دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

جامعه شناسی سیاسی

No image
جامعه شناسی سیاسی

جامعه شناسي سياسي، جامعه، سياست، دولت، اجتماع، قدرت، سنت ماركسي، سنت وبري، جامعه شناسي سياسي جديد، علوم سياسي

نویسنده : سيد محمد ذوالفقاري

جامعه‌شناسی سیاسی از پیوند دو دانش جامعه‌شناسی و سیاست متولد گشته است، و برای درک آن لازم است جامعه و سیاست را جداگانه فهم کنیم و سپس جامعه شناسی‌سیاسی را تعریف کنیم.

جامعه: جامعه را می‌توان گروه‌بندی متمایز و به هم پیوسته‌ای از افراد انسانی دانست، که در مجاورت یکدیگر زندگی می‌کنند، و رفتارشان با عادات، هنجارها و اعتقادات مشترک فراوانی مشخص می‌شود؛ که آن‌را از گروه‌بندی‌های انسانی دیگر که عادات، هنجارها و اعتقادات آشکارا متفاوتی دارند متمایز می‌کند.[1]

جامعه‌شناسی: اصطلاح جامعه‌شناسی را نخستین بار اگوست کنت فیلسوف و متفکر فرانسوی، در قرن نوزدهم برای مشخص کردن علم مربوط به جامعه به‌کار برد. متفکران پیش از وی برای نام‌گذاری این علم از اصطلاح "فیزیک اجتماعی" استفاده می‌کردند.[2] جامعه‌شناسی شناخت منشاء تکامل، ساختار و کار ویژه‌های گروه‌های اجتماعی، شکل‌های آنها، قوانین، آداب و رسوم، شیوه‌های زندگی، اندیشه و عمل و مشارکت آنها در فرهنگ و تمدن بشری است؛ و می‌کوشد اصول عام پدیده‌ها و روابط اجتماعی را کشف کند، و قوانیین دگرگونی و رشد جامعه را بر پا دارد.[3] واحد تحلیل در جامعه‌شناسی، جامعه است با این خصیصه که، جامعه پدیده‌ای مجزا، دارای انسجام درونی و خود سامان‌بخش است.[4]

سیاست: دانش‌واژه‌ی سیاست در مقابل واژه‌ی انگلیسی policy به‌کار می‌رود، و خود از واژه‌ی یونانی polis به معنای شهر گرفته شده است.[5] سیاست یکی از پیچیده‌ترین مفاهیمی است که در حوزه‌ی علوم اجتماعی مطرح می‌باشد. از سیاست تعریف‌های بسیاری شده، مثلا: سیاست حل تضادهای انسان‌هاست؛ سیاست هنر استفاده از امکانات است؛ مبارزه برای کسب قدرت است؛ توزیع‌آمرانه‌ی ارزش‌هاست. اما شاید یک تعریف فراگیر از سیاست این باشد که: سیاست رهبری صلح‌آمیز یا غیر صلح‌آمیز روابط میان افراد، گروه‌ها، و احزاب (نیروه‌های اجتماعی) و کارهای حکومتی در داخل یک کشور و روابط یک دولت با دولت‌های دیگر در عرصه‌ی جهانی است.[6] قدرت موضوع اساسی سیاست محسوب می‌شود.

جامعه‌شناسی سیاسی

از آنجا که موضوع اصلی جامعه‌شناسی سیاسی بررسی رابطه‌ی میان دولت، قدرت سیاسی و قدرت دولتی از یک‌سو و جامعه و قدرت اجتماعی یا نیروه‌های اجتماعی از سوی دیگر است و همچنین موضوع جامعه‌شناسی سیاسی شامل توضیح جایگاه دولت در درون شبکه‌ی پیچیده‌ی علایق و منافع اجتماعی و اقتصادی و روابط حاصل از آن است.[7] جامعه‌شناسی سیاسی را می‌توان، کوششی فکری برای توضیح و تبین پدیده‌ها، رفتارها و ساخت‌های سیاسی به‌وسیله‌ی عوامل اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی دانست.[8]

جامعه‌شناسی سیاسی پویش‌‌های سیاسی را با رویکرد جامعه‌‌شناسانه مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهد، و به جنبه‌ی پویایی رفتار سیاسی که متأثر از پویش‌‌های اجتماعی است، مثل هم‌کاری، رقابت، ستیز، تحرک اجتماعی، عقیده‌ی عمومی، انتقال قدرت در بین گروه‌ها و بالاخره کلیه‌ی پویش‌هایی که به نحوی در رفتار سیاسی موثر باشند، توجه دارد. اساسا جامعه‌شناسی سیاسی می‌کوشد پیوندهای میان جامعه و سیاست را مطالعه کند، و با تحلیل رابطه‌ی بین ساختارهای اجتماعی و ساختارهای سیاسی، و بین رفتار اجتماعی و رفتار سیاسی، سیاست را در زمینه‌ی اجتماعی آن قرار دهد.[9]

به اعتبار آن‌که جامعه‌شناسی سیاسی رابطه‌ی میان جامعه و دولت را با نگاهی تحلیلی مورد بررسی قرار می‌دهد، وظیفه‌ی آن فهم رابطه‌ی میان جامعه، اقتصاد و دولت است.[10] وظیفه‌ی جامعه‌شناسی بررسی و تبین رابطه‌ی سیاست و جامعه، رابطه‌ی بین نهادهای اجتماعی و سیاسی و رابطه‌ی بین رفتار اجتماعی و سیاسی است.[11] بنابراین جامعه‌شناسی سیاسی نگرشی است از "پایین به بالا"، یعنی بیشتر تاثیرات جامعه بر سیاست را بررسی می‌کند، ولی علم سیاست نگرشی از "بالا به پایین" دارد، به این معنا که بیشتر به بررسی ساختار قدرت و فرآیند سیاست و تصمیم‌گیری و تاثیرات آن‌ها بر روابط اجتماعی می‌پردازد.[12] بر این اساس رابطه‌ی جامعه نسبت به دولت در ذیل مفهوم "تعیین‌کننده‌گی" قابل بررسی است، نه تحت عنوان "اعمال قدرت"، چون جامعه و نیرو‌های اجتماعی از یک نظر به‌عنوان بستر و زمینه‌ی دولت، حدود و ماهیت آن‌را تعیین می‌کنند. در واقع حکام سیاسی به‌عنوان بخشی از جامعه تحت تاثیر ویژگی‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه‌ی خود عمل می‌کنند. به‌طور کلی می‌توان گفت جامعه‌شناسی سیاسی نه به چگونگی اعمال قدرت بلکه به مبانی اجتماعی قدرت سیاسی می‌پردازد.[13]

گرایش‌های عمده در جامعه‌شناسی سیاسی

· گرایش رفتاری: که از آن به‌عنوان "رفتارشناسی سیاسی" نیز یاد می‌شود، بررسی و توضیح رفتارهای سیاسی فرد در هر حوزه از کل جامعه‌ی سیاسی، موضوع اصلی آن‌را تشکیل می‌دهد.

· گرایش تاثیر نیروهای اجتماعی بر زندگی سیاسی: این گرایش به بررسی روابط میان دولت و جامعه به‌عنوان حوزه‌ای که در آن زندگی سیاسی به معنای واقعی و ملموس آن جریان دارد مدد می‌رساند، و عملکرد و تاثیرات تعین‌کننده‌ی گروه‌ها و نیروهای اجتماعی بر وجوه گوناگون حیات سیاسی را بررسی می‌کند.

· گرایش ساختاری: این نگرش به تاثیر ساخت‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بر روی ساخت سیاسی نظر دارد.[14]

بنیان‌گذاران جامعه‌شناسی سیاسی

جامعه‌شناسی سیاسی با نام متفکرانی همچون آگوست کنت، امیل دورکیم، تالکوت پارسونز، ویلفردو پاره‌تو، آنتونیو گرامشی و بسیاری دیگر گره خورده است. اما جا دارد که بگوئیم کارل مارکس و ماکس وبر، بیش از هر کس دیگری حق دارند بنیانگذار جامعه‌شناسی سیاسی لقب داده شوند.[15] مارکس و وبر پایه‌گذاران دو سنت مهم در جامه‌شناسی محسوب می‌شوند.

سنت مارکسیستی در جامعه‌شناسی سیاسی

مارکس معتقد است طبیعت هر جامعه به شیوه‌ی تولید مسلط بر آن جامعه بستگی دارد. این شیوه‌ی تولید رابطه‌ی بین افراد، گروه‌ها، اندیشه‌ها و ارزش‌های مسلط در آن جامعه را تعیین می‌کند.[16] بر اساس نظریات مارکس کار و سرمایه با هم در تضاد هستند، به تبع آن سرمایه‌دار و کارگر هم با هم در تضاد و مبارزه‌اند؛ این امر منشأ ایجاد طبقه و گروه اجتماعی می‌شود، در نتیجه اقتصاد زیربناست و بر اساس آن همه چیز از جمله طبقه، قانون، سیاست، حقوق و سایر مفاهیم شکل می‌گیرد.[17]

اساس نظریه‌ی جامعه‌شناسی سیاسی مارکس نیز بر مبارزه‌ی طبقاتی است، بر اساس نظر او طبقه یا طبقات فرودست در جامعه سرانجام با مبارزه و تضاد، اندیشه‌ها و ارزش‌های طبقه‌ی حاکم را رد می‌کنند، و اندیشه‌ها و ارزش‌های خود را جایگزین می‌کنند.[18] نبرد یا تضاد طبقاتی عمدتا از دو طبقه‌ی صاحب ابزار تولید و تولیدکننده‌گان فاقد ابزار تولید تشکیل می‌شود.[19] بر اساس نبرد طبقاتی و شیوه‌ی تولید، مارکسیسم برای زندگی بشری پنج مرحله را در نظر می‌گیرد که شامل کمون اولیه، برده‌داری، فئودالیته، بورژوازی و سرانجام سوسیالیسم منجر به کمونیسم می‌شود.[20] در اندیشه‌ی مارکسیسم دولت مظهر آشتی‌ناپذیری و تضاد طبقاتی است. دولت تشکیلاتی است که با استفاده از تمام امکانات خود، به انقیاد طبقه‌ی محکوم در قبال طبقه‌ی واجد ابزار تولید و سلطه می‌پردازد.[21] بر اساس نظریه‌ی مارکسیستی، موضوع جامعه‌شناسی سیاسی، بررسی رابطه‌ی دولت با ساخت طبقات اجتماعی است.[22] از آنجا که در نگرش مارکسیستی با فراز و فرودهای خاص خود، روابط اقتصادی تعیین‌کننده‌ی همه‌ی سطوح حیات اجتماعی و سیاسی است؛ باید گفت که لزوم برخورداری دولت از یک موقعیت مرکزی در تحلیل مارکسیستی به هیچ وجه مسلم و بدیهی نیست. از منظر مارکسیسم دولت یک "روبنا" است که ماهیت آن کاملا به‌وسیله‌ی تغییر در اساس یا زیربنای اقتصادی جامعه تعیین می‌گردد.[23]

سنت وبری در جامعه‌شناسی سیاسی

استقلال عرصه‌ی سیاسی در سطح دولت، موضوع محوری جامعه‌شناسی وبر است. در حقیقت اندیشه‌های ماکس وبر در مورد موضوع استفلال دولت، ضد مارکسیستی است. وبر به‌عنوان یک اندیشمند لیبرال که متعهد به دفاع از آزادی فردی بود، آثارش را در مخالفت با جبر اقتصادی مارکس تدوین نمود.[24] وبر دولت را قدرتمندترین نهاد در جامعه‌ی مدرن می‌دانست، و برای این مدعا همین بس که او معتقد است، دولت از انحصار مشروع زور در یک سرزمین برخوردار است.[25]

به اعتقاد وبر رابطه‌ی میان حکم و اطاعت [حاکم و مردم] اگر ناشی از کنش عقلانی و هدفمند باشد، سلطه‌ای بوروکراتیک و قانونی شکل می‌گیرد و اگر رابطه‌ی حکم و اطاعت مبتنی بر عاطفه و ارادت شخصی باشد، سلطه‌ی کاریزمایی شکل می‌گیرد، و از رابطه‌ی حکم و اطاعت که مبتنی بر سنت‌هاست سلطه یا سیاست سنتی شکل می‌گیرد. بنابراین موضوع جامعه‌شناسی سیاسی ماکس وبر بررسی انواع اصلی سیاست یا سلطه‌ی سیاسی است.[26]

جامعه‌شناسی سیاسی جدید

جامعه‌شناسی سیاسی در مفهوم رایج و کلاسیک آن روابط حکومت و جامعه را در محدوده‌ی دولت ملی مدرن بررسی می‌کند. واحد تحلیل جامعه‌شناسی کلاسیک، جامعه‌ای است که حول محور دولت- ملت سازمان یافته؛ اما با گسترش فرایند جهانی شدن، و تضعیف دولت ملی، دامنه، عرصه و موضوعات و در نتیجه نگرش‌های مسلط در جامعه‌شناسی سیاسی، دست‌خوش تحولات عمده و اساسی شده است. جامعه‌شناسی سیاسی جدید نگاه نوع کلاسیک خود را که محور آن مطالعه‌ی جامعه بر اساس دولت- ملت باشد، را ناقص می‌داند. زیرا جهانی شدن عرصه‌های اقتصاد، سیاست و فرهنگ بدان معناست که اکنون قدرت دولت- ملت در بعضی از زمینه‌ها تا حد زیادی تضعیف شده و از کانون بحث خارج شده است.[27]

در حال حاضر یک "تغییر پارادایم" در جامعه‌شناسی سیاسی رخ داده است، به‌طوری که این رشته، از مدل دولت‌محور و طبقاتی مشارکت یا عدم مشارکت سیاسی دور شده و به طرف درک جدیدی از سیاست به مثابه پدیده‌ای که در همه‌ی تجربیات اجتماعی حضور دارد، حرکت نموده است.[28]

مقاله

نویسنده سيد محمد ذوالفقاري

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS