كلمات كليدي : زينب، عبدالله، عالمه، ازدواج
نویسنده : حبیب محمدزاده
"زینب" در لغت یا از ماده «زَنِبَ» است که به معنی «فربه شدن» و یا به معنی اصل خود «خوش بوی و معطر و نیکو منظر» است و یا مرکب باشد از «زین و اب» که به معنی «زینت پدر» میباشد.[1] به ملاحظه همین معنی بعضی آن را «زین ابیها» در ردیف «امابیها» شمردهاند[2] که الف بخاطر تخفیف حذف شده و یا بخاطر یک حقیقت بالاتر، یعنی عدم وجود فاصله بین پدر و فرزند.
ولادت حضرت
حضرت زینب (س) دختر بزرگوار حضرت امیرالمؤمنین و فاطمه (علیهما السلام) بنابر نقل مشهور در اوایل شعبان سال 6 هجری، حدود دو سال بعداز ولادت امام حسین (ع) در مدینه بدنیا آمد. او را خدمت پیامبر آوردند پیامبر اکرم (ص) کودک را به سینه چسباند و گریست، در این حال جبرئیل نازل شد و عرض کرد یا رسول الله خدایت سلام میرساند و میفرماید ای حبیب من نام این کودک را "زینب" بگذار.[3]
زینب عالمه غیر معلمه
این لقب از جمله القاب ایشان میباشد که از طرف امام سجاد (ع) به ایشان اعطا شده. زمانی که اسرای کربلا را وارد کوفه نمودند مردم جهت تماشای ایشان به کوچهها ریختند، زینب کبری (س) با بیانات دلنشین و بسیار فصیح و بلیغ مانند امیرالمؤمنین آنها را مخاطب قرار داده و با قلبی اندوهبار به شکوه پرداخت.امام سجاد (ع) زمانی که شدت حزن و اندوه عمه بزرگوارش را دید فرمود:
«ای عمه سکوت اختیار کن که آنچه گفتی مایه عبرت است و تو بحمداله «عالمةٌ غَیر مُعلمه و فَهیمَة غَیر مُفَهمه» هستی»[4]
ازدواج زینب کبری (س)
وقتی آن حضرت به سن ازدواج رسید افرادی مثل «اشعث بن قیس» که از بزرگان قبیله "کنده" بود از او خواستگاری کرد، امیرالمؤمنین (ع) از این خواسته برآشفت و فرمود این جرئت را از کجا آوردهای که زینب را خواستگاری میکنی؟ زینب شبیهه خدیجه و پروریده دامان عصمت است و از سینه زهرای اطهر شیر خورده.[5]
حدود سال 17 هجری که حضرت زینب (س) تقریباً یازده سال داشت «عبدالله ابن جعفر ابن ابی طالب» از او خواستگاری کرد و در همین تاریخ ازدواج کرد.
معرفی اجمالی عبدالله
ولادت او در دیار حبشه در ایام اقامت «جعفر ابن ابی طالب» در آنجا اتفاق افتاد[6] و مادرش «اسماء بنت عمیس» بوده که از مسلمانان مهاجر به حبشه میباشد.
"جعفر" فرمانده اول سپاه اسلام در جنگ موته بود که در مقابل لشگر صد هزارنفری امپراطوری روم جوانمردانه جنگید و ابتدا دو دست او قطع شده و سپس شهیدش نمودند که پیامبر اکرم (ص) فرمود:
«خداوند به جای دو دست دو بال به او عطا فرموده که با آن در فضای بهشت پرواز میکند».[7]
در موقع شهادت جعفر، عبدالله در سن کودکی قرار داشت.
عبدالله همواره مورد عنایت پیامبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع) بود. لذا وقتی زینب (س) به سن ازدواج رسید عبدالله از او خواستگاری کرد و امیرالمؤمنین این امر را پذیرفته و زینب را به او تزویج نمود.
ثمره ازدواج آنها چهار فرزند پسر بنامهای علی، محمد، عباس و عون و یک دختر بنام امکلثوم بود. عبدالله همواره در میدانهای جنگ همراه علی (ع) حاضر بوده و در جنگ صفین از سران سپاه اسلام بود.[8]
حضور زینب (س) در کاروان کربلا
زمانی که امام حسین عازم مکه بود زینب از عبدالله اجازه خواست تا در کنار امام حسین (ع) باشد و عبدالله نیز او را مخیر ساخت. عبدالله امام حسین(ع) را از سرخیرخواهی نصیحت نمود ولی وقتی دید از این راه باز نمیگردد، دو پسر خود بنامهای عون و محمد را همراه امام حسین نمود و سفارش کرد که در راه امام حسین از هیچ گونه جانبازی دریغ نکنند.[9] و زمانی که خبر شهادت فرزندان خود را شنید گفت: «انا لله و انا الیه راجعون».
چون غلام عبدالله خبر شهادت فرزندان او را شنید گفت: این مصیبت از حسین بن علی بر ما رسید. عبدالله از این سخن برآشفت و گفت: آیا در مورد امام حسین (ع) چنین میگویی. بخدا اگر در کنارش بودم هرگز از او جدا نمیشدم تا به شهادت برسم، بخدا قسم شهادت فرزندانم را ناخوشایند نمیدانم زیرا در رکاب بردار و پسر عمم به شهادت رسیدهاند.[10] از این خبر استفاده میشود که او خود نیز عاشق شهادت بوده است.
وفات حضرت زینب(س)
زینب (س) پس از بازگشت از شام همواره در مدینه به ذکر شقاوتهای لشکر یزید و مظلومیتهای اهل بیت پرداخت، حاکم مدینه به نام عمربن سعید الاشراق به یزید گزارش داد و یزید دستور داد ایشان را به مصر روانه کنند،آن حضرت مدت 11 ماه و 15 روز در مصر ماند و در شب یکشنبه 5 ماه رجب سال 62 هجری از دنیا رفتند.
اخباری که در مورد مدفن ایشان وجود دارد مختلف بوده به طوری که بعضی مدفن ایشان را مدینه، برخی شام و گروهی مصر میدانند اما آنچه به نظر قویتر میرسد این است که مدفن ایشان در مصر میباشد.[11]