نویسنده: محمد رضا غلامی
حضرت علی (ع) فرمودهاند؛ «دوام دولتها وابسته به عدالت گستری است»
تعاریف عدالت: این مسئله که عدالت چیست، شاید چندان احتیاج به تعریف نداشته باشد. افراد بشر کم و بیش ظلم را میشناسند، تبعیض را میشناسند. عدالت نقطه مقابل ظلم است، نقطه مقابل تبعیض است و به عبارت دیگر؛ افراد بشر در دنیا به حسب خلقت خودشان و به حسب فعالیتهایی که میکنند و استعدادهایی که از خود نشان میدهند، استحقاقهایی پیدا میکنند. عدالت عبارت است از اینکه آن استحقاق و آن حقی که هر بشری به موجب خلقت خودش و به موجب کار و فعالیت خودش به دست آورده است، به او داده شود. نقطه مقابل ظلم است که آنچه را که فرد استحقاق دارد به او ندهند و از او بگیرند و نقطه مقابل تبعیض است که دو فرد که در شرایط مساوی قرار دارند، یک موهبتی را از یکی دریغ بدارند و از دیگری دریغ ندارند. ولی در عین حال از قدیم الایام افرادی در میان بشر بودهاند از فلاسفه قدیم یونان تا دورههای اروپا که اساساً منکر واقعیت داشتن عدالت بوده و هستند و میگویند اصلاً عدالت معنی ندارد. عدالت مساوی با زور است، عدالت یعنی آن چیزی که قانون موجود حکم کرده باشد و قانون موجود هم آن است که زور آن را به بشر تحمیل کرده باشد. پس عدالت را در نهایت امر، زور تعیین میکند! این مطلب مردود است. عدالت خودش واقعیت دارد چون حق واقعیت دارد. حق از کجا واقعیت دارد؟ حق از متن خلقت گرفته شده است. چون خلقت واقعیت دارد، هر موجودی در متن خلقت یک شایستگی و یک استحقاق دارد. انسان به موجب کار و فعالیت خودش، استحقاقهایی را به وجود میآورد و عدالت هم که عبارت است از اینکه به هر ذیحقی حقش را بدهیم معنی پیدا میکند.
در یک تقسیم بندی کلی میتوان عدالت را به دو نوع الهی و بشری تقسیم کرد؛ عدل الهی یعنی اینکه خداوند نسبت به آنچه امکان وجود یا اکمال در وجود دارد رعایت استحقاق را میکند و به آن افاضه وجود یا رحمت میکند. یعنی هر موجودی هر درجه از وجود و اکمال وجود که استحقاق و امکان آن را دارد دریافت میکند و ظلم یعنی منع فیض و امساک وجود از موجودی که استحقاق دارد. (عدل الهی/ 63)
عدالت بشری نیز خود قابل تقسیم به دو نوع عدالت فردی و عدالت اجتماعی است. مراد از عدالت فردی همان است که در علم اخلاق در باب تبدیل قوای چهارگانه عاقله، عامله، شهویه و غضبیه از آن بحث میشود. عدالت اجتماعی در زمینه تعامل انسان در محیط و اشیاء متولد میشود. این نوع عدالت بیشتر به حقوق فینفسه انسانها و حقوق مربوط به روابط افراد جامعه با یکدیگر مربوط میشود. مبنای عدالت اجتماعی حقوقی است که انسانها به صرف انسان بودن و به دلیل عضویت در اجتماع از آنها برخوردارند. در تعریف عدالت گفتهاند: «عدالت یعنی نهادن هر چیز در جای خود» و به فرمایش پیامبر گرامی اسلام(ص): «آسمانها و زمین بر اساس عدل استوارند.» (تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی و دیگران، تهران 1371) روشنترین و مهمترین ویژگی پیامبر بزرگوار اسلام(ص) این است که سراسر زندگی و رفتار آن حضرت بر اساس عدالت بوده و در هیچ شرایطی از کمک و یاری ستمدیدگان دریغ نفرموده است. همچنین سفارش «انسان هر چه برای خود میخواهد، برای دیگران نیز باید بخواهد» از جمله نکات برجستهای است که در زندگی ایشان به خوبی نمود دارد.
عدل، عدالت و معادله، واژههایی هستند که معنای مساوات را در بر دارند. در آیه شریفه آمده است: «ان الله یامر بالعدل و الاحسان»؛ خداوند حکیم به عدل و احسان فرمان میدهد. عدل، مساوات در جزا دادن است. کار نیک به اندازه پاداش داده میشود و کار زشت، پاداشی همسان خود دارد و احسان این است که کار نیک، به نیکی بیشتری پاداش داده شود و کار زشت، مجازاتی کمتر از خود داشته باشد. پیامبر بزرگوار (ص) فرمودهاند: «عدل ساعة خیر من عبادة سبعین سنه»؛ عدل یک ساعت بهتر از عبادت هفتاد سال است. (آثار الصادقین جلد 12، صفحه 447) آن حضرت در جای دیگری فرمودهاند: یک روز رهبر دادگر برتر از عبادت شصت سال است و حدی از حدود خدا که برای حقش در روی زمین اقامه و اجرا گردد، از باران چهل روز در زمین پاک کننده تر و بهتر است.
حضرت علی (ع) از عدالت به عنوان زینت و آرایه فرمانروایی یاد میکند و عدالت را برابر با حیات و زندگی و ستم را موجب مرگ و فنا معرفی مینماید. «العدل حیاة و الجور ممحاة»؛ عدل و داد، حیات و زندگی و ستم موجب مرگ و نیستی است. تعریف عظیم و کوتاه و عینی با سند معتبر از سوی سپیده آفرین سپیده دمان هدایت، فروغ گستر آفاق صیرورت و پیشوای اقالیم رشد و تربیت، حضرت امام جعفر صادق (ع) رسیده است و آن، این است: «ان الناس یستغنون اذا عدل بینهم». اگر در میان مردمان به عدالت رفتار شود، همه بی نیاز میگردند.( «کافی»، ج3، ص568، «الحیاة»، ج6، ص345)
مرحوم علامه محمد تقی جعفری به نقل از گفته یکی از بزرگان میگوید: «ای عدالت! اگر بنا شود که بگوییم در صفات عالی خداوندی، پس از صفات او، چه حقیقتی کرسی عظمت را زیر خود دارد، میگوییم تویی ای داد و دادگری» حضرت علی (ع) در سخن گهربار خود فرمودهاند: «دوام دولتها وابسته به عدالت گستری است.»این بخش از نوشتار را با سخن والای پیامبر نور پایان میدهیم که فرمودهاند: «در روز قیامت، پیشوای دادگر از همه کس به من نزدیکتر است».
معنی و مفهوم عدالت از دیدگاه امام علی (ع):
1- از دیدگاه امام علی (ع)، عدل و عدالت دارای چندی معنی و مفهوم است: 1- یکی از معانی عدل و عدالت از دیدگاه امام علی (ع)، «محق بودن هر فرد نسبت به حقی که به طور مشروع دارد»، میباشد. امام علی (ع) احقاق حقوق مردم را یک رویه عادلانه و از وظایف حاکم اسلامی میداند و در این رابطه میفرماید: «ضعیفترین افراد نزد من عزیز است تا حق او را باز گردانم و فرد قوی در نزد من پست و ناتوان است تا حق او را بازستانم.» (خطبه 37، نهج البلاغه، ص 91). «مرد را سرزنش نکنند که چرا حقش را با تاخیر میگیرد، بلکه سرزنش در آنجاست که آنچه حقش نیست بگیرد.» (نهج البلاغه، حکمت 166،
ص 667). «هیچ عدلی سودمندتر از بازگرداندن مظلمه و ادای دیون نمی باشد.» (غرر الحکم1 ، ص 187).
2- معنی و مفهوم دیگر عدل از دیدگاه امام علی (ع)، «انصاف» است. انصاف به معنی رفتار درستکارانه و سازگار با اصول عدالت. (فرهنگ معاصر، ص 153). علی (ع) در اینباره میفرماید:«خداوند به عدل و احسان فرمان میدهد. عدل، مراعات انصاف است و احسان همان بخشش و تفضل میباشد.» (نهج البلاغه، حکمت 231، ص 679) از امام علی(ع) پرسیدند که عدل برتر است یا بخشش؟ آن حضرت فرمود: «عدل و عدالت هر چیزی را در جای خود مینهد در حالی که بخشش آن را از جای خود خارج میسازد. عدالت تدبیر عمومی مردم است، در حالی که بخشش گروه خاصی را شامل است. پس عدالت شریفتر و برتر است.» (نهج البلاغه، حکمت 437، ص 735). امام علی (ع) میفرماید: «به درستی که عدل و دادگری آن است که به هنگام حکم دادن با انصاف باشی و از ظلم دوری نمایی.» (غرر الحکم، ص 220) از سخنان و کلمات قصار امام علی(ع) چنین استنباط میشود که آن حضرت عدل را به معنی مراعات انصاف در حقوق مختلف افراد در جامعه میداند. منظور از انصاف یعنی هر امری در جای خود و متناسب با حق خود رعایت شود. به عبارت دیگر رعایت اعتدال در امور و پرهیز از افراط و تفریط به معنی رعایت انصاف در امور میباشد. نقطه مقابل عدل و عدالت، جور و ستم و ظلم در امور مختلف میباشد و بر هر فرد مسلمان واجب است که نه تنها به دیگران ظلم نکند بلکه در برابر ظالمان ایستادگی و با آنها مقابله نماید.
عدالت از نگاه نهج البلاغه:
علی علیه السلام میفرماید: «العدل یضع الامور فی مواضعها.» یعنی عدل، جریانها را در مجرای طبیعی خود قرار میدهد. عدالت این است که استحقاقهای طبیعی و واقعی را در نظر گرفته و به هرکس مطابق با استعدادهایش و لیاقتش کاری داده میشود. جای دیگر علی علیهالسلام میفرماید: «عدالت، قانونی است عام و مدیر و مدبری است کلی و شامل که همه اجتماع را در برمی گیرد و بزرگراهی است که همه باید از آن بروند.» (حکمت 437) از نظر علی علیه السلام آن اصلی که میتواند تعادل جامعه را حفظ کند و همه را راضی نگه دارد و به پیکر اجتماع، سلامت عطا کند و به روح اجتماع آرامش بدهد عدالت است. عدالت بزرگراهی است عمومی که همه را میتواند در خود بگنجاند و بدون مشکلی عبور دهد. اما ظلم و جور، کوره راهی است که حتی فرد ستمگر را به مقصد نمی رساند. علی علیه السلام میفرماید: همانا در عدالت گنجایشی خاص است، عدالت میتواند همه را در برگیرد و در خود جای دهد و آن کس که بیمار است اندامش آماس کرده در عدالت نمیگنجد، باید بداند که جایگاه ظلم و جور، تنگتر است» (خطبه 15) یعنی عدالت چیزی است که میتوان به آن به عنوان یک رمز، ایمان داشت و به حدود آن راضی و قانع بود. او عدالت را یک تکلیف و وظیفه الهی بلکه یک ناموس الهی میداند. هرگز راضی نیست که یک مسلمان آگاه به تعلیمات اسلامی، تماشاچی صحنههای تبعیض و بیعدالتی باشد. (سیری در نهج البلاغه؛ مرتضی مطهری)
شاخصههای عدالت در نهج البلاغه:
امیرالمومنین (ع) در بخش دیگری از سخنان خود در جاهای مختلف نهج البلاغه در مورد عدل و خصوصیات آن سخنان مهم و پرمحتوایی دارد. امام(ع) در جایی میفرماید: «فان فی العدل سعه و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق) (عدل همواره موجب گشایش و رفع فشارها و حل مشکلات میشود و هرکس که از اجرای عدالت احساس فشار و سختی میکند یقیناً ظلم و جور فشار و سختی بیشتری برای او به همراه خواهد داشت). اجرای عدالت و گسترش عدل در جامعه، همواره موجب رفع فشارهای اجتماعی، گسترش و گشایش در همه زمینههای اجتماعی و اقتصادی، ایجاد رونق خواهد شد. عدل شاید گروهی خاص را تحت فشار قرار داده و به ضرر آنان تمام شود اما برای اجتماع موجب آسایش و گشایش خواهد بود.امیرالمومنین(ع) در جای دیگری چنین میفرماید:
«من استقل الحقّ ان یقال له او العدل ان یعرض علیه کان العمل بهما اثقل علیه»
(کسی که شنیدن سخن حق و پیشنهاد اجرای عدالت بر وی مشکل باشد، قطعاً اجرای آن برایش مشکل تر خواهد بود).
حاکم باید گوشی شنوا برای حرف حق و پیشنهادها و برنامههای عدالتخواهانه داشته باشد. او باید اعتقاد قلبی به این داشته باشد که حق و عدالت موجب نجات فرد و جامعه میگردد، چون اگر چنین اعتقادی نداشته باشد، اجرای عدالت بر وی سخت و گران خواهد بود. امام (ع) در ادامه همین خطبه (خطبه 216) میفرماید:
«فالحق اوسع الشیاء فی التواصف و اضیقها فی التناصف»
(حق و عدالت در مقام شرح و توصیف امری فراگیر است ولی در مقام عمل امری بسیار محدود است).
حق و عدالت چیزی نیست که در مقام شرح و توضیح دادن، مطلب سخت و پیچیده و غیر قابل فهمی باشد بلکه حوزه تعریف آن، حوزهای وسیع است که همه چیز را در بر میگیرد اما در مقام عمل، حوزه عمل آن بسیار محدود و تنگ میگردد، زیرا هر کس منافع خود را بر عدالت ترجیح میدهد و به هر نحوی سعی میکند تا از عدالت بگریزد و داخل حوزه شمول عدالت قرار نگیرد. هر کس سعی میکند تا به شیوهای خود را از حوزه عدالت خارج کرده و عدالت در مورد او اجرا نگردد. ایشان در جای دیگری چنین به تشریح عدالت میپردازد:
(لیس فی الجور عوض من العدل) (نامه 59) (در ظلم هیچ جایگزینی برای عدالت وجود ندارد). ظلم هیچ گاه به نفع جامعه نخواهد بود. برخی از سیاستمداران در بیعدالتی، کارکردهای عدالت را جستجو میکنند و موقعی که از آنان خواسته میشود عدالت را اجرا کنند، از اجرای آن در مورد صاحبان قدرت و افراد با نفوذ و صاحبان زر و زور سرباز میزنند. استدلال آنان، این است که اینان افراد دارای ثروت و مکنت و سرمایه هستند و نفوذ زیادی در جامعه داشته و کنترل بخشهای بزرگی از بازار در اختیار آنهاست. اینان سرمایهها و اموالشان را در جامعه به کار انداخته و آن را با خطر مواجه ساختهاند و هزاران نفر از کنار اینان نان میخورند، لذا اگر عدالت در مورد آنان اجرا گردد و یا به آنان امتیازی داده نشود، موجب آن خواهد شد که اینان با توجه به نفوذشان برای جامعه مشکلاتی درست کنند و سرمایه هایشان را از بازار خارج کرده و به جاهای دیگر منتقل کنند و یا مردم را علیه دولت بشورانند و یا اینکه به صف دشمنان بپیوندند. این سخن امام بطلانی است بر تمامی این استدلالها. ایشان میفرماید که ظلم هیچ گاه نمی تواند کارکرد عدالت را داشته باشد و هیچ گاه به سود جامعه نیست. آنچه به نفع جامعه است، همواره اجرای عدالت است. امام در جایی نیز عدل را افضل از احسان و جود دانسته و آن را یک سیاست کلی و دائمی معرفی میکند: از ایشان سئوال شد که از میان عدل و جود کدام یک برترند؟ فرمود:
«عدل هر چیزی را در جایگاه خود قرار میدهد اما جود، آن را از جایگاه واقعی خود خارج میکند. عدل یک سیاست عمومی است اما جود و احسان یک موضوع مقطعی و خصوصی است. بنابر این عدل برتر و بالاتر است.» (حکمت 437)
عدل به معنای تعیین جایگاه هر چیز و گذاردن هر چیز در جایگاه خود است در حالی که جود به معنای خارج کردن چیزها از جایگاه واقعی شان به جهت مصلحت و انساندوستی است. زمانی که شخص احسان میکند، از حق خود به خاطر جنبههای انسانی گذشته است. عدل یک سیاست دائمی و عمومی است که حوزه عمل بسیار وسیعی دارد. آنچه باید به عنوان یک سیاست کلی و دائمی هر حکومتی مد نظر باشد، اجرای عدالت است، اما جود و احسان از آن دسته اموری است که نه به عنوان یک سیاست دائمی قابل اجراست و نه اینکه میتواند عمومیت داشته باشد. جود و احسان یک امر مقطعی و موقتی برای کاهش بحرانهای شخصی و جمعی است. جود و احسان یک امر عمومی نیست و نمی تواند به عنوان یک قاعده و قانون کلی به آن نگریست، بلکه یک موضوع شخصی است و به اختیار شخص بستگی دارد، در حالی که عدل یک امر شخصی و اختیاری نیست بلکه یک ضرورت انکارناپذیر اجتماعی است.
توصیه به فرمانداران در رعایت عدالت:
امام(ع) توصیههای فراوانی به فرمانداران و والیان خویش دارد که بخشی از آن نیز در خصوص رعایت عدالت است. امام(ع) بسیار مراقب رفتار و سلوک والیان و فرمانداران خود بود. نامه 43 که امام(ع) به مصقلهبنهبیره الشیبانی نوشته و نامه 45 که برای عثمانبنحنیف نوشته و نامه سوم که به شریح قاضی نوشته، حاوی نکات بسیار مهمی است و نشان میدهد که امیرالمومنین(ع) از حالات فرمانداران خود با اطلاع بوده است. امام در این نامهها آنها را به خاطر آنکه به جای پرداختن به امور مردم، به دنبال ساختن خانه اشرافی برای خود یا شرکت در میهمانی خواص و دوری از فقرا بودند و یا به خاطر تقسیم بیت المال بین اقوام و قبیله خویش، مورد عتاب قرار داده است. امام(ع) در یکی از نامههای خود نکته مهمی را تذکر داده که نشان میدهد چرا امام(ع) تا این اندازه در خصوص زندگی شخصی والیان و فرمانداران حساس میباشد. امام میفرماید: «ان الوالی اذا اختلف هواه منعه ذالک کثیراً من العدل» (نامه 59) (اگر والی و فرماندار به دنبال هواهای نفسانی و خواستههای شخصی خود باشد، این کار، او را از اجرای عدالت در بسیاری مواقع دور نگاه میدارد). حاکمی که به دنبال منافع شخصی و امیال و هوسهای خود باشد، از طرفی بخش مهمی از بهترین اوقات وی صرف آن خواهد شد و از آن مهمتر اینکه برای رسیدن به امیال و آرزوهای خود و رسیدن به منافع شخصی خود، باید به عدهای امتیاز داده و با برخی ساخت و پاخت داشته باشد و از اجرای عدالت در مورد بسیاری از این افراد خودداری کند. حاکمی که زندگی ساده و بیآلایشی داشته باشد، خود را از بسیاری قیود و موانع نجات داده و چیزی ندارد که برای حفظ آن و یا افزایش ثروت و مکنت خویش نیاز به دادن امتیاز به افراد و عدول از عدالت داشته باشد. چنین حاکمی در رفتار خود، هیچ گونه ملاحظه کاری و سیاست بازی و مصلحت اندیشی دروغین نخواهد داشت.