كلمات كليدي : قصه، حكايت، قصه گويي، انواع قصه گويي، فرايند قصه گويي، علوم تربيتي، پيش دبستان و دبستان
نویسنده : نجمه درودي
قصهگویی، عبارت است از هنر یا حرفه نقل داستان به صورت شعر یا نثر که شخص قصهگو آن را در برابر شنوندهی زنده اجرا میکند. داستانهایی که نقل میشود، میتواند به صورت گفتگو، ترانه، آواز با موسیقی یا بدون آن، با تصویر و سایر ابزارهای همراهی باشد. ممکن است از منابع شفاهی، چاپی یا ضبط مکانیکی استفاده شود و یکی از اهداف آن بایستی سرگرمی باشد. در روزگاران کهن، تاریخ سنتها، مذهب، آداب قهرمانیها و غرور قومی به وسیله قصهگوها از نسلی به نسل دیگر منتقل میشد.[1]
شماری از نمونههای کهن قصهها یا قطعههای داستانی در متون مصری، چینی، سومری باستان و سانسکریت یافت میشود. هر چند در بسیاری از آنها هیچ اشارهای به این نکته نشده است که قصهها را چه کسی برای چه کسانی یا چگونه و چرا میگفته است.
نخستین تعریف مکتوب از کاری که به شکل مبهم شبیه قصهگویی است، در پاپیروس مصری معروف به "پاپیروس وستکار" است که در فاصلهی میان سلسله دوازدهم و هیجدهم ثبت شده است.[2]
یکی از قدیمیترین گفتهها درباره قصه کودکان، سخن افلاطون در کتاب جمهوریت است که اینچنین به بیان اهمیت قصه برای کودکان میپردازد: باید پرستاران و مادران را وادار کنیم که فقط حکایتهایی را که پذیرفتهایم، برای کودکان نقل کنند و متوجه باشند که پرورشی که روح اطفال به وسیله حکایات حاصل میکنند، به مراتب بیش از تربیتی است که جسم آنها به وسیله ورزش پیدا میکند.[3]
تفاوت قصه و حکایت
· حکایت، در زمان و روزگار مشخصی اتفاق افتاده، ولی قصه مقید به برش زمان نیست.
· حکایت، حتما دربردارنده یک پیام اخلاقی یا نکتهای اجتماعی است، در حالیکه قصه ممکن است حامل پیام باشد یا صرفا قصد سرگرمی داشته باشد.[4]
فرآیند قصهگویی
سه عامل عمده در فرایند قصهگویی عبارتند از: قصه، قصهگو و مخاطب. هر یک از این عوامل به نوبه خود و با ویژگیهای خاص خود، نقش اساسی در فرایند قصهگویی ایفا میکنند و نبود هر کدام به معنای عدم قصهگویی است. البته نباید از نظر دور داشت که علاوه بر این عوامل، زمان و مکان نیز موثرند.[5]
انواع قصهگویی
قصهگویی نقالانه: نوعی از قصهگویی است که کارش خلق و یا اجرای حکایتهای شفاهی شاعرانه است و به نقل حوادث تاریخی یا ستایش نیاکان و رهبران کنونی یک گروه قبیلهای، فرهنگی و یا ملی میپردازد. نقلکننده، معمولا نه ضرورتا به هنگام اجرا با یک آلت موسیقی که خودش و یا دیگران مینوازد، همراهی میشود.
قصهگویی قومی: این نوع از قصهگویی، قابل اجرا در خانه، ضمن کار گروهی، گردهمآیی اجتماعی، خیابان و بازارها بوده است. قصهگویی در خانه، یکی از جهانیترین تجربههای انسانی است.
قصهگویی مذهبی: قصههایی است که مقامات و رهبران رسمی یک گروه مذهبی، به جای قوانین برای تشریح و ترویج مذهبشان بهکار میبرند.
قصهگویی تماشاخانهای: آنچه این نوع قصهگویی را متمایز میکند، این است که در ساختمانهایی مانند تماشاخانههای واقعی به اجرا درمیآیند. این نوع قصهگویی به دشواری از تئاتر به مفهوم حقیقی آن جداشدنی است.
قصهگویی کتابخانهای: در این نوع، کتابداران در ساعات منظم و خاصی در کتابخانه برای کودکان قصه میگویند. تعیین دقیق این مساله که کدام کتابدار کودک، نخست این اندیشه را مطرح کرده، غیرممکن است.
قصهگویی در اردو: یکی از موثرترین مکانها برای قصهگویی، فضای اردوها است. غیررسمی بودن محیط و نزدیکی به طبیعت، از عواملی است که بر خلاقیت دوجانبهای که در قصهگویی(میان قصهگو و شنونده) نهفته است، میافزاید و نتایج سودمندی به ارمغان میآورد.[6]
معیارهای انتخاب قصه
داستان، محور یک تجربه اصیل قصهگویی است، چرا که بدون داستان، قصهگویی وجود ندارد. همچنین، آماده کردن داستان نیز مقوله دیگری است که قصهگو باید به آن توجه خاصی داشته باشد. منبعی که قصهگو برای انتخاب کردن داستان در اختیار دارد، پهنه ادبیات شفاهی و مکتوب جهان است. او باید به جمعآوری قصههایی متناسب با شخصیت و سبک خاص خود بپردازد و برای انتخاب قصه به سوالات زیر جواب دهد:
· آیا داستان، قصهگو را برمیانگیزد؟ آیا دوست دارد دیگران را در آن سهیم کند؟
· آیا او میتواند از عهده گفتن این داستان برآید؟ فضا و محتوای داستان با شخصیت قصهگو متناسب است؟
· آیا این قصه برای گفتن مناسب است یا خواندن آن برای بچهها بهتر است؟
· آیا این قصه با گروه سنی شنوندگان متناسب است؟
· آیا طول قصه برای شنوندگان مناسب است؟ آیا برای خردسالان طولانی و یا برای بزرگسالان کوتاه نیست؟[7]
ابزار قصهگوی خوب
الف. یک قصهگوی خوب بر کلمات تسلط کامل دارد و از ارزش آنها و اینکه چگونه میتواند روی شنونده اثر بگذارد، باخبر است.
ب. او میداند صدایش در رساندن موثر کلمههای انتخابشده به گوش شنونده، عامل مهمی است و از تمام زیر و بمها و طنینی که صدایش میتواند به وجود آورد، استفاده میکند.
ج. چهره قصهگو اغلب آیینه قصه است و آنچه شنونده میشنود، تقویت میکند. او باید چهرهای قابل انعطاف داشته باشد تا اخم و لبخند و سایر عواطف را نشان دهد و بر تاثیر قصهگویی بیافزاید.
د. چشمهای قصهگو نقطه تمرکز به شمار میآید. نگاه اوست که به گونهای شنوندگانش را به قصه متصل میکند. قصهگوهای ماهر، در طول قصه با گرداندن نگاهشان از فردی به فرد دیگر با شنونده تماس چشمی برقرار میکنند.
ه. تماشای دستهای یک قصهگوی خوب، شگفتانگیز است. حرکتها و نمایشهای دست سبب میشود که شنونده بهتر بتواند جنبههایی مانند اندازه، فاصله، بافت و وزن را درک کند.
و. داشتن حافظه خوب از ضروریات یک قصهگوی موفق است. البته نباید قصه را حفظ کند، بلکه دانستن چارچوب قصه کافی است.
پس از آنکه قصهگو، کار انتخاب کردن قصه را تمام کرد، وارد مرحله آماده کردن داستان میشود. بسیاری از قصههای قومی یا داستانهایی که برای گفتن مناسب است، از دیدگاه درامنویسان(ملودرام) خوانده میشود. ملودرام، نشاندهندهی ساختمان قصه و چگونگی به وجود آمدن آن است.
اساس کار ملودرام
زمینهچینی: معمولا آغاز داستان به زمینهچینی اختصاص دارد. برای مثال: محل وقوع، شخصیتهای درگیر در ماجرا و زمان و ... را نشان میدهد. در زمینهچینی، محیط تقریبا عادی است و همه چیز در آرامش است.
بروز بحران: نقطه شروع داستان است. اگر قرار است داستان پایان پیروزمندانهای داشته باشد، باید بحرانی که بروز کرده، برطرف شود و ادامه داستان کوششی است برای برطرف کردن بحران.
اوجگیری: تلاش قهرمان داستان برای برطرف کردن بحران یا اصلاح اشتباه. از نظر زمانی، نقطه شروع تا رسیدن به نقطه اوج، بیشترین وقت قصهگویی را به خود اختصاص میدهد.
نقطه اوج یا گرهگشایی: حساسترین بخش داستان است. نقطهای است که بحران برطرف میشود و یا اشتباه اصلاح میشود و شنونده دوباره به آرامش میرسد.
فرود و نتیجهگیری: این بخش در داستانهای ملودرام معمولا بسیار سریع است. داستان به گونهای پایان میپذیرد که دوباره شخصیتها به دنیای آرام خود باز میگردند.[8]
اهداف قصهگویی
· گسترش رشد زبان
· انتقال تجارب زندگی به کودکان
· آشنایی با ادبیات قومی
· تقویت زمینههای برنامه درسی
· افزایش مهارت گوش دادن
· ارضا کردن حس کنجکاوی
· رشد قدرت تخیل کودکان
· آشنایی با صفات پسندیده و بیزاری از کارهای ناپسند.[9]