كلمات كليدي : نافرماني از حق، طغيان، عصيان، سركشي، اطاعت از شيطان
نویسنده : سيده فاطمه جوادي زاويه
"حق"، در مقابل باطل[1] و در معانی بسیاری به کار رفته است. در مقاله حاضر مراد از حق، خداوند متعال[2] میباشد. او حق است و غیر او حقیقتی وجود ندارد. به بیانی دیگر، اطاعت از خدا، اطاعت از حق و راستی است و اطاعت هر آنچه غیر اوست، اطاعت از باطل و دور شدن از مسیر حق است. اقسام اطاعت از خداوند، شامل اطاعتهایی است که از طرف خداوند -که "حق مطلق" است- واجب و ضروری شمرده شده است و فرمانبُرداری از آنها در حقیقت فرمانبُرداری از خدا و نافرمانی از آنها، نافرمانی از خداوند محسوب میشود؛ مانند اطاعت پیامبر(ص)، امامان معصوم(ع)، ولی فقیه و پدرو مادر. [3]
آیات و احادیثی بسیاری در زمینه نافرمانی از خداوند وارد شده است که در اغلب آنها از الفاظی مانند طغیان و عصیان استفاده شده است.
عصیان خدا در قرآن:
قرآن همواره مؤمنان را به اطاعت از خداوند و فرامین او سفارش نموده[4] و با متذکر شدن آیات و نشانههای خداوند در هستی،[5] به نکوهش گروهی میپردازد که با وجود این دلایل روشن، مخالفت با او کرده و به غیر او روی آوردهاند.[6] همچنین در آیات بسیاری برای متذکر نمودن مردم، به بیان عاقبت و مجازات نافرمانی و سرکشی از دستورات الهی میپردازد:
« اما آن کسی که طغیان کرده و زندگی دنیا را مقدم داشته مسلما دوزخ جایگاه او است.»[7]
« مسلما جهنم (در آن روز) کمینگاهی است بزرگ و محل بازگشتی برای طغیانگران.»[8]
در این آیات، خداوند به وضع حال مجرمان و افراد بیایمان در صحنه قیامت اشاره کرده و با چند جمله کوتاه و پر معنی سرنوشت آنان را بیان میکند و هم عوامل گرفتاری آنها را میفرماید.(طغیان و سرکشی)[9]
عصیان خدا در روایات:
زمانی که انسان قدم در راه باطل بگذارد و همواره به نافرمانی با حق بپردازد، با هر قدمش، از راه مستقیم دورتر شده و ممکن است به جایی برسد که دیگر توفیق بازگشت به راه حق را پیدا نکند و زیان واقعی نیز همین است. از همین روست که ائمه اطهار(ع)، تنها راه رسیدن به رحمت، رستگاری،[10]عزت و دوری از خشم الهی[11] را در سایه اطاعت از خدا دانسته و همواره بر گرامی داشتن نفسی که انسان را در فرمانبرداری از خداوند یاری رسانده تأکید نمودهاند.[12]
حضرت علی(ع) در توصیف گمراهان میفرمایند: «پروردگارتان شما را فراخواند، اما شما نپذیرفتید و پشت کردید و شیطان شما را فراخواند، دعوتش را پذیرفتید و به او روی آوردید. خدا شما را به سرای ماندگار و جایگاه جاوید و پرنعمت و همسایگی با پیامبران و نیکبختان خواند، اما شما نافرمانی کردید و روی گردانیدید، و دنیا شما را به جایگاه بدبختی و محل فنا و نیستی و انواع بلا و رنج و گرفتاری خواند و شما فرمان بردید و پیشی گرفتید.»[13]
مصادیق عصیان و نافرمانی:
نافرمانی از حق به اشکال و اقسام گوناگونی مطرح است:
عصیان نظری: این قسم که مربوط به عالم عقیده، نظر و اندیشه است، خود به دو بخش تقسیم میشود:
1. کفر: به معنای باور نداشتن و نپذیرفتن چیزی است که فطرت نخستین انسانی و عقل صریح، آن را حق میبیند و پذیرفتنش را لازم میداند و آن ایمان به خدا و پیامبر و روز جزا است؛ زیرا که هر عاقلی میفهمد که او و سایر موجودات دارای پدید آورندهای هستند که دانا و تواناست و پس از کمی تدبر، یقین میکند که اگر زندگی همین باشد و با مرگ نیست شود، آفریدن امری است بیهوده که محال است از خداوند حکیم صادر شود.[14]
2. شرک: یکی از موادی که انسان را از راه راست منحرف میکند، شریک و همتا قرار دادن برای خداوند متعال میباشد.[15] مفهوم شرک در مقابل توحید قرار دارد. چرا که توحید، اعتقاد به وحدت و یگانگی خداست در حالی که شرک اعتقاد به تعدد، مشارکت و انکار وحدت و یگانگی اوست.
عصیان عملی: این بعد مربوط به بخش عبادت و عمل است:
1. عدم انجام دستورات الهی: یکی از مصادیق بارز نافرمانی، عدم انجام اعمالی است که خداوند آنها را بر انسان واجب شمرده است. اعمالی از قبیل نماز، روزه، حج، جهاد، احترام به والدین و... که شخص با عدم انجام این دستورات مخالفت با فرمان الهی کرده و عذاب آخرت را برای خود میخرد.
2. کفران نعمت: از آنجایی که خداوند متعال سرچشمه همه خیرات و برکات میباشد و هر نعمتی و موهبتی که به هر موجودی داده میشود، از جانب اوست، بر انسان لازم است در دل و زبان او را حمد نموده و از پیشگاه مقدسش درخواست ادامه نعمت را داشته باشد، با این وجود گروه اندکی از مردم سپاسگذاری کرده و قدر نعمتهای او را میدانند.[16]. خداوند، گرچه نیازمند سپاسگزاری و عبادت بندگان نیست، ولی آن را از روی حکمت و مصلحت بر بندگان ضروری دانسته[17] و در قرآن کریم پس از نوید به سپاسگزاران، با ناسپاسان بیاعتنایی کرده، میفرماید:
« آنکه سپاسگزاری کند سپاسش به نفع خود اوست و هر که کفران ورزد، خداوند بینیاز و ستوده است.»[18]
3. عدم رضا: یکی از نشانههای انسان مؤمن رضایت و خشنودی از قضای خداوند است. رضایت بنده از خداوند، آن است که نسبت به حوادثی که به حکم خدا و اقتضای تقدیر او و بدون اراده و اختیار وی در زندگیش اتفاق میافتد، ناخشنود نباشد. مانند: برخی خصوصیات جسمانی، بیماریها، نداشتن فرزند، مصیبتها و سایر ناگواریها.[19]
پیامبر(ص) در حدیثی فرمودند: «خداوند فرمود: کسی که به قضای من راضی نگردد و به پاس نعمتهای من شکر نکند و در بلا و گرفتاری صبر پیشه خود نسازد، برای خود پروردگاری غیر از من برگزیند.»[20]
عوامل عصیان:
سرکشی و طغیانگری در برابر خداوند میتواند از عوامل گوناگونی نشأت گیرد، از جمله:
1. اطاعت از خواهشهای نفسانی: شاید بتوان گفت اصلیترین عامل در نافرمانی خداوند، نفس سرکش و هوس مدار انسان است.[21] در انسانهایی که به جای اطاعت خداوند، به هوای نفس گرایش دارند و از آن پیروی میکنند، شیطان به راحتی نفوذ میکند. بنابراین نقش محوری در عصیان و سرکشی، از آن نفس است. به همین جهت است که در روایات از نفس انسان به عنوان بدترین دشمن او یاد شده است.[22]
خداوند پیروی از هوای نفس را موجب گمراهی و ضلالت میداند، آنجا که میفرماید:
« ... بدان که آنها تنها از هوای نفس خود پیروی میکنند و آیا گمراهتر از آن کس که پیروی هوای نفس خویش کرده و هیچ هدایت الهی را نپذیرفته، کسی پیدا میشود؟ مسلما خداوند قوم ستمگر را هدایت نمیکند.»[23]
همچنین امام صادق(ع) در حدیثی عامل نافرمانی را در شش چیز میدانند:
«سرآمد اموری که موجب میشود انسان از فرمان الهی سرپیچی کند و نسبت به خداوند گناه و عصیان ورزد، شش مورد است: حب دنیا، حب ریاست، حب طعام، حب زنان، حب خواب و حب راحت طلبی.»[24]
2. بی نیازی از خداوند: یکی از عوامل سرکشی و طغیان در برابر خداوند، این است که بندگان خود را بینیاز از پروردگارشان ببینند.[25] برخی به وسیله جمع مال و ثروت و فرزندان[26]و عدهای دیگر نیز با انتخاب قدرتها و دوستان دنیایی میخواهند از خداوند بینیازی بجویند.[27]
«هرگاه خداوند روزى را براى بندگانش وسعت بخشد، در زمین طغیان و ستم مىکنند، از این رو بمقدارى که مىخواهد (و مصلحت مىداند) نازل مىکند که نسبت به بندگانش آگاه و بیناست.»[28]
خداوند پیمانه و ظرفیت وجود هر کسی را میداند و طبق مصلحت او به او روزی میدهد، نه چندان که طغیان کنند و نه چندان که از فقر فریادشان بلند شود. زیرا انسان زمانی که دنیا به او روی آورد و صاحب زندگی مرفهی شود، دیگر خدا را فراموش کرده و از او فاصله میگیرد.[29]
آثار عصیان و نافرمانی خدا:
برخی از ثمرات نافرمانی عبارتند از:
1. غضب الهی: از آثار نافرمانی و طغیان در برابر خداوند، غضب الهی است که نتیجهای جز عذاب و سقوط در جهنم[30] ندارد و در آیات بیشماری به آن اشاره شده است:
« بخورید از روزیهای پاکیزهای که به شما دادهایم و در آن طغیان نکنید که غضب من بر شما وارد شود و هر کس غضبم بر او وارد شود، سقوط میکند.»[31]
طغیان در نعمتها آن است که انسان به جای اینکه از آنها در راه خدا و طریق سعادت خویش استفاده کند، آنها را وسیلهای برای گناه، ناسپاسی و کفران و گردنکشی به کار گیرد که در این صورت غضب الهی شامل حال او شده و هر کسی گرفتار غضب خداوند گردد، سقوط کرده و نابود میشود. (از مصادیق سقوط، دوری از قرب و رحمت پروردگار و رانده شدن از درگاهش نیز میباشد.)[32]
2. سرگردانی:
« هرکس را خداوند (به جرم اعمال زشتش) گمراه سازد، هدایت کنندهای ندارد و آنها را در طغیان و سرکشیشان رها میسازد، تا سرگردان شوند.»[33]
3. واگذاری به خود[34]: یکی از کیفرهای افراد گناهکار و گمراه این است که خداوند به آنها مهلت داده تا به هر نحو که میخواهند به زندگی خود ادامه دهند و آنها را در گمراهی و ضلالتشان باقی میگذارد، تا در اثر سرگرمی با دنیا، به طور کلی از حق منحرف گردیده،[35] گناه آنها افزون گشته و عذاب بر آنها سختتر گردد.[36]
راه درمان:
راههای متعددی برای دوری از نافرمانی از حق بیان شده که به مهمترین آنها اشاره میکنیم:
1. شناخت خدا و تقویت توحید: توحید (یکتا پرستی) سبب میشود که انسان در همه امور فقط مطیع خدا باشد، زیرا آن کس که مالک هستی است و تمام شئون انسان از اوست، باید سخن او و فرمانش اجرا شود و معنای اطاعت جز این نیست که نعمتهای او را در موردی که رضای او در آن است، صرف کنیم و سرکشی از این فرمان چیزی جز ظلم و ستم نیست که عقل انسان بر زشتی آن حکم میکند. به عبارتی دیگر اگر معتقد شویم که در جهان یک آفریننده و نعمت بخش بیشتر وجود ندارد و جهان هستی از او وجود و سرچشمه میگیرد، در این صورت قاطعانه میتوان گفت، تنها باید او را اطاعت کرد.[37] قرآن در آیاتی تنها اطاعت خداوند را مطرح کرده[38] و آن گروه از مؤمنان را میستاید که به فرمان او گوش فرا میدهند.[39]
2. تقوا: تقوا حالتی است که اعضا و جوارح انسان را در مقام عمل کنترل کرده و از کارها و معصیتهایی که مورد رضایت حق نیست، باز میدارد[40] و همچنین رمز پذیرش اعمال است. خداوند در قرآن میفرماید:
« پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت کنید.»[41]
آیه فوق، عیناً از زبان حضرت نوح، صالح، هود و... در قرآن آمده است که در آن سفارش به تقوا و اطاعت با هم بیان شده و تقوی مقدم بر اطاعت و پیروی از حق آورده شده است، بدین معنا که فرمانبُرداری از خداوند بدون تقوا میسر نیست.