كلمات كليدي : تاريخ، طاهريان، طاهر بن حسين، فضب بن سهل، رقه، شرطه بغداد، خراسان، خوارج، عصيان، استقلال خواهي
نویسنده : سيد احمد موسوي
ادامه رقابت فضل بن سهل با طاهر
از آنجایی که فضل بن سهل دل خوشی از طاهر نداشته و در صدد تنزل شان طاهر بر میآمد. در همین جهت و پس از پیروزی طاهر و کشته شدن امین، فضل بن سهل برادرش حسن را به حکومت بغداد منصوب نموده و طاهر را به رقه (از شهرهای جزیره که در کنار شرقی فرات واقع شده است) اعزام نمود. این در واقع تبعید محترمانه طاهر از مراکز اصلی خلافت به شمار میرفت. طاهر از این امر ناراحت شده و چنین گفت: امیرالمومنین درباره من انصاف را رعایت ننمود.[1] هم چنین این ناراحتی و کدورت طاهر از فضل در اعمال و گفتار دبیر طاهر، عیسی بن عبدالرحمن با فضل مشهود است. او به درباریان گفته بود: تا ارباب من زنده است، فضل بن سهل در نظرم ناچیزتر از این مو است. به هر حال طاهر را به بهانه جنگ با نصر بن شبث عقیلی به رقه اعزام نمودند و فرمان حکومت موصل، شام و مغرب را نیز به نام وی نوشتند. اولین اقدام طاهر پس از ورد به رقه، نوشتن نامهای به نصر بن سیار بن شبث بود که از وی میخواست تسلیم گردد.[2] ولی پس از جواب رد نصر به طاهر، وی تلاش چندانی برای مقابله از خود نشان نداد و این اقدام طاهر را نوعی اعتراض به سیاستهای فضل برشمردهاند.[3] عاقبت طاهر به فرمان مامون از رقه فراخوانده شد. مدت اقامت طاهر در رقه پنج سال به طول انجامید.
درگذشت حسین بن مصعب (پدر طاهر)
در همان ایام اقامت طاهر در رقه بود که پدرش حسین بن مصعب در خراسان در گذشت. از طرف حکومت و دربار خلیفه برای او مراسم سوگواری مفصلی برپا گردید. مامون و فضل بن سهل در مراسم تشیع جنازه وی شرکت نمودند و فضل بن سهل، خود جنازه او را در خاک گذاشت. نامه تسلیت مامون به طاهر هم نشان از همدردی خاص خلیفه با طاهر دارد.[4]
پس از فراخوانی طاهر به بغداد، ابتدا مامون وی را به عنوان رئیس شرطه منصوب نمود.[5] این تلاش خلیفه را برای برپایی امنیت و آرامش در بغداد را نشان میدهد. وی در این مدت یک ساله صاحب مناصب فراوان دیگری نیز شد؛ از جمله:
1- انتخاب طاهر به امیری بغداد و فرمانروایی تمام ولایتها تا نواحی مشرق به انضمام حکومت شام
2- نظارت بر کار دیوانها
3- مسئولیت جمعآوری خراج سواد عراق
طاهر در مدت اقامت خود در بغداد، احترام و اعتبار زیادی به دست آورده در مجالس خصوصی مامون شرکت میکرد و شعرا در وصف و تعریف از او شعر میسرودند. اعتبار طاهر در نزد مامون به اندازهای بود که باعث شد، فضل بن ربیع که به علت خیانت و ترس از مجازات مخفی شده بود، به نزد طاهر آمده و با تعظیم در مقابل وی، از طاهر خواهش کند تا او را نزد مامون شفاعت نماید. مامون بعد از دیدن او اظهار داشت: چون طاهر درباره تو صحبت کرد، تو را بخشیدم. از دیگر اقدامات طاهر در بغداد بنای مسجدی به نام خویش در این شهر میباشد.[6]
تعویض لباس مامون به درخواست طاهر بن حسین
زمانی که مامون در صفر سال 204 قصد ورود به بغداد را داشت، طاهر در شهر رقه بود. وی به دستور مامون وارد بغداد شد، در آن زمان، هنوز لباس مامون به رنگ سبز بود؛ در حالی که علامت عباسیان رنگ سیاه بود. مخالفان عباسیان، به ویژه زیدیها از رنگ سفید استفاده میکردند. در تاریخ رنگ مورد نظر شیعیان، همین رنگ سفید بوده است. خاندان عباسی اصرار داشتند تا مامون لباس سیاه به تن کند، در مجلسی که گرفته شد، مامون از طاهر خواست تا هر خواستهای دارد، مطرح کند تا خلیفه آن را اجایت کند. نخستین درخواست طاهر آن بود که مامون لباس سبز را از تنش درآورده و لباس سیاه بپوشد![7] سران بنی عباس که که از نفوذ طاهر بن حسین در نزد مامون اطلاع داشتند و نیز تلاش مامون را برای جبران سختیهای طاهر در رقه را میدیدند، دست به دامان او شدند و از وی خواستند که مامون را به پوشاندن لباس سیاه تشویق کند.[8]
طاهریان در خراسان
طبق گزارشات تاریخی، اولین برداشت و دلیلی که بتواند علت گزینش طاهر برای حکومت خراسان را توجیه نماید، شروع اختلافاتی میان مامون و طاهر میباشد، به گونهای که در ابتدا مامون با دیدن طاهر بدون نمایان ساختن نیت خویش، گریان و غمناک میشد و راز این حالت خویش را برای یکی از افراد امین خویش برملا نمود و البته تاکید نمود که چیزی از من به طاهر نمیرسد که ناخوش بدارد.[9]
با آمدن مامون از خراسان، میبایست این سرزمین مهم که تا آن زمان دوبار تحول اساسی در دنیای اسلام پدید آورده بود، به دست شخصی لایق سپرده شود. شاید مامون، تردیدهای در انتخاب طاهر داشت و از این که طاهر به سمت استقلال خواهی برود در اندیشه بود؛ اما به هر روی، طاهر فردی قدرتمند بود و میتوانست هر نوع شورشی را در خراسان سرکوب کند. مامون راه حلی را برای این در نظر گرفت و آن این که مراقبی مورد اعتماد همراه او فرستاده تا در صورت تخطی ار دستورات وی، طاهر را به قتل برساند.[10]
مامون امارت تمامی مشرق اسلامی را از بغداد تا دورترین نقطه به طاهر سپرد. افزون بر آن، سمت شحنگی بغداد و مناطق اطراف آن را که از پیش داشت برای او نگه داشت. گفتهاند، مامون به رغم همه احترامی که برای طاهر قائل بود، به دلیل آن که قاتل برادرش امین بود، نمیتوانست او را در برابر چشمان خود ببیند. به همین خاطر طاهر، از احمد بن ابیخالد، وزیر خلیفه، در ازای دریافت سه میلیون درهم خواست تا زمینه رفتن او را به خراسان فراهم کند.[11] مامون ابتدا سخن از احتمال شوریدن وی داد، اما به هر روی پذیرفت.
یکی از دلایل این درخواست طاهر این میباشد که به فراست دریافته بود که ممکن است روزی سعایت درباریان در انتقام خون امین برای او مشکل آفرین باشد، چرا که نامه امین به او در روزهای آخر محاصره بغداد، گوشزدی بود برای او که پاداش او نیز مانند دیگر خدمتگزاران عباسی عاقبت با شمشیر و مرگ خواهد بود.[12]
البته دکتر اکبری در کتاب خویش، ضمن رد این برداشت و دیگر برداشتهای که به نحوی واگذاری حکومت خراسان به طاهر را نتیجه اختلاف و ترس طرفین از هم دانستهاند چنین میگوید: اگر مامون به عصیان و تمرد طاهر اطمینان میداشت با توجه به تجربه پیشین خود در شهادت امام رضا(ع) و کشتن فضل بن سهل اکنون نیز میتوانست به کنار گذاشتن طاهر اقدام نماید. وی در ادامه دو دلیل ذیل را برای انتخاب طاهر به حکومت خراسان یادآور میشود:
الف- ضرورت انتخاب او از طرف مامون؛ جهت ایجاد آرامش از خطرات احتمالی ترکان و خوارج؛ زیرا تاریخ خراسان در عهد بنیامیه و بنیعباس نشان داده بود که این منطقه خاستگاه بسیاری از حرکتهای سیاسی است.
ب- تلاش خود طاهر برای به دست گرفتن حکومت خراسان به علت خستگی از دور ماندند از وطن و اقامت طولانی مدت در بغداد و همچنین آرزوی حکومت در خراسان.[13]
چندی بعد از آن طاهر به خراسان رفت، در سال 206، مامون امارت شهر رقه را که از آن طاهر بود، به فرزندش عبدالله سپرد. دلیل اصلی اعزام عبدالله به سوی رقه، سرکوب شورش نصر بن شبث بود. در این مورد حکایتی جالب نقل شده است از گفتگوی مامون و طاهر در مورد عبدالله بن طاهر که این چنین آمده است: هنگامی که مامون خواست عبدالله را برای حکومت شام و مصر انتخاب کند، از طاهر در مورد فرزندش سوال کرد. او گفت: اگر عبدالله را ستایش کنم او را هجو کردهام و اگر او را بدگوئی کنم، به او ستم کردهام، ولی من به این حد که او احسان میکند، نمیکنم. سخن طاهر در وصف عبدالله به گونهای بود که مامون خود به عبدالله گفت: ما تو را از آنچه پدرت دربارهات گفته، برتر میبینیم.[14]
رفتن طاهر به خراسان از سه جهت مهم بود:
1- خراسان با داشتن امیری لایق از شورش محفوظ میماند.
2- طاهر پاداش مناسب خویش را در برابر سرنگونی امین و سپردن خلافت به مامون دریافت میکرد.
3- طاهر که با کشتن امین، نزد عباسیان مبغوض شده بود، با رفتن به خراسان از چشم آنها دور میشد.[15]
تنها مشکلی که وجود داشت، احتمال شورش طاهر بر مامون بود. در این که آیا طاهر در فکر استقلال بوده یا نه، تردیدهای وجود دارد. شاهد حرکت استقلال خواهی وی، سکههایی است که از سال 206 از طاهر بر جای مانده است. بر روی این سکهها که در خراسان ضرب شده، نامی از خلیفه عباسی دیده نمی شود. همچنین گفته شده است که وی نام مامون را از خطبه نماز جمعه انداخت. کلثوم بن ثابت که خود پای خطبه نماز جمعه بوده است میگوید: بلافاصله پس از آن، به دلیل داشتن شغل برید - پست امروزی - خبر آن را به مامون نوشتم؛ اما عصر همان روز، طاهر درگذشت. اخباری در اشاره به دست داشتن مامون در قتل طاهر در منایع تاریخی آمده است؛ اما هیچ گاه روشن نشد که آیا این خبر درست است یا آن که طاهر به مرگ طبیعی درگذشته است. طاهر ابتدا پس از دریافت حکم فرمانروائی خراسان با بیرون بغداد اردو زده تا با آمادگی کامل عازم آن خطه گردد، و آْن هنگام که خبر خروج و شورش عبدالرحمن نیشابوری را شنید بی درنگ به سمت خراسان حرکت کرد.[16] به این ترتیب اولین اقدام و حرکت طاهر بن حسین در خراسان نبرد با خوارج میباشد. تدوام حرکتهای خوارج در سیستان که منطقهای حساس و پرآشوب بود موجب شد تا طاهر، محمد بن حصین قومسی را به آن ولایت بفرستد و او توانست سیستان را به آرامش برساند.
از دوران حکمرانی طاهر بر خراسان آگاهی خاصی نداریم؛ چرا که اساسا این دوران بیش از یک سال و نیم نبوده است. تنها باید اشاره کرد که وی برای همه بلاد حاکمانی تعیین کرد و از جمله سیستان را که منطقه پر آشوبی بود، به فرزندش طلحه سپرد.
طاهر بن حسین از شوخی و یاوهگویی، بسیار پرهیز میکرد. فرزندش عبدالله را نیز به آن نصیحت میکرد. هنگامی که شنید عبدالله در بغداد شراب نوشیده و بهدان حد افراط کرده که در عالم مستی، خانه او آتش گرفته است، در نامه خود این چنین او را سرزنش کرد که خبر مرگت به من میرسید، بر من آسانتر بود از این رسوائی.
عصیان طاهر
گزارشات تاریخی حاکی از شروع اختلافات طاهر و مامون بلافاصه پس از حکومت خراسان دارد و ظاهرا منشا آن نیز میتواند توقع مامون از طاهر برای برخورد همه جانبه و شدید با خوارج آن مناطق باشد. اما اولین جرقه جدی اختلافات یک سال و نیم پس از به حکومت رسیدن طاهر در خراسان زده شد که در یک روز جمعه، طاهر نام مامون را از خطبه انداخت و برای او دعا نکرد[17] و این یکی از نشانههای آشکار تمرد بر ضد خلیفه به شمار میآمد و در واقع طاهر با حذف نام خلیفه از آن به بعد مامون را خلع کرده بود.
این خبر به سرعت در بغداد پیچید و خلیفه و همگان را ناراحت و نگران ساخت و البته به همان سرعت و با فاصله کمی به بغداد رسید. احتمال دست داشتن و دخالت مامون و یا احمد بن خالد در جریان مرگ طاهر وجود دارد. احمد بن خالد چون از همان لحظات اول احتمال عصیان طاهر را میداد و از سوی ضمانت عدم طغیان طاهر را نزد مامون کرده بود، برای احتیاط، غلامی را به طاهر بخشید که به او آموزش داده بود که اگر روزی طاهر از مامون سرپیچی کرد، وی را با زهر مسموم سازد.[18] گزارشاتی از این قبیل در مورد مامون نیز وجود دارد.
به هر حال طاهر در بیست و پنجم جمادیالآخر سال 207 قمری با مرگی مشکوک درگذشت. فردای آن روز دو عموی طاهر به قصد دیدن او وارد شدند و چون عادت طاهر این بود که پیش از آن که هوا روشن شود، بیدار میشد از خادم سوال کردند و گفت: هنوز امیر در خواب است. آن هنگام که انتظار آنها طولانی گشت و طاهر در وقت نماز نیز بیدار نشد، به خادم گفتند: او را بیدار کن و چون جرات نکرد، آنها خمد داخل شدند و او را در دواجی پیچیده دیدند که تکان نمیخورد و مرده بود. خادم درباره آخرین خبر وی گفت: نماز مغرب و عشاء را به جای آورد و پس از آن در رختخواب شد و این جمله را از وی شنیدم که میگفت: "در مرگ نیز مردی باید."[19]
بلافاصله پس از طاهر فرزندانش، فرزندانش، عبدالله و طلحه، تمامی مناصبش را در عراق و خراسان به دست آوردند. گفته شده است که حکومت خراسان در اصل به عبدالله سپرده شد و چون نمیتوانست عازم خراسان شود، برادرش طلحه به نیابت از او حکمرانی خراسان را عهدهدار شد. این نشان میدهد که اعتماد کامل میان عباسیان و طاهریان برقرار بوده است. بعدها خبری که نشان از مشکوک بودن مرگ طاهر و اعتراض طاهریان به عباسیان در این باره باشد، از زبان طاهریان شنیده نشده است.