دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

عوامل به‌وجود آمدن فتنه از نگاه امام علی(ع)

آنچه در پی می‌آید سخنرانی آیت‌الله مصباح یزدی در مراسم افتتاحيه طرح ولايت است که در 26 تیرماه 88 در مشهد ایراد شده است. ایشان به تفصیل درباره دو عامل پیدایش فتنه یعنی عامل شناختی و عامل احساسی ـ عاطفی از زبان حضرت علی(ع) سخن گفته است.
عوامل به‌وجود آمدن فتنه از نگاه امام علی(ع)
عوامل به‌وجود آمدن فتنه از نگاه امام علی(ع)

آیت الله مصباح یزدی

آنچه در پی می‌آید سخنرانی آیت‌الله مصباح یزدی در مراسم افتتاحيه طرح ولايت است که در 26 تیرماه 88 در مشهد ایراد شده است. ایشان به تفصیل درباره دو عامل پیدایش فتنه یعنی عامل شناختی و عامل احساسی ـ عاطفی از زبان حضرت علی(ع) سخن گفته است.

در تاريخ همه کشورها از جمله تاريخ کشورهای اسلامی و به ويژه کشور خودمان، هميشه درگيری‌ها و کشمکش‌هايی وجود داشته است. حتی از عصر پيغمبر اکرم(ص) به بعد، در بين صحابه نزديک آن حضرت، همان کسانی که ساليان متمادی پای منبر و در مکتب ايشان تربيت شده بودند، اختلاف‌هايی پيش آمد که به جنگ‌هايی از جمله چند جنگ در زمان حکومت کوتاه اميرالمؤمنين(ع) منتهی شد.

اما آنچه مشهود است اين است كه در همه اين جريانات، چه در عالم اسلام و چه در کشورهای ديگر، خصومت‌هايی شيطانی، غيرعقلانی و غيرقابل توجيه و صرفاً براساس تضاد منافع شخصی و گروهی وجود داشته است. چنانکه در عربستان جنگ بين قبايل معروف بود؛ به‌ طوری که زندگی بسياری از آنان با جنگ می‌گذشت. روشن است که اين اختلافات و کشمکش‌ها بر سر منافع شخصی و در اثر تضاد در منافع پيش می‌آمد؛ اما در کنار اينها اختلافات، نزاع‌ها و کشمکش‌هايی وجود دارد که از اين قبيل نيست يا دست کم چهره ظاهری آنها اين‌گونه نيست. به عنوان مثال کسانی که طی چند سال در رکاب پيغمبر اکرم(ص) در جنگ عليه کفار و مشرکين شرکت کردند، جان و مال خود را به ميدان کارزار آوردند و آماده شهادت بودند، از چنين كسانی انتظار می‌رفت که بعد از رحلت پيغمبر اکرم(ص) برای حفظ اساس اسلام، دينی ‌که اين همه برايش فداکاری کردند، با هم همکاری بيشتری داشته باشند و در زمانی كه نتيجه زحمت‌ها و فداکاری‌ها به برقراری يک نظام اسلامی منتهی شده و جنگ‌ها، خونريزی‌ها و فسادهايی که قبل از اسلام بود از بين رفته و کشوری بهشت‌گونه به رهبری پيغمبر اکرم(ص) شکل گرفته، ‌بايد كسانی که برای نظام اسلامی زحمت کشيدند، قدر اين نعمت را بيشتر بدانند و برای پيشرفت اهداف آن با هم همکاری داشته باشند. اما جريان به صورت ديگری واقع شد: وقتی پيغمبر اکرم(ص) رحلت می‌کنند، همان کسانی که با هم هم‌سنگر بودند، به اختلاف، نزاع و کشمکش می‌پردازند تا آنجا که به روی هم شمشير می‌کشند. جنگ‌هايی چون: صفين و جمل و... حکايت از نزاع ميان اصحاب پيامبر(ص) دارد.

علت بروز اختلاف و جنگ در میان خودی‌ها

اكنون پرسش اين است كه راز اين اختلافات چيست؟ اگر اصحاب فقط به فکر منافع شخصی بودند، چرا اسلام آوردند و برای دفاع از آن، برخی از ايشان حتی از جان و مال خود هم گذشتند و تا مرز شهادت و جانبازی پيش‌ رفتند؟

اين يک پرسش جدی است: چرا صحابه به جان هم افتادند و اين جنگ‌های خونين را در ظرف چند سال حکومت اميرالمؤمنين(ع) برپا کردند؟ در طول 1400 سال که از تاريخ اسلام می‌گذرد، در کشورهای اسلامی، امثال اين‌گونه کشمکش‌ها بسيار رخ داده است. توجه داشته باشيم كه گاهی جنگ مسلمانان با کفار و مشرکين قسم‌خورده مطرح است. در اين ‌صورت دفاع و جنگ، قابل فهم است؛ اما گاهی جنگ و اختلاف در بين کسانی که سال‌ها دوست، هم‌سنگر و همفکر بوده‌اند رخ می‌دهد. چنانکه نمونه‌اش در صدر اسلام، بعد از رحلت پيغمبر اکرم(ص) اتفاق افتاد. اين مسئله چگونه توجيه‌پذير است؟

در کشور خود ما نيز بعد از رحلت امام(ره) چنين اختلافات و كشمكش‌هايی رخ داده است. وقتی که ما با مزدوران استکبار جهانی مبارزه می‌کنيم ـ کسانی که رسماً مخالف اسلام، خدا و دين هستند و در کتاب‌ها، بحث‌ها، سخنرانی‌ها و سايت‌هايشان رسماً به دين بد می‌گويند و فحش می‌دهند ـ چنين مبارزه‌ای قابل فهم است. اما چگونه کسانی که سال‌ها در يک سنگر عليه همان کفار، مشرکين و منافقين مبارزه می‌کردند، به جان هم می‌افتند؟ و گاهی مسائل آنچنان پيچيده و ابهامات افزوده و آب گل‌آلود می‌شود که چشم، چشم را نمی‌بيند؛ نمی‌شود فهميد که راست کدام است و چپ کدام، حق کجاست و باطل کدام است؟ آنچنان مسائل در هم آميخته می‌شود که زيرک‌ترين افراد هم در تشخيص آنها دچار ‌اشتباه می‌شوند. در فرهنگ ما، چنين‌ وقايعی که به اين اندازه مبهم و در هم آميخته می‌شود که در آنها تشخيص حق و باطل مشکل می‌گردد، «فتنه» نام دارد. کتابی هم به نام «الفتن» در‌باره چنين جرياناتی که بعد از رحلت پيغمبر اکرم(ص) اتفاق افتاد، نوشته شده است. در فرمايشات اميرالمؤمنين(ع) نيز بارها به اين مسئله پرداخته شده است. حتي پيغمبر اکرم(ص) قبل از رحلت، در‌باره وقوع فتنه‌ها پيش‌بينی‌هايی کرده و رهنمودهايی داده بودند. پرسشی که طبعاً برای هر کسی مطرح می‌شود اين است که تحليل اين فتنه‌ها چيست؟ نبرد دو دشمن قسم خورده، در يک ميدان، قابل فهم است؛ اما فهم اين مسئله که وقتی دوستانی، هم‌سنگرانی، کسانی که در يک خط حرکت می‌کردند و چه بسا در زندان هم‌سلول بودند، با هم نزاع و اختلاف می‌کنند، بسيار دشوار می‌شود.

در خانواده بنی‌هاشم شخص بسيار محترمی به نام زبير بود که پسر عمه پيغمبر اکرم(ص) و اميرالمؤمنين(ع) بود. نقل کرده‌اند که حضرت زهرا(س) وقتی می‌خواستند به اميرالمؤمنين(ع) وصيت کنند، فرمودند: اگر شما نمی‌خواهيد به وصيت من عمل کنيد، به زبير وصيت کنم! زبير از جمله اولين کسانی بود که بعد از خليفه سوم با اميرالمؤمنين(ع) بيعت کرد. اما چگونه می‌شود چنين کسی بعد از مدتی کوتاه، در جبهه مقابل علی(ع) صف‌آرايی می‌كند و رسماً شمشير می‌کشد و جنگ جمل راه می‌اندازد؟

می‌دانيم که پديده‌های اجتماعی تک عاملی نيست و به طور دقيق نمی‌شود گفت اين پديده اجتماعی تنها معلول يك عامل بود. معمولاً برای حوادث اجتماعی ده‌ها و گاهی صدها عامل دست به دست هم می‌دهد تا پديده‌ای اتفاق می‌افتد. بنابراين، ما هم توقع نداريم که وقتی اين سؤال را مطرح می‌کنيم، فقط يک جواب بشنويم.

بی‌شک، در هر فتنه‌ای نيز ده‌ها و صدها عامل مختلف وجود دارد که زمينه را برای وقوع آن فراهم می‌آورد. اين‌گونه بحث‌ها مربوط به علوم اجتماعی است. به‌ راستی اين پديده‌های اجتماعی را چگونه بايد تحليل کرد و چه عواملی در آن دخالت دارد؟ متأسفانه انگيزه برای تحقيق در اين‌گونه مسائل بسيار کمتر از انگيزه برای تحقيق در علوم طبيعی است. برای نمونه، در مورد انرژی هسته‌ای، انگيزه دانشمندان ما برای تحقيق بسيار است. اما برای يک پديده اجتماعی، چند نفر از دانشمندان حاضرند عمری را صرف تحليل علت وقوع آن کنند؟ خوشبختانه، انبيا و اوليای خدا يکی از خدمت‌هايی که به بشريت کردند اين است که برای اين‌گونه مسائل ضروری که بشر نيازمند حل آن است، اما انگيزه‌ کمی برای تحقيق در‌باره آنها وجود دارد، سرخط‌ و سرنخ‌هايی را نشان داده‌اند تا اگر کسانی دنبال تحقيق باشند، بتوانند از اينها استفاده کنند و راه را برای کشف علل و عوامل اين پديده‌های سرنوشت‌ساز باز کنند.

ترديدی نيست اگر حوادث پس از رحلت پيغمبر(ص) به‌ صورت ديگری اتفاق می‌افتاد، وضعيت ما اين‌گونه نبود. آيا انديشيده‌ايد اگر واقعاً همان‌طور که 70 روز قبل از رحلت پيغمبر اکرم(ص)، ايشان، علی(ع) را جانشين خود خواند و فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَولاه؛ فَهَذا عَلِي مَولاه»، اين کار عملی شده بود، اسلام چقدر رشد می‌کرد، چه اندازه ملت‌های دنيا از برکت اسلام بهره‌مند می‌شدند و چقدر گناهان، فسادها و انحراف‌ها کمتر می‌شد؟

دو عامل پیدایش فتنه از زبان علی(ع)

به هر روی، اين امر رخ نداد و فتنه‌ای واقع شد. به راستی علت اين فتنه چه بود، تا ما هم در زمان خود، اگر مشابهی پيدا کرديم، سعی کنيم به اندازه توان نگذاريم چنين فتنه‌ای برپا شود. اين کار کمی نيست و فکر نمی‌کنم ارزشش کمتر از انرژی هسته‌ای باشد. اميرالمؤمنين(ع) در نهج‌البلاغه به اين‌گونه مسائل پرداختند؛ اما استفاده از فرمايشات حضرت امير(ع) قدری دقت می‌خواهد تا انسان به راز و رمزهايی که در کلام ايشان است پی ببرد و برای زندگی‌اش درس بگيرد و از مفاسد و فتنه‌هايی که در هر زمانی ممکن است اتفاق بيفتد، جلوگيری کند. آن حضرت در خطبه‌ای می‌فرمايد: «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ‌اللَّهِ وَ يَتَوَلَّى عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَيْرِ دِين‌اللَّه»؛ جز اين نيست كه آغاز پيدايش فتنه‌ها پيروى از هوا و هوس‌ها و بدعت‌هايى است که با کتاب خدا مخالفت دارد و گروهى (چشم و گوش بسته يا هواپرست آگاه) به پيروى آنان برمى خيزند و برخلاف دين خدا از آنها حمايت مى‌کنند. (نهج‌البلاغه؛ خطبه 50)

حضرت امير(ع) دو دسته عامل را به عنوان منشأ پيدايش فتنه‌ها معرفی می‌كنند. به نظر می‌رسد ما هم نتوانيم عامل سومی را به فرمايش اميرالمؤمنين(ع) اضافه کنيم. علت خصومت‌ها، دشمنی و جنگ بر سر منافع شخصی روشن است و احتياج به تحقيق ندارد. اما ‌جايی که «فتنه» است، يعنی مسائلی در هم تنيده می‌شود، ابهام‌هايی به وجود می‌آيد، حق و باطل مشتبه و تشخيص راه صحيح از راه غيرصحيح مشکل می‌شود و حتی افراد هوشيار و زيرک هم فريب می‌خورند، مسئله تفاوت می‌کند. بنابراين، لازم است بدانيم منشأ «فتنه» از کجا شروع می‌شود كه به چنين پديده اجتماعی می‌انجامد و کار را بر مردم دشوار می‌کند، عده‌ای را به فساد می‌کشاند، خون‌ها ريخته می‌شود، ظلم‌ و فساد بر پا می‌شود و کسانی ناخواسته به سمت آن کشيده می‌شوند. اگر بدانيم آغاز «فتنه» از کجاست، آنگاه می‌توانيم با مشاهده علايم آن در برابر آن بایستيم و نگذاريم به بحران تبديل شود.

حضرت در اين خطبه دو دسته عامل را معرفی کردند که عبارت است: عامل شناختی و عامل احساسی ـ عاطفی.

همه می‌دانيد که کارهای اختياری انسان از دو منشأ سرچشمه می‌گيرد. نخست، انسان بايد «بداند» تا کاری را انتخاب کند و دوم غير از دانستن، بايد«بخواهد» ، تا آن کار انجام گيرد. انسانی که می‌داند، اما دلش نمی‌خواهد، کاری را جدی نمی‌گيرد. گاهی شعار را هم می‌دهد و قدم‌های ابتدايی را هم برمی‌دارد، اما چون عزم جدی‌ برای کار ندارد، از انجام آن بازمی‌ايستد. وقتی کاری جدی تلقی می‌شود که نخست، انسان نسبت به كار، «شناخت» کافی داشته باشد و دوم اينکه دلش بخواهد و «انگيزه» قوی برای انجام آن کار را داشته باشد.

بر اين اساس، هر فتنه‌ای که در عالم رخ می‌دهد، معلول دو عامل است: يکی نقص شناخت و به تعبير کلی جهل و ندانستن است و ديگری هوس‌ها و خواسته‌های شخصی يا گروهی است. اگر انسان يک قضيه را درست نفهمد، حکم ارزشی آن را درست تشخيص ندهد يا موضوع را درست نشناسد و برايش مشتبه شود و به گونه‌ای شناخت انسان ضعيف باشد، به فتنه‌ها مبتلا می‌شود. نمونه‌های اين‌گونه موارد، هم در زندگی شخصی و هم در فعاليت‌های اجتماعی بسيار است. اگر لغزشی کرديم، يا به اين دليل است که شناخت درستی نداشتيم و يا اينكه شناخت ما درست بوده و ما موضوع را می‌دانستيم، اما دلمان نمی‌خواست و عادت به امور ديگری کرده بوديم، يا حوصله درگيری نداشتيم و به‌گونه‌ای ديگر قضيه را تفسير کرديم که درگير نشويم تا به نفع و راحتی خودمان بينجامد. به هر حال، سخن اين است که فتنه‌های عالم از اين دو منشأ پديد می‌آيد: نقص در شناخت و نقص در انگيزه صحيح.

اما شناخت، حوزه‌های مختلفی دارد. ما برای اينکه يک جامعه صالح و امام زمان‌پسند داشته باشيم، بايد آگاهی‌های فراوانی داشته باشيم، علوم بسياری کسب کنيم و بسياری از مسائل اجتماعی را حل کنيم. دانستن مسائل دينی، اعتقادی، اخلاقی، ارزشی، تهذيب اخلاق و تهذيب نفس و تقويت اراده، در چنين جامعه فرض است. وقتی هم فهميديم كه يک کاری را بايد انجام بدهيم، نبايد کوتاهی و کم‌کاری کنيم. به طور کلی اين دو فعاليت لازم است: يک بخش «شناخت» است و ديگری «اراده».

اما گستره شناخت‌های ما گسترده است. سال‌هاست که رهبر معظم انقلاب درباره توليد علم و نهضت نرم‌افزاری سفارشاتی فرموده و رهنمودهايی داده‌اند. دولت‌ها و دانشمندان هم در حوزه‌های مختلف تلاش کرده‌اند؛ اما اين تلاش به وقوع فتنه‌هايی از جنس فتنه‌های صدر اسلام ربطی ندارد. فتنه‌ای که در صدر اسلام اتفاق افتاد، برای اين نبود که مردم صنعت نداشتند يا علوم مادی‌شان ضعيف بود، در پزشکی نقص داشتند، يا انرژی‌های طبيعی را درست نمی‌شناختند. البته در جنگ‌ها می‌بايست از ابزارهای گوناگون در مقابل دشمن استفاده کرد. ولی اين فتنه‌ها به طور مستقيم مربوط به اين مسائل نبود. اينجا اگر جهلی هست، از سنخ ديگری است؛ آن جهلی است که بر رفتارهای ارزشی ما اثر می‌گذارد؛ آيا اين کار را انجام بدهيم يا نه؛ آيا اين كار ارزش مثبت دارد يا منفی. اين پرسش‌ها در علوم طبيعی و حتی علوم اجتماعی، به معنای عام، پاسخ داده نمی‌شود؛ بلکه اين موارد در حوزه دين قرار می‌گيرد.

امامت؛ شاخص هویت شیعی

يکی از مسائلی که ما در اين عصر، يعنی در اين صد سال اخير، با آن روبرو هستيم اين پرسش است که اسلام درباره حکومت چه نظری دارد؟ چه کنيم تا حکومت، اسلامی باشد؟ پيشتر برای اين پرسش، در عالم اسلام پاسخ روشنی وجود نداشت، جز آنچه پيشينيان اهل سنت گفته بودند و در زمان خلفای ثلاثه هم اعمال شده بود؛ يعنی به عنوان مثال مردم بايد يک شورای شش نفری را برای تعيين خليفه بعدی انتخاب کنند. تحولات اين روش به اينجا رسيد که امروزه نيز ما بايد همان روش دموکراسی را اعمال کنيم و دين هم غير از اين چيزی نمی‌گويد.

اما شيعه از ابتدا درباره اين مسئله حساسيت خاصی داشت؛ چرا که قوام تفکر شيعی به امامت است. ما اگر مسئله امامت را از شيعه بگيريم، با ساير مذاهب، چندان اختلافی نداريم. اصلی که مشخص‌کننده هويت شيعی است، مسئله امامت است؛ اين اصل که بر اساس فرمايش پيغمبر اکرم(ص)، حاکم بايد از طرف خدا تعيين شود. وقتی مردم با خليفه اول و دوم بيعت کردند، کسانی چون سلمان و ابوذر مخالفت کردند و گفتند: اين کسی نيست که خدا تعيين کرده؛ کسی را که خداوند تعيين کرده، پيغمبر(ص) 70 روز قبل از رحلت معرفی کرد. ولی به هرحال، آنچه عملی شد غير از آن بود. اين مسئله همين‌طور در عالم تشيع به عنوان يک مسئله اصولی و ستون فقرات تفکر شيعی باقی ماند.

کوتاهی در تبیین علمی نظریه ولایت فقیه

اين تفکر آنقدر ريشه داشت که گاهی سلاطينی که می‌خواستند وانمود کنند که ما به اسلام و تشيع پايبند هستيم، برای مشروعيت حكومتشان از مراجعی مثل محقق كركی و کاشف الغطاء اجازه می‌گرفتند. اين مسئله هر چند امر مسلّمی بود، اما تا 30 سال پيش تحقق عينی پيدا نکرده بود. آنچه امام(ره) انجام داد اين بود که ايشان اين فکر ثابت را عملی کرد. امام آنچه را که 1400 سال فقهای شيعه و علمای متکلمين درباره‌اش بحث و تحقيق کرده بودند، جامه عمل پوشاند و انقلاب اسلامی ايران، به نام حکومت ولايت فقيه تحقق عينی پيدا کرد. اما سؤال اين است که ما به چه اندازه به اين مسئله علم راسخ داريم، يعنی اين مسئله چقدر برای خود ما روشن است؟

متأسفانه بسياری از کسانی که خودشان حامی ولايت فقيه بودند، از نظر علمی و نظری ضعيف بودند و نمی‌توانستند از اين نظريه دفاع و آن را تبيين کنند و بالاخره با مسامحه آن را گذراندند. بسياری از کسانی که پس از انقلاب مسئوليت‌هايی پيدا کردند، در عين حالی که اصولگرا، طرفدار ولايت فقيه و پيرو خط امام(ره) بودند، اين مسئله از نظر علمی برای ايشان روشن نبود. همچنين تبيين مبانی فکری اين مسئله، اعم از فقهی و کلامی نيز از سوی متفکران، آن‌طوری که بايد صورت نگرفته است.

درباره فتنه‌ سال88 بايد گفت: بخشی از آن مربوط به دشمنان قسم خورده اين مردم و نظام است. دشمن بايد دشمنی کند. اگر آمريکا نخواهد نظام ايران را براندازد پس چه کار کند؟ آيا توقع ما از آمريکا اين است که نظام ما را تقويت يا تأييد کند؟ آمريکا سايه نظام اسلامی را هم نمی‌تواند ببيند. اما سخن از کسان ديگری است. واقعاً چگونه شد کسانی که روزی هم‌سنگر بودند با هم اختلاف پيدا کردند؟ فراموش نکنيم پديده‌های اجتماعی تک‌عاملی نيست. ولی می‌توان گفت: يکی از سبب‌های اين فتنه اين بود که مسئله ولايت فقيه از نظر علمی و فکری برای خود آنان روشن نبود. مسئولانی را سراغ داريم که بارها گفته‌اند: ما ولايت فقيه را قبول داريم چون در قانون اساسی آمده است! يعنی اگر در قانون نيامده بود، قبول نداشتيم و اگر قانون اساسی تغيير كند تغيير آن را می‌پذيريم! اين يک نوع برخورد با مسئله ولايت فقيه است که آن را قبول داريم چون در قانون اساسی آمده است. اما اعتبار قانون اساسی به چيست؟ اعتبارش به اين است كه مردم رأی دادند. بر همين اساس اين پرسش را مطرح می‌کنند که اگر رأی مردم تغيير کرد و گفتند ما ولايت فقيه را قبول نداريم، چه بايد كرد؟

راستی اگر اعتبار ولايت فقيه به اين است که در قانون اساسی آمده و اعتبار قانون اساسی به اين است که مردم به آن رأی دادند، می‌توان گفت که می‌شود يک روز هم آن را تغيير داد. به عقيده چنين كسانی اين بحث از نظر استدلالی هيچ ‌اشکالی ندارد. آنان عقيده دارند: همچنانکه در زمان خود امام(ره) بعضی از مواد قانون اساسی تغيير کرد، می‌توان بار ديگر هم آن را تغيير داد. آنگاه بر اين اساس، چند نفری شورش می‌کنند و به اصطلاح انقلاب مخملی راه می‌اندازند و بعد هم می‌گويند قانون اساسی بايد تغيير کند.

وقتی انسان چنين تفکری داشته باشد، ديگر خود را ملزم نمی‌داند که وقتی ولی فقيه امری فرمود حتماً اطاعت کند؛ می‌گويد: حکم ولی فقيه هم چيزی شبيه قانون مجلس است؛ از آن‌ که بالاتر نيست! ما با قانون مجلس هم مخالفت می‌کنيم، تغييرش می‌دهيم، اعتصاب و تظاهرات راه می‌اندازيم، تا خود مجلس قانونش را تغيير بدهد. برای احکام ولی‌فقيه هم سر و صدا راه می‌اندازيم و شورش می‌کنيم تا رهبری مجبور به تسليم شود!

مسئله اين است که ما بسياری از مطالب اساسی دينی، ارزشی و انقلابی خود را آن‌طور که بايد و شايد از نظر فکری و نظری حل نکرده‌ايم. وقتی برای کسانی که جايگاهی دارند، در جمع پيشگامان انقلاب هستند و سال‌ها در درس امام(ره) هم شرکت کردند، هنوز مسئله ولايت فقيه حل نشده و خود آنان هم همت نکردند که آن را بدرستی دريابند، ديگر از عموم مردم چه توقعی می‌توان داشت؟ وقتی چنين شبهاتی در دانشگاه، در جلسات و در تريبون‌های آزاد توسط استادان مطرح می‌شود، دانشجو در برابر اين شبهات چه دارد که بگويد؟ به اين ترتيب خواه، ناخواه در فکرش اثر می‌گذارد، يا دست کم به شک می‌افتد. شک يعنی «يقَدِّمُ رِجْلاً وَ يؤَخِّرُ أُخْري»، يک قدم پيش و يک قدم پس می‌گذارد. يعنی خنثی و بی‌اثر می‌شود.

اگر ما معتقديم که بايد اسلام باقی باشد و اسلام حکومت دارد و قوام حکومت اسلامی به امام معصوم(ع) و در زمان غيبت، به ولی فقيه است، بايد سعی کنيم اين مبانی و معانی را آن‌گونه که شايسته است بفهميم و باور کنيم و به لوازمش ملتزم باشيم.

اين عالم، عالم امتحان است. برخی که امروز امتحان شدند، شايد در 20 سال پيش باور نمی‌کرديد که آنان چنين امتحانی بدهند. امتحان يعنی اينکه از محتوای پرسش‌ها آگاهی نداشته باشی. يعنی چيزهايی پيش می‌آيد که خود انسان هم باور نمی‌کند. امتحان آن است که سؤالش معلوم نباشد. خداوند هم حوادثی پيش می‌آورد که برای ‌اشخاص آشکار نباشد؛ تا مشخص شود هر كسی چه سرنوشتی دارد و چه موضعی خواهد گرفت. اينجاست که خطر متوجه همه می‌شود.

روزنامه کیهان

تاریخ انتشار: 20 دی ماه 1396

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

انسان‌های بی‌چشم و رو

انسان‌های بی‌چشم و رو

گربه تا زمانی که گرسنه است، دور و بر صاحبش می‌گردد‌، به چشم و دست او می‌نگرد و میومیوکنان خواهان لقمه‌ای است؛
No image

جایگاه رفیع مومن در روز قیامت

در این بخش متن سخنرانی با عنوان جایگاه رفیع مومن در روز قیامت در موضوع دنیا و آخرت آورده شده است.
No image

ویژگی های انسان های پاک سیرت

متن سخنرانی ویژگی های انسان های پاک سیرت در موضوع ویژگی های ایمان و مؤمن در این بخش قرار دارد.
مفهوم صبر و تَصَبُّر در کلام امام باقر(ع)

مفهوم صبر و تَصَبُّر در کلام امام باقر(ع)

انجام واجبات و ترک محرمات، حرکت در مسیر رستگاری و سرافرازی است.
Powered by TayaCMS