دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

علی«ع» نماد تفکیک ناپذیری دین از سیاست

No image
علی«ع» نماد تفکیک ناپذیری دین از سیاست

تفكيك، دين، سياست

آیت الله محمد تقی مصباح یزدی

اعتبار رای مردم هم، در حقیقت به اعتبار ولی فقیه و تایید او است. هیچ گاه منظور امام(رحمه الله) این نبوده و نیست که میزان رای مردم است حتی اگر مردم رای بدهند که قانون اساسی دروغ است! یا رای بدهند که اسلام نباشد! ولایت فقیه نباشد! عاقل که جای خود دارد، بعید می‌دانم هیچ سبک عقلی هم احتمال بدهد که منظور این است که در این موارد نیز میزان رای ملت است! شخصیتی که عمر خود را صرف اسلام و احیای احکام دین کرد و دائماً اسلام و اجرای احکام اسلام ورد زبانش بود، آیا چنین کسی اجازه می‌داد مردم اسلام را نسخ کنند؟! آیا نظر او این بود که میزان رای مردم است، حتی اگر ضد اسلام باشد؟!

در هر حال سقیفه برای اولین بار حساب دین را از حساب دنیا و حکومت جدا کرد. این مبنا برای اولین بار در آن جا گذاشته شد که می‌توان در دین و مسایل دینی به پیغمبر(صلی الله علیه وآله) و علی(علیه السلام) رجوع کرد اما در امر حکومت و سیاست به سراغ دیگران رفت! حتی خلیفه اول و دوم در بسیاری از مسایل دینی به سراغ حضرت علی(علیه السلام) می‌آمدند. آنها ابایی نداشتند که در مسایل دینی به حضرت علی(علیه السلام) مراجعه کنند و سفارشات پیغمبر(صلی الله علیه وآله) در مورد رجوع به ثقلین را نیز حمل بر مراجعه به آنها در مسایل دینی می‌کردند؛ یعنی احکام دین را علی(علیه السلام) بیش از دیگران از پیغمبر(صلی الله علیه وآله) یاد گرفته است و سایر مردم باید از او یاد بگیرند. امروزه هم بسیاری از اهل تسنن در کشور ما و بسیاری مناطق دیگر به همین مطلب اعتقاد دارند.

حتی بعضی از شافعی‌‌های کشور ما معتقدند که ائمه اثنا عشر(علیهم السلام) مرجع دینی بوده‌اند؛ یعنی می‌توان احکام دین را از آنها یاد گرفت و روایاتی که از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) درباره آنها نقل شده، اشاره به همین امر دارد، نه این که آنها خلیفه باشند. این دقیقاً همان معنای تفکیک دین از دنیا و سیاست است و تبلیغات آشکار و پنهان امروزه برای جدا کردن مساله دین از سیاست، در حقیقت پیروی از همان نظریه‌ای است که در سقیفه پی ریزی شد.

ولایت علی(علیه السلام) نماد تفکیک ناپذیری دین از سیاست

با توجه به تفاصیلی که گذشت اکنون بهتر و بیشتر روشن می‌شود که چرا پیامبر(صلی الله علیه وآله) و ائمه(علیهم السلام) تا این حد نسبت به مساله ولایت امیرالمومنین(علیه السلام) تاکید و سفارش کرده‌اند. یکی از حکمت‌‌های این همه تاکیدات بر ولایت امیرالمومنین(علیه السلام) این است که ولایت حضرت علی(علیه السلام) رمز تفکیک ناپذیری دین از سیاست است. این که می‌گویند اگر ولایت حضرت علی(علیه السلام) را قبول نداشته باشید، اعمالتان قبول نیست و ایمانتان ناقص است، یکی از رموز اساسی‌اش همین مساله است. اگر ایمان نسبت به ولایت امیرالمومنین(علیه السلام) سست شود، کار به این جا می‌کشد که می‌گویند، باید دین را از سیاست جدا کرد و دین فقط برای حسینیه‌ها و معبدها است! بروید سینه بزنید، ولی کار به حکومت نداشته باشید!

پذیرش ولایت امیرالمومنین(علیه السلام) یعنی این که بپذیریم آن حضرت، هم رهبر دینی و هم رهبر سیاسی است؛ و گرنه اگر کسی فقط رهبری دینی امیرالمومنین(علیه السلام) را بپذیرد و رهبری سیاسی آن حضرت بعد از پیامبر(صلی الله علیه وآله) را انکار کند، چنین کسی قطعاً منکر ولایت امیرالمومنین(علیه السلام) است. از این رو پذیرش ولایت امیرالمومنین(علیه السلام) با اعتقاد به سکولاریزم ناسازگار و در تناقض است. هم چنین اعتقاد به ولایت امیرالمومنین(علیه السلام) با پذیرش دموکراسی به معنای رایج و مصطلح آن در غرب، قابل جمع نیست؛ زیرا مبنای ولایت امیرالمومنین(علیه السلام) این است که حاکم را باید خدا تعیین کند و مشروعیت حکومت از طرف او است. مردمی که اختیار خود را ندارند، چگونه می‌توانند اختیار خلق خدا را به دست کسی بدهند؟! آیا من حق دارم دست خودم را ببرم و آیا در شرع اجازه چنین کاری به من داده شده است؟ من حتی حق ندارم یک زخم کوچک به بدن خودم وارد کنم. با این حال من چگونه می‌توانم به دیگری اجازه بدهم که اگر کسی در جامعه دزدی کرد، او دست دزد را ببرد! من که حق زخمی کردن دست خودم را هم ندارم، چگونه حق بریدن دست دیگری را دارم! و چگونه می‌توانم چنین اجازه‌ای را به دیگری بدهم؟! ممکن است گفته شود حکم بریدن دست دزد متعلق به 1400 سال پیش است (هم چنان که برخی اعتقادشان همین است و می‌گویند تاریخ مصرف این قبیل حکم‌ها گذشته است!)؛ می‌گوییم اشکالی ندارد، اما حکم زندان را که قبول دارید؟ یا می‌گویید، باید به دزد هم لبخند زد؟! اگر زندان کردن دزد را قبول دارید، سوال این است که من چگونه حق دارم کسی را زندان کنم؟ و چگونه حق دارم به کسی اجازه بدهم که او دیگری را زندان کند؟ چه کسی این اجازه را به من داده است؟ این خدا است که مالک و صاحب اختیار تمام بندگان است، و او است که باید چنین اجازه ای بدهد. اگر او به حکومتی مشروعیت نبخشد، آن حکومت چه حقی دارد که در بندگان خدا تصرف کند؟

پس کسی که ولایت حضرت علی(علیه السلام) را می‌پذیرد، نمی‌تواند با دموکراسی به این معنا موافقت کند. هر چقدر هم که از دموکراسی تعریف و تمجید کنند و حتی آن را تا حدّ پرستش بالاببرند که کسی جرات نکند علیه آن حرفی بزند، اما به هر حال در این میان کسی پیدا می‌شود که با صدای بلند بگوید: دموکراسی با اسلام نمی‌سازد. اسلام قائل به حاکمیت مطلق «الله» است، در حالی که دموکراسی به معنای حاکمیت مطلق خواست و اراده «مردم» و «انسان» است؛ آن گاه چگونه می‌توان این دو را با یکدیگر جمع کرد؟! ولایت حضرت علی(علیه السلام) یعنی تحقق بخشیدن به حکومت خداوند در میان خلق. یا باید حکومت خدا را پذیرفت یا حکومت مردم را: ا لم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشّیطان انّه لکم عدوّ مبین. و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم؛ ای فرزندان آدم مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را نپرستید، زیرا وی دشمن آشکار شما است؟ و این که مرا بپرستید؛ این است راه راست.

پرستش، سزاوار خدای یگانه است، و هر چه خلاف آن باشد بت پرستی است، خواه بت سنگی باشد، خواه بتی که از خرما درست شده، یا بتی که از گوشت و استخوان باشد. هر کسی غیر از خدا پرستش شود بت است. ولایت حضرت علی(علیه السلام) یعنی مظهر توحید خالص، یعنی پرستش خدای یگانه، یعنی پذیرفتن تنها یک حاکمیت و حکومت و آن هم حکومت الله؛ نه حکومت نخبگان، نه حکومت زورمداران، نه حکومت فریب کاران و نه حکومت مردم؛ فقط حکومت خدا. ما باید خدا را بسیار شکر کنیم که این نعمت را به ما ارزانی داشته است: الحمد للّه الّذی جعلنا من المتمسّکین بولایه امیرالمومنین(علیه السلام) و الامّه المعصومین(علیهم السلام).

بحثی پیرامون مفهوم «امامت»، «ولایت» و «ولایت فقیه»

در مورد دو واژه «امامت» و «ولایت» شاید کمتر توجه شده باشد که دقیقاً چه معنایی دارند و ما از ذکر این دو خصوصیت برای امیرالمومنین و ائمه معصومین(علیهم السلام) چه معنایی را در نظر می‌گیریم و اگر افرادی منکر امامت یا ولایت هستند به کدام معنا منکرند و موضع گیری ما در مقابل آنها به چه جهت است. از این رو در این جا مناسب است تاملی درباره این دو مفهوم داشته باشیم.

امامت در آینه لغت

کلمه امامت از ماده «امّ» گرفته شده و در اصل لغت عربی به معنای جلو و پیش است. معادل آن در زبان فارسی «پیشوایی» است. «امام» یعنی چیزی یا کسی که جلوی انسان قرار می‌گیرد. به جهت پیش رو نیز «امام» گفته می‌شود. «امام» در مقابل «خلف» است که به جهت پشت سر اطلاق می‌گردد. به موجودی که پیش رو قرار می‌گیرد «ا مام» گفته می‌شود. این موجود ممکن است یک مکان، یک شیئ مادی یا شخص انسانی و یا موجود و امری معنوی باشد. به همه اینها «امام» گفته می‌شود؛ مثلاقرآن کریم در مورد شهر «اصحاب لوط» و شهر «اصحاب‌ایکه» می‌فرماید:

فانتقمنا منهم و انّهما لبامام مبین؛ پس، از آنان انتقام گرفتیم، و آن دو [شهر، اکنون] بر سر راهی آشکار است.

خطاب به مردم حجاز می‌فرماید: وقتی شما به شام می‌روید، در بین راه به این دو مکان می‌رسید و «امام» و پیش راه شما هستند. قرآن کریم هم چنین به کتاب‌‌های آسمانی «امام» اطلاق کرده است: و من قبله کتاب موسی اماماً و رحمه ً؛ و پیش از وی کتاب موسی راهبر و مایه رحمت بوده است.

این کلمه نسبت به اشخاص نیز در قرآن استعمال شده است: قال انّی جاعلک للنّاس اماماً؛ [خدا به ابراهیم(علیه السلام) ] فرمود: من تو را پیشوای مردم قرار دادم.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
رساله حقوق امام سجاد(ع)

رساله حقوق امام سجاد(ع)

اشاره: برخی محققان میراث علمی امام سجاد(ع) را به سه بخش تقسیم کرده‌اند: روایات، ادعیه (به‌ویژه در صحیفه سجادیه)و رساله حقوق.
فلسفه چیست؟

فلسفه چیست؟

فلسفه حوزه‌ای از دانش بشری است که به پرسش و پاسخ درباره مسائل بسیار کلی و جایگاه انسان در آن می‌پردازد؛ مثلاً این که آیا جهان و ترکیب و فرآیندهای آن به طور کامل مادی است؟
Powered by TayaCMS