دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

علی منشار عاملی (شیخ علی منشار عاملی)

No image
علی منشار عاملی (شیخ علی منشار عاملی)

شیخ على منشار عاملى

متوفّاى: 984 هـ .ق.

عنوان مقاله: مهاجر نور

نویسنده: ابوالقاسم آرزومندى

شیخ زین الدّین على بن احمد بن محمّد بن هلال کرکى عاملى ـ که به نام جدّش شهرت یافته و با عنوان «على بن هلال کرکى» از او نام برده مى شود ـ از عالمان فرزانه و سترگ عصر صفوى است. زمان و مکان ولادت او معلوم نیست، امّا احتمالاً موطن و زادگاهش جبل عامل است. گفته شده که وى سال ها در سرزمین هند مى زیسته و همچنین در اجازه نامه محقّق ثانى به وى، اشاره شده که شیخ على منشار به قصد تحصیل علوم دینى و مجاورت با مرقد حضرت امیر مؤمنان(علیه السلام)، مدّت زیادى ساکن عراق بوده و نزد او دروس مختلفى را آموخته است.

هنگامى که شیخ على منشار روانه ایران شد، چهار هزار جلد کتاب نیز به همراه خود برد و در واقع، او حامل میراث گران بهاى فرهنگى و علمى بوده است.([1]) همه این کتاب ها پس از مرگ، به تنها فرزندش ـ که همسر شیخ بهایى بوده ـ به ارث مى رسد.

نام پدرش، احمد و به «منشار» مشهور بوده است از این رو شیخ على به منشار، شهرت یافت. اطّلاع چندانى از پدرش، در دست نیست. از عناوینى که محقّق ثانى در اجازه نامه اش به شیخ على، درباره پدر وى به کار برده، برمى آید که احمد منشار گرچه از دانش آموختگان دینى نبوده است امّا شخصیتى صالح، پرهیزگار و ایشان را افتخار صالحان دانسته است. این مطلب نشان مى دهد که محقّق ثانى، پدر شیخ على را مى شناخته که از چهره اى نام آشناى آن زمان بوده است.

با کاروان فرزانگان

چشمگیرترین فراز زندگى شیخ على منشار، مهاجرت او به ایـران است. شیخ على، در زمره نخستین گروه از عـالمان جبل عامل اسـت که به دعوت استادش، محقّق کرکى، آهنگ ایران کـرد و به نقش آفرینى در تحولات فکرى، دینى و سیاسى ایران پرداخت. راهیابى آنان بـه دربـار پادشاهان صفوى، قدرت و نفوذ فوق العاده اى برایشان به ارمغان آورد و البتّه حـضور در مناصب قدرت، که به دعوت و خواست حـاکمان صفوى بود، پیامدهاى مثبت فراوانى هـم به همراه داشت. در حقیقت، حضور جبل عاملى ها در ایـران، نقـطه عطفى در تاریخ تشیّع ایران به شمار میرود.

مهاجران نور

هجرت عالمان جبل عامل به ایران، در عصر صفوى، بى تردید یکى از عوامل مهم و انکارناپذیر رسمیت یافتن مذهب شیعه است. اوّلین و شاخصترین آنان، استادِ شیخ على منشار، یعنى محقّق کرکى است. در واقع، مذهب تشیّع در ایرانِ عصر صفوى، بیش از هرکس، مرهون تلاشهاى خستگى ناپذیر این عالم برجسته شیعى است. البتّه این مهاجرت، به تدریج روى داد. ابتدا محقّق کرکى راهى ایران شد و آن گاه به دعوت او، عدّهاى دیگر، از جمله شیخ على بن هلال کرکى، به ایران عزیمت نمودند. اینان را مى توان پیشگامان مهاجران جبل عامل دانست.

پیامدها

این هجرت، سه پیامد اساسى به دنبال داشت:

الف. پیامد مذهبى

توسعه مذهب اثناعشرى در ایران، نخستین پیامد این هجرت بود. در سالهاى آغازین استقرار دولت صفوى، تشیّع فقط در چند شهر کوچک، مانند: ساوه، قم، رى و... رواج داشت در مدّت دو سده پس از حکومت صفویان، این مذهب، در قلمرو حکومت آنان با استقبال عمومى روبه رو گردید.([2])

عالمان جبل عامل براى دستیابى به این هدف بزرگ، راههاى گوناگونى را پیمودند، از جمله این که، از همان آغاز حضور خود در ایران، کتابها و رساله هاى مختلفى را در اثبات حقّانیت مذهب اثناعشرى و ردّ مذهب سنّیان به رشته تحریر درآورندالبتّه ناگفته نماند که تأکید بر نقش جبل عاملى ها در رواج مکتب و مذهب اهلبیت، به معنى انکار یا تأثیر اندک عالمان ایران عصر صفوى نیست به عنوان نمونه، علاّمه مجلسى از عالمان ایرانى است، امّا حضورى بسیار قدرتمند و پرنفوذ در دربار شاهان داشت و وجود او، مانع بسیارى از امور خلاف شرع شاه معاصرش بود. از سوى دیگر، تألیفات وى تأثیرات شگرف معنوى و مذهبى در پى داشت به طورى که گفتها ند تنها با تألیف و انتشار کتاب حقّ الیقین (از علاّمه مجلسى)، هفتاد هزار تن از سنّیان سوریه به مذهب تشیّع پیوستند.([3])

ب. پیامد علمى و ادبى

عالمان جبل عامل، در رواج و آموزش علوم شیعى تلاشهاى گستردهاى مبذول داشتند و حوزههاى بحث و تدریس را رونق بخشیدند. شاهان صفوى نیز با پشتیبانى از آنان، مانند: اختصاص دادن مبالغى براى طالبان علم تعیین مقررى براى استادان و همچنین تأسیس موقوفاتى براى این امور، بر شدّت این روند افزودند.

جبل عاملى ها، با تبیین احکام فقهى مختلف و گسترش علم کلام و تفسیر، توانستند عالمانى را بپرورند، که اینها نیز خود زمینه ساز تربیت گروه بزرگى از روحانیان دیگر شدند.([4])

ج. پیامد سیاسى:

نمود آشکار این پیامد، به دست گرفتن قدرت سیاسى و تصدى مناصب مذهبى، اجتماعى، سیاسى و... است. البتّه نفوذ آنان، در طول سالهاى حکومت صفویان، با افت و خیزها و شدّت و ضعفهایى همراه بود. این نفوذ با محقّق کرکى آغاز شد. او چنان مورد توجّه شاه طهماسب بود که شاه خود را کارگزار او مى دانست.([5])

مناصبى که شاهان صفوى بر عهده عالمان جبل عاملى و ایرانى نهادند، متنوع و مناسب با آنها است، براى پى بردن به میزان نفوذ سیاسى و اجتماعى عالمان، به برخى از این مناصب اشاره شود.

1. مقام شیخ الاسلامى ([6])

2. مقام صدارت

3. ملاّباشى گرى

4. امامت جمعه و جماعت

5. تدریس و تربیت دانش اندوزان و تألیف کتاب و رساله

6. قضاوت

7. وعظ و ارشاد

8. تولیت مساجد و مدارس

معمولاً براى مناصب مهمّى چون: شیخ الاسلامى، ملاّباشى گرى و صدرات، عالمانى برگزیده مى شدند که از جهت علم و عمل، سرآمد و مقبول دیگر روحانیان باشند. وظایف متصدیان این مناصب بسیار گسترده بود.([7]) و حتّى بسیارى از اوقات، مورد مشورت شاهان قرار مى گرفتند و به شاهان امر و نهى مى کردند. از جمله وظایف آنان از این قرار است:

تعیین حکّام شرع و قاضیان، تعیین مباشران، مدرّسان، متولیانِ مدارس، موقوفات، انتخاب پیش نمازها و شیخ الاسلامها و امام جمعه ها، رفع تعدّى از مظلومان و شفاعت نزد شاهان، تعلیم و تحقیق مسائل شرعى و نظارت بر امور روحانیان.

استادان

على بن عبدالعال کرکى (محقّق ثانى)([8])

شیخ جمال الدّین ابوالعبّاس احمد بن شیخ شمس الدّین محمّد بن خاتون

وى از خاندان معروف بنى خاتون در جبل عامل است. جدّ این قبیله، گویا از معاصران طبقه علاّمه و محقّق بوده است. شیخ احمد، یکى از مشایخ اجازه مشهور به شمار مى رود. وى از شهید ثانى روایت کرده و شهید در یکى از اجازه هایش او را چنین ستوده است:

«امام، فاضل، متقن، خلاصه اتقیا و فضلا.».([9])

ابواسماعیل ابراهیم بن سلیمان قطیفى خطى سال ولادت و وفات ابواسماعیل مشخص نیست، امّا گفته شده که وى در سال (944هـ.ق) زنده بوده و در نجف اشرف درگذشته است.

قطیفى، دانشمندى فاضل، فقیه، محدّث و محققى دقیق و در غایت فضل، زهد و پرهیزگارى بوده است. او که در عصر محقّق کرکى مىزیسته، در مسائل متعددى با محقّق، اختلاف داشت و رسالههایى در ردّ برخى نظریات محقّق به رشته تحریر درآورد که در مقابل، محقّق ثانى نیز به ردّیههاى او پاسخ داد.

یکى از نقاط اختلافى مهم و قابل توجّه این دو عالم بزرگوار این بود که شیخ ابراهیم اعتقاد داشت، محقّق ثانى نباید از پادشاهان صفوى جایزه دریافت کند و با آنان به همکارى بپردازدمحقّق نیز به ایراد او، پاسخهایى مى داد شیخ قانع نمى شد.([10]) گویا ریشه این اختلاف، به میزان و حدود اختیارات ولىّ فقیه در عصر غیبت بازمى گشت. محقّق ثانى، براى فقیه اختیاراتى در حدّ امام معصوم قائل بود و از این رو، نه تنها جوایز سلطان، بلکه تصرّف در بیت المال را براى فقیه مجاز مى دانست.

از آنجا که اختلاف وى با محقّق ثانى ابداً در هواهاى نفسانى ریشه نداشت، نمى توان وى را بر عدم همکارى با محقّق نکوهش کرد. محقّق ثانى افقهاى بسیار گسترده تر و منافع بسیار عظیمى را در همکارى با شاهان صفویه مى دید که شیخ ابراهیم بدانها توجّه نداشت. این بدان معنا نیست که محقّق ثانى بر کژى ها و ناراستى هاى شاهان صفوى واقف نبوده و همه اعمال آنان مورد تأییدش بوده بلکه او در صدد بود تا از آن موقعیت و فرصت تاریخى، به نفع آیین تشیّع بهره گیرد، که البتّه تا حدّ زیادى نیز در این زمینه توفیق یافت. معلوم نیست که اگر کوششهاى مجدانه ایشان و عالمان همراهش چون: شیخ على منشار و شیخ بهایى و... نبود، اکنون مردم ایران، کدام مکتب و مسلک را برمى گزیدند. اگر آن همه تلاش و همّت به منظور رشد و رواج حوزههاى شیعى صورت نمى گرفت، آیا اثرى از حوزههاى شیعه در ایران باقى مى ماند؟ به هر حال، یکى از ثمرات مهم همکارى عالمان جبل عامل با شاهان صفوى، رسمیت یافتن مذهب تشیّع در قلمرو حکومتشان بود. این ارزش بزرگ، قابل مقایسه با عوارض منفى همکارى عالمان با شاهان صفویه نیست.

شیخ ابراهیم، علاوه بر شیخ على بن هلال منشار عاملى، شاگردان برجسته دیگرى هم داشت مانند: سیّد معزّالدّین محمّد بن تقى الدّین محمّد حسینى اصفهانى، سیّد شریف الدّین بن نورالدّین مرعشى تسترى پدر قاضى نورالدّین مؤلّف «مجالس المؤمنین» و سیّد نعمت الله حلّى.

شیخ ابراهیم بن سلیمان قطیفى آثار علمى متعدد و متنوعى به جاى گذاشت که از آن جمله است: «رسائلِ خراجیه» (در ردّ نظر محقّق کرکى درباره حلیّت خراج)، «الرسالة الحائریة فى تحقیق مسألة السفریة» (در ردّ نظر محقّق کرکى درباره حکم مسافر)، کتاب «تعیین الفرقة الناجیة من طریق اهل بیت»، «الهادى الى سبیل الرشاد فى شرح الارشاد»، «رسالة فى محرمات ذبیحه»، «تعلیقات على الشرایع» و....([11])

شاگردان

به یقین، عالم فرزانه اى چون شیخ على منشار ـ که به علّت توجّه فراوان محقّق کرکى به او، به ایران دعوت مى شود ـ داراى محافل و مجالس تدریس بوده است امّا در کتاب هاى شرح حال، از شاگردان ایشان، تنها نام کسانى دیده مى شود که از او «اجازه نامه» دریافت داشته اندهر چند مى توان حدس زد که احتمالاً صاحبان اجازه، در مجلس درس او حضور داشته اند. گذشته از این، دختر شیخ على منشار که زنى فقیه و محدّث بوده، به یقین از زلال دانش و اندیشه پدر فرزانه اش، بهره تامّ برده ولى در کتاب هاى شرح حال اشارهاى بدان نشده است. نام برخى از شاگردان وى ـ که به آنها دست یافتیم ـ از این قرار است:

1. شمس الدّین ملک محمّد بن سلطان حسین اصفهانىاو از شیخ على بن هلال کرکى به سال (984 هـ.ق.) اجازه نقل روایت دریافت نمود. و علاّمه مجلسى در «بحارالانوار» اجازه او را آورده است. شیخ على، در این اجازه نامه، شاگردش را با القابى چون: «عزیزترین و جلیل ترین برادران نزد من، فاضل یگانه، کامل، در فنون علمى و فقهى و حاکمى کمیاب، مولاى ما، معزّ دنیا و دین» یاد کرده است.

علاّمه تهرانى مى گوید از تصانیف ملک محمّد دو رساله را دیده است:

رسالهاى فارسى در جبر و مقابله (که به سال 1010 هـ.ق. استنساخ شد) و رسالهاى در استخراج سهام میراث در شرح فصل سوم از مقدمه سومِ کتابِ میراثِ ارشاد از علاّمه.

وفات ملک محمّد اصفهانى، پس از سال (984 هـ.ق.) روى داده است.([12])

2. محمّد بن حیدر مشهور به میرک (میرکى) اصفهانى

ایشان از شاگردان شیخ على منشار شمرده شده است.([13]) به نوشته علاّمه تهرانى، محمّد میرک اصفهانى، «رساله خراجیه» محقّق کرکى را، به نام «قاطعة اللجاج فى تحقیق حلّالخراج» نسخه بردارى کرد. و به سال (928 هـ.ق.) آن را به پایان رسانید. وى در آخر آن آورده است که: این کتاب را فرزندش ابوالقاسم بن محمّد نزد او خوانده است.([14])

3. سیّد حسین بن محمّد موسوى کرکىوى از شیخ على منشار و برخى دیگر از بزرگان اجازه روایت داشت. ایشان، عالمى فاضل و کامل و صاحب تصنیفات فراوان بود و از ارکان دین در عصر شاه عبّاس اوّل به شمار مى رفت. و پس از فوت او همچنان شیخ الاسلام قزوین و سپس تا آخر عمر، شیخ الاسلام اردبیل بود. وى آمر به معروف و ناهى از منکر، مرجع علم و دین و حکمش نافذ بوده است.

سیّد حسین، در جمیع مراتب بر جمیع عالمان معاصرش مقدّم و صاحب کراماتى بود. وى زبانى گویا و قلبى قوى داشت. زمانى که شاه اسماعیل دوم به مذهب اهل تسنّن مى گراید، تعصّب شدیدى نسبت به عالمان شیعه نشان مى دهدامّا سیّد حسین به شدّت با سلطان به مخاصمه برمى خیزد و او را از اذیت شیعیان و عالمان بازمى دارد. یک بار، سلطان اسماعیل به سیّد حسین دستورى مى دهد، ولى سیّد مى گوید:

«من فرمانبر تو نیستم و تو مى توانى دستور قتل مرا صادر کنى امّا در این صورت، مردم خواهند گفت که یزید دوم، حسین دوم را کشت و آن گاه تو را لعن خواهند کردهمان گونه که یزید اوّل را لعن مى کنند.».

به هر حال، سلطانِ مذکور دستور داد، تا سیّد را در حمامى داغ حبس کنندتا بدین طریق او را به قتل رسانند، امّا هنگامى که پس از مدّتى حبس، حمام را باز کردند، دیدند که او در کمال صحت از حمام خارج شد.

از جمله شاگردان روایى سیّد حسین موسوى، سیّد حسین بن سیّد حیدر کرکى است. سیّد حسین بن سیّد حیدر، در اجازه نامهاى به یکى از شاگردانش چنین نوشته است:

در قرائت و اجازه جمع آنها (آثارى که نام برده)، روایت مى کنم از سیّد محقّقین و سَنَد مدققین، وارث علوم انبیا و مرسلین سیّد حسین بن سیّد ربّانى و عارف صمدانى، سیّد حسن حسینى موسوى، که وى نیز داراى اجازه از عدّهاى از اصحاب ما بوده است از جمله پدرش و فقیه متکلّم شیخ محمّد بن حرث منصورى جزائرى و سیّد سند فاضل سیّد اسدالله حسینى تبریزى و شیخ جلیل، شیخ الاسلام حقاً على بن هلال کرکى و...».

سیّد حسین موسوى آثار متعددى دارداز جمله: دفع المناواة (در منزلت حضرت امیرمؤمنان(علیه السلام) نسبت به دیگر امامان(علیهم السلام)) رفع البدعة فى حلّ المتعة، نفحات القدسیة فى اجوبة المسائل الطبریة، اللّمعة فى عینیة الجمعة، رسالة الطهماسبیة (در امامت)، تعیین قاتل الخلیفة الثّانى، رسالة فى التوحید، صحیفة الأمان (در دعا)، التعلیقة على الصحیفة السّجادیة و... .([15])

جایگاه علمى و اجتماعى

پى بردن به جایگاه علمى و منزلت اجتماعى شخصیّتهایى چون شیخ على منشار ـ که بسیارى از زوایاى زندگى اش بر ما پوشیده است ـ دشوار به نظر مى رسد، امّا برخى نکات، که در لابه لاى شرح حال وى دیده مى شود، به خوبى ما را به پهنه وسیع دانش و افق بلند فکرى این دانشمند جبل عاملى آگاه مى سازد. این نکات را که در گوشه و کنار برخى کتابهاى شرح حال آمده و گاهى بارها تکرار شده، و شاید کمتر کسى به اهمیّت آنها توجّه داشته در اینجا مى آوریم.

1. صاحب «ریاض العلما» آورده است:

قول شیخ على در مسائل شرعى و جواب فتاوا، معتبر و موثّق بوده و در انتظام امور شرعى و عرفى، رأى صائب داشت و بر اقرانش فائق بود. به علاوه، وى پس از درگذشت استادش محقّق ثانى، عهده دار شیخ الاسلامى شد و نیز وکالت در حلالیات اصفهان، به وسیله شاه، به او تفویض گشت و در تنظیم معاملات دینى و دنیوى کوشا بود.([16])

از این که وى پس از وفات محقّق ثانى، عهده دار مقام شیخ الاسلامى شد و از اعتبار و وثاقت قول او در مسائل فقهى، معلوم مى شود که وى داراى توانایى هاى علمى بالا، نفوذ در میان رجال علمى و سیاسى و داراى قدرت تدبیر در امور اجرایى بوده است.

2. نقل شده است که از این عالم ربّانى، چهار هزار جلد کتاب به دخترش، که تنها فرزند او به شمار مى رفت به ارث رسید. این تعداد کتاب در آن سال ها، گذشته از آن که علوّ همّت او را در جمع آورى آثار علمى نشان مى دهد، حاکى از آن است که او شیفته آموختن و پژوهش و تتبّع بوده است از این رو، بى راه نیست اگر گمان شود که او قله هاى مختلف دانش را فتح کرده و با علوم گوناگونى آشنا بوده است.

3. از این که استادش محقّق کرکى، او را به ایران دعوت مى کند، این نکته به دست مى آید که وى شخصیتى متخلّق و فرهیخته و با توانایى علمى برتر بوده و مورد عنایت استادش قرار داشته است. اهمیّت این نکته آن است که یکى از اهداف محقّق کرکى از دعوت عالمان به ایران، رواج معارف و علوم ناب شیعى، در جامعه نوپاى شیعى ایران بوده است. و این که از این افراد در جهت تربیت عالمان دیگر بهره گیرد و مسؤلیتها و مناصب علمى و اجتماعى و مذهبى و سیاسى را بر عهده آنان گذارد. از این رو محقّق کرکى مى بایست عالمانى را به ایران فرا مى خواند که واجد چنین شرایطى باشند. مؤید این نظر، جملات آغازین اجازه نامه محقّق کرکى، به شیخ على منشار است که گفته است:

«همانا] شیخ على منشار[ از صالحان و پرهیزگاران و فاضلان شریف است که توجّه تام به اکتساب فضایل دارد.».([17])

4. در شرح حال دختر شیخ على گفته اند که وى زنى محدّث و فقیه بود و تدریس مى کرد.

این مطلب کاشف از آن است که شیخ على، خود، بر آن علوم احاطه و تسلّط داشته است چرا که بدون تردید، اوّلین استاد و شاید تنها استادِ دخترش بوده است.

5. شیخ على منشار پس از کوچ به ایران، مشاهده کرد که زمینه هاى بسیارى فراهم است تا تشیّع، پس از سالها غربت و انزوا، رونق گیرد. او تصمیم گرفت تا برخى از عالمان بزرگ دیگر را به ایران دعوت کند، که در میان آنان نام بزرگانى چون پدر شیخ بهایى نیز دیده مى شود. از اینجا معلوم مى شود که نظر و امر شیخ على منشار مطاع و مورد توجّه و پذیرش عالمان بوده است.

تألیفات

از شیخ على منشار، آثار اندکى به جاى مانده است که عبارتند از:

1. رسالة فى النکاح

نسخهاى از این رساله را آقا بزرگ تهرانى، در نجف دیده است.([18])

2. کتاب الطهارة

این کتاب مشتمل بر مباحث مهمِ باب طهارت است. وى این اثر را به درخواست شاه طهماسب به رشته تحریر درآورد و فرزند محقّق کرکى بر این کتاب حاشیه زده است.([19])شیخ آقا بزرگ تهرانى نسخهاى از این اثر را نزد سیّد ابوالقاسم ریاضى خوانسارى به خط محمّدباقر، مکتوب سال 1131 ه .ق. دیده است.([20])

3. صیغ العقود و الایقاعات([21])

4. رسالة فى صلاة الجمعة

شیخ منشار، در این اثر، قائل به عدم وجوب عینى نماز جمعه شده است.([22])

یگانه وارث

شیخ على منشار، فقط یک دختر داشته است که پس از ورود به ایران، به همسرى شیخ بهایى درآمد. نام این دختر ذکر نشده است امّا چنانکه در «ریاض العلما» آمده، وى زنى عالم و فقیه بوده و تدریس مى نموده و زنان در درس او شرکت مى کرده اند. سال وفات وى نامعلوم است امّا گفته شده که پس از مرگ همسرش (شیخ بهایى) در قید حیات بوده است.([23])

وفات

شیخ على منشار عاملى، پس از سالها تلاش در راه گسترش و احیاى مکتب اصیل تشیّع، سرانجام، روز دوشنبه سیزدهم ربیع الاول (984 هـ.ق.) در اصفهان درگذشت. پیکرش به مشهد مقدّس انتقال یافت([24]) و در دارالسیاده آستان امام رضا(علیه السلام)([25])، در خاک لحد آرام گرفت.

روح او با موالیانش محشور باد!


[1]. ریاض العلما، ج 4، ص 266.

[2]. مهاجرت علماى شیعه از جبل عامل به ایران در عصر صفوى، مهدى فرهانى منفرد، انتشارات امیرکبیر، ص 156.

[3]. همان، ص 157.

[4]. همان، ص 166.

[5]. همان، ص 149.

[6]. درباره وظایف «شیخ الاسلام»، به قلم نگارنده همین مقاله، مطالبى در شرح حال میر محمّدصالح خاتون آبادى آمده است. ر. ک: گلشن ابرار، ج 3.

[7]. خاندان شیخ الاسلام اصفهان، سیّد مصلحالدّین مهدوى.

[8]. ر. ک: مجموعه دیدار با ابرار، محقق کرکى.

[9]. روضات الجنّات، ج 1، ص 76.

[10]. جهت اطّلاع از ادله این دو عالم وارسته ر.ک: اعیان الشیعة، ج 2، ص 140 به بعد.

[11]. اعیان الشیعة، سیّد محسن امین، (دارالتعارف، بیروت)، ج 2، ص 140 به بعد.

[12]. تاریخ تشیّع اصفهان، مهدى فقیه ایمانى، ص 361.

[13]. اعیان الشیعة، ج 8، ص 369.

[14]. تاریخ تشیّع اصفهان، ص 347تشیّع و حوزه علمیه اصفهان، سیّد حجّت موحد ابطحى، ج 1، ص 385.

[15]. تکملة أملالآمل، ص 174 ـ 177.

[16]. ریاض العلما، ج 4، ص 267، به نقل از کتاب تاریخ عالم آرا.

[17]. حیاة المحقق الکرکى، ج 2، ص 256. «عمدة الصلحاء و الاتقیاء و الفضلاء النبلاء، المتوجّه بکلّییة الى اکتساب الفضائل».

[18]. الذّریعة، ج 24، ص 299.

[19]. طبقات اعلام الشیعة، قرن دهم، ذیل عنوان «على بن منشار».

[20]. اعیان الشیعة، ج 8، ص 369تکملة أملالآمل، ص 266الذّریعة، ج 15، ص 186.

[21]. مقدمهاى بر فقه شیعه، ترجمه محمّد آصف فکرت، ص182.

[22]. الذّریعة، ج 15، ص 76.

[23]. ریاحین الشریعة، ذبیح الله محلاّتى، ج 4، ص 225اعیان الشیعة، ج 8، ص 369ریاض العلماء، ج 4، ص 266.

[24]. اعیان الشیعة، ج 8، ص 369خاندان شیخ الاسلام اصفهان، سیّد مصلح الدّین مهدوى، ص 32.

[25]. خاندان شیخ الاسلام اصفهان، ص 32.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

مشخصات فردی

نام على
نام خانوادگی منشار عاملى
نام پدر احمد کرکى عاملى مشهور به منشار
نام معروف شیخ على منشار عاملى، على بن هلال کرکى
لقب زین الدین
مکان تولد لبنان،جبل عامل
تاریخ فوت (شمسی) 955/3/31
تاریخ فوت (قمری) 984/3/13
مکان فوت ایران،اصفهان
مکان دفن ایران،خراسان رضوی،مشهد،حرم امام رضا علیه السلام

تالیفات

No image

رسالة فى النکاح

No image

کتاب الطهارة

حکایات

No image

صاحب کرامات

مطلب مکمل

کتاب گلشن ابرار - جلد پنجم

کتاب گلشن ابرار - جلد پنجم

مجموعه گلشن ابرار خلاصه ای از زندگی و شرح حال علمای اسلام است که اثری است که در چندین جلد توسط جمعی از پژوهشگرن حوزۀ علمیۀ قم زیرنظر پژوهشکدۀ باقرالعلوم (علیه السّلام) تألیف شده است.

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

Powered by TayaCMS