ترک نمیکند و عذاب از این جا شروع میشود؛ زیراعلاقه موجود است و متعلَق آن مفقود. از این رو رنج دامنگیر میشود پس چه کنیم که معذّب نباشیم؟ راه حلّ این است که خود را به فضایل عادت دهیم و به چیزهایی دل ببندیم که هنگام مرگ همراه ما بیاید و هرگز ما را رها نکند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان