كلمات كليدي : درمان آدلري، روان شناسي فردي، نيروهاي اجتماعي، وحدت شخصيت، علوم تربيتي، مشاوره و راهنمايي
نویسنده : معصومه ابوالفتحي
در سال 1912، آدلر[1] انجمن روانشناسی فردی را پایهگذاری کرد. پس از اتمام خدمت سربازی، از آدلر خواسته شد تا کلینیکهای مشاوره کودک را در وین تحت سرپرستی دولت دایر کند. این کلینیکها به سرعت از نظر تعداد و مقبولیت رشد کردند. در کار با این کلینیکها، آدلر آموزش و راهنمایی گروهی را معرفی کرد که پیشگام در گروهدرمانی کنونی بودند. او در آمریکا سخنرانیهای موفقی ایراد کرد و سرانجام در سال 1937 در پنجاهوششمین سفر سخنرانی خود، دچار یک حمله قلبی شد و در اسکاتلند درگذشت.[2]
تأثیر نظریات آدلر بر روانشناسی
آدلر، در روانشناسی نفوذ قابلملاحظهای داشته است. این خدمات، نظریه شخصیت آدلر را یکی از ماندگارترین نظریهها میسازد. او از زمان خود جلوتر بود و تأکیدهای شناختی و اجتماعی او با گرایشهای امروزی در روانشناسی دوران وی هماهنگ هستد.
تاکید آدلر بر نقش نیروهای اجتماعی در شخصیت را میتوان در آثار کارن هورنای[3] و اریک فروم[4] مشاهده کرد. همچنین تاکید وی بر وحدت شخصیت و کلیت فرد، در آثار بعدی گوردون آلپورت[5] انعکاس یافته است. جولیان راتر[6]، نظریهپرداز یادگیری اجتماعی، چنین نوشت: "من تحت تأثیر بینشهای آدلر در مورد ماهیت انسان قرار داشته و هنوز هم قرار دارم."[7]
همچنین، میتوان به تأثیر آن در سایر نظریات و کارهای دیگران اشاره کرد، به طوری که اندیشههای آدلر حتی به روانکاوی فرویدی نیز سرایت کرد. این آدلر بود که برای اولینبار، 12 سال پیش از اینکه فروید پرخاشگری را به عنوان یک "نیروی انگیزشی نخستین" در کنار پدیده جنسی قرار دهد، وجود سائق پرخاشگری را مطرح کرد. مطالعات طرفداران جدید فروید موسوم به "روانشناسان خود" که بیشتر بر بخش هشیار فرد، فرایندهای منطقی و کمتر بر بخش ناهشیار تاکید میورزیدند، به دنبال رهنمودهای آدلر آغاز شد.[8]
آدلر، اراده و وسیله تصمیمگیری در مورد خود و همچنین موثرترین چارچوب را برای درک رفتار خود و دیگران ارائه داد. یکی از برجستگیهای درک غایتشناختی رفتار بشر، مشکل و پیچیده نکردن مشاوره و درمان است. به جای اینکه به توضیحات افسانهای رفتار پناه ببریم، فقط احتیاج داریم که بپرسیم، شما از این کار چه به دست میآورید.[9]
پیروان آدلر مانند بسیاری از روانکاوان و متخصصان بالینی اروپایی نسبت به روشهای تحقیق آماری با شک و تردید نگاه میکنند. در نتیجه تحقیقاتی که صورت گرفت، مبنی بر بررسی موارد بالینی بود. اخیرا کسانی که پیرو آدلر نبودند تحقیقات آماری در این مورد انجام دادهاند که بخش اعظم رویکرد آدلر را معتبر دانستهاند. الیس، تأثیر شیوههای روانکاوی، التقاطی و درمان منطقی – هیجانی را با یکدیگر مقایسه نمود. قسمت اعظم درمان نوع اخیر که به وسیله الیس تدوین شده، بر اصول آدلری استوار است و بسیار بیشتر از دو رویکرد دیگر موثر بوده است.[10]
انتقادات وارده بر نظریه آدلر
با اینکه عقاید آدلر مقبولیت عام یافت ولی شهرت آدلر بعد از مرگ او در سال 1937 افت کرد و بعدا کمتر از خدمات او تجلیل شد. مفاهیم متعددی از نظریهی او اقتباس شده، بدون آنکه به آن اعتراف شده باشد. نمونهای از این فقدان شهرت را میتوان در آگهی ترحیم زیگموند فروید در روزنامه تایمز لندن یافت که از فروید به عنوان مبتکر اصطلاح عقدهی حقارت نام برد.
با اینکه نظریهی آدلر بسیار بانفوذ بود اما منتقدانی نیز داشت. فروید، این اتهام را به آدلر زد که روانشناسی او سادهانگاری بیش از حد است و به این علت برای خیلی از افراد جالب است که ماهیت پیچیده ناهشیار را حذف کرده، مفاهیم دشوار ندارد و مسایل جنسی را نادیده گرفته است. فروید، اظهار داشت که برای آگاهی از روانکاوی او 2 سال یا قدری بیشتر زمان لازم است، در حالی که عقاید و فنون آدلر را میتوان به راحتی ظرف دو هفته یاد گرفت؛ زیرا در نظریهی آدلر چیز چندانی برای دانستن وجود ندارد. اتهام دیگر این است که به نظر میرسد مفاهیم آدلر قویا بر مشاهدات عقل سلیم از زندگی روزمره استوار هستند.[11]
آیا روانشناسی فردنگر، همسانی درونی دارد؟ آیا اصطلاحاتی را دربردارد که به صورت عملیاتی تعریف شده باشند؟ نظریهی آدلر فاقد تعریفهای عملیاتی دقیق است. اصطلاحاتی چون هدف برتری و نیروی خلاق، تعریف علمی ندارد. اصطلاح نیروی خلاق بسیار موهوم است. این نیروی سحرآمیز چیست که مواد خام وراثت و محیط را میگیرد و شخصیت منحصر به فردی را از آن شکل میدهد؟ متأسفانه، روانشناسی فردنگر تا اندازهای فلسفی است و حتی اخلاقباورانه است و برای این سوالها جوابی ندارد. بنابراین، به خاطر فقدان تعاریف عملیاتی، روانشناسی فردنگر به لحاظ همسانی درونی، ضعیف ارزیابی میشود. آخرین ملاک برای نظریهی مفید، سادگی یا ایجاز است. روانشناسی فردنگر، از این نظر، متوسط ارزیابی میشود.[12]
منتقدان، آدلر را متهم میکنند به اینکه از لحاظ تفکر بیثبات و نامنظم بوده و نظریهی او شکافها و سوالهای بدون جوابی را دربردارد. آیا احساسات حقارت تنها مشکلی هستند که در زندگی با آنها روبرو میشویم؟ آیا میتوانیم با درجاتی از حقارت خود را سازگار کنیم که دیگر برای جبران کردن آن تلاش نکنیم؟ به این سوالها و سوالهای دیگری که مطرح شدهاند، نمیتوان با سیستم آدلر به نحوه شایسته جواب داد؛ با این حال، اغلب نظریهپردازان سوالهای بدون جوابی را برای ما باقی گذاشتهاند. برخی روانشناسان، موضع آدلر را درباره مساله جبرگرایی در برابر اراده آزاد زیر سوال بردهاند. آدلر در اوایل زندگی حرفهای خود با مفهوم جبرگرایی مخالف نبود. جبرگرایی در علم آن زمان بهطور گسترده پذیرفته شده بود و مشخصه نظریهی روانکاوی فروید نیز بهشمار میرفت. بعدا آدلر احساس کرد که بهتر است خودمختاری بیشتری به خود(self) بدهد و در تدوین نهایی، جبرگرایی را رد کرد. دیدگاه او درباره خودخلاق اعلام میدارد که قبل از 5 سالگی، سبک زندگی را از موادی که وراثت و محیط در اختیار ما قرار داده است، میسازیم. با این حال، معلوم نیست که چگونه کودک میتواند چنین تصمیم بسیار مهمی بگیرد. میدانیم که آدلر طرفدار اراده آزاد و مخالف این عقیده بود که ما قربانی نیروهای فطری و رویدادهای کودکی هستیم. این موضع روشن است ولی جزئیات شکلگیری سبک زندگی روشن نیست.[13]
محدودیت عمدهای که به نظر میرسد در تکنیک آدلر وجود داشته باشد این است که آدلر و شاگردانش وقت بسیار کمی را به نظریه و اصول درمان روانشناسی فردی و همینطور به تحقیق و تجربه دربارهی این شیوه اختصاص دادهاند. خوشبختانه بسیاری از پیروان جدید آدلر شروع به پرکردن این شکاف کردند و آنها به نظر میرسد که از اعتراف به کمکهایی که غیر پیروان آدلر به نظام آدلر کردهاند، ابایی ندارند.[14]
تفاوت دیدگاه آدلر با فروید
فروید و آدلر از طبقه متوسط بوده و هر دو پیشینه یهودی داشتند. هر دو، بخش عمدهای از زندگی خود را در وین گذراندند و هر دو پزشک بودند. با این حال، اختلافات بین فروید و آدلر از این شباهتهای سطحی بسیار فراتر بودند.
· فروید، کل انگیزش را به میل جنسی و پرخاشگری کاهش داد، در حالی که آدلر معتقد بود انسانها عمدتا با تأثیرات اجتماعی و با تلاش برای برتری یا موفقیت برانگیخته میشوند.
· برداشت فروید از انسان اصولا بدبینانه بود، در حالی که آدلر نظر خوشبینانهای در مورد انسان داشت.
· فروید، فرض کرد افراد در شکل دادن شخصیت خود حق انتخاب کمی دارند یا هیچ انتخابی ندارند، در حالی که آدلر باور داشت افراد عمدتا مسئول شکل دادن شخصیت خود هستند.
· فرض فروید مبنی بر اینکه تجربیات گذشته، رفتار جاری را به وجود میآورند، با دیدگاه آدلر مبنی بر اینکه نظر افراد درباره آینده، رفتار موجود را شکل میدهد، کاملا مخالف بود.
· برخلاف فروید که بر عناصر ناهشیار رفتار خیلی تأکید داشت، آدلر معتقد بود افرادی که از لحاظ روانی سالم هستند، معمولا از آنچه انجام میدهند و اینکه چرا آن را انجام میدهند، آگاهند.[15]
زمینه اجرای درمان
درمان در هر محلی، اعم از مطب خصوصی، بیمارستان، زندان و یا مدارس امکانپذیر است. مراجعان یا شخصا برای درمان مراجعه میکنند و یا توسط متخصصان دیگر و احتمالا توسط کسانی که قبلا در جریان درمان قرار گرفتهاند و یا از نتایجش راضی بودهاند، ارجاع داده میشود. دفتر کار از هرگونه تجمل و تزئین خاص به دور است. ضبط کردن صدا امری الزامی نیست، ولی توصیه میشود برای استفاده خود از مراجع و یا مقاصد آموزشی به این کار اقدام شود. در مصاحبه اولیه باید نحوهی مراجعهی مراجع، علل امتناع از صحبت کردن، علل مراجعه، انتظارات او از درمان و خودش، هدفهای مراجع از مراجعه و غیره مشخص شود.[16]
کاربرد درمان آدلری
درمان آدلری را میتوان در موارد زیادی بهکار بست و در مسائل کلینیکی، امور تربیتی و اجتماعی و روانپزشکی از آن استفاده کرد. آدلریستها حتی بیماران سایکوتیک را هم به دفعات معالجه کردهاند و آدلر از جملهی اولین کسانی بوده است که به معالجهی جنایتکاران دست زده است. الگوی رشد مطرحشده در نظریهی آدلر، مسائل انسان را از دیدگاه بیماری نمینگرد، بلکه معتقد است که مردم میخواهند خود را بازیافته و همنوع خوبی برای یکدیگر بشوند. بنابراین، بسیاری از فعالیتهای درمانی در موارد افراد عادی و مسائل عادی زندگی آنها اعمال شده است. به عقیدهی آدلر، درمانی که هر کار دیگری انجام دهد، از قبیل رفع مشکل و یا تخفیف علایم مرضی، تغییر رفتار و یا ایجاد بصیرت، ولی مراجع را به فلسفهی خاصی از زندگی مجهز نکند، درمان ناقصی خواهد بود. از اینرو، آدلریستها به مسائل زندگی و مسائل وجودی فرد توجه بیشتری دارند و معتقدند که کسی میتواند وارد مرحلهی درمان شود که بخواهد دربارهی خودش، رشدش و تحقق وجودش چیزهایی بیاموزد. آدلر، در زمینهی تعلیم و تربیت به پیشگیری علاقهمند است، نه به شفا دادن و به همین دلیل، مراکز تربیت خانوادگی را تأسیس کرده بود تا روش تربیت صحیح را به والدین بیاموزد.[17]