دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ظهور حضرت رسول(ص)

No image
ظهور حضرت رسول(ص)

ظهور حضرت رسول(ص)

دكتر عباس زریاب خوئی

با بررسی اجمالی که از وضع اجتماعی و اقتصادی و روحی مکه به طور خاص و عربستان به طور عام در قرن ششم مسیحی به عمل آوردیم معلوم می‌گردد که محیط مکه و عربستان، آماده پذیرایی یک دین جدید الهی بوده است. در محیط مکه تجار ثروتمند قریش که همگی از اشراف و بزرگان قبیله بودند در برابر افراد محروم و فقیر همین قبیله قرار داشتند. شیوع رباخواری به حد افراط و به فرموده قرآن «اضعافاً مضاعفه» دلیل بر این است که در مکه عده‌ای فقیر بودند که ناچار بودند از اغنیا با بهره‌های زیاد وام بگیرند. بردگان که اکثراً از حبشه و سیاهان بودند و به کارهای سخت بدنی گماشته می‌شدند هم از لحاظ مادی و هم از لحاظ اجتماعی در وضع بسیار بدی بودند.

قانون عامی که بتواند از ضعیف در برابر قوی حمایت کند وجود نداشت و ضعفا ناچار بودند که برای حفظ جان و مال، «جوار» یا حمایت یکی از اشراف را بپذیرند. اشراف و بزرگان هم برای احقاق حق خود جز با توسل به زور راهی نداشتند مگر وقتی که تعادل و تساوی قوا ایجاب کند که به حکمیت تن دردهند. شخص حکم یا قاضی، اصل مسأله مورد دعوی را طرح نمی‌کرد و براساس حق و عدالت، به آن نحو که در اسلام شناخته شده است رأی نمی‌داد، بلکه در نظر حکم یا قاضی حق با کسی بود که از لحاظ مالی و جسمی و حسب و نسب برتر باشد؛ چنان که از مثالهایی که نقل کردیم به طور واضح بر می‌آید.

اگر چه اشراف بنابه طبیعت خود محافظه‌ کار بودند و به حفظ سنن و اصول موجود معتقد و وابسته بودند، اما ایمان به این سنن در میان طبقات دیگر سستی گرفته بود و چنان که دیدیم عده‌ای عبادت بتها و سنگها را مردود شمردند و بازگشت به دین حنیف و دین ابراهیم کردند و یا عده‌ای از آنان به دین مسیح درآمدند.

در بیابانها و راههای تجاری، تجار برجان و کالای خود ایمنی نداشتند و ناچار بودند که همیشه به زور پول، راهزنان را از حمله و راهزنی بازدارند. راهزنی امری مذموم نبود و اگر با اعمال جسورانه و شجاعانه توأم بود ممدوح و مستحسن بود و صاحبان این اعمال به آن افتخار هم می‌کردند. چنین محیطی ناچار ایجاب می‌کرد که کسانی که روشن‌بین و متفکر بودند و به صلاح و هدایت خود می‌اندیشیدند درصدد اصلاح برآیند و در عین آنکه در اعمال زشت و نامناسب قوم خود شرکت نکنند برای رهایی ایشان به چاره‌جویی برخیزند. این گونه افراد در محیط مکه بیشتر از جاهای دیگر بودند، زیرا مردم مکه برای بازرگانی به جاهای دوردست سفر می‌کردند و از حالات و اوضاع اجتماعی اقوام دیگر آگاهی‌های زیادی داشتند. علاوه براین، تجارت و ثروت موجب می‌گردید که امنیت و استقرار نظم و قانون، بیشتر مورد توجه واقع شود. پس با آنکه اشراف ثروتمند بیشتر به فکر تحصیل ثروت بودند و وضع موجود را می‌پسندیدند، به فکر حفظ این ثروت هم بودند که فقط از راه امنیت و قوانین عام به دست می‌آید.

در چنین محیطی پیغمبر بزرگوار اسلام که از همه مواهب و استعدادات فطری و طبیعی برخوردار بود به راهنمایی عقل و به هدایت الهی این وضع موجود را که از آن به جاهلیت تعبیر فرموده‌اند نپسندید و چاره اصلاح همه این معایب و هدایت قوم خود و به طور کلی بشریت را در پرستش خدای واحد و روی آوردن به او و اسلام دانست و از اجتماع فاسد خود منزوی شد و در کوهها و غارها به تأمل و تفکر پرداخت تا آنکه عنایت الهی دست او را گرفت و او را سزاوارترین شخص برای اصلاح جامعه انسانی و اجرای احکام الهی دانست و در ساعات و روز معینی که بر ما معلوم نیست او را برانگیخت و مأمور کرد که انسانها را از گمراهی نجات بخشد و پیش از همه از خویشان خود و «عشیره» نزدیک خود شروع کند تا این نور به تدریج بالا گیرد و پس از آن که اطراف او را روشن ساخت برمکه و مدینه و عربستان و پس از آن بر همه جهان پرتو افکند و همه جا را به نور الهی روشن سازد.

تولد حضرت رسول

(پدر حضرت رسول، عبدالله فرزند عبدالمطلب و مادرش آمنه دختر وهب بن عبد مناف از طایفه بنی زهره از قبیله قریش است. تولد آن حضرت را در روز دوشنبه گفته‌اند و در ماه تولدش اکثریت برآنند که ماه ربیع‌الاول بوده است و قولی هم هست که تولد آن حضرت در ماه رمضان اتفاق افتاده است). کسانی که تولد او را در ماه ربیع‌الاول گفته‌اند اختلاف دارند: بعضی دوم ماه ربیع‌الاول و بعضی هشتم آن ماه و بعضی دهم و دیگران دوازدهم و عده‌ای هفدهم (اکثریت شیعه) و عده‌ای هشت روز به آخر ربیع‌الاول مانده گفته‌اند (روض الانف، ج2، ص158).

اما در سال تولد آن حضرت نیز اختلاف است و ظاهراً تعیین سال تولد آن حضرت به دقت امکان‌پذیر نباشد. توضیح آنکه در زندگی حضرت رسول دو واقعه مهم که وقت آن معین و مسلم است: یکی هجرت آن حضرت از مکه به مدینه که مبدأ تاریخ مسلمانان است و مطابق است با سال 622 مسیحی (آغاز سال هجری یعنی اول محرم سال اول هجرت مطابق است با 16 ژوئیه 622 مسیحی و روز هجرت هشتم ربیع الاول روز دوشنبه بوده است و مطابق است با 20 سپتامبر سال 622) و دیگری سال وفات آن حضرت که در صفر یا ربیع‌الاول سال یازدهم هجری مطابق با سال 632 مسیحی اتفاق افتاده است. در عمر آن حضرت اختلاف است میان 63 سال و 65 سال و 60 سال (طبری در وقایع سال یازدهم هجرت). و اگر قول مشهور که 63 سال است در نظر گرفته شود سن حضرت به هنگام هجرت در حدود پنجاه و دو سال بوده است. پس از این دو واقعه که زمانشان مسلم و معین است، تمام تعیینات زمانی از قبیل تعیین سال مبعث و سال تولد، مبنی بر محاسبه از روی فرضیات است و دلیل قاطعی مانند آنچه برای سال هجرت و سال وفات آن حضرت باشد در دست نیست. حتی در سال مبعث که سال چندم از عمر آن حضرت بوده است اختلاف است: رأس مشهور، بعثت آن حضرت است در چهل سالگی و رأی دیگر که مبنی بر روایتی از ابن عباس است آن است که آن حضرت در چهل و سه سالگی مبعوث شده است.

ممکن است آغاز دعوت آن حضرت را در حدود چهل سالگی آن حضرت (نه به طور دقیق قطعی) فرض کرد؛ زیرا روایاتی هست که آن حضرت پس از اظهار دعوت خود، 10 سال در مکه اقامت فرموده است و روایت دیگری هست که این مدت را سیزده سال گفته است. بیشتر راویان که به عقیده شایع، سن چهل را سن کمال گفته‌اند مبعث حضرت را در چهل سالگی آن حضرت گفته‌اند، اما از نظر واقعیت ممکن است بسیاری از اشخاص خیلی جلوتر از چهل سالگی به کال عقلی و معنوی برسند و بعضی هم ممکن است خیلی دیرتر به این کمال برسند و یا اصلاً نرسند. عنایت الهی اگر کسی را مستعد بعثت و رسالت ببیند منتظر چهل سالگی او نمی‌شود و این نوع ملاحظات و ترتیبات زائیده توهمات انسانهاست.

به هر حال اعتقاد جازم به اینکه چهل، سن کمال و در نتیجه سن بعثت آن حضرت بوده است با مقارنه بعد و اقامت سیزده سال در مکه و 10 سال و اندی در مدینه تعیین شده است و با قاطع گرفتن عمر شصت و سه سال برای آن حضرت سال تولد شریف را سال 570 مسیحی گفته‌اند. سال 570 به اقرب احتمالات باید سال تولد آن حضرت محسوب شود. این معنا که نه تاریخ تولد آن حضرت به دقت معلوم بوده است و نه سال بعثت آن حضرت، از اینجا معلوم می‌شود که وقتی که مسأله تعیین مبدأ تاریخ برای مسلمانان پیش آمد و پیشنهادهایی دراین باره شد سال هجرت که قاطعیتش مسلم بود پذیرفته شد. عمر پیشنهاد سال وفات را برای مبدأ تاریخ نپذیرفت و این ظاهراً از آن روی بود که سال مسعودی برای مبدأ تاریخ نبود، برخلاف سال هجرت. می‌گویند عمر در بیان علت برگزیدن سال هجرت برای تاریخ گفته بود: «فان مهاجره فرق بین الحق و الباطل». (هجرت او زمان فرق و جدایی میان حق و باطل است).

این استدلال برای مبعث هم صادق است، ولی چون سال مبعث به دقت معلوم نبوده است آن را مبدأ قرار نداده‌اند و به همین دلیل نامشخص بودن، سال تولد آن حضرت نیز برای مبدأ تاریخ منظور نشده است.

نکته‌ای که باید متذکر شد این است که گفته‌اند حضرت در عام‌الفیل متولد شده است. البته وقایع مهم در اذهان و محاورات مردم تا مدتی مبدأ تاریخ قرار می‌گیرد و سال فیل که سال حمله ابرهه باشد واقعه مهمی بوده است و می‌توانسته است مبدأ قرار بگیرد. اما چیزی که هست عام‌الفیل نمی‌تواند دقیقاً با سال 570 مسیحی منطبق باشد، زیرا سال 570 تقریباً سالی است که حکومت حبشه در یمن به دست ایرانیان (وهرز دیلمی) برافتاده است، در صورتی که حبشیان مدتی پس از واقعه فیل هنوز در عربستان حکومت داشته‌اند و پس از مرگ ابرهه، دو پسر او به ترتیب در یمن حکومت کرده‌اند. از این جهت است که همه روایات متفق نیستند که تولد حضرت در سال فیل اتفاق افتاده است. به گفته محمد کلبی، عام‌الفیل، 23 سال پیش از تولد حضرت رسول بوده است و از مقاتل نقل می‌کنند که سال مذکور چهل سال پیش از تولد آن حضرت بوده است. نتیجه آن که سال 570 مسیحی که از تلفیق روایات و محاسبه‌ها سال تولد حضرت رسول دانسته شده است می‌تواند به احتمال نزدیک باشد. اما اینکه آن حضرت در عام‌الفیل متولد شده است و عام‌الفیل مطابق با سال 570 مسیحی است بعید به نظر می‌رسد. مسعودی عام‌الفیل را در 822 تاریخ ذوالقرنین (تاریخ سلوکی که مبدأ آن 312 پیش از مسیح است نه 324 پیش از مسیح که به غلط در حاشیه مروج‌الذهب نوشته‌اند) می‌داند که البته باز از طریق محاسبه است و چون تولد حضرت را در ماه ربیع‌الاول گفته‌اند و نیز گفته‌اند که آن روز پنجاه روز پس از واقعه فیل اتفاق افتاده است وقوع حادثه ابرهه را روز دوشنبه 17 محرم سال 882 اسکندری (یا ذوالقرنین = سلوکی) گفته است (مروج، ج2، ص12). سهیلی در روض‌الانف (ج2، ص159) روز تولد را با محاسبه مطابق 20 نیسان (ماه آوریل) دانسته است که با ماه ربیع‌الاول تطبیق می‌شود؛ البته پیش از الغای نسیی، زیرا چنان که گفتیم عربها برای ثابت نگاه داشتن بازارها ماه‌های قمری را با سال شمسی منطبق می‌کردند و به همین جهت ماه «ربیع‌» با ماه آوریل مطابق بوده است.

احوال حضرت رسول از مولد تا مبعث

از احوال آن حضرت در این دوران درازی که میان تولد و بعثت آن حضرت بوده است و بنابه مشهور، چهل سال طول کشیده است اطلاعات زیادی در دست نیست. سیره‌نویسان، اطلاعاتی درباره دوران شیرخوارگی و سفر آن حضرت با عمویش به شام و شرکت او در جنگهای فجار و حضور او در حلف‌الفضول و ازدواج او با خدیجه و حضور او در مرمت کعبه و نصب حجرالاسود داده‌اند. بعضی از این حوادث طبیعی است و امر خارق‌العاده‌ای در آن دیده نمی‌شود. بعضی از حوادث هم حکایت از امور خارق‌العاده و کرامات و معجزات دارد. ما مسلمانان که او را فرستاده خاص و بنده برگزیده خدا می‌دانیم و خداوند را قادر و توانا به هر امری می‌دانیم، وجهی برای انکار و نفی این خوارق عادات نداریم و آن را می‌پذیریم. اما از لحاظ تاریخی محض و «جریان عاده الله» که کارها را از روی اسباب طبیعی انجام می‌دهد و حوادث عالم را در بستر طبیعت و پدیده‌های طبیعی جاری می‌سازد، ممکن است این روایات مبنی بر خوارق عادات را توجیه کرد و آن را رمز و تمثیل دانست. اگر ما در این کتاب درصدد توجیه این اخبار مبنی بر خوارق عادات برآییم و در خور توانایی و آگاهی خود وجه رمزی و تمثیلی آن را بیان کنیم فقط برای این است که این کتاب جنبه تاریخی و عمومیت خود را از دست ندهد و به صورت یک کتاب دینی محض در نیاید. کتاب دینی فقط برای معتقدان و مؤمنان به دین است و از این رو جنبه اختصاصی دارد. اما کتاب تاریخی جنبه عام دارد و برای آن است که آن گروه که معتقد به دین نیستند نیز آن را بخوانند و تعصب، مانع مطالعه نشود. بنابراین، تکیه و تأکید نویسنده را بر توجیه طبیعی این حوادث، نباید با اعتقاد دینی او که اعتقاد عامه مسلمانان است

فوت عبدالله و دوران شیرخوارگی حضرت

عبدالله با یکی از کاروانهای تجاری به شام رفت؛ در حالی که زنش آمنه آبستن حضرت رسول بود. او در بازگشت مریض شد و در مدینه نزد اقوام مادری پدرش عبدالمطلب ماند و همان‌جا فوت کرد. قول مشهور آن است که به هنگام رحلت عبدالله آن حضرت هنوز به دنیا نیامده بود، ولی بعضی گفته‌اند حضرت رسول به هنگام وفات پدرش 28 ماهه بود و بعضی هم گفته‌اند هفت ماهه بود (طبقات ابن سعد، ج1، صص61-60). ظاهراً عادت بر این بوده است که اطفال اشراف را به زنان بادیه نشین بسپارند تا فرزندان در هوای سالم بادیه تربیت شوند. دلیل این امر آن است که حلیمه، که دایه حضرت رسول گردید، با ده تن از زنان قبیله بنی سعد (از قبیله بزرگ هوازن) برای جست و جوی اطفال شیرخوار اشراف رهسپار مکه شده بود. پس به دایه سپردن حضرت رسول امری تصادفی و یا نتیجه ناتوانی آمنه نبوده است، بلکه بنابه رسم و عادت قدیمی بوده است. زنان بادیه نشین هم که غالباً فقیر و بی‌چیز بودند برای گرفتن وجه معاشی از بازرگانان ثروتمند قریش در برابر شیردادن اطفالشان، روی به مکه می‌آوردند؛ چنان که خود حلیمه هم بر این معنا اقرار کرده است (طبقات، ج1، ص67).

در روایت آمده است که چون رسول الله را به حلیمه برای شیردادن پیشنهاد کردند گفت: «این یتیم است و مالی ندارد. امید نیست که مادرش کاری بتواند بکند.» زنان دیگر که هر کدام کودکی گرفته بودند بیرون شدند و حلیمه تنها ماند و به شوهرش گفت: «دوستان من همه رفتند و دیگر در مکه کودکی برای سپردن به دایه نیست و تنها این پسر یتیم مانده است و من نمی‌خواهم که بدون گرفتن کودکی به خانه بازگردم؛ خوب است این پسر را برداریم.» شوهر حلیمه گفت: «این پسر را بگیر که شاید خداوند برای ما به سبب او خیر و خوبی عطا فرماید.» و بدین ترتیب بود که حلیمه آن طفل را که بعدها رسول خدا گردید، برای شیر دادن قبول کرد. روایت می‌گوید که پستانهای حلیمه پر از شیر شد؛ چنان که فرزند خودش هم که از گرسنگی نمی‌خوابید از شیر مادرش سیر شد. ظاهراً برای به دایه سپردن کودکان اشراف قریش دو علت وجود داشت: یکی چنان که گفتیم سالم بودن هوای بادیه و دیگری مسأله تربیت و مخصوصاً فصاحت کلام و این هر دو علت را از متون روایات می‌توان استنباط کرد و در روایت (طبقات، ج1، ص70) می‌گوید که چون حضرت دو ساله شد حلیمه او را پیش مادرش برد و مادرش گفت: «پسر مرا به بیابان بازگردان، من از وبای مکه(آب و هوای بد آن) به جان پسرم بیم دارم.» در طبقات ابن سعد (ص71) روایتی هست که حضرت فرمود: «من فصیح‌ترین شما هستم (انا اعربکم) و زبان من زبان طایفه بنی سعد است».

شست و شوی قلب

به موجب روایاتی که در سیره ابن هشام و طبقات ابن سعد و طبری آمده است هنگامی که آن حضرت نزد حلیمه بوده است دو تن که فرشته بوده‌اند او را می‌گیرند و سینه‌اش را می‌شکافند و در طشتی که پر از برف بوده است دل او را می‌شویند و تمیز می‌کنند. ظاهراً این روایت در تفسیر و توضیح‌آیه‌ای از سوره الم نشرح گفته شده است که ما به آیات بعدی این سوره نیز عن‌قریب اشاره خواهیم کرد. آیه اول این سوره این است: «الم نشرح لک صدرک.» که معنای لفظی آن این است: «آیا سینه تو را برای تو باز نکردیم؟»

شرح صدر یا باز کردن سینه که در آیات دیگر قرآن نیز آمده است و از جمله در دعای موسی که فرمود: «رب اشرح لی صدری» (طه، 25) (پروردگارا سینه مرا باز و گشاده گردان) معنای مجازی والایی دارد که عبارت از از وسعت دید باطنی و قدرت بر تحمل شداید و فزونی نیروی اراده و استقامت و خالی بودن نفس از هوا و هوس و وساوس شیطانی و آمادگی آن برای پذیرایی او امر و نواهی و عنایات الهی. و شستن سینه در روایات فوق هم رمز و تمثیلی از وسعت قلب و خلوص نیت و پاکی احساس است که لازمه نبوت و رسالت و راهنمایی و هدایت خلق است. روایت را نباید به معنای حرفی و لفظی آن گرفت، زیرا قلبی که در سینه جای دارد فقط مرکز خون و حیات است و مکان ظاهری قوای نفسانی و روحانی مغز است و در حقیقت، نفس و قوای معنوی نفس، مکان مادی خاصی ندارد.

وفات آمنه و عبدالمطلب

آمنه مادر حضرت رسول در شش سالگی او وفات یافت. می‌گویند آمنه حضرت را به یثرب (مدینه) نزد اقوام مادری عبدالمطلب برده بود و به هنگام بازگشت در ابواء (موضعی میان مکه و مدینه) وفات یافت. روایت می‌گوید که در این سفر، ام ایمن که پرستار حضرت بود نیز همراه بود و او بود که حضرت را پس از مرگ مادرش در ابواء به مکه بازگردانید. (طبقات، ج1،ص73). پس از وفات آمنه، عبدالمطلب از حضرت مراقبت و نگاهداری کرد تا آنکه او نیز در هشتاد سالگی (و به قولی در صدوبیست سالگی) به هنگامی که حضرت هشت ساله بود وفات یافت و عمویش ابوطالب مراقبت او را به عهده گرفت. می‌گویند عبدالمطلب وصیت کرد که ابوطالب عهده‌دار مراقبت از او بشود، زیرا از میان فرزندان عبدالمطلب، ابوطالب و عبدالله پدر حضرت رسول از یک مادر بودند.

مراقبت ابوطالب از حضرت رسول(ص)

بنا به روایات، ابوطالب با آن که فقیر بود پرستاری و مراقبت از برادرزاده خود را به عهده گرفت. روایاتی که درباره کم بضاعتی و ناتوانی مالی ابوطالب آمده است تا اندازه‌ای موجب تعجب است، زیرا روایاتی هست که طبق آنها ابوطالب اهل تجارت بود و برای تجارت به شام سفر می‌کرد. براساس روایت دیگری ابوطالب عطر فروشی می‌کرد و گاهی نیز تجارت گندم می‌کرد (المعارف، ص575). در همین مناسبت با سیره حضرت رسول آمده است که ابوطالب در یکی از سفرهای تجاری خود به شام، هنگامی که حضرت رسول دوازده ساله بود، او را با خود همراه برد. پس تنگدستی مردی که اهل تجارت و خود نیز از اشراف قریش بوده است تا اندازه‌ای موجب تأمل است.

قصه بحیرا

در همین سفری که ابوطالب حضرت رسول را با خود به شام می‌برد و نخستین سفر تجاری حضرت رسول محسوب می‌شود در بصری از سرزمین شام راهبی به نام بحیرا او را از صومعه خود می‌بیند و در او علامات نبوت مشاهده می‌کند و به ابوطالب اخطار می‌کند که او را از خشم یهود به دور نگاه دارد، مباداکه به او صدمه‌ای بزنند. اگر ما در متن روایت، «علامات نبوت» و اخبار بحیرا را از غیب، مبالغه آمیز بدانیم، این نکته را نمی‌توانیم انکار کنیم که حضرت رسول با قطع نظر از مقام والای الهیش مردی فوق‌العاده بوده است و با اقران و امثال خود از هر جهت فاصله زیادی داشته است. بنابراین، برای راهبی که مردی عالم و روحانی بوده است تفرس علائم بزرگی و پیش‌بینی آینده‌ای درخشان امری مشکل و فوق‌العاده نبوده است. ما در حوادث عادی روزانه خود می‌بینیم و می‌شنویم که برای کودکان تیزهوش و استثنایی آینده‌ای درخشان پیش‌بینی می‌کنند و شنیده‌ایم که بسیاری از این پیش‌بینیها در حد کلی و عام خود به حقیقت پیوسته است. بنابراین، بعید نیست که اصل روایت صحیح باشد و بحیرا برای این کودک نابغه و فوق‌العاده، آینده بزرگی پیش‌بینی کرده و آن را به عمش ابوطالب گفته باشد و به او در امر مراقبت و تربیت و نگاهداریش تأکید کرده باشد. جزئیات روایت و تفاصیل آن ممکن است از اضافات راویان باشد.

حلف الفضول و حضور حضرت رسول در آن

حلف الفضول پس از بازگشت قریش از جنگ فجار صورت گرفته است و می‌گویند در این موقع حضرت رسول بیست سال داشته است و بیست سال پس از عام‌الفیل بوده است. تاریخ آن را در ماه ذیقعده گفته‌اند و چنان که گفته‌اند شریف‌ترین و بهترین پیمانی بوده است که (در میان عرب جاهلی) بسته شده است. از حضرت رسول نقل شده است که من ناظر عقد پیمانی در منزل عبدالله بن جدعان (پیمان در منزل این شخص بسته شده بود) بودم که اگر همه شتران سرخ موی را به من می‌دادند که به این پیمان خیانت کنم قبول نمی‌کردم.

این پیمان برای گرفتن حق مظلوم از ظالم در مکه بسته شده بود. زیرا کسانی از عرب یا عجم که مال التجاره به مکه می‌بردند گاهی در معرض تعدی و تجاوز قرار می‌گرفتند. از جمله عاص بن وائل سهمی (پدر عروبن العاص) مال‌التجاره یکی از افراد قبیله بنی زبید را گرفته بود و قیمت آن را پس نمی‌داد. زبیدی به گروه همپیمانان (احلاف) که طایفه بنی سهم نیز جزو آن بود، شکایت کرد. این طوایف که عبدالدار و مخزوم و سهم و عدی و جمح بودند نه تنها به او یاری نکردند بلکه با او درشتی نیز کردند.

آن تاجر زبیدی پیش از طول آفتاب بربالای کوه ابوقبیس، در حالی که قریش دور کعبه جمع بودند، رفت و با داد و فریاد از ایشان کمک خواست. اعضای حلف المطیبین، یعنی بنی‌هاشم و زهره و تیم، در خانه عبدالله بن جدعان از اشراف و ثروتمندان متنفذ قریش که از طایفه تیم بود جمع شدند و در آنجا با هم پیمان بستند که تا دریا تار پشمی را تر کند در سوی ستمدیدگان باشند تا حقشان را بگیرند. می‌گویند حضرت فرموده بود که اگر مرا به سبب این پیمان فرا می‌خواندند پاسخ می‌دادم. از شخصی به نام حکیم بن خزام نیز نقل شده است که در هنگام بستن این پیمان در منزل عبدالله بن جدعان حاضر بوده است و حضرت رسول را در آنجا دیده است (المنمق، ص220؛ به موجب این روایت حلف الفضول به مناسب دیگری که نزاع بر سر مناصب بنی عبدالدار بوده است بسته شده است).

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

مطلب مکمل

سلسله کتب موسوعه كلمات الرسول الاعظم (ص) ⠕ جلدي)

سلسله کتب موسوعه كلمات الرسول الاعظم (ص) (15 جلدي)

پيامبر اعظم (صلي الله عليه و آله) روح همه انبياء اولياء و شهدا بوده و جان اين جهان است. شريعت او كامل ترين و جامع ترين شريعت ها و در بردارندة همة جنبه هاي فردي و اجتماعي آنان مي باشد، از اين رو چون خود، اعظم رسولان است شريعت او نيز اعظم شرايع است و سيره هاي رفتاري و سلوك هاي فردي و اجتماعي او آيينة تمام نماي انبياي الهي است و سخنان او پيام رسان عظيم ترين مفاهيم الهي و راهنماي كمال و سعادت براي انسان ها است؛ فهم سخنانش انسان ها را از ظلمت ها جهل به نور هدايت مي كشاند و فرموده هايش با فطرت انسان ها هموار بوده و به دل و جان آنها روح عبوديت و ذكر حق القا مي كند.

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
رساله حقوق امام سجاد(ع)

رساله حقوق امام سجاد(ع)

اشاره: برخی محققان میراث علمی امام سجاد(ع) را به سه بخش تقسیم کرده‌اند: روایات، ادعیه (به‌ویژه در صحیفه سجادیه)و رساله حقوق.
فلسفه چیست؟

فلسفه چیست؟

فلسفه حوزه‌ای از دانش بشری است که به پرسش و پاسخ درباره مسائل بسیار کلی و جایگاه انسان در آن می‌پردازد؛ مثلاً این که آیا جهان و ترکیب و فرآیندهای آن به طور کامل مادی است؟
رابطه علم و عمل

رابطه علم و عمل

علم و دانش بشری زمانی برای جامعه و مردم سودمند و مفید است که با عمل و اجرا همراه گردد یعنی عالم به علم و دانسته‌های خود عمل کرده و آن را با اشتیاق به دیگران نیز بیاموزد.
الخیر فی ماوقع

الخیر فی ماوقع

برای خیلی‌ها این پرسش مطرح می‌شود که چرا ما هر گاه با مصیبت و گرفتاری مواجه می‌شویم، و نخستین تحلیل و توصیف ما از آن این است که در آن خیری بوده است؟
Powered by TayaCMS