دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

چرايی انتخاب كوفه-بخش سوم

No image
چرايی انتخاب كوفه-بخش سوم

پرسش:

چرا امام حسين(ع) براي قيام خود کوفه را انتخاب کرد و يمن را که سابقه اي شيعي داشت انتخاب نکرد؟

پاسخ:

در بخش نخست پاسخ به اين سؤال به اموري که اين پرسش را از اهميت مضاعفي برخوردار کرده و نظريه شهادت و ادله آن پرداخته شد. اينک در ادامه دنباله بحث را پي مي گيريم.

نقدی بر نظريه شهادت

عمده اشكالات نظريه شهادت علاوه بر نقد سندي آن اموري از قرار زير است:

  1. دستور ويژه داشتن امام حسين(ع)، سيره آن حضرت(ع) و ديگر امامان را از قابليت اسوه بودن مي اندازد؛ در حالي كه اسوه بودن آن بزرگواران و نيز لزوم پيروي شيعيان از آنان از اصول مسلّم نزد شيعه در همه دوران ها به شمار مي آمده است.
  2. اين مبنا با كلام امام حسين(ع) كه مي فرمايد: «لكم فِيَّ اسوة» (من الگوي شما هستم) منافات دارد.
  3. گرچه مي توان پيشگويي پيامبران پيشين و پيامبر اكرم(ص) و نيز امامان قبل از امام حسين(ع) را نسبت به شهادت او پذيرفت و گرچه مي توان في الجمله آگاهي امام(ع) از شهادت خويش را از بعضي از عبارات آن حضرت حسين(ع) به دست آورد؛ اما از هيچ كلامي نمي توان شهادت را به عنوان هدف امام(ع) در حركت و قيام خود استفاده كرد؛ بلكه هدف آن حضرت را بايد از عبارات او به دست آورد كه عبارت زير در وصيت نامه امام(ع) به برادرش محمد حنفيه گوياترين آنها است:

«... و انما خرجت لطلب الاصلاح في امّةً جدّي، اريد اَن آمر بالمعروف و انهي عن المنكر و اسير بسيرة جدّي و ابي علي بن ابي طالب»؛ «خروج من به علّت اصلاح در امت جدّم می‌باشد، قصد آن دارم كه امر به معروف و نهي از منكر نمايم و به سيره و روش جدّم پيامبر(ص) و پدرم علي بن ابي طالب(ع) عمل كنم.»

در اين عبارت سه هدف اصلاح طلبي، امر به معروف و نهي از منكر و عمل به سيره پيامبر(ص) و حضرت علي(ع) به عنوان اهداف حركت و قيام سيدالشهداء(ع) مطرح شده است و سخني از شهادت در ميان نيست.

2- نظريه تشكيل حكومت اسلامی

بنا به نوشته برخي از نويسندگان، اين نظريه در آغاز در ميان شيعه به صراحت در عبارات سيد مرتضي معروف به علم الهدي (436 355 ق) از علماي قرن چهارم و پنجم شيعه ديده شده است. او در پاسخ سؤالي در مورد حركت امام حسين(ع) به كوفه چنين مي نگارد:

«... سرور ما اباعبداللّه (ع) براي به دست آوردن حكومت به سوي كوفه نرفت؛ مگر بعد از آنكه از عهود و عقود قوم، اطمينان به پيروزي يافت...». اين نظريه پس از سيد، در بيان علماي شيعه طرفداراني پيدا نكرد و بلكه بزرگاني همچون شيخ طوسي، سيد بن طاووس، علامه مجلسي و بيشتر بزرگان با بي مهري و احياناً مخالفت سنگين روبه رو شد.

در دوره معاصر برخي از نويسندگان، بار ديگر سعي در احياي اين نظريه به منظور پاسخ‌گويي مناسب با روش تحليل تاريخي به شبهات اهل سنّت و مستشرقان نموده اند. اين نظريه در زمان خود به علّت جوّ حاكم بر محافل علمي آن زمان، واكنش هاي تندي را از سوي علما و دانشمندان برانگيخت و حتي شخصيت هايي همانند شهيد مطهري و دكتر شريعتي نيز آن را نپذيرفتند. اشكال مهم اين نظريه، ناديده گرفتن علم غيب امام(ع) بود.

اما اصل نظريه كه حركت امام حسين(ع) براي تشكيل حكومت اسلامي بوده و چنين كاري مي بايست با قيام عليه يزيد و رسوا سازي غاصبان انجام مي گرفت مورد تأييد بزرگاني همچون امام خميني رحمه الله مي باشد. ايشان در موارد متعددي به اين مسئله اشاره كرده و تلاش براي برپايي حكومت صالح ديني را به عنوان يكي از اهداف قيام مقدس عاشورا عنوان كرده اند؛ از جمله:

الف. اولين بار امام در مورخه 6/3/50 در نجف اشرف در سخنراني خود چنين فرمود: «او (امام حسين(ع) ) مسلم بن عقيل را فرستاد تا مردم را دعوت كند به بيعت تا حكومت اسلامي تشكيل دهد و اين حكومت فاسد را از بين ببرد».

ب. وقتي كه حضرت سيدالشهدا(ع) آمد مكّه و از مكه در آن حال بيرون رفت، يك حركت سياسي بزرگي بود، تمام حركات حضرت، حركات سياسي بود، اسلامي سياسي و اين حركت اسلامي سياسي بود كه بني اميه را از بين برد و اگر اين حركت نبود اسلام پايمال شده بود».

ج. سيدالشهدا آمده بود، حكومت هم مي خواست بگيرد. اصلاً براي اين معنا آمده بود و اين يك فخري است و آنهايي كه خيال مي كنند كه حضرت سيدالشهدا براي حكومت نيامده، خير، اينها براي حكومت آمدند؛ براي اينكه بايد حكومت دست مثل سيدالشهدا باشد، مثل كساني كه شيعه سيدالشهدا هستند، باشد».

روزنامه كيهان، شماره 21729 به تاريخ 1/7/96، صفحه 8 (معارف)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS