دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

علی اکبر مدرّس حکمی یزدی

علی اکبر مدرّس حکمی یزدی
علی اکبر مدرّس حکمی یزدی

علی اکبر مدرّس حکمی یزدی

(1267 - 1344قمری)

عنوان مقاله: حکیم پرهیزگار

نویسنده: مسیب کیانی

میرزا علی اکبر در حدود سال 1267[1] هجری قمری، در شهر یزد که به آن دارالعبادة می گفتند، چشم به جهان گشود. پدرش حاج میرزا ابوالحسن از بازرگانان اردکانی مقیم یزد بود و به داد و ستد و تجارت روزگار می گذرانید.[2]

تحصیلات

میرزا علی اکبر مدرس یزدی دوران تحصیلات مقدماتی خود را از صرف، نحو، فقه، اصول، منطق، در شهر یزد سپری کرد و بعد از آن برای تکمیل دروس خود به اصفهان که در آن روزگار «دارالعلم» خوانده می شد، هجرت کرد و از دروس اساتید بزرگ آن عصر مانند آقا محمدرضا قمشه ای و جهانگیرخان قشقایی در فلسفه و عرفان اسلامی استفاده نمود.

تأمین هزینه ی زندگی و مخارج تحصیل مدرس یزدی، در سال های نخست اقامتش در اصفهان، بر عهده ی پدرش بود که هر چند وقت یک بار حواله ای برای او می فرستاد و گاهی هم توسط مسافران، برخی از اجناس و لوازم زندگی را برای او روانه می ساخت. برای نمونه در یکی از نامه های پدر حکیم یزدی که ممهور به مهر وی با عبارت «یا اباالحسن ادرکنی» است، در تاریخ 22 شوال، سال 1288 قمری، مقارن با ایامی که میرزا علی اکبر یزدی دوره ی تحصیل خود را در اصفهان می گذرانده، از سرای بیابانکی های شهر یزد به اصفهان فرستاده است.

این تأمین هزینه ی زندگی، چندان طول نکشید؛ زیرا، پدر مدرس یزدی درگذشت. با مرگ پدرش، شریک بازرگانی وی تمام دارایی و تجارت خانه اش را به تاراج برد و شکایت حکیم یزدی هم راه به جایی نبرد.[3]

انتقال به تهران جهت تحصیل

میرزا علی اکبر یزدی پس از سال ها اقامت در اصفهان، برای درک و استفاده از محضر اساتید بزرگ، به تهران مهاجرت کرد. در این مدت، در مدرسه ی شیخ عبدالحسین تهرانی واقع در بازار پاچنار حجره ای گرفت و ضمن تدریس و تربیت شاگردان در آن مدرسه، خود نیز از مجلس درس حکمت آقا علی حکیم و میرزا ابوالحسن جلوه بهره برد و در درس ریاضیات میرزا حسین سبزواری نیز حاضر شد.

حکیم در تهران به تدریس علوم حکمی و عرفانی پرداخت و شاگردان زیادی از محضر او استفاده بردند.[4]

انتقال به قم جهت تحصیل

شهر مقدس قم از زمان های قبل و پیش از ورود شیخ عبدالکریم حائری یزدی به آن و تأسیس حوزه ی علمیه ی قم، به واسطه ی بارگاه ملکوتی حضرت فاطمه معصومه، سلام الله علیها، محل اقامت علمای بزرگ و مرکز بحث و تدریس محسوب می شده و کسانی مانند ملاصدرا و ملامحسن فیض کاشانی و ملاعبدالرزاق لاهیجی و.... برهه ای از زندگانی خود را در آن شهر مقدس ساکن بودند و به تدریس علوم الهی اشتغال داشتند.

میرزا علی اکبر یزدی هم در پی سختی معیشت در تهران و بی مهری برخی افراد نسبت به وی، چندی قبل از بروز جنبش مشروطه، همسری از اهالی قم اختیار کرد و تا پایان عمر در این شهر مقدس اقامت گزید و در آن جا به تدریس فنون مختلف و از جمله علوم عقلی و عرفانی پرداخت.[5]

مولف کتاب آینه ی دانشوران به فقر حوزه ی علمیه ی قم در رشته ی فلسفه و حکمت پس از وفات میرزا علی اکبر یزدی و رفتن شاگردش آقا سید ابوالحسن رفیعی قزوینی ـ که پس از استادش، عهده دار تدریس معقول در آن حوزه بود ـ اشاره می کند و می نویسد: «پیش از آن که نگارنده به قم وارد شود، مجالس متعددی در این بخش از علوم (معقول) صورت می گرفته، ولی اکنون که سال 1351 قمری است....هیولایی هم از آن ها باقی نمانده؛ چه، اساتیدی که در این فن مورد استفاده بوده ا ند یا بدرود جهان گفته اند، چون میرزا علی اکبر یزدی که مردی استاد و حکیمی بزرگ بوده است و بسیاری از علما و بزرگان از خدمتش استفاده کرده اند یا از شهر قم مهاجرت کرده اند.».[6]

میرزا علی اکبر یزدی در اغلب علوم از تعالیم اساتید برجسته ی عصر خودش بهره مند بوده است و در اکثر آن ها تالیفاتی دارد. دکتر علی موسوی بهبهانی در اشاره به جامعیت علمی مدرس یزدی می نویسد:

«شرح و ترجمه کتاب الدرةالفاخرة با این که با قلم عمادالدوله است، ولی به واقع و مسلماً، شرح و بیانات استاد خود، فیلسوف متأخر حوزه ی علمیه ی قم مرحوم آقای میرزا علی اکبر مدرس یزدی معروف به حکیم الهی را تقریر کرده است. وی از بزرگ ترین اساتید فلسفه ی اسلامی در قرن اخیر در حوزه ی علمیه ی قم بوده است و از مبرّزترین مدرسین قرن اخیر برای فلسفه ی صدرالمتألهین.

شرح و ترجمه ی کتاب المشاعر ملاصدرا که به تحریر عمادالدوله است.... در واقع و حقاً، بیانات و تقریر دروس آقای میرزا علی اکبر حکیم یزدی است و از آن تضلّع و تبحر استاد در مشرب فلسفی ملاصدرا، به خوبی استنباط و درک می شود.

همچنین از مطالعه ی شرح الدرة الفاخرة، جامعیت استاد در شعب علوم عقلی، یعنی کلام و فلسفه و تصوّف، روشن و آشکار می شود....حکمت متعالیه شرح ملخص از حکمت اشراق است که با بیان ساده نگارش یافته و این موضوع نمایانگر این است که مرحوم حکیم یزدی در حکمت اشراق نیز تبحر داشته است.[7]

از مرحوم میرزا علی اکبر مدرس یزدی در علوم معقول، آثاری به چاپ رسیده است که مورد استفاده ی دانشمندان و علما قرار گرفته است. عبارت اند از:[8]

1 ـ رسائل حکمیّه

این کتاب در سال 1365 شمسی زیرنظر اداره ی کل انتشارات و تبلیغات وزارت فرهنگ ارشاد اسلامی به چاپ رسیده است. این مجموعه حاوی چند رساله ی کوچک از آثار حکیم یزدی است:[9]

الف) رساله ی بدیعه الهیه فی بیان مفهوم الماهیة والوجود.

ب) شرح فارسی مولْف بر رساله ی مسأله ی وجود از ملاعبدالرحمن جامی.

ج) رساله معرفة النفس ومعرفة الربّ.

د) هندسه که با خط خود مؤلف است.

2 ـ مجموعه رسائل کلامی و فلسفی و ملل و نحل

این مجموعه مشتمل بر یک سلسله مباحث کلامی و فلسفی و تحقیقاتی است که بر شرح فصوص الحکم قیصری به رشته نگارش درآمده است. در این مجموعه، رساله ای در شرح حال غُلات نوشته شده که به علم ملل و نحل مربوط است. مرحوم حکیم یزدی در میان فرقه های متعدد مذهبی، نسبت به اهل غلو حساس بود و درباره ی عقاید آنان به بررسی جامعی پرداخته است. وی دربارۀ اهل غلو معتقد است:

«برخی از اهل غلو، ملحد بودند و قصد آنان از اظهار این گونه عقاید، ایجاد فتنه بوده است.

وی رساله ای در 24 باب، اصناف غُلات را برمی شمارد و عقاید باطل آنان را آشکار ساخته است.[10]

در مقدمه ی کتاب مجموعه رسائل کلامی و فلسفی، شرح مختصری از زندگانی میرزا علی اکبر یزدی توسط فرزند ارشد وی، محمود حکمی یزدی آورده شده است.[11]

3 ـ تعلیقات بر شرح فصوص الحکم قیصری

حکیم یزدی در تعلیقات خود جنبه ی اختصار را رعایت کرده است و گزیده سخن گفته. در این تعلیقات، بیش تر به توضیح مطالب می پردازد و می کوشد برای خواننده، هر گونه ابهامی را از عبارت کتاب بزداید. در تعلیقات وی، نکته ها و لطایف فراوانی وجود دارد که می توان از آن ها بهره مند شد. وی در برخی موارد، به مواضع قیصری خرده گرفته و انظار او را مورد انتقاد قرار داده است.[12]

4ـ تعلیقات بر کتاب اسفار صدرالمتألهین شیرازی

حکیم یزدی تعلیقاتی بر کتاب اسفار صدرالمتألهین شیرازی دارد که از نکات دقیق و ارزشمند خالی نیست. البته این تعلیقات در مقام مقایسه با تعلیقاتی که بر کتاب فصوص الحکم قیصری نوشته است، بسیار اندک است ولی با همین مقدار اندک می توان به میزان علاقه و احاطه ای که وی به آثار ملاصدرا دارد، پی برد.[13]

5. ترجمه و شرح رساله ی وجود ملا عبدالرحمن جامی

رساله ای است به زبان فارسی از حکیم یزدی متأله شیعی و آن را در شرح رساله «مسأله وجود» نوشته ملاعبدالرحمن جامی به نگارش درآورده است.

حکیم یزدی، بحث خود را با تعریف وجود آغاز می کند و علت آن را مقدم بودن «ماهیت شارحه» بر ماهیت بسیطه برشمرده است. در این زمینه، نظریه های متعددی را متذکر شده است. در پایان به نظر خود پرداخته و چنین می نویسد: «تحقیق این است که وجود و ماهیت را در خارج عرضیّت و معروضیّت به هیچ وجه نباشد، پس نه مذهب حکما درست است و نه صوفیه و مناط موجودیت ماهیت نه به قیام یکی از این دو به دیگری است و نه اتحاد ماهیت با مفهوم موجود، بلکه مناط موجودیت بضرب من الاتحاد است با وجود».

روش حکیم یزدی در بحث خود در این ابواب، بر توضیح و شرح و نقد و مواردی هم بر ردّ آرای عبدالرحمن جامی قرار گرفته است.

رساله ی شرح مسئله ی وجود، برای بررسی چگونگی جریان حکمت در سده ی چهاردهم هجری در ایران، متنی قابل توجه در کنار متون دیگری می تواند بود. این رساله به کوشش محمود حکمی یزدی فرزند مدرس یزدی در مجموعه رسائل حکمیه در سال 1365 در تهران منتشر شده است.[14]

6 ـ حکمت عمادیه

ترجمه و شرح الدرة الفاخرة ملا عبدالرحمن جامی است

بدیع الملک این کتاب را در سال 1307 قمری زیر نظر میرزا علی اکبر یزدی ترجمه و شرح کرده و آن را حکمت عمادیه نام نهاده است.[15]

7 ـ ترجمه و شرح رسالۀ مشاعر ملاصدرا (عماد الحکمة)

این اثر کار مشترک بدیع الملک و استادش میرزا علی اکبر یزدی است. این کتاب در سال های اخیر، دوبار چاپ گردید. چاپ اول این کتاب در سال 1342 در مجموعه ی «گنجینه نوشته های ایرانی» به شماره ی ده، از سوی قسمت ایران شناسی انجمن ایران و فرانسه چاپ شده است.[16]

8 ـ حاشیه بر فصوص الحکم محیی الدین بن عربی.[17]

9 ـ حاشیه بر قوانین میرزای قمی.[18]

آثار چاپ نشده

از مرحوم حکیم یزدی آثار دیگری برجای مانده است که هنوز چاپ نشده است:

1 ـ رساله ای در بیان حقیقت و اثبات وجود فرشتگان و جن و شیطان و نیز بیان کشف و الهام که آن را برای حاج نجم الدوله، معلم ریاضی مدرسه ی نظام ناصری، نوشته است.

2 ـ شرحی بر کتاب شواهد الربوبیة فی المنابع السلوکیه ملاصدرا نوشته است.

3 ـ حواشی که بر شرح نهج البلاغه از ابن ابی الحدید نوشته است.

4 ـ تعلیقات بر شرح منظومه ی حکیم سبزواری

5 ـ تلخیص و منتخب برخی رسائل و کتاب های نفیس فلسفی و عرفانی که با مشارکت بدیع الملک نوشته است.[19]

اساتید

حکیم یزدی در طول تحصیل خود در یزد و تهران و اصفهان، از محضر اساتید بزرگی بهره مند گردید که تعدادی از آنان عبارت اند از:

1 ـ آقا محمدرضا قمشه ای (متوفای 1306 قمری):

وی از حکما و عرفای اصفهان بود. استاد مطهری درباره ی وی می گوید: «وی مردی به تمام معنا وارسته و عارف مشرب بود، با خلوت و تنهایی مأنوس بود. در جوانی ثروت مند بود و در خشک سالی 1288. قمری. تمام مایملک منقول و غیرمنقول خود را صرف نیازمندان کرد و تا پایان عمر درویشانه زیست....

حکیم قمشه ای در تهران از دنیا رفت و در شهر ری و در قبرستان مشهور به ابن بابویه نزدیک مزار حاجی آخوند محلاتی دفن گردید.[20]

2 ـ آقا علی حکیم مدرس زنوزی (1243 ـ 1307. قمری)

وی فرزند ملا عبدالله است که در سال 1243. قمری در اصفهان متولد شد و از محضر پدر خود، علوم معقول و منقول را فرا گرفت. برای تکمیل دروس فقه و حکمت به عتبات عالیات و قزوین مسافرت کرد و از محضر اساتیدی بزرگ مانند میرزا حسین نوری و ملا آقای قزوینی بهره مند گردید. وی علاوه بر مراتب علمی در صفای باطن و تهذیب واخلاق نیز ممتاز بود، از تألیفات وی بدایع الحکم، حاشیه ی اسفار ملاصدرا، سبیل الرشاد فی احوال المعاد، النفس کل القویّ است.[21]

مدرس زنوزی در شب شنبه 17 ذوالقعدة الحرام سال 1307قمری در تهران به دیار حق شتافت و در جوار حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) به خاک سپرده شد.[22]

3 ـ میرزا ابوالحسن جلوه ی اصفهانی (متوفای 1314قمری)

ایشان فرزند سید محمد طباطبایی اصفهانی زواره ای است. وی در ذوالقعده، سال 1238 قمری در احمدآباد گجرات هند متولد گردید. در هفت سالگی به اصفهان آمد و به تحصیل پرداخت. از محضر اساتیدی بزرگ مانند میرزا حسین نوری و میرزا حسن چینی بهره مند گردید. سپس عازم تهران گردید و بیش تر اوقات خود را در علم معقول صرف کرد و چهل و یک سال در مدرسه ی دارالشفاء تهران به تدریس فنون حکمیّه بویژه کتاب های شیخ ابوعلی سینا و ملاصدرا پرداخت.

سرانجام وی در شب جمعه 6 ذوالقعده 1314 قمری در تهران به دیار حق شتافت و در جوار شیخ صدوق محمد بن بابویه قمی مدفون گردید.

از تألیفات وی حواشی بر مشاعر، رساله در ربط حادث به قدیم، حواشی بر شرح الهدایة، رساله در حرکت جوهریه، حواشی بر مبدأ و معاد، حواشی بر شفا، ...است.[23]

4 ـ میرزا جهانگیر خان قشقایی (1243 ـ 1328 قمری)

جهانگیرخان قشقایی در سال 1243 ق در خانواده ای تحصیل کرده به دنیا آمد. پدرش محمد خان نام داشت و از ایل قشقایی، طایفه ی دره شوری، تیره ی جانبازلو و از ساکنان «وردشت» سمیرم و مادرش اهل دهاقان از توابع سمیرم بود و از محضر استاد محمدرضا قمشه ای از حکما و عرفای اصفهان بهره مند گردید.[24]

وی در ماه رمضان 1328 قمری در اصفهان درگذشت و در قبرستان تخت پولاد به خاک سپرده شد و بنابر وضعیت خودش، امور کفن و دفن خود را به آخوند ملا محمد کاشی واگذار کرده.[25]

5-میرزا حسین سبزواری. وی فرزند میرزا حسن آزاد منجیری از سادات علوی و از حکما و فقهای معروف خراسان است.

مرحوم میرزا حسین سبزواری در فلسفه شاگرد ملا هادی سبزواری و در فقه و اصول شاگرد میرزای شیرازی بزرگ بوده است.

حوزه ی علمیه ی سبزوار که در عهد ملاهادی سبزواری طلبه های زیادی داشت، در نسل بعد توسط حاج میرزا حسین سبزواری اداره شده و ادامه یافت.

وی شاگردان بزرگی تربیت کرد. میرزا حسن سیادتی و شیخ محمدابراهیم مدرس اسراری و میرزا آقا فاضل هاشمی و سید عبدالله برهان، سید حسن امین الشریعة سبزواری از شاگردان وی بودند. تالیفات وی عبارت است از:

1 ـ حاشیه بر رسالة حجیةالظن واصالة البرائة

2 ـ ارجوزه ای در حکمت متعالیه.[26]

شاگردان

در دوران تدریس میرزا علی اکبر مدرس یزدی، علما و بزرگان زیادی در محضر درس ایشان شرکت می کردند. و از این عالم فرزانه بهره مند گردند.

خود این شاگردان از مراجع و علمای طراز اول در جهان اسلام بوده اند. در این جا به ذکر تعدادی از شاگردان برجسته ایشان می پردازیم:

1ـ امام خمینی (1279 ـ 1368 شمسی)

ایشان در بیستم جمادی الثانیه 1320 قمری مطابق با اول مهر سال 1281 ش. در شهرستان خمین از توابع استان مرکزی پا به عرصه ی وجود نهاد. پدر وی آیت الله سید مصطفی موسوی بود وی بعد از تحصیلات مقدماتی در سال 1300شمسی. برای تکمیل و روش خود به قم هجرت کرد و در دروس آیت الله سید محمدتقی خوانساری و سید علی یثربی کاشانی فرا گرفت.

دروس خارج خود را در محضر شیخ عبدالکریم حائری یزدی گذراند. وی قیام خود را در سال 1342 شمسی. آغاز کرد و در این بین 15 سال در تبعید در عراق و ترکیه و فرانسه گذراند و در 22 بهمن 1357 خورشیدی، انقلاب اسلامی ایران را به پیروزی رساند. ایشان، در 14 خرداد 1368 به دیار حق شتافت.[27]

2ـ میرزا محمدعلی شاه آبادی (1292ق ـ 1369قمری)

وی در سال 1292 قمری در اصفهان متولد گردید و تحصیل خود را در تهران و اصفهان و نجف نزد اساتید بزرگ فرا گرفت و بعد از این که اجتهادش مورد تصدیق قرار گرفت، به ایران مراجعت کرد و در خیابان شاه آباد تهران ساکن گردید. از این رو به «شاه آبادی» معروف گردید. ایشان در حوزه ی علمیه ی قم به تدریس فلسفه وحکمت و فقه و اصول اشتغال داشت. وی پس از عمری تعلیم و تعلم و ترویج دین در سال 1369 قمری در تهران به رحمت ایزدی پیوست و در شهر ری در مقبره ابوالفتوح رازی به خاک سپرده شد.[28]

3ـ سید ابوالحسن رفیعی قزوینی (1312 ـ 1359قمری)[29]

وی از بزرگان فقها و حکمای متألّه است که در حدود سال 1312 در قزوین متولد شد. مقدمات و سطوح را تا اوایل فرائدالاصول درهمان شهر فرا گرفت و سپس به تهران مهاجرت کرد و نزد اساتیدی مانند سید محمد تنکابنی و شیخ مسیح طالقانی، شیخ محمدرضا نوری به تحصیل پرداخت.

در سال 1340 قمری به قم هجرت کرد و در محضر شیخ عبدالکریم حائری یزدی تلمذ کرد و در سال 1349 قمری موفق به اجازه ی اجتهاد از وی گردید.

بعد به قزوین برگشت و تا سال 1380 قمری به تدریس فقه و اصول و فلسفه و تفسیر پرداخت. بعد به تهران مهاجرت کرد و در حدود دوازده سال به تدریس و اقامه ی نماز جماعت در مسجد جمعه مشغول شد. ایشان در اول محرم 1395 قمری در تهران به دیار حق شتافت. جنازه اش به قم منتقل و در مسجد بالای سر نزدیک قبر شیخ عبدالکریم یزدی به خاک سپرده شد.[30]

4ـ میرزا احمد آشتیانی (1300 ـ 1395 قمری)

وی در سال 1300 قمری در تهران دنیا آمد. او علوم مختلف از جمله معقول را در تهران فرا گرفت و در سن چهل سالگی به نجف اشرف هجرت کرد و حدود ده سال علوم منقول را از محضر علامه محمد حسین نایینی بهره برد و سپس به تهران بازگشت.

وی تولیت مدرسه مروی تهران را برعهده داشت و سرانجام در سال 1395 قمری دار فانی را وداع گفت.[31]

5ـ میرزا محمدتقی اشراقی ارباب (1313 ـ 1368 قمری)

وی فرزند میرزا محمد ارباب یکی از علمای حوزه ی علمیِّه ی قم بود که در سال 1313 قمری پا به عرصه ی جهان نهاد. عمده ی تحصیلاتش را نزد شیخ عبدالکریم حائری یزدی فرا گرفت و از برجسته ترین شاگردان وی محسوب می شد. وی در هر فنی از اصول فقه، حکمت، فلسفه، منطق، مجتهد بود و به تدریس فقه و اصول و کلام و حکمت و تفسیر پرداخت و در فن خطابه و ابتکارات منبری و تحقیق در مطالب روز، بی نظیر بود.

ایشان در 25 رمضان 1368 قمری در تهران بر اثر سکته ی قلبی به دیار حق شتافت. و جنازه ی وی با تجلیل فراوان به قم منتقل شد و در مسجد بالای سر حرم مطهر حضرت معصومه، سلام الله علیها، نزدیک قبر شیخ عبدالکریم حائری یزدی به خاک سپرده شد.[32]

6 ـ میرزا ابوالحسن شعرانی (1320 ـ 1393 قمری)

وی فرزند شیخ محمد شعرانی از علما ومدرسان تهران است که در سال 1320 قمری چشم به جهان گشود. ایشان در مدرسه ی خان مروی تهران، به تحصیل معانی و بیان و فقه و اصول و منطق و کلام و حکمت پرداخت و از محضر بزرگانی مانند محمدرضا قمشه ا ی و میرزا طاهر تنکابنی و میرزا علی اکبر مدرس یزدی استفاده کرد.

در سال 1346 قمری به نجف اشرف هجرت کرد و رجال و حدیث را از مرحوم سید ابوتراب خوانساری فرا گرفت.

سپس به وطن بازگشت و در منزل به تدریس علوم و فنون و تألیف و ترجمه مشغول گردید و در مسجد جدّ خویش، معروف به مسجد حوض، اقامه ی جماعت پرداخت.

وی سرانجام در سال 1393 قمری در آلمان بدرود حیات گفت. جنازه اش به تهران منتقل گردید و در شهر ری در جوار حضرت عبدالعظیم حسنی، علیه السلام، در مقبره ی خسروخانی به خاک سپرده شد.[33]

7 ـ سید محمدتقی خوانساری (1305 ـ 1371 قمری)

وی در سال 1305 قمری در خوانسار متولد شد. در سال 1322 قمری رهسپار نجف اشرف گردید و از محضر اساتیدی بزرگ مانند آخوند خراسانی و سید محمدکاظم یزدی و شیخ الشریعه ی اصفهانی و علامه نایینی و آقا ضیاء عراقی، خارج فقه و اصول را استفاده کرد.

کلام و فلسفه را نزد مرحوم آقا شیخ علی قوچانی فرا گرفت.

در سال 1333 قمری هنگام جنگ بین المللی اول به اتفاق جمعی از علما به منظور دفاع از کشور اسلامی عراق که مورد تجاوز انگلستان قرار گرفته بود در جنگ علیه انگلستان شرکت نمود. پس از سقوط عراق مورد اصابت گلوله قرار گرفت و دستگیر و مدت چهار سال به هندوستان تبعید گردید و بعد از آن به ایران بازگشت و از مراجع بزرگ ایران شد. وی همچنین در اقامه ی نماز استسقاء در سال 1363 قمری مستجاب الدعوه شد و باران شروع باریدن نمود و سرانجام در سال 1371 قمری در همدان در اثر حمله ی قلبی به ملکوت اعلی پیوست. پیکر مطهرش به قم منتقل شد و در حرم مطهر حضرت معصومه، سلام الله علیها، نزدیک قبر شیخ عبدالکریم حائری دفن گردید.[34]

8 ـ سید احمد خوانساری (1309 ـ 1404 قمری)

وی فرزند سید یوسف خوانساری است که در سال 1309 قمری در خوانسار متولد شد. در نجف اشرف به تحصیل در خدمت سید محمدکاظم یزدی و آخوند ملا کاظم خراسانی و آقا ضیاء عراقی پرداخت.

در سال 1335 قمری به ایران مهاجرت کرد و در اراک از شیخ عبدالکریم حائری بهره مند گردید.

در سال 1342 قمری به قم مهاجرت کرد. تا سال 1369 قمری طلاب و فضلا از وی استفاده کردند و در سال 1369 قمری از قم مهاجرت کرد و در مسجد سید عزیزالله بازار تهران به اقامه ی نماز جماعت پرداخت. وی سرانجام در سال 1404قمری در تهران رحلت کرد و پس از تشیع، ایشان جنازه ی به قم منتقل و در حرم مطهر حضرت معصومه، سلام الله علیها، به خاک سپرده شد.[35]

9-میر سید علی برقعی (1298 ـ 1394 قمری):

وی فرزند سید عبدالله برقعی رضوی قمی است. در حدود سال 1298 قمری در قم پا به عرصه ی وجود نهاد.

ادبیات و سطوح را از اساتید قم فرا گرفت. سپس از محضر شیخ عبدالکریم حائری و سید ابوالحسن اصفهانی و علامه ی نایینی بهره مند شد. علوم معقول را نزد مدرس یزدی تلمذ کرد.

وی در اواخر دوران شیخ عبدالکریم حائری، به تهران منتقل شد و در مسجد «سید ولی» به اقامه ی نماز جماعت و ترویج احکام اسلامی پرداخت.

در ماه صفر 1394 به دیار حق شتافت. جنازه اش با تجلیل، به قم منتقل و در جوار حرم مطهر حضرت معصومه، سلام الله علیها، به خاک سپرده شد.[36]

10 ـ میرزا خلیل فرنقی کمره ای (1317 ـ 1405قمری):

وی در سال 1317 ق برابر 1267 شمسی در جنوب جلگه ی کمره به دنیا آمد. بعد از تحصیل مقدمات در زادگاهش، به خوانسار و اراک هجرت کرد.

در سال 1340 قمری با هجرت شیخ عبدالکریم حائری به قم، وی نیز به قم مهاجرت کرد و تحصیل را نزد شیخ عبدالکریم و میر سید علی یثربی کاشانی ادامه داد.

در کنار آن به تدریس کفایه و مکاسب و معقول و هیئت وهندسه مشغول گردید.

در سال 1354 قمری که غائله ی تغییر لباس روحانیان پیش آمد، به تهران تبعید شد و یک ماه زندانی گردید. تا آخر عمر در تهران به ترویج احکام دینی پرداخت.

وی سرانجام در 15 محرم 1405 قمری برابر با 19 مهر 1364 شمسی به دیار حق شتافت.[37]

11-میرسید علی یثربی کاشانی (1311 ـ 1379قمری)

وی فرزند سید محمد رضا یثربی کاشانی است. در سال 1311 قمری در کربلا چشم به عرصه وجود نهاد.

مقدمات و سطوح را از پدر خود و اساتید نجف فرا گرفت. در سال 1331 قمری در حوزه ی درسی سید کاظم یزدی و شریعت اصفهانی و آقا ضیاء عراقی و محمدحسین نایینی قرار گرفت. در سال 1339 به کاشان هجرت کرد. در سال 1341 به قم مهاجرت کرد. و در حوزه ی درسی شیخ عبدالکریم حائری قرار گرفت.

در سال 1347 قمری که پدرش به دیار حق شتافت، به کاشان بازگشت و به سرپرستی خانواده ی پدرش پرداخت.

سرانجام در سال 1379 قمری به رحمت ایزدی پیوست و در کنار قبر پدرش در صحن امامزاده حبیب بن موسی به خاک سپرده شد.[38]

12-سید علی اکبر برقعی (1317 ـ ...)

وی فرزند سید رضی برقعی است. در سال 1317 قمری در قم متولد شد. علوم را نزد آیات عظام شیخ عبدالکریم حائری و سید ابوالحسن اصفهانی و علامه نایینی فرا گرفت.

علوم هیئت، منطق، فلسفه را از محضر مدرس یزدی بهره مند گردید. وی از میرزا محمد ارباب و شیخ عباس قمی و میرزا محمد تهرانی سامرایی و آقا بزرگ تهرانی اجازه روایت داشت.[39]

13-فرید گلپایگانی (1319 ـ ....)

حاج شیخ حسن بن حاج ملا مهدی گلپایگانی معروف به «فرید گلپایگانی»، در سال 1319 قمری چشم به جهان گشود. وی پس از فراگیری مقدمات در زادگاهش گلپایگان، به اراک هجرت کرد و تا سال 1340 قمری به تحصیل در این شهر پرداخت. بعد از آن به قم مهاجرت کرد. تا سال 1345 قمری از محضر حکیم یزدی و شیخ عبدالکریم حائری بهره مند گردید. سپس به نجف اشرف هجرت کرد.

در سال 1365 قمری به تهران بازگشت و در مسجد علوی در جنوب غرب تهران به اقامه ی جماعت و ترویج احکام اسلامی پرداخت.[40]

14-بدیع الملک میرزا عمادالدوله (1260 ـ 1313قمری)

بدیع الملک میرزاحشمت السلطنة عمادالدوله، پسر بزرگ امام قلی میرزا عمادالدوله در سال 1260 قمری متولد شد. وی در سال 1277 نایب الایاله ی نهاوند شد در سال 1291 امام قلی میرزا پسر خود را در این سال به حشمةالسلطنة لقب داد و از طرف خود، به عنوان نائب، به حکومت کردستان فرستاد. وی بعد از پدر خود به عمادالدوله ملقب گردید.[41]

در کتاب المأثر و الآثار به جامعیت او در فلسفه شرق و غرب و سایر علوم تصریح شده است. درباره ی وی می گوید: «بدیع الملک میرزا عمادالدوله ثانی، خلف الصدق عمادالدوله ماضی، جامع ما بین فلسفه ی مشرق زمین و اروپایی است. در کتاب تواریخ عتیق و جدید و کلمات عرفا و مُتَصَوِّفَه (جمع درویشان صوفی) تتبع کامل حاصل کرد. از علم حساب و هیئت و نجوم و جغرافی، حظّی کافی به هم رسانیده و یاللعجب که در موارد محاضره و شعب ادب هم فاضلی است محتشم.[42]»

بدیع الملک از کتاب شناسان برجسته ی روزگار خود به شمار می آمد و یکی از بزرگ ترین کتابخانه های ایران در آن ایام به وی و پدرانش تعلّق داشته است و اهل مراجعه از آن استفاده می کردند.

وفات وی بعد از سال 1313 قمری بوده است. قبر وی در قبرستان ظهیرالدوله شمیران است.[43]

15-آقا حسین قمی (1282 ـ 1366قمری)

وی فرزند سید محمود است. درروز 28 رجب سال 1282 قمری در قم متولد شد. تحصیلاتش را در قم و تهران نزد بزرگانی مانند میرزا ابوالحسن جلوه و شیخ علی مدرس زنوزی و میرزا علی اکبر یزدی و میرزا محمد آشتیانی و شیخ فضل الله نوری گذراند. سپس راهی عتبات عالیات گردید ودر نجف اشرف و سامرا نزد میرزا حبیب الله رشتی و ملاعلی نهاوندی و محمدکاظم خراسانی و سید محمدکاظم یزدی و میرزا تقی شیرازی تحصیلات خود را سپری کرد.

در سال 1331قمری به مشهد مقدس مهاجرت کرد.

وی در 14 ربیع الاول 1366 قمری در کاظمین دار فانی را وداع گفت. بعد از تشیع جنازه در بغداد و کربلا، جنازه ی وی به نجف اشرف منتقل شد و در صحن حرم مطهر امام علی، علیه السلام، به خاک سپرده شد.[44]

16ـ آقا سید محمدعلی اراکی شاه زندی. وی از شاگردان میرزا علی اکبر یزدی بوده است.

17 ـ سید کاظم عصار تهرانی

مرحوم حکیم یزدی، استاد سید کاظم عصار در ریاضیات قدیم بوده است.

18 ـ آقا کبیر قمی(1288 ـ 1369)

آن مرحوم یکی از فقهای بزرگ و علمای مشهور قم بود که در سال 1288 هجری قمری در قم متولد شد، و برای تحصیل سطوح به تهران مهاجرت کرد و در مدرسه ی مروی ساکن گردید و ادبیات و سطوح فقه و اصول و فلسفه را از علمای تهران فراگرفت.

و در سال1319 هجری قمری به نجف اشرف هجرت کرد. و به مدت بیست و یک سال در درس های آیات عظام محمدکاظم خراسانی و سید محمدکاظم طباطبائی یزدی شرکت کرد.

وی در سال 1330 هجری قمری در حالی که به درجه ی اجتهاد نائل گردیده بود، به قم بازگشت و در مسجد امام حسن عسکری، علیه السلام، به اقامه ی نماز جماعت و تدریس خارج فقه و اصول پرداخت. از تالیفات وی حاشیه بر جواهرالکلام (کتاب الصلاة) و حاشیه بر العروة الوثقی و حاشیه بر کفایة الاصول و منتخب الاحکام و جامع الفروع و مطالع الشموس و حاشیه بر ذخیرة العباد چاپ گردیده است.

آن فقیه بزرگ در سال 1369 هجری قمری پس از یک دوره بیماری در 82 سالگی به دیار حق شتافت و در مقبره ی اختصاصیش در قبرستان شیخان قم به خاک سپرده شد. [45]

19 ـ شیخ محمد یزدی

20 ـ سید شهاب الدین مرعشی نجفی.[46]

در این بین تعدادی از علما بودند که همزمان با مرحوم میرزا علی اکبر یزدی، در دروس علما شرکت می کردند و هم چنین دردرس های حکیم یزدی هم شرکت کردند که عبارت اند از:

آقا میرزا محمدباقر اصطهبانای (1294 ـ 1326قمری)

وی در جریان مشروطه در سال 1326 قمری در اصطهبانات به قتل رسید و او از شاگردان محمدرضا قمشه ای و آقا علی حکیم و آقا میرزا ابوالحسن جلوه بوده است.[47]

آخوند ملامحمد کاشی (متوفای 1332قمری)

وی متوفای 1332 قمری است. او شاگرد محمدرضا قمشه ای در اصفهان و معاصر جهانگیرخان قشقایی بود. وی از اساتید حاج آقا رحیم ارباب است.[48]

میرزا هاشم اشکوری (... ـ 1332ق)

وی شاگرد محمدرضا قمشه ای و علی حکیم و میرزا ابوالحسن جلوه بوده است. وی از بزرگ ترین اساتید عرفان در حوزه ی تهران است و آقا میرزا مهدی آشتیانی، میرزا محمدعلی شاه آبادی و آقا میرزا آشتیانی از شاگردان وی هستند.[49]

میرزا حسن کرمانشاهی (متوفای 1336ق)

وی شاگرد آقا محمدرضا قمشه ای، علی حکیم، میرزا ابوالحسن جلوه بود. او از اساتید آقا میرزا مهدی آشتیانی است.[50]

ملا محمد هیدجی زنجانی (متوفای 1339قمری)

وی شاگرد میرزا حسین سبزواری و میرزا ابوالحسن جلوه است. ایشان حاشیه ای بر شرح منظومه سبزواری دارند.[51]

شیخ عبدالنبی نوری (1254 ـ 1343 قمری)

وی شاگرد آقا علی حکیم است. ایشان استاد شیخ محمدتقی آملی است.[52]

سلطان محمد میرزا قاجار

وی، برادر بدیع الملک میرزا عمادالدوله است. از شاگردان آقا علی حکیم بوده است.[53]

میرزا طاهر تنکابنی (متوفای 1360 قمری).[54]

میرزا محمود عراقی

شعر

مدرس یزدی در سرودن شعر، نسبتاً توانا بود. در اشعارش به «تجلی» تخلّص کرده است. وی دیوانی مرتب داشت که اکنون در دست رس نیست. غزل زیر نمونه ای از سروده های وی است:

آن که دل برد و زمن گشت نهان روی تو بود

و آن که کشتم به دو شمشیر هم ابروی تو بود

خوش شمیمی که نه هرگز بزداید ز مشام

نکهت لعل تو و رایحه بوی تو بود

لاله سان داغ نهادم به دل از آتش عشق

در گلستان قدم خال چو هندوی تو بود

*****

ای دل افسرده تا کی در قفس مانی خموش

در گلستان اندرا چون بلبلان با صد خروش

گر چه سر عشق نتوان فاش کردن در جهان

می توان در پرده گفتن رازها با اهل هوش

پخت گردانید این دلهای خام از تاب عشق

کز فروزان آتش او سنگ می آید بجوش

در فناگر چشم و گوشت رفت هوشت هست پاک

کو به عاریت دهد از خویشتن چشمی و گوش

جام دل لبریز کل از می که ناگه بشنوی

هاتف غیبی که می گوید گوارایت بنوش

کی به کوشش وصل یابی گر نباشد لطف دوست

لیک بشتاب اندرین ره تاتوانی و بکوش

گر می وحدت «تجلی» نوشی از دست حبیب

تا ابد مدهوش مانی و نمی آئی به هوش.[55]

تعدادی از اسناد و نامه های به جا مانده از میرزا علی اکبر مدرس یزدی، حکایت از آن دارد که وی علاقه به مسائل سیاسی و مشارکت در امور اجتماعی داشته است. از جمله می توان از نامه هایی یاد کرد که تمایل جدی مدرس یزدی را به جریان مشروطیت می رساند. وی در برخی اعلامیه های منتشر شده در آن روزگار، قویا در لزوم تشکیل مجلس شورای ملی بر اساس موازین شرع مقدس اسلام داد سخن داد و در آن ها مردم را به شرکت در انتخابات فرا خوانده است و ایشان را به برگزیدن وکلا و نمایندگان صالح و متقی، پند و اندرز داده است. وی همچنین نسبت به حوادث و وقایع و مسائل رخ داده در کشورهای همسایه نیز بی تفاوت نبوده است و از اخبار و وقایع مهم آن کشورها برای خود یادداشت برمی داشته است. برای نمونه می توان از یادداشت های اخبار مربوط به مجلس دومای روسیه نام برد.[56]

نمونه یادداشت های حکیم یزدی و دست خط وی[57] نه تنهامدرس یزدی، بلکه بسیاری از فرزانگان و عالمان، علی رغم فرهیختگی و مرتبه ی علمی، با مصائب و گرفتاری های عدیده ای در زندگی روبه رو بوده اند که هجوم این مشکلات، مطالعه و تحقیق را بر آنان کاملاً دشوار و مشکل ساخته است.

حضرت امام خمینی(ره) که از شاگردان میرزا علی اکبر یزدی بوده است، در تفسیر سوره ی حمد، گوشه ی از احوال مدرس یزدی را بیان می کند و ضمن این که ایشان را از صالحان می داند، از رفتارهای ناهنجار بعضی از اشخاص در زمان حیات و مرگ آن حکیم و قدرناشناسی آنان نسبت به حکیم بزرگ انتقاد می کند و می فرماید: «....عمدۀ نظر من این است که حیف است که یک دسته ای از اهل علم، مردم صالح، خوب، این ها اولاً محروم بمانند از یک مسائلی. ما که آمدیم قم، مرحوم میرزا علی اکبر ـ خدا رحمتش کند ـ در قم بود. وقتی که حوزه ی علمیه ی قم تأسیس شد، یکی از مقدسین آن ـ هم خدا رحمتش کند ـ گفته بود که «ببینید اسلام به کجا رسیده است که دَرِ خانه ی آقا میرزا علی اکبر باز شد و علما می رفتند آن جا (خانه ی آقا میرزا علی اکبر) درس می خواندند (از آن جمله) مرحوم آقای (آقا سید محمد تقی) خوانساری، مرحوم آقای (حاج شیخ محمد تقی) اشراقی، این آقای (حاج سید احمد) خوانساری، این ها می رفتند پیش آقای میرزا علی اکبر درس می خواندند (با این وصف) آن آقا گفته بود که «ببینید اسلام به کجا رسیده است که دَرِ خانه آقا میرزا علی اکبر باز شد،» با آن که (آقا میرزا علی اکبر) خیلی مرد صالحی بود و بعد هم می گویند: «ایشان در منبر، بعد از این که ایشان (میرزا علی اکبر) وفات کرده بود، گفته بود که «من خودم دیدم قرآن می خواند». مرحوم آقای (محمدعلی) شاه آبادی ناراحت شده بود از این که این آقا گفته است که «من دیدم قرآن می خواند علی اکبر)»! در هر صورت، این سوء ظن ها، این جدا کردن خودشان را از یک خیراتی، این موجب تأثر است که یک حوزه ای از یک خیراتی که هست، محروم بماند، حتی از فلسفه که یک امر عادی است تا برسد به مسائل دیگر.[58]

رحلت

سرانجام میرزا علی اکبر مدرس یزدی فیلسوف بزرگ پس از هشتاد سال عمر بابرکت پس از ماه ها بیماری که پزشکان آن را سرطان تشخیص داده بودند در سال 1344 قمری در قم دیده از جهان فرو بست.

با احترام زیادی پیکر ایشان تشییع شد.

نماز، از سوی شیخ عبدالکریم حائری بر جنازه ی ایشان اقامه گردید. به احترام ایشان، دروس حوزه ی علمیه را تعطیل کردند. در قبرستان شیخان قم، در کنار قبر زکریا بن آدم و مقبره ی میرزا قمی به خاک سپردند.[59] بر روی سنگ قبر مدرس یزدی این عبارت نوشته شده است:

«هذا مرقد الشریف العالم النبیل الفاضل الجلیل و الفضیل جامع المعقول و المنقول حاوی الاصول و الفروع وحید العصر فرید الدهر العالم الربانی و البحر الصمدانی الحکیم الالهی استاد الکل فی الکل اعلم العلماء العاملین و افضل الفقهاء و المجتهدین آیت الله العظمی آقای میرزا علی اکبر المدرس الیزدی طاب ثراه و جعل الجنة مکانه و مثواه و حشره مع مَن تولّاه بحقّ محمّد و آل به تاریخ 1344 من الهجرة النبویة»[60]


[1]. ستارگان حرم، ج 2، تاریخ تولد حکیم یزدی را سال 1264 قمری ذکر کرده است.

[2]. نخبگان علم عمل ایران، ص 124.

[3]. نخبگان علم و عمل در ایران، سید مصطفی محقق داماد، تهران، مرکز نشر علوم اسلامی، 1361، ص 124.

[4]. نخبگان علم و عمل در ایران، ص 128.

[5]. نخبگان علم و عمل در ایران، ص 129.

[6]. آینه ی دانشوران، سید ریحان الله یزدی، ص 27.

[7]. نخبگان علم و عمل ایران، ص 130.

[8]. برای اطلاع از آراء و نظریات میرزا علی اکبر مدرس یزدی به کتاب نیایش فیلسوف از صفحۀ 271 تا 289 مراجعه شود.

[9]. نیایش فیلسوف، غلامحسین ابراهیمی دینانی، مشهد، 1377، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، ص 277.

[10]. نیایش فیلسوف، ص 279؛ نخبگان علم و عمل در ایران، ص 143.

[11]. فرزند ارشد وی محمود حکمی در زمان وفات پدر طفل بوده پس با کسب معلومات و دانش و آشنایی با زبان انگلیسی و فرانسه و علاقه به علوم اسلامی درصدد جمع آوری آثار پدرش بوده و سرانجام در تاریخ 1376 شمسی وفات و در مزار شیخان قم دفن گردید. (ستارگان حرم، ج 2، ص 113).

[12]. نیایش فیلسوف، ص 286.

[13]. نیایش فیلسوف، ص 287.

[14]. دائرة المعارف تشیع، ج 9، ص 549.

[15]. نخبگان علم و عمل در ایران، ص 144.

[16]. نخبگان علم و عمل در ایران، ص 145.

[17]. ستارگان حرم، ج 2، ص 109.

[18]. همان، ص 109.

[19]. نخبگان علم و عمل در ایران، ص 146.

[20]. گلشن ابرار، ج 3، ص 176.

[21]. ر.ک. ستارگان حرم، ج 2، ص 104؛ به نخبگان علم و عمل در ایران، ص 188.

[22]. ستارگان حرم، ج 2، ص 105.

[23]. ستارگان حرم، ج 2، ص 104و گلشن ابرار، ج 1، ص 394.

[24]. گلشن ابرار، ج 3، ص 174.

[25]. نجوم السرد بذکر علما یزد، ص 399.

[26]. دائرة المعارف تشیع، ج 9، ص 69.

[27]. گلشن ابرار، ج 2، ص 925؛ برای آشنایی با زندگانی امام خمینی به کتاب های مستقلی که در زمینه ی زندگی امام (ره) مراجعه شود.

[28]. ستارگان حرم، ج 2، ص 107؛ نجوم السرد بذکر علما یزد، ص 404.

[29]. ستارگان حرم، ج 2،ص 107؛ نجوم السرد بذکر علما یزد، ص 403.

[30]. نجوم السرد بذکر علماء یزد، ص 403.

[31]. نجوم السرد بذکر علما یزد، ص 400.

[32]. نجوم السرد، ص 404.

[33]. نجوم السرد، ص 406 و گلشن ابرار، ج 2،
ص 749.

[34]. مستدرک اعیان الشیعه ج 1، ص 10/ آینه دانشوران صص 169 و 489 / نجوم السرد،
ص 45 / گلشن ابرار، ج 2، ص 621.

[35]. آینه دانشوران، ص 169، گنجینه دانشمندان ج 4، صص 491. 494/ نجوم السرد، ص 406.

[36]. نجوم السرد، ص 409.

[37]. گنجینه دانشمندان، ج 4، ص 535/ نجوم السرد، ص 410.

[38]. گنجینه دانشمندان، ج 6، ص 277.

[39]. گنجینه ی دانشمندان، ج 4، ص 389.

[40]. آینه ی دانشوران، ص 495؛ گنجینه ی دانشمندان، ج 4، ص 521؛ نجوم السرد، ص 408؛ گلشن ابرار،ج 5، ص 438.

[41]. تاریخ رجال ایران، مهدی بامداد، صص 188. 190.

[42]. المأثر الآثار به نقل از نخبگان علم و عمل در ایران، ص 120.

[43]. نخبگان علم و عمل در ایران، ص 120.

[44]. نجوم السرد بذکر علماء یزد، ص 399/ گلشن ابرار، ج 2، ص 594.

[45]. پیام حوزه، ش 27، ص 152.

[46]. ستارگان حرم، ج 2، ص 108؛ گلشن ابرار، ج 2، ص 949.

[47] نخبگان علم و عمل در ایران، ص 141؛ گلشن ابرار، ج 7، ص 237.

[48]. همان، ص 141.

[49]. همان، ص 142.

[50]. نخبگان علم و عمل در ایران، ص 142.

[51]. همان، ص 142.

[52]. همان، ص 142؛ گلشن ابرار، ج 7، ص 225.

[53]. همان، ص 142؛ گلشن ابرار، ج 5، ص 282.

[54] ـ گلشن ابرار، ج 5، ص 282؛ نخبگان علم و عمل در ایران، ص 11.

[55]. مجموعه رسائل فلسفی و کلامی و ملل و نحل، علی اکبر مدرس یزدی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1374، ص 14؛ تذکره شعرای یزد، ج 2، ص 389.

[56]. نخبگان علم و عمل ایران، ص 133.

[57]. نخبگان علم و عمل ایران، ص 132.

[58]. سخنان امام خمینی، تفسیر سوره حمد، نخبگان علم و عمل ایران، ص 134.

[59]. نخبگان علم و عمل ایران، ص 149؛ نجوم السرد یذکر علماء یزد،ص 398، نیایش فیلسوف،ص 277.

[60]. ستارگان حرم، ج 2، ص 112.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

مشخصات فردی

نام علی اکبر
نام خانوادگی مدرّس حکمی یزدی
نام پدر حاج میرزا ابوالحسن
نام معروف علی اکبر مدرّس حکمی یزدی
تاریخ تولد (شمسی) 1230
تاریخ تولد (قمری) 1267
مکان تولد ایران،یزد
تاریخ فوت (شمسی) 1304
تاریخ فوت (قمری) 1344
مکان فوت ایران،قم
مکان دفن ایران،قم،قبرستان شیخان

مطلب مکمل

کتاب گلشن ابرار - جلد نهم

کتاب گلشن ابرار - جلد نهم

این جلد زندگی اسوه های علم و عمل از کوشیار دیلمی تا سید محمد بحرالعلوم را مورد کنکاش قرار داده است.

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS