کلمات کلیدی : شهید بهشتی، 7 تیر، ترور، مرکز اسلامی هامبورگ، حزب جمهوری اسلامی، روحانیت مبارز
نویسنده :مهدی جنتی
بخشهای مختلف زندگی پر برکت و درسآموز شهید بهشتی
الف) بعد علمی و اخلاقی شهید:
شهید "آیت الله دکتر حسینی بهشتی" در دوم آبان ماه 1307 هـ.ش در خانوادهای روحانی و متدینی در اصفهان دیده به جهان گشود. پدر بزرگ مادرش مرحوم "حاج میر محمد صادق مدرس خاتون آبادی" از مراجع و مجتهدین طراز اول عصر خویش به شمار میآمد. وی تحصیلاتش را در مکتب خانه و در سن چهار سالگی آغاز و به علت سرعت یادگیری به عنوان نوجوانی تیزهوش در بین خانواده و دیگران شناخته شد.[1]
تحصیلات جدید را تا سال دوم دبیرستان ادامه داد؛ اما پس از حوادث شهریور 1320 هـ.ش دروس جدید را رها کرد و به سوی علوم دینی روی آورد. تحصیلات دینی ایشان تحت عنوان دروس رسمی حوزه از سال 1321 هـ.ش آغاز شد. ایشان ابتدا در "حوزه صدر اصفهان" مشغول تحصیل شد و منطق و کلام و سطوح فقه و اصول را به سرعت به اتمام رسانید و در اواخر دوره سطح و در سال 1325 هـ.ش وارد قم شد. و دوران طلبگی خود را در مدرسه حجیته قم و در عصر اساتید مختلفی چون "آیت الله محقق داماد"، "آیه الله بروجردی"، "حضرت امام خمینی (ره)" و... سپری نمود.
وی علاوه بر درس خارج فقه و اصول در زمینه فلسفه نیز در محضر اساتید این رشته همچون "علامه طباطبائی" استفادههای فراوانی نمود.[2]
وی از حدود سالهای 1327 هـ.ش دروس جدید را بصورت متفرقه ادامه داد و موفق به اخذ دیپلم ادبیات شد.[3] پس از اخذ دیپلم، وارد دانشکده معقول و منقول (الهیات) شد و موفق به اخذ درجه لیسانس از آن دانشکده شد و پس از قبولی در امتحان بورس تحصیلی اعزام به خارج تصمیم به ادامه تحصیل در رشته فلسفه و آشنایی با فلسفه غرب گرفت. اما به واسطه اتفاقی که در زندگیش روی داد از این تصمیم منصرف شد.[4] خود ایشان این اتفاق را چنین بیان میکند: «در سال 1330 هـ.ش مقدمات مسافرتم را فراهم میکردم در همان وقت یکی از اساتید بزرگ (علامه طباطبایی) در قم کوشش تازهای را در بحثهای فلسفی آغاز کرده بود، اما من از روی دلسردی آنقدر انگیزه نداشتم که حتی با ایشان تماس بگیرم. یکی از دوستان (شهید مطهری) اصرار کرد که فلانی! بد نیست که یکی دو جلسه با این استاد تماس داشته باشی...
پس از اتمام جلسه، ایشان با چنان حوصله و متانت فکری هنگام طرح اشکال با من برخورد کردند، که این متانت در من اثر گذاشت و همین سبب شد که عزیمت رفتن به خارج را فسخ کنم.[5]
شهید، سال 1335 مجددا وارد دانشکده الهیات شد تا به ادامه تحصیل در مقطع دکترا بپردازد و پس از گذشت سالها در سال 1353 با ارائه تز خود تحت عنوان «مسائل ما بعد الطبیعة» و دفاع از آن به اخذ درجه دکتری نائل شد.
حاصل تلاش علمی شهید، علاوه بر پرورش بسیاری از طلاب و دانشجویان، تألیف کتب و مقالات متعددی از جمله: «خدا از دیدگاه قرآن»، «صدای اسلام در اروپا» ، «حکومت در اسلام»، «کدام مسلک» و... شد.
خصوصیت قابل توجهی که از شهید دیده میشود، توجه ایشان به نحوه درآمد و تأمین مخارج زندگی بود. ایشان هرگز از بیتالمال برای گذراندن زندگی استفاده نکرد؛ بلکه از راه تدریس، ارتزاق مینمود. حساسیت ایشان در این مسأله به اندازهای بود که در دوران اشتغال، تدریس در دبیرستان، دبیر تعلیمات دینی نمیشد؛ زیرا معتقد بود که بر عهده گرفتن آموزش تعلیمات دینی، خود به خود از وظایف روحانی است و به جای آن دروس دیگر از جمله زبان انگلیسی تدریس مینمود.[6]
از دیگر خصوصیات اخلاقی ایشان تواضع و نظم ایشان بود؛ به عنوان نمونه حتی هیچگاه جلوتر از خواهر بزرگتر خود حرکت نمیکرد[7] و آنقدر مقید به نظم بود که در ایام تعطیل که وقت مخصوص جهت رسیدگی به امور خانواده بود، درخواست دیدار مسئولین کشور و یا میهمانان خارجی با ایشان را رد میکرد و یا اینکه دقت خاصی جهت فکر کردن اختصاص داده بودند.[8]
ب)فعالیتهای فرهنگی شهید:
در دوران زندگی شهید، فعالیتهای فرهنگی مختلفی چه به صورت مقطعی و چه دراز مدت به چشم میخورد. از جمله فعالیتهای مهم و بنیادین شهید، فکر سامان دادن و اصلاح حوزه علمیه قم در زمینه شیوه تدریس و برنامههای آموزشی آن بود که نتیجه آن تدریس یک برنامه 17 ساله برای تربیت طلاب جوان بود که بعداً اساس کار مدرسه حقانی شد.[9]
از دیگر حرکتهای فرهنگی مهم، اقدام به تأسیس دیبرستانی به نام «دین و دانش» در قم بود که با همراهی جمعی دیگر و با مسؤولیت مستقیم خود شهید اداره میشد؛ که نخستین تجربه علمی، آموزشی و پرورشی در یک محیط مذهبی بود. ورود به فرهنگ و فعالیت در این محیط و تماس با فرهنگیان، پیوند میان دانشجو و طلبه، برگزاری کلاس زبان انگلیسی برای طلاب[10]، تدوین کتابهای تعلیماتی دینی، عزیمت به آلمان و ایجاد مرکز اسلامی هامبورگ وایجاد هسته اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان گروه فارسی زبان و... برخی از فعالیتهای فرهنگی ایشان به شمار میآید؛ که البته در این مقاله مجال بازگوئی همه فعالیتهای ایشان است.[11]
ج)فعالیتهای سیاسی شهید:
شهید از اولین مبارزین در جریانهای رو به رشد انقلابی بود. ایشان حیات سیاسی خود را از روزگار جوانی آغاز کرد و تا اواخر عمر خویش مقتدر و پایدار ادامه داد. ایشان از حدود سال 1326 هـ.ش کار و فعالیت سیاسی خویش را آغاز کرد. شرکت مداوم در تظاهرات به عنوان یک جوان معمم، سازماندهی قیام 15 خرداد، رهبری حوادث 30 تیر سال 1331 هـ.ش در اصفهان و ... از جمله موارد بارز فعالیتهای منظم و تشکیلاتی ایشان بود. شهید پس از کودتای 28 مرداد، خود در یکی از سخنانش گفته بود: بعد از این واقعه بود که به کارهای تشکیلاتی معتقد شدم و براساس این معیار عمل میکردم. به دنبال همین مبارزات بود که ساواک دیگر قادر به تحمل وی نبود و او را مجبور به ترک قم کرد. شهید به تهران آمد و از آن پس فعالیت گستردهتری را علیه شاه آغاز کرد. تشکیل شورای فقهی برای هیئتهای مؤتلفه که در آن زمان از فعالترین گروههای سیاسی بود، تشکیل جلسات مختلف برای نوجوانان، ارائه درسهائی در رابطه با جهانبینی، تنظیم راهپیمائیها و تعیین خط مشیها و تشکیل هسته اولیه شورای انقلاب از جمله کارهای تشکیلاتی شهید در تهران به شمار میآید. شاید از مهمترین کارهای شهید، تشکیل شبکه وسیعی از روحانیت مبارز بود که در سالهای 1357 – 1356 هـ.ش تحت عنوان روحانیت مبارز شکل گرفت و فعالیتهای گستردهای را به صورت مخفی و نیمه علنی آغاز کرد.
پس از پیروزی انقلاب در فروردین ماه 1358 هـ.ش به عضویت مجلس خبرگان درآمد و به نائبرئیسی برگزیده شد.
"شهید بهشتی" از طرف شورای انقلاب مأموریت داشت در دادگستری انجام وظیفه کند؛ اما متأسفانه ویرانیها آنقدر زیاد بود که به سادگی نمیشد بر مشکلات غلبه کرد؛ ولی "شهید بهشتی" در تمام مدت زمان خدمت خود هرگز از مشکلات نهراسید و علیرغم شایعات وجوسازیهائی که دشمنان نظام، علیه ایشان انجام میداد؛ هرگز در صدد دفاع از خویش برنیامد و فقط از مردم میخواست که خود قضاوت کنند و فریب شایعات را نخورند.[12]
از خصوصیات بارز شهید عمل به وظیفه و استقامت در مسیر خدمت بود. جمله معروف ایشان که «ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت»، بیانگر عینی مطلب است. ایشان در این مسیر در مقابل همه اتهامات و اهانتها سکوت اختیار کرد و فقط به انجام وظیفه مشغول بود و همین سرّ مظلومیت "شهید بهشتی" بود. "بنیصدر" و طرفداران او با آن همه انتشار شایعات بر علیه ایشان و تخریب شخصیتی او، نتوانستند در عزم او خللی وارد کنند و به راستی مصداق آیه شریفه «کأَنّهم بُنیانٌ مَرصُوص»[13]بود.
او دفاع از خود را با استناد به آیه کریمه «اِنَّ اللهَ یُدافِعُ عَنِ[14] الذین آمَنُوا» به خداوند واگذاشته بود و حتی در جواب کسی که از او خواست تا از "امام امت" تائیدیهای به نفع خود بگیرد، گفت: «قرار نیست در مشکلات از امام هزینه کنیم، ما سپر بلای اوئیم نه او سپر بلای ما»[15]و خداوند متعال هم، چنان آبروئی به این شهید مظلوم[16] داد که همگان بعد از فاجعه هولناک هفت تیر 1360 هـ.ش که منجر به شهادت ایشان و 72 تن از مخلصترین یاران امام و انقلاب شد، در حسرت از دست دادن این عبای عزت[17] و اقتدار امام به سر میبردند.[18]