نویسنده: محسن رنجبر
نهضت حسینی، شبهات و پاسخها(1)
از دیدگاه تشیع، ائمّه معصومین(ع) همچون پیامبر، به اذن خداوند از دانشی وسیع و فوق دانش افراد عادی برخوردار بودهاند. امّا اینکه آیا از جزئیات حوادث آگاه بودهاند یا اطلاعات آنها کلی بوده؟ و ثانیاً آیا مجاز بودهاند که از این علم و دانش غیبی که ابزار امامت و لازمه رهبری و دفاع از دین بوده در امور شخصی نیز استفاده کنند یا نه؟ همواره محل بحث بوده است.
این بحث، به صورت جدّی درباره آگاهی امام حسین(ع) از شهادت خویش و استقبال آن حضرت از خطرها مطرح بوده و هست. در این نوشتار این مسئله به صورت علمی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. یکی از پرسشهایی که هر پژوهشگر تاریخ کربلا در بررسی نهضت حسینی با آن روبه رو است، این است که آیا امام(ع) از سرانجام حرکت خویش آگاهی داشت یا نه؟، واگر داشت، آیا این آگاهی به صورت تفصیلی و کامل بود یا حضرت اجمالاً میدانست که روزی کشته خواهد شد، امّا این که سرانجام قیامش، در سال 61هجری در راه سفر به کوفه با شهادت او، خاندان و یارانش و اسارت زنان اهل بیت(ع) رقم خواهد خورد، چنین آگاهی نداشت.( مجله کلام اسلامی « زمستان 1383 - شماره 52)
قبل از پاسخگویی به پرسش فوق، تذکر این نکته از باب مقدمه، ضروری است که تمامی اندیشمندان شیعه، بر این امر اتفاق نظر دارند که امامان علیهم السلام همانند پیامبر(ص) با اذن خداوند، از دانشی وسیع و مافوق علم افراد عادی بشر، برخوردار بودهاند که به وسیله آن، از اموری آگاه بودند که افراد عادی از آنها بیخبر هستند. امّا در اینکه دایره و گستره علم امامعلیه السلام چقدر است، بین علمای شیعه، دو نظر وجود دارد:
1- دیدگاه شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی: بر اساس این دیدگاه، مقتضای ادله، بیش از این نیست که امامعلیه السلام باید به تمامی احکام دینی و مسائل مورد نیاز و سئوال مردم علم داشته باشد، ولی دلیلی بر آگاهی امامانعلیهم السلام از تمامی حوادث گذشته، حال و آینده وجود ندارد. البته در این میان، برخی از اندیشمندان همانند سید مرتضی و ابن شهر آشوب، پنداشتهاند که حتی میتوان بر نفی ادعای فوق، اقامه دلیل کرد، یعنی افزون بر اینکه دلیلی بر علم غیب مطلق امام(ع) وجود ندارد، بلکه علم امام(ع) به غیب به تفصیل، مستلزم محذور عقلی است. بنابراین ائمهعلیهم السلام، اجمالاً و به طور سربسته از امور آینده و از جمله سرنوشت خویش آگاه بودند، چنان که امام حسین(ع)میدانست که سرانجام شهید خواهد شد، امّا نمیدانست در سال 61هجری در راه سفر به کوفه، شهید خواهد شد.
البته مرحوم شیخ طوسی در جلد4 صفحه 190 این قول را به سید مرتضی نسبت میدهد و خود تصریح میکند که در این مسئله نظر و اشکال دارد:«وهذا المذهب هو الذی اختاره المرتضیرحمه الله فی هذه المسالة ولی فی هذه المسالة نظر».
2- ائمهعلیهم السلام افزون بر علم به احکام شریعت، به تمامی حوادث گذشته، حال و آینده علم داشتند، مگر اموری که از اختصاصات علم الهی است مانند زمان فرا رسیدن قیامت یا در دایره بدائات قرار میگیرد. از این رو امامانعلیهم السلام از تمام حوادث و جزئیات آینده و از جمله اینکه در چه زمان و مکانی و به دست چه کسی یا کسانی شهید خواهند شد، آگاه بودند، امّا این علم غیب (مانند معجزه برای پیامبران) از ابزارهای امامت بوده و برای امام(ع) ایجاد تکلیف نمیکرد، بلکه امام(ع)موظف بود طبق ظواهر امر و مجاری طبیعی و عادی عمل کند. در ادامه بحث در این باره توضیح بیشتری خواهیم داد.
محل شبهه القا در هلاکت:
طرفداران نظریه اوّل که بر این باورند که علم امام حسین(ع) به شهادتش اجمالی و سربسته بوده؛ مشکل چندانی در پاسخگویی به پرسشهایی که مطرح خواهیم کرد، ندارند؛ چرا که بر اساس این دیدگاه، امام(ع) همانند هر رهبر سیاسی، با محاسبات و برآوردها، به این نتیجه رسیده بود که احتمال پیروزیاش بر دشمن، احتمال قوی و عقلایی و در نتیجه قابل اعتنا است، از این رو بر اساس تدابیر معقولانه، رهبری نهضت را برعهده گرفتند؛ امّا در میانه راه «حوادثی پیش بینی نشده» واقع شد که به شکست نهضت انجامید.
اشکال و شبهه در صورتی است که دیدگاه دوم پذیرفته شود، یعنی حضرت آگاهی کامل به سرنوشت خویش (شهادت) داشت؛ در این صورت، پرسش این است که چگونه چنین آگاهی با مشی و سیر طبیعی حضرت در مراحل مختلف نهضت و در نهایت تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی، سازگار است؟ به دیگر سخن، اگر امام (ع) به فرجام کار و سرنوشت خویش آگاهی کامل داشت، چرا از مدینه به مکه و سپس به سوی کوفه حرکت کرد؟ و چرا به دعوت کوفیان پاسخ مثبت داد و در نتیجه در پاسخ به این دعوت، جناب مسلم را به کوفه فرستاد و سپس به گزارش اوّلیه مسلم اعتماد کرد؟ و... به چه دلیل حضرت در مراحل مختلف قیام، به هر کس که برخورد میکرد، از او دعوت به همیاری و شرکت در قیام میکرد؟ مگر نه این است که حضرت میدانست که این تلاشها به نتیجهای نخواهد رسید و پایان این قیام به شهادت خود، خاندان و یارانش میانجامد، پس چرا طبق آنچه آگاهی داشت، عمل نکرد و چنین کوششهای به ظاهر بینتیجه و حتی نعوذ بالله بیهوده را کرد؟ آیا جایز است امام (ع) دانسته خود را به کشتن دهد و به دست خویش، زمینه را برای وقوع یکی از زشتترین کارها در طول تاریخ بشریت، فراهم آورد؟ آیا این عمل یکی از مصادیق القا در هلاکت نیست؟
برخی از نویسندگان و تحلیلگران معاصر تاریخ عاشورا، برای فرار از این شبهه و نیز ارائه تفسیری از نهضت عاشورا که منطبق با موازین و قواعد فقهی شیعه باشد، به گمان خویش تنها راه حل این مشکل را در پذیرش دیدگاه نخست درباره علم ائمه(ع) دانسته، منکر علم تفصیلی امام(ع) به فرجام قیامش شدهاند؛ چرا که معنا ندارد که حتی یک انسان عادی که تصمیم به انجام کاری میگیرد و آگاهی کامل به سرانجام و پیامدهای کار خویش دارد، در همان زمان، تصمیم به انجام کار دیگری را بگیرد که پیامدهای آن، با پیامدهای کار اوّلش منافات داشته باشد، تا چه رسد به امام معصوم که بنابر باور مسلم شیعه، از خطا و اشتباه مصون است. بنابراین در قضیه عاشورا نمیتوان پذیرفت که امام حسین(ع) از آنچه برایش رخ داد، اطلاع تفصیلی داشت؛ چرا که لازمه اعتقاد به آگاهی کامل امام (ع) از شهادت خویش، آن است که تمام فعالیتهای امام(ع) در راستای جذب و مشارکت مسلمانان در نهضت عاشورا (نعوذ بالله) عبث و بیمعنا باشد. از این رو معنا ندارد که امام (ع) از یک سو، یقین به شهادت خویش داشته باشد و از سوی دیگر، از مسلمانان برای یاری خویش در برپایی قیام بر ضد نظام ستمگر و سلطهگر اموی دعوت بکند.
در ارزیابی این دیدگاه و اثبات علم تفصیلی امام حسین(ع) به حوادث روزگار خویش و آینده و نیز دفع شبهه القاء در هلاکت از سوی امام حسین(ع)باید گفت:
1- ادله روایتی: افزون بر این که در جوامع حدیثی شیعه در ابواب علم ائمه(ع)، احادیث متعددی درباره علم تفصیلی امامانعلیهم السلام به حوادث روزگار خویش و از جمله به فرجام کارشان موجود است و نیز احادیث فراوانی از آگاهی معصومانعلیهم السلام به «جفر»، «جامعه»و «مصحف»(مجموعههای حاوی اطلاعات غیبی) خبر دادهاند، در منابع تاریخی و حدیثی شیعه و اهل سنت، اخبار فراوان و متعددی درباره آگاهی و خبر دادن پیامبر اسلام(ص) و سلم و انبیای پیشین(ع)، امیرالمومنین(ع) و امام حسن(ع) از شهادت امام حسین(ع) وجود دارد، همچنان که روایات متعدد دیگری نیز در حدّ تواتر، در مآخذ تاریخی، کلامی و حدیثی کهن وجود دارد که به روشنی دلالت میکند که امام حسین(ع) از فرجام کار خویش کاملاً آگاه بود و از آن در مقاطع مختلف قیام با تعبیرات و شیوههای مختلف خبر داده است. افزون بر این، اموری همانند لطف الهی، ضرورت اتمام نعمت، شاهد بودن پیامبر(ص) و امام(ع) بر احوال امت و...، نیز مقتضی آگاه بودن امامانعلیهم السلام از جزئیات حوادث است.
علم ظاهری و علم باطنی
از این رو(چنان که خواهیم نوشت) بسیاری از اندیشمندان شیعه، بر این باورند که علم غیبی امام(ع)، علم تفصیلی و علم به جزئیات است. بنابراین، مناسبترین پاسخ در باره شبهه فوق، چنین است:
2- عدم تکلیف آوری علم باطنی یا غیبی انبیا و امامان معصومعلیهم السلام دوگونه علم و آگاهی داشت: علم ظاهری و علم باطنی. آنان در مقام علم ظاهری، مکلف به رعایت ظاهر هستند و وظایف اجتماعی خویش را بر اساس این تکلیف انجام میدهند، امّا در مقام آگاهی باطنی، بر اساس علمی که خداوند در جهت انجام رسالت و امامت در اختیار آنان قرار داده، از پایان حوادث و جریانات روزگار و از جمله سرنوشت خویش، با خبر هستند. البته (چنان که خواهیم نوشت) علم غیبی، تکلیفآور نبوده، چرا که تکلیف جایی است که اختیار باشد، در حالی که علم غیبی امامانعلیهم السلام به اعتقاد برخی از اندیشمندان بزرگ شیعه، علم به لوح محفوظ است که تخلف ناپذیر است. از این رو امام(ع) دیگر اختیاری ندارد تا خلاف آن علم، عمل کند. تقسیم و تفکیک علم به ظاهری و باطنی و اینکه علم غیبی تکلیف آور نیست، امری است که بسیاری از علما و متکلمان شیعی آن را پذیرفتهاند.