5 مهر 1386, 0:0
کلمات کلیدی :تذکر، مجاهده با نفس، سالک، ياد خداى تعالى، منعم، نعمتهاى ظاهره و باطنه
نویسنده :
و از امـورى کـه انـسـان را معاونت کامل مى نماید در مجاهده با نفس و شیطان ، و باید انسان سـالک مـجاهد خیلى مواظب آن باشد، تذکر است . و ما این مقام [اول] را به ذکر آن ختم مىکـنیم با اینکه خیلى از مطالب باقى است . و آن در این مقام عبارت است از یاد خداى تعالى و نعمتهایى که به انسان مرحمت فرموده .
بـدان که از امور فطریه ، که هر انسان جبلة و فطرة بدان حکم مىکند، احترام منعم است . و هر کس در کتاب ذات خود اگر تأملى کند، مىبیند که مسطور است که باید از کسى که به انسان نعمتى داد احترام کند. و معلوم است هر چه نعمت بزرگتر باشد و منعم در آن انعام بـىغـرضـتر باشد، احترامش در نظر فطرت لازمتر و بیشتر است . مثلا فرق واضح است در احترام بین کسى که به شما یک اسب مىدهد و آن منظور نظرش هست ، با کسى که یک ده شـشـدانگى بدهد و در این دادن منتى هم نگذارد. مثلا اگر دکترى شما را از کورى نجات داد فطرتا او را احترام مىکنید، و اگر از مرگ نجات داد بیشتر احترام مىکنید. اکنون ملاحظه کن نعمتهاى ظاهره و باطنه که مالک الملوک جل شاءنه به ما مرحمت کرده که اگر جن و انس بخواهند یکى از آنها را به ما بدهند نمى توانند و ما از آن غفلت داریم . مثلا این هوایى که ما شب و روز از آن استفاده مىکنیم و حیات ما و همه موجودات محیط بسته به وجود آن است ، کـه اگـر یـک ربـع سـاعت نباشد هیچ حیوانى زنده نمى ماند، چه نعمت بزرگى است ، که اگر تمام جن و انس بخواهند شبیه آن را به ما بدهند عاجزند. و همین طور قدرى متذکر شو سـایـر نـعـیـم الهـى را از قـبـیـل صـحـت بـدن (و) قـواى ظـاهـره از قـبـیـل چـشـم و گـوش و ذوق و لمـس ، و قـواى بـاطـنـه از قـبـیـل خـیـال و وهـم و عقل و غیر آن ، که هر یک منافعى دارد که حد ندارد. تمام اینها را مالک المـلوک بـه مـا عـنـایـت فـرمـوده بـدون ایـنـکـه از او بـخـواهیم ، و بدون اینکه به ما منتى تـحـمـیـل فـرمـاید. و به اینها نیز اکتفا نفرموده و انبیا و پیغمبران فرستاده و کتبى فرو فـرسـتـاده و راه سـعـادت و شـقـاوت و بهشت و جهنم را به ما نموده ، و هر چه محتاج به او بـودیـم در دنـیـا و آخـرت بـه مـا عنایت فرموده ، بدون اینکه به طاعت و عبادت ما احتیاجى داشـتـه بـاشـد، یا به حال او طاعت و معصیت ما فرقى کند. فقط از براى نفع خود ما امر و نـهـى فـرمـوده . بـعـد از تـذکـر ایـن نـعمتها و هزاران نعمتهاى دیگر، که حقیقتا از شمردن کلیات آن تمام بشر عاجز است چه برسد به جزئیات آن ، آیا در فطرت شما احترام همچو مـنـعـمـى لازم اسـت ؟ و آیـا خـیـانـت نـمـودن بـه هـمـچـو ولى نـعـمـتـى در نـظـر عقل چه حالى دارد؟
و نیز از امورى که در فطرت ثبت و مسطور است احترام شخص بزرگ و عظیم است . این همه احتراماتى که مردم از اهل دنیا و ثروت مىکنند و از سلاطین و بزرگان مىنمایند، براى ایـن اسـت که آنها را بزرگ و عظیم تشخیص دادهاند. آیا چه عظمتى به عظمت و بزرگى مـالک الملوک است که دنیاى پست و مخلوق ناقابل آن ، که کوچکترین عوالم است و تنگترین نـشـآت اسـت، تـاکـنـون عـقـل هیچ موجودى به آن، نرسیده ؟ بلکه به همین منظومه شمسى خـودمان، که از منظومات شمسى دیگر کوچکتر و در پیش شموس دیگر قدر محسوس ندارد، مـسـتکشفین بزرگ دنیا اطلاع پیدا نکرده اند. آیا این عظیم که با یک اشاره این همه عوالم و هـزاران هـزار عـوالم غـیـبـه را خـلق فـرمـوده لازم الاحـتـرام نـیـسـت در فـطـرت عقل ؟
و نـیـز، حـاضر در کتاب فطرت لازم الاحترام است . مىبینید که اگر انسان از کسى خداى نـکـرده بـدگـویى کند در غیابش ، اگر حاضر شد فطرتا سکوت مىکند و از او احترام مىنماید. و معلوم است خداى تبارک و تعالى در همه جا حاضر و تمام ممالک وجود در تحت نظر او اداره مىشود، بلکه همه نفس حضور و همه عالم محضر ربوبیت است .
اکـنـون مـتـذکـر شـو اى نفس خبیث نویسنده که چه ظلمى است بزرگ و چه گناهى است عظیم اگـر مـعـصـیـت هـمـچـو عـظـیمى را به نعمت خودش که قواى تو است در محضر مقدس خودش بـنـمایى . آیا اگر داراى یک خردله حیا باشى ، نباید از خجلت آب شوى و به زمین فرو بروى ؟
پـس، اى عزیز متذکر عظمت خداى خودت باش ، و متذکر نعمتها و مرحمتهاى او شو، و متذکر حـضور باش ، و ترک کن نافرمانى او را، و در این جنگ بزرگ بر جنود شیطان غلبه کن ، و مـمـلکـت خـود را مـمـلکـت رحـمـانـى و حـقـانـى کـن ، و بـه جـاى جـنـود شـیـطـان مـحـل اقـامـت لشـکـر حـق تـعالى نما، تا آنکه خداوند تبارک و تعالى تو را توفیق دهد در مـجـاهـده مـقـام دیـگـر و در مـیدان جنگ بزرگتر که در پیش است، و آن جهاد نفس است در عالم باطن و مقام دوم نفس که ان شاءالله به آن اشاره مىکنیم .
و بـاز تـذکـر دهـم کـه در هـر حـال به خود امیدى نداشته باش که از غیر خداى تعالى از کـسـى کارى برنمى آید. و از خود حق تعالى با تضرع و زارى توفیق بخواه که تو را در این مجاهده اعانت فرماید تا بلکه ان شاءالله غالب آیى . انه ولى التوفیق .
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان