27 بهمن 1395, 2:55
از نظر اسلام، معيار براي کار خدایی، در راه خدا بودن كار و تاثيرگذاري آن در تعالي و كمال انسان به اين نيست كه آن کار تنها براي مردم نافع باشد بلكه معيار كار خدايي اين است كه انسان آن كار را براي رضاي خداوند انجام دهد و انگيزه الهي او را به انجام آن واداشته باشد. بسياري از مردم تصور مي كنند هر كاري كه براي جامعه مفيدتر باشد، ارزش معنوي آن بيشتر است و در تعالي معنوي انسان و كمالات روحي او بيشتر اثر مي گذارد و تصور مي كنند كاري براي خداست يا در راه خداست كه براي مردم نفع داشته باشد و از اين جهت بيشتر به حجم كار توجه دارند و مي گويند فلاني چقدر از سرمايه خود را صرف كرده يا بيمارستان و مسجد ساخته است. اين برداشت تا حدی سطحينگرانه است. درست است كه يكي از معيارهاي كارخوب اين است كه براي جامعه و مردم مفيد باشد، اما چنان نيست هر كار خوبي كه داراي حسن فعلي است براي كننده اش كمال آفرين باشد، بلكه كاري كمال آفرين است كه علاوه بر حسن فعلي كه همان نيكويي خود عمل است داراي حسن فاعلي نيز باشد، يعني انگيزه و نيت فاعل سالم و سازنده و براي خداوند جهتدهي شده باشد. در راه خدا بودن، يعني كار در مسير و جهتي قرار گيرد كه غايتش خداوند باشد و تا هدف خداوند نباشد راه خدايي نميشود. با دقت در آيات قرآن پي مي بريم چهبسا كارهايي كه به نظر ما خوبند، نه تنها از نظر قرآن ستوده شمرده نشده اند، بلكه پست و ناپسند قلمداد گرديدهاند. از جمله انفاق به ديگران كه ما جزو كارهاي نيك و خوب مي شماريم و اگر میبینيم كسي كارهاي عام المنفعه انجام مي دهد او را مي ستاييم در صورتي كه برخي از انفاقكنندگان كه نيت خالصي ندارند مورد نكوهش قرآن هستند و در قيامت پشيمان مي شوند و حسرت مي خورند كه چرا اموالشان را براي جلب توجه مردم صرف كردند. چه بسا ممكن است در دنيا مردم او را تحسين كنند، عكسش را به در و ديوار بزنند و يا حتي مجسمه ياد بود برايش بسازند، تا همه او را به عنوان فردي خير بشناسد ولي قرآن درباره ایشان ميفرمايد؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد، بخششهاي خود را با منت و آزار باطل نسازيد، همانند كسي كه مال خود را براي نشان دادن به مردم انفاق مي كند. اگر انفاق از روي ريا و خودنمايي باشد و بر اين اساس ايمان به خداوند و ايمان به معاد نباشد هيچ ارزشي ندارد. پس اگر عمل ما برخاسته از ايمان و براي خداوند بود صالح ميشود اما اگر بدون قصد تقرب انجام گرفت و همراه با نيت هاي غير الهي بود به مانند جسمي بی روح و مرده است كه ما قالبش را درست كرده ايم، ولي جان ندارد كه موجب تحول و رشد شود و طبعا به مانند بدن بي روح و جان، ميپوسد و از بين مي رود. پس عملي كه روح ندارد نه تنها رشد نمي كند بلكه مفسده نيز ايجاد مي كند. بنابراين اين طرز فكر درست نيست كه هر كاري كه نفع عموم درآن است و خدمتي به اجتماع به شمار مي آيد آن را خوب و شايسته تلقي كنيم و در كنارش انگيزه و نيت را ملاحظه نكنيم.شخص ظاهربين و سطحينگر حجم كار و تاثير اجتماعي آن را ملاك قضاوت قرار مي دهد، اما اين معيار الهي نيست و خداوند به حجم عمل نگاه نميكند. حضرت حق نمينگرد كه چقدر پول خرج شده، چقدر حركت و انرژي صرف شده بلكه مي نگرد كه چه مقدار از آن كار براي خداوند بوده است و به همان اندازه كار موجب سعادت انسان مي شود. اما در عبادات مشروط به قصد قربت حتي اگر به اندازه سر سوزني نيت غير الهي در آن باشد و كسي درآن عمل با خداوند شريك گردد، آن عمل فاسد مي شود.واجبات و مستحبات تعبدي و اعمالي كه بايد در آنها قصد تقرب داشت بايد براي خداوند خالص گردند و اگر فرد درچنين عملي خودنمايي كرد و سعي داشت براي خوشايند مردم آداب را رعايت كند، نماز را با آب و تاب خواند و هدفش جلب نظر مردم بود نه تنها عملش فاسد است بلكه حرام و موجب مؤاخذه او مي شود. حتي آن بخشي از عمل كه براي خداوند انجام گيرد باز پذيرفته نيست، چرا كه خداوند فرمود: من بهترين شريكم، كسي كه ديگري را با من در عمل خود شريك قرار دهد عملش را نمي پذيرم، جز آن عملي كه خالص باشد.در نتيجه، اگر كسي در عمل تعبدي غير خداوند را با خداوند شريك قرار داد خداوند سهم خود را به شريكش مي بخشد و در نتيجه چون عمل خالص نبوده به هدر مي رود. ممكن است پس از عمري تلاش و كوشش انسان سيه روز و بدبخت گردد، چون عمري را به تحصيل علم سپري كرده به اين خيال كه براي خداوند علم مي آموخت، اما اگر نيتش را مي كاويد پي ميبرد كه هدف او كسب مقام يا كسب موقعيت اجتماعي بوده است و براي اين تلاش مي كرد كه مردم او را به نيكي ياد كنند و در بين مردم شهرت يابد يا به پست و مقامي برسد.
در روزگار در حال سپری شدن بسیاری از انسان ها را میبینیم که از زندگی خود نالان و شاکی بوده و احساس نارضایتی شدیدی از زندگی خویش دارند.می توان گفت یکی از دلایلی که باعث میشود نارضایتی و تشویش در زندگی به وجود بیاید این است که انسان علاوه بر اینکه نسبت به رزاقیت خداوند ایمان نداشته و مدام نگران رزق و روزی خود در آینده است قناعت ندارد و آنچه را رزق اوست کم دانسته و برای استمرار و گذران زندگی آن را ناکافی میشمرد. میتوان بیشترین دلیل این مساله را چنین عنوان کرد که همواره خود را با بالاتر از خود قیاس میکنیم که نتیجه این مقایسه احساس ناکافی بودن و ناچیز شمردن داشتهها و در نهایت عدم آرامش و رضایت در زندگی است. اما در مقایسه نزولی یعنی قیاس با پایین تر و ضعیف تر از خود، داشتههای انسان برایش نمایان میشود. او دیگرانی را میبیند که در وضع سختتر و اسف بارتری زندگی میکنند که خود او هیچگاه در فکر و اندیشه اش نمیگنجد که روزی بتواند درچنین شرایط طاقتفرسایی حتی برای لحظه ای دوام بیاورد، پس به این نتیجه میرسد که به همین مقدار نیز میتوان زندگی کرد. حضرت علی(ع) درمورد غصه نخوردن برای روزی میفرماید:ای فرزند آدم! اندوه روز نیامده را بر امروزت میفزا، زیرا اگر روزِ نرسیده از عمر تو باشد،خداوند روزی تو را خواهد رساند.(حكمت267). در حكمت 379 نهج البلاغه نیز به چنین موضوعی اشاره شده است.
امام علی(ع) همچنین میفرماید: كسی كه به روزی خدا خشنود باشد بر آنچه از دست رود اندوهگین نباشد(حكمت349). امام علی (ع) قناعت را عاملی میدانند که از اندوه انسان جلوگیری میکند.ایشان میفرماید(غرر الحكم و درر الكلم 579 ):کسی که قانع باشد اندوهگین نشود. در جایی از امام تفسیر سخن خداوند که در قرآن فرموده است: فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً را پرسیدند. حضرت فرمود منظور از آن قناعت است.زیرا بدون شک زندگی باسعادت برای ما انسان ها در این دنیا همان زندگی بدون نیازمندی است و بی نیازی همان قناعت کردن است. پس غنی ترین مردم بی نیازترین آنهاست وبه همین جهت خداوند غنی ترین اغنیا است؛ واین را رسول خدا فرمودند که: بینیازی به زیاد داشتن ثروت نیست بلکه بی نیازی روح آدمی است (شرح ابن ابی الحدید55/19 ). نکته بسیار مهمی که باید به آن اشاره کرد این است که قناعت، احساس ناخرسندی و نارضایتی در زندگی رااز بین میبرد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان