دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

حمدانیان

No image
حمدانیان

كلمات كليدي : تاريخ، حمدانيان، ناصرالدوله حمداني، سيف الدوله

نویسنده : یدالله حاجی‌زاده

حمدانیان دولتی شیعی مذهب بودند که از سال 292 هـ.ق تا سال 393 هـ.ق (اواخر قرن سوم تا اواخر قرن چهارم) ابتدا در موصل و سپس در حلب حکومت داشتند، این حکومت شیعی در حقیقت در بخشی از حکومت عباسی و در دوران ضعف این حکومت شکل گرفت.

حمدانیان که نسبتشان به ربیعه پسر معدبن عدنان می‌رسد،[1] در جزیرة العرب ساکن بودند. در سال 292 هـ، مکتفی (خلیفه عباسی) منشور امارت موصل و اطراف آن را به ابوالهیجاء عبدالله بن حمدان بن حمدون التغلبی داد.[2]

وی پس از استقرار در استان موصل (سال 292 هـ) برای دفاع از منطقه تحت امر خود مجبور شد با اکراد یزیدی به جنگ بپردازد، او پس از پیروزی بر آنها منطقه موصل را به یکی از فرزندانش به نام حسن (ناصرالدوله) سپرد،[3] حسن در موصل و برادرش در حلب حکومت تشکیل دادند.[4]

در خصوص اهمیت این دولت در کتاب "دولت حمدانیان" آمده است: «اهمیت این دولت تنها در این نهفته نیست که یکی از چندین دولت کوچک است که در دوران ضعف قدرت مرکزی و تباه شدن هیبت عباسیان ظاهر شد و نه فقط از این لحاظ که دولت حمدانی مرکز مهمی از مراکز پرتو افشانی فرهنگی و جاذبه فکری در آن دوره درخشان تمدنی از دولت اسلامی است، بلکه از آن جهت است که دولت حمدانی از محدود دولت‌های اسلامی مستقل و کوچکی است که به حساب خلافت عباسی برپا شد و سد استواری در برابر یورش بیزانس (روم شرقی) که بیت‌المقدس را هدف قرار داده بود تبدیل شد!» [5]

ناصرالدوله حمدانی پس از به قدرت رسیدن به گسترش نفوذ خود در جزیره پرداخت و قصد اعلان استقلال داشت، اما نتوانست همه عناصر استقلال و استقرار دولتش را فراهم سازد. زندگی او رشته‌ای از مبارزات مستمر با معزالدوله دیلمی بود که به بخشی از این مبارزات و درگیریها اشاره می‌کنیم.

اختلاف بین حمدانیان و آل بویه در واقع پس از استقرار آل بویه (و تسلط آنها بر خلافت عباسی) آغاز شد، معزالدوله دیلمی احساس کرد ناصرالدوله می‌خواهد در جزیره، اعلان استقلال کند، لذا لشکری به سمت موصل گسیل داشت، جنگ میان معزالدوله و ناصرالدوله در عکبری نزدیک سامرا در گرفت.[6]

ناصرالدوله عدم حضور دشمن را در پایتخت (بغداد) غنیمت شمرد و برادرش جابر را برای تصرف آنجا روانه کرد، جابر با کمک ابوجعفر بن شیرزاد وارد بغداد شدند و به نام ناصرالدوله در بغداد حکومت برقرار کردند، خود ناصرالدوله نیز بلافاصله وارد بغداد شد.[7]

ناصرالدوله حمدانی المطیع لله (خلیفه عباسی) را از خلافت خلع کرد و نام وی را ازخطبه برداشت، جنگ میان ناصرالدوله و معزالدوله در بغداد ادامه یافت، هر چند ابتدا کفه جنگ به نفع ناصرالدوله بود اما سرانجام معزالدوله موفق شد او را شکست دهد.

مورخان دلاوری و فداکاری دیلمیان را عامل شکست حمدانیان می‌دانند،[8]ناصرالدوله از بغداد گریخت و آل بویه بر بغداد مسلط شدند، مدتی بعد صلح‌نامه‌ای نوشته شد و در این صلح نامه مقرر شد ناصرالدوله مالیات و مقرری به مرکز خلافت عباسی ارسال دارد و طبق صلحنامه از تکریت به سمت شمال در دست ناصرالدوله قرار گرفت، مصر و شام نیز بر قلمرو او افزوده شد.[9]علی‌رغم صلحی که میان ناصرالدوله و معزالدوله صورت گرفت اما اختلاف این دو تا پایان عمر ادامه یافت.

ناصرالدوله همواره از پرداخت مالیات خودداری می‌کرد، سال 337 مجدداً معزالدوله به موصل لشکر کشید و پس از مذاکرات، صلحی دیگر بین آل بویه و حمدانیان برقرار شد.[10]

مورخان از لشکرکشی دیگری توسط معزالدوله در سال 348 هـ. به موصل خبر داده‌اند، این بار نیز عدم پرداخت مقرری از طرف ناصرالدوله، معزالدوله را رهسپار موصل کرد.

ناصرالدوله به برادرش سیف الدوله پناهنده شد و سیف الدوله برای برادرش نزد معزالدوله شفاعت کرد، معزالدوله شفاعت وی را پذیرفت و مقرر شد سالانه مبلغ دو میلیون و نهصد هزار درهم بپردازد، بدین گونه ناصرالدوله در سال 348 با ضمانت برادر به قلمرو خویش بازگشت،[11] با نقض این صلح توسط ناصرالدوله در سال 352 هـ. و لشکرکشی معزالدوله به موصل، ناصرالدوله عزل شد و ابوتغلب به جای پدر به ولایت موصل برگزیده شد.[12]

درگیری بین آل بویه به فرماندهی عضدالدوله و ابوتغلب حمدانی (حمدانیان) ادامه یافت، در این درگیریها سرانجام عضدالدوله موفق شد قلعه‌های حمدانیان را تصرف کند، وی پس از فتح منطقه جزیره و نظم بخشیدن به این منطقه در سال 368 هـ. به بغداد بازگشت.[13]

اختلاف کلمه اولاد ناصرالدوله و کشمکش آنان بر سر قدرت از جمله اسباب تباهی سلطه ایشان در سال 396 هـ.ق بود، با این حال سقوط حمدانیان در موصل به معنی ناپدید شدن آنان از صحنه تاریخ نیست، زیرا دولت آنان تا اواخر قرن چهارم هجری در حلب بر پا بود.[14]

سیف الدوله:

یکی از مهمترین حاکمان دولت حمدانی که در دوره او حکومت حمدانی به اوج قدرت رسید "سیف الدوله" است، سیف الدوله که بزرگ‌ترین و نیک‌ترین امیر حمدانی است توانست به قوت اراده و پشتکار اغلب نقاط سوریه و را در نوردد و قلمروش را از جنوب تا دمشق و از شمال تا حدود امپراتوری روم امتداد دهد.[15] وی دارای شخصیت تاریخی مشهوری است و مبالغه نخواهد بود اگر بگوئیم به طور کلی او یکی از بزرگان حکام عرب و اسلام است، شهرت او دو علت داشت:

1- جنگ‌های او با روم

2- عنایت وی به فرهنگ[16]

این امیر حمدانی از سال 324 هـ تا سال 356 هـ به مدت 25 سال با رومیان جنگید و در حقیقت چهل جنگ با رومیان انجام داد.[17] جنگ‌های سیف الدوله با روم لشکری عظیم و دهها هزار نفری می‌طلبید، سیف الدوله با استفاده از احساسات دینی، جنگاوران خود را قانع می‌کرد که در جنگ با روم یک وظیفه دینی را به جا می‌آورند، همچنانکه با غنایم نیز طمع آنان را برمی‌انگیخت.[18]

در شرایطی که خلافت عباسی در ضعف و امپراتوری بیزانس در اوان قدرت بود، سیف الدوله با جهاد خویش قلمرو خلافت عباسی را از خطر توسعه‌ طلبی بیزانس حفظ کرد.[19]

وضعیت عمرانی و فرهنگی در زمان سیف الدوله:

هر چند دوران امارت سیف الدوله با جنگ و کشمکش‌های فراوان همراه است، اما این امر مانع توجه جدی این امیر حمدانی به مسائل عمرانی و فرهنگی نمی‌شد، وی پس از استقرار در حلب به فعالیت‌های عمرانی و فرهنگی پرداخت و قصرها و بناهای مهمی در این شهر بنا کرد، به این نکته باید توجه داشت که اغلب حاکمان دولت حمدانی به فرهنگ و شعر علاقه داشتند و بعضاً خود را از بزرگترین شاعران آن زمان می‌دانستند. در بین این حکام سیف الدوله از برجستگی خاصی در این زمینه برخوردار است زرکلی می‌نویسد:

«افراد بسیار زیادی از بزرگان علم و ستارگان روزگار در دربار سیف الدوله جمع شده بودند که نظیر آن را نمی‌توان در دربار هیچ یک از پادشاهان پیدا کرد.[20]سپس می‌نویسد: سیف الدوله خود نیز شاعر بود و اشعار نیکویی نیز سروده است.»[21]

فیصل سامر می‌نویسد:

سیف الدوله حضوراً از علما امتحانات سختی در لغت و نحو می‌گرفت و جایزه می‌داد، چنانکه یک بار به "ابن خالویه" بابت دو اسم ممدود (یک سؤال نحوی) ده هزار درهم جایزه داد.[22]

دربار سیف الدوله پر بود از شاعرانی که از این سو و آن سو به علت شهرت امیر، به آنجا روی نهاده بودند، سخنوران نامداری چون متنبی، ابوفراس حمدانی، صنوبری، نامی و... آنجا گرد آمده و نماینده انواع شعرها بودند که در قرن چهارم رایج بود.[23]

حاکمان پس از سیف الدوله:

سیف الدوله در سال 356 هـ.ق در گذشت پس از او پسرش سعدالدوله امر حکومت را بر عهده گرفت، عزت و قدرتی که در زمان سیف الدوله کسب شده بود کم‌کم از دست رفت، سعدالدوله در سال 357 با ابوفراس جنگید و وی را به قتل رساند، در پی قتل ابوفراس درگیریهایی بین فرزندان ناصرالدوله و سیف الدوله درگرفت و باعث شد منطقه استقرار هر یک محدود شود، در همین زمان رومیان از اختلافات آنها سود جستند و حملاتی مکرر به مناطق تحت سیطره حمدانیان تدارک دیدند.[24]

سعدالدوله، در سال 381 هـ. از دنیا رفت و سعیدالدوله به قدرت رسید،در این دوره حکومت حمدانی دچار ضعف شدیدی گردید.

عوامل مهم در ضعف و انقراض دولت حمدانی:

1- فشار روم

2- حملات فاطمیان

3- خودسری غلامان

4- اختلافات داخلی بر سر قدرت[25]

دولت فاطمیان هر چند شیعه بود اما روابط خوبی با حمدانیان نداشت، آنها سعی داشتند بخش جنوبی شام را تصرف کنند و به این امر دست یافتند، آنها چون ضعف امیران حمدانی و سلطه غلامان را بر امور احساس کردند، شروع به دست اندازی در شمال سوریه کردند و سرانجام سیادت فاطمیان در آن منطقه در روزگار سعیدالدوله کامل شد.[26]

سرانجام دولت حمدانی:

از بازماندگان آل حمدان می‌توان به "ابوالحسن علی" و "ابوالمعالی شریف" که از فرزندان سعیدالدوله بودند، اشاره کرد. در این زمان فردی به نام "لولؤ" به عنوان نایب آن دو امور را قبضه کرد، سرانجام لولؤ با فاصله کمی دو پسر سعید الدوله را (در سال 394 هـ) به مصر فرستاد و خودش را حاکم مطلق اعلام کرد.[27]

سعدالدوله نیز پسر کوچکی به نام "ابوالهیجاء" داشت، ابوالهیجا به حدی تحت فشار لولؤ قرار گرفت که به امپراتور روم پناهنده شد[28] و بدین گونه لولؤ و پسرش از اولاد احفاد خاندان حمدانی خلاص شدند و بدین گونه دولت حمدانی به طور کامل منقرض شد.

مقاله

نویسنده یدالله حاجی‌زاده

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS