دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

عبدالرحیم نهاوندی (شیخ عبدالرحیم نهاوندی)

No image
عبدالرحیم نهاوندی (شیخ عبدالرحیم نهاوندی)

شیخ عبدالرّحیم نهاوندى

(1237ـ1304ق.)

نویسنده: على مراد کیانى

شیخ عبدالرّحیم در سال 1237ق. در خانواده اى روحانى و صاحب نام در شهر نهاوند[1]دیده به جهان گشود.[2] پدرش، میرزا نجف مستوفى نهاوندى، از بزرگان و عالمان برجسته عصر خویش بود. جدّش، میرزا محمّدعلى نهاوندى، معروف به شیرازى نیز از عالمان آن منطقه بود و در زمان فتحعلى شاه، از طرف سلطان محمّد شاه قاجار به عنوان حاکم نهاوند منصوب شد.[3]

تحصیلات

میرزا عبدالرّحیم، تحصیلات خود را در زادگاهش شروع کرد و در دوران کودکى نزد پدر و دیگر استادان نهاوندى، به درس هاى مقدّماتى حوزه مشغول شد. علاقه و استعداد فراوان وى باعث شد که در مدت کوتاهى، این درس ها را به پایان برساند و به قصد سیراب کردن جان تشنه معرفت و کمالش، عازم شهرستان بروجرد[4] شود.[5]

وى در این شهر، درس هاى سطح را با جدیّت تمام نزد استادانى همچون حاج ملاّاسدالله بروجردى به پایان رساند.

او بعد از پایان رساندن درس هاى سطح حوزه، در سال 1259ق. براى تکمیل اندوخته هاى خویش به نجف اشرف عزیمت کرد و پس از سال ها تحصیل نزد استادان بنام آن شهر، به درجات عالى علمى رسید به طورى که از فقیهان بزرگ و پژوهشگران ژرف اندیش گردید و همان طور که برخى از استادانش به اجتهاد او تصریح کردند، در فقه و اصول مجتهد مسلّم شد.[6] وى علاوه بر فقه و اصول، در خوشنویسى هم به حد کمال رسیده بود.[7]

از نگاه دیگران

درباره منزلت علمى وى، عبارات گوناگونى به کار رفته است که همگى حاکى از مقام بلند علمى او مى باشند. نویسنده کتاب ریحانة الادب درباره شخصیت علمى او مى نویسد:

شیخ عبدالرّحیم نهاوندى، از عالمان بزرگ اوایل قرن چهاردهم است. وى، فقیهى اصولى، ادیبى شاعر و زاهدى متّقى بود و در احاطه بر مسائل فقه و اصول مشهور و در فنون شعر و ادب، کم نظیر بود.[8]

شیخ آقا بزرگ تهرانى، او را دانشمندى ژرف نگر، فقیهى نوآور و پژوهشگرى جامع نگر توصیف مى کند.[9]

شیخ عباس قمى از میرزا، چنین یاد کرده است:

«شیخ عبدالرّحیم نهاوندى، در علم اصول و فقه، شهره آفاق، در زهد و تقوى، محل اتّفاق و در شعر و ادب، یگانه بود.[10]

میرزا به قلم فرزندش شیخ محمّد

«آن بزرگوار، در بدایت عمر، به تحصیل حسن خط کوشیده، این کمال را چون به درجه کمال رسانید، به هواى علوم دینیّه، قطع علایق دنیاى دنیّه نموده، با زادِ استعداد، دست صحبت به همّت بلند داده، از نهاوند، روى مسافرت به بروجرد نهاد.

از وطن اصلى و راحت و آسایش به کلى اعراض و از اغراض عابقه از مقصد عالى اغماض نموده، در مدت قلیله، کسب فضایل جمیله و جلب فواضل جلیله نموده، چون به حظّى وافر و فیضى متکاثر نایل گردید، طائر عزمش در خاطر عاطر اوج گرف از آن صفحاتِ با برکات به عتبات عرش درجات، عروج یافته، به نجف اشرف ـ على مشرفها آلاف التّحیة و التحف ـ مشرف و از انوار شمس فلک فقاهت و مآثر ـ فخر الاوایل و الاواخر، الشیخ محمّدحسن صاحب جواهر به تمامت حواس سرگرم ـ اقتباس گردید و بعد از نفاد این نعمت و افتقاد این رحمت، به اخلاص به حضرت ـ آیة الملک البارى المحقّق الانصارى، اختصاص گزید.

به توجهات آن آفتاب درخشان و ترشحات آن سحاب دُرافشان، روز به روز در انظار اولى الابصار به روز و تجلّى تازه نموده و از جواهر زواهر تحقیقات رشیقه و تدقیقات اینقه بر وجود مسعود حلّى بى اندازه مى فزود تا در علم و عمل اشتحار شمس فى رابعة النّحار یافت. پس از سى سال ـ تقریباً ـ ریاضت و اقامت در آن مشهد مقدّس و مدت ها افاضت و امامت در آن مقام اقدس، به عزم زیارت حضرت ثامن الائمه و ضامن الامّه، متوجه ایران و در مراجعت از سفر خیریت اثر، به تهران ورود و به اصرار و ابرام جلّى از افاضل اخیار و جمعى از اعلام عظام، رحل اقامت گشوده و در مدرسه فخریه، قریب به دوازده سال تدریس فرمود.

همواره علما از خرمنش خوشه ها برداشتند و فضلا از مخزنش توشه ها برگرفتند، وفاتش در نهم ربیع الثّانى سنه 1304 واقع شد».[11]

شیخ عبدالرّحیم، در شعر و ادب نیز صاحب نظر بوده است. طبع خدادادى و ذوق سرشار او در شعر، وى را در زمره ادیبان و شاعران بزرگ قرار داد. اشعار بر جاى مانده از او گویاى این مطلب است.

به نمونه هایى از شعر وى اشاره مى شود:

اى آه بر ناله ده، ناله ره به آه *** که افتاد راه دختر زهرا به قتلگاه

در برکشید پیکر پاک برادرش *** وز دل کشید ناله جانسوز وا اخاه

گفت اى به خون تپیده که در آفتاب گرم *** خوش خفته اى که نیست امیدت به این سپاه؟

ناید ز من، رعایت اطفال بى پدر *** ناید ز من، حمایت زن هاى بى پناه

از لطمه طپانچه، ببین عارضم کبود *** وز ضرب تازیانه، نگر پیکرم سیاه

جسمم ز لاغرى شده چون کاه و غم چو کوه *** انصاف ده، چگونه کشد بار کوه، کاه[12]

استادان

شیخ عبدالرّحیم نهاوندى، در شهرهاى نهاوند، بروجرد و نجف اشرف، نزد فقیهان و دانشمندان بزرگى به کسب علم و معرفت پرداخت، شرح حال نویسان به تعدادى از استادان وى اشاره کرده اند که عبارتند از:

1. شیخ نجف مستوفى فرزند شیخ محمّدعلى شیرازى وى پدر شیخ عبدالرّحیم نهاوندى است که درس هاى مقدّماتى حوزه را به فرزندش آموزش داد.[13]

2. شیخ اسدالله حجت الاسلام، فرزند عبدالله بروجردى وى از شاگردان بارز و داماد میرزا ابوالقاسم قمى، نویسنده «القوانین» و از عالمان معروف شهر بروجرد بود که در علم فقه و اصول صاحب نظر بود به طورى که گفته شده است بر تمام عالمان عصرش برترى داشته است. خداوند مال و ثروت فراوانى به او عطا فرمود و در بین عوام و خواص، از عزّت و احترام خاصّى برخوردار بود. وى در بروجرد به تدریس علوم دینى و تبلیغ و نشر معارف اهل بیت (علیهم السلام)اشتغال داشت و شاگردان بسیارى تربیت کرد که شیخ عبدالرّحیم نهاوندى یکى از آنان است.[14]

3. شیخ محمّدحسن نجفى، نویسنده جواهرالکلام (متوفاى 1266ق.)[15]

شیخ عبدالرّحیم نهاوندى درس فقه را نزد این استاد بزرگوار در سال هاى متمادى فرا گفت به طورى که از شاگردان بارز وى به حساب آمد و استاد، عنایت خاصى به او داشت. روزى بر فراز منبر تدریس در بین آن همه شاگرد، فقط به اجتهاد چهار نفر اشاره کرد که عبارت بودند از: شیخ عبدالله نعمة العاملى(متوفاى 1302ق.)، شیخ عبدالحسین تهرانى معروف به شیخ العراقین (متوفاى 1286ق.)، شیخ عبدالرّحیم نهاوندى و شیخ على کنى(1220ـ1306ق.)[16]

4. شیخ مرتضى انصارى[17] شیخ عبدالرّحیم نهاوندى، در مدت سى سالى که در نجف اشرف اقامت داشت، بیشتر سال ها در محضر شیخ اعظم انصارى به تحصیل و کسب فیض پرداخت.[18]

تدریس

مهم ترین فعالیّت علمى و فرهنگى شیخ عبدالرّحیم نهاوندى، تدریس علوم اسلامى در شهرهاى نجف و تهران بود که حدود بیست سال طول کشید. وى در زمان حیات شیخ مرتضى انصارى و بعد از وفات او، به تدریس فقه و اصول در نجف اشرف اشتغال داشت. شیخ انصارى او را در این راه، تشویق و تأیید کرد.[19]

پس از وفات شیخ انصارى، حوزه درس خارج فقه و اصول شیخ عبدالرّحیم نهاوندى، یکى از معتبرترین و پربارترین درس ها بود. بزرگان زیادى در درس وى حاضر شدند و از خرمن علم و معرفت وى خوشه ها چیده، به مدارج عالى رسیدند.[20]

شیخ عبدالرّحیم نهاوندى در سال 1298ق. به قصد زیارت امام رضا (علیه السلام) به مشهد رفت و مدت یک سال در مشهد سکونت گزید سپس به پیشنهاد حاج ملاّ على کنى و اصرار عالمان تهران، به این شهر رفت و تدریس علوم دینى را در مدرسه مروى تهران ـ که در آن روز به مدرسه فخریه معروف بود ـ آغاز کرد و تا آخر عمر خویش در آن مدرسه به تدریس اشتغال داشت.[21]

شاگردان

برخى از شاگردان شیخ عبدالرّحیم نهاوندى در نجف و تهران، عبارتند از:

1. سیّد مهدى گلستانه (متوفاى 1322ق.)

سید مهدى اصفهانى نجفى، مشهور به گلستانه، دانشمندى عالى قدر، فقیهى پژوهشگر و ادیبى صاحب ذوق بود که احاطه ویژه اى بر اشعار فارسى و عربى داشت. او از شاگردان سیّد محمّدحسین اصفهانى، میرزا حبیب الله رشتى و میرزا عبدالرّحیم نهاوندى بود. سیّد مهدى گلستانه در 29 صفر 1322ق. در تهران وفات یافت و در همان جا به خاک سپرده شد.[22]

2. سیّد محمّدجعفر طباطبایى (متوفاى 1320ق.)

سید محمّدجعفر، فرزند سیّد على نقى، فرزند سیّد حسن، فرزند سیّد محمّد مجاهد از نوادگان سیّد میرعلى طباطبایى مؤلف کتاب «ریاض المسائل» و از شاگردان میرزا على نقى (در کربلا)، سیّد على آل بحرالعلوم و سیّد حسین کوه کمرى در نجف بود. وى از شیخ جعفر شوشترى، شیخ محمّدحسن آل یاسین، میرزا حسین خلیلى، سیّد حسین فرزند سیّد رضا بحرالعلوم نجفى و سیّد زین العابدین فرزند سیّد حسین، داراى اجازه روایت بود.

او چندین سال در نجف اشرف در محضر آیت الله شیخ عبدالرّحیم نهاوندى، درس هاى فقه و اصول را فراگرفت و از شاگردان بارز او محسوب مى شود.[23]

3. علاّمه میرزا محمود تهرانى (متوفّاى 1349ق.)[24]

میرزا محمود فرزند میرزا خلیل رازى تهرانى نجفى، متولّد 1278ق. بود. او دانشمندى ادیب و از شاگردان میرزا حسین خلیلى تهرانى، شیخ حسین مازندرانى و شیخ عبدالرّحیم نهاوندى بود. وى در سال 1341ق. در نجف اشرف دار فانى را وداع گفت و در مرقد مطهّر علوى به خاک سپرده شد.[25]

4. شیخ على اکبر نهاوندى (متوفاى 1369ق.)[26]

5. سیّد محمّد بحرالعلوم، فرزند سیّد محمّدتقى بن سیّد رضى بن علاّمه بحرالعلوم.

وى در سال 1261ق. متولّد شد و نزد استادانى چون سیّد على صاحب برهان، شیخ راضى نجفى، میرزا عبدالرّحیم نهاوندى و سیّد حسین کوه کمرى علوم دینى را فرا گرفت و به درجه اجتهاد رسید و سرانجام در سال 1326ق. وفات یافت. مشهورترین اثر علمى او، کتاب «بلغة الفقیه» است.[27]

6. میرزا على نقى سبط7. آقا شیخ على قمى پایین شهرى،وى فرزند آقا شیخ محمّد از روحانیون و عالمان قمى مى باشد. وى پس از طىّ کردن مقدّمات حوزه، به تهران مهاجرت کرد و نزد آقا میرزا عبدالرّحیم نهاوندى، به تحصیل مشغول شد و در سال 1314ق. به نجف اشرف مشرّف شد و در درس آیت الله طباطبایى یزدى و آخوند خراسانى حضور یافت و در سال 1325ق. به قم بازگشت.[28]

تألیفات

شیخ عبدالرّحیم نهاوندى، علاوه بر تحصیل و تدریس، به نکته بردارى از مطالب و مسائل گوناگون فقهى، اصولى ادبى و دیگر علوم مى پرداخت. از این رو، دست نوشته هاى فراوانى از خود به یادگار گذاشت که متأسفانه جز اندکى از آنها، چیزى در دسترس نیست.

آثار بر جاى مانده از وى عبارتند از:

1. حاشیه بر رسائل شیخ انصارى.

2. قامع الفضول عن مسائل الاصول.

3. اصل البرائة.

4. حاشیة على القوانین فى الاصول.

5. کتاب الوقف.

6. کتاب العتق.

7. دیوان شعر (برخى ابیات آن در آخر کتاب منتخب التّواریخ چاپ شده است).

سفرهاى شیخ عبدالرّحیم

شیخ عبدالرّحیم نهاوندى براى ادامه تحصیل و زیارت مکان هاى مقدّس، سفرهایى داشته است که عبارتند از:

1. سفر اوّل وى از نهاوند به بروجرد است که جهت تحصیل علوم دینى و گذراندن دوره سطح حوزه در آن شهرستان هجرت نمود.

2. سفر دوم وى از نهاوند به نجف اشرف در سال 1259ق. اتّفاق افتاد که سى سال طول کشید.

3. سفر سوم او از نجف اشرف به مشهد مقدّس رضوى، در سال 1289ق. بود که به مدت یک سال در آن شهر مقدّس ماندگار شد.

4. سفر چهارم وى از مشهد مقدّس به شهر تهران بود که تا آخر عمر شریفش در آن جا اقامت گزید و به تبلیغ و تدریس علوم دینى پرداخت.[29]

ازدواج

شیخ عبدالرّحیم نهاوندى با دختر عالم بزرگ، محمّد آل آقا، از نوادگان مرحوم وحید بهبهانى ازدواج کرد.[30] که حاصل این پیوند چند پسر و دختر بود. از میان آنان، شیخ محمّدحسین نهاوندى (1276ـ1329ق.) و شیخ محمّد نهاوندى (1291ـ1371ق.) به درجات بالایى از علم و معرفت رسیدند.

براى او ازدواج مجددى هم ذکر شده است. این ازدواج، هنگام اقامت رى در تهران بود و حاصل آن دو پسر به نام هاى آقا ضیاءالدّین و آقا عیسى بوده است.[31]

نقش وى در مرجعیّت میرزاى شیرازى

وقتى شیخ مرتضى انصارى در سال 1281ق. رحلت کرد. مردم از شاگردان شیخ جویاى تکلیفشان در امر تقلید شدند. شاگردان برجسته شیخ، یعنى آقا حسن نجم آبادى، میرزا عبدالرّحیم نهاوندى و میرزا محمّدحسن آشتیانى در منزل میرزا حبیب الله رشتى جمع شدند و تصمیم گرفتند میرزا محمّدحسن شیرازى را به عنوان مرجع تقلید معرفى کنند ابتدا میرزا نپذیرفت و خطاب به آنان چنین فرمود:

«به خدا قسم! این امر بر من حرام است و اگر من به آن بپردازم، آن را تباه مى سازم و هر آینه آن بالخصوصِ شما واجب عینى است...».

هر یک از عالمان حاضر در مجلس به سخن پرداختند و اصرار داشتند که میرزاى شیرازى، مرجعیّت شیعه را بپذیرد و سرانجام میرزاى شیرازى، در حالى که چشمانش پر از اشک بود، این مسئولیت خطیر را پذیرفت.[32]

فرزندان

شیخ محمّدحسن نهاوندى

وى برادر ارشد شیخ محمّد و بزرگترین فرزند عبدالرّحیم بود. بعد از وفات پدرش، در سال 1304ق. به شهر سامرا مهاجرت کرد و سالیان متمادى در آن شهر ماندگار شد. او از محضر بزرگانى چون میرزاى شیرازى کسب فیض کرد و به مقام اجتهاد نائل آمد سپس در سال 1310ق. به دلیل بیمارى چشمى به تهران مهاجرت کرد و مدتى بعد همراه برادر و خانواده خود در سال 1317ق. به قصد تبلیغ احکام دین به مشهد رضوى مهاجرت کرد و تا آخر عمر در این شهر ماندگار شد و به تربیت طلاّب علوم دینى پرداخت و سرانجام روح بلندش در سال 1329ق. در سن 55 سالگى در جوار حرم رضوى، به ملکوت اعلى پیوست.[33]مردم مشهد و طلاّب علوم دینى از فراق او ماتم گرفتند امّا دیرى نپایید که برادر وى ـ شیخ محمّد ـ به مشهد رفت و خلاء علمى و دینى ناشى از فقدان او را جبران کرد.[34]

شیخ محمّد نهاوندى

وى از فقیهان و عالمان بزرگ بود که در 15 رجب سال 1291ق. در تهران چشم به جهان گشود. وى در مراتب علمى و اخلاقى کم نظیر بود و در علوم مختلف، مانند فقه، اصول، ادبیات و تفسیر تبحّر خاصى داشته که آثار ارزشمند وى، گویاى این مطلب است. آثار وى عبارتند از:

1. نفحات الرّحمن فى تفسیر القرآن این کتاب، یک دوره تفسیر قرآن در چهار جلد رحلى است و در 1949 صفحه چاپ شده است. در تألیف این اثر، از منابع مهمى چون جوامع الجامع، بحارالانوار، تفسیر الصافى، مفاتیح الغیب، الاتقان و... استفاده شده است.[35]

2. ضیاء الابصار فى مباحث الخیار این کتاب نیز در تفسیر قرآن است. نویسنده، ابتدا آیات قرآن را ذکر کرده و در ذیل آیات، تفسیر آنها را به زبان فارسى و سپس به زبان عربى بیان کرده است.

3. سراج النهج (مباحث عمره و حج).

4. حاشیه بر صلاة حائرى یزدى.

5. خلل الصلاة.

6. زبدة المصائب.[36]

شیخ محمّد نهاوندى از شاعران زبردست و دل سوخته بود و اشعار فراوانى در موضوعات مختلف سروده که در دیوانى به چاپ رسیده است. وى متخلّص به «تجلّى» است. برخى از اشعار وى به شرح ذیل است:

على چون جسم زهرا را کفن کرد *** شقایق را نهان در یاسمن کرد

دو نور دیده اش، از ره رسیدند *** به زارى، جانب مادر دویدند

خود افکندند، بر آن جسم رنجور *** عیان شد، معنى نورٌ على نور

گلِ رخ، ز اشک گلگون آب دادند *** زغم، رخ بر رخ مادر نهادند

به روى نعش مادر، حال ایشان *** نموده قدسیان را دل پریشان

به چرخ، افغان ایشان شورش انداخت *** که آن شورش، قیامت را عیان ساخت[37]

شیخ عبدالرّحیم در کلام رهبرى

مقام معظم رهبرى در سفرى که در تابستان 1383ش. به استان همدان داشت، در جمع روحانیون این استان، سخنانى درباره سابقه علمى و شخصیت هاى علمى این استان ایراد فرمود که اشاره اى به شخصیت شیخ محمّد نهاوندى و شیخ عبدالرّحیم نهاوندى داشت. وى در این باره فرمود:

«ما در مشهد از اوان کودکى با دو چهره علمى معروف نهاوندى آشنا شدیم یکى مرحوم شیخ محمّد نهاوندى بود پسر شیخ عبدالرّحیم نهاوندى که او هم از ملاّهاى بزرگ تهران بود. مرحوم شیخ محمّد نهاوندى از اعلام و اساتید مشهد بود که پدر من پیش ایشان درس خوانده بود صاحب «تفسیر نهاوندى» که چهار جلد است. ایشان شاعر خوبى هم بوده است. بنده ایشان را دیده بودم و با پدرم به منزل ایشان رفته بودیم بسیار مرد فاضل، عالم، روشنفکر، مجتهد و متفننى بود[38]

وفات

شیخ عبدالرّحیم نهاوندى، پس از سال ها تحصیل، تدریس و تبلیغ احکام دین، سرانجام در نهم ربیع الاوّل سال 1304ق. در سن 67 سالگى، در تهران، به سوى معبود شتافت.

پیکر پاک آن عالم فرزانه، بعد از غسل کفن و نماز، بر روى دوش شاگردان و مردم تهران تشییع شد و به شهر مقدّس قم انتقال یافت و در جوار مرقد مطهّر حضرت فاطمه معصومه (علیها السلام) به خاک سپرده شد. قبر وى در یکى از حجره هاى صحن بزرگ حرم مطهّر حضرت فاطمه معصومه (علیها السلام) در ضلع شرقى واقع است.[39]

... ماده تاریخ درگذشت وى عبارت است از:

اِنْدَکَّ طُودُ الْعِلْمِ لما اَنْ ثوى *** تَحْتَ الجَنادِلِ مُقْتَدى الاَعْلامِ

عَبْدُ الرّحیمَ حَمِىُّ شَرْعِ محمّد *** کَهْفُ الاَنامِ وَ کافِلُ الایتامِ[40]

وقتى پیشواى بزرگان در زیر سنگ ها قرار گرفت، کوه دانش فرو ریخت.

عبدالرّحیم پاسدار آیین محمّد (صلى الله علیه وآله) پناهگاه مردمان و سرپرست یتیمان بود.


[1]. نهاوند از شهرهاى استان همدان است. این شهر، از شمال به تویسرکان، از شرق به ملایر، از غرب به کنگاور و از جنوب به کوه «گرین» ـ حد فاصل نهاوند و نورآباد و خرّمآباد ـ منتهى مىشود. نام این شهر، تداعى کننده نبرد تاریخى مسلمانان با ایرانیان و شکست یزدگرد سوم در آن جنگ است. (لغتنامه دهخدا، کلمه نهاوند).

[2]. نقباءالبشر، شیخ آقا بزرگ تهرانى، مطبعةالادب، ج 3، نجف 1381ق. ص 1108.

[3]. معجم رجال الفکر و الادب، ص 455.

[4]. در قرن سیرزدهم و چهاردهم، بین استانهاى همجوار، بروجرد، مهمترین مرکز علمى بود. به همین خاطر، بسیارى از جویندگان علم از اطراف، رهسپار این شهر مىشدند و از وجود استادان برجسته آن دیار بهره مىبردند. (تاریخ بروجرد، غلامرضا مولانا بروجردى، ج 1، ص 183).

[5]. ریحانةالادب، میرزا محمّدعلى مدرّس تبریزى، کتابفروشى خیام، تبریز، ج 6، ص 267.

[6]. اعیان الشیعة، سیّد محسن امین، ج 7، ص 470.

[7]. ریحانةالادب، ج 6، ص 226.

[8]. ریحانةالادب، ج 6، ص 226.

[9]. نقباءالبشر، ج 3، ص 1108.

[10]. فوائدالرّضویة، شیخ عباس قمى، ص 228 اعیان الشیعة، ج 7، ص 470.

[11]. نفحات، ص 15ـ16.

[12]. منتخب التّواریخ، محمّدهاشم خراسانى، کتابفروشى علمیه اسلامیه، ص 899.

[13]. ریحانةالادب، ج 6، ص 266.

[14]. روضات الجنّات، سیّد محمّدباقر خوانسارى، ج 1، ص 101.

[15]. ر. ک: معارف الرّجال، محمّدحسین حرزالدّین، ج 2، کتابفروشى آیت الله مرعشى، 1405 ق. ص 226.

[16]. معارفالرّجال، ج 2، ص 226.

[17]. ریحانةالادب، ج 6، ص 268.

[18]. همان، ج 6، ص 267 الذریعة الى تصانیف الشیعة، ص 678، شیخ آقا بزرگ تهرانى، دارالاضواء.

[19]. نقباءالبشر، ج 3، ص 1108.

[20]. ریحانةالادب، ج 6، ص 268.

[21]. اعیانالشیعة، ج 7، ص 470 تهران در گذشته و حال، حسین کریمان، ص 307.

[22]. اعیان الشیعة، ج 7، ص 470.

[23]. معارفالرّجال، ج2، ص220.

[24]. نقباءالبشر، ج 3، ص 1108.

[25]. معارفالرّجال، ج 2، ص 398.

[26]. ر. ک: گلشن ابرار، ج 3، ص 294.

[27]. زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، مرتضى انصارى، ص 490.

[28]. آینه دانشوران، ص 295ـ296.

[29]. ریحانةالادب، ج6، ص 267 نقباءالبشر، ج 3، ص 1108.

[30]. شرح زندگانى میرزاى شیرازى، شیخ آقا بزرگ تهرانى، ترجمه تیمورى، انتشارات میقات، تهران، 1362، ص 53ـ54.

[31]. نقباءالبشر، ج 3، ص 1109.

[32]. شرح زندگانى میرزاى شیرازى، ص53ـ54.

[33]. نقباءالبشر، ج 3، ص 1109.

[34]. نجوم السماء فى تراجم العلماء، میرزا محمّدعلى کشمیرى، ج2، 236.

[35]. نفحات الرحمن، ج 1، ص 45.

[36]. تاریخ علماى خراسان، میرزا عبدالرحمن، ص 310 گنجینه دانشمندان، محمّدشریف رازى، ج 7، ص 191.

[37]. نفحات الرحمن، ص 41ـ49.

[38]. در سایه سار آفتاب، مجموعه بیانات رهبر معظّم انقلاب اسلامى در دیدار از استان همدان، ص 29.

[39]. ریحانةالادب، ج 6، ص 368 اعیان الشیعه، ج 7، ص 470.

[40]. صفحات نفحات، ج 16.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

مشخصات فردی

نام عبدالرحیم
نام خانوادگی نهاوندی
نام پدر میرزا نجف مستوفى نهاوندى، عالم دینى
نام معروف شیخ عبدالرحیم نهاوندى
تاریخ تولد (شمسی) 1201
تاریخ تولد (قمری) 1237
مکان تولد ایران،همدان،نهاوند
تاریخ فوت (شمسی) 1265/9/14
تاریخ فوت (قمری) 1304/3/9
مکان فوت ایران،تهران
مکان دفن ایران،قم،حرم حضرت معصومه علیها سلام

تالیفات

No image

اصل البرائة

No image

کتاب الوقف

No image

کتاب العتق

No image

دیوان شعر

مطلب مکمل

کتاب گلشن ابرار - جلد ششم

کتاب گلشن ابرار - جلد ششم

مجموعه گلشن ابرار خلاصه ای از زندگی و شرح حال علمای اسلام است که اثری است که در چندین جلد توسط جمعی از پژوهشگرن حوزۀ علمیۀ قم زیرنظر پژوهشکدۀ باقرالعلوم (علیه السّلام) تألیف شده است.

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS