دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

غزوه بنی النضیر

No image
غزوه بنی النضیر

كلمات كليدي : بني النضير، يهود، بئر معونه، قبيله بني عامر، محمد بن مسلمه، علي بن ابيطالب، عبد الله بن ابي

نویسنده : سید هاشم رسولی محلاتی

بنى النضیر تیره‌اى از یهود بودند که در جنوب شرقى مدینه سکونت داشتند و داراى قلعه و مزارع و نخلستانى در آن محل بودند،اینان با پیغمبر اسلام پیمان عدم تعرض و دوستى داشتند و متعهد شده بودند که بر ضد مسلمانان اقدامى نکنند و کسى را علیه ایشان تحریک ننمایند. دو حادثه شوم «رجیع و بئر معونه» سبب شد که دوباره زبان یهود به استهزاى مسلمانان باز شود و آنان را مورد شماتت قرار دهند و سخنان ناهنجارى درباره پیغمبر اسلام بر زبان آرند و سبب جرئت دشمنان و منافقین گردند.

پیغمبر اسلام دیگر بار متوجه این دشمنان داخلى گردید و در صدد برآمد تا از عقیده قلبى آنان نسبت به مسلمانان مطلع شده و پایدار نبودن ایشان را در پیمانى که بسته بودند آشکار سازد.

در سال چهارم هجری، کشته شدن دو عامرى به دست عمرو بن امیه در بئر معونه سبب شد که پیغمبر اسلام در صدد گرفتن خونبهاى آن دو نفر بر آید و آنان را به کسان مقتولان که هم پیمان با او بودند بپردازد. چون قبیله بنى عامر همان‌گونه که با رسول خدا(ص)هم پیمان بودند با یهود بنى النضیر نیز هم پیمان بودند، رسول خدا(ص)در صدد برآمد تا از یهود مزبور کمک بگیرد و به همین منظور با ده نفر از یاران خود از جمله على بن ابیطالب(ع) به سوى محله بنى النضیر حرکت کرد. چون بدانجا رسید و منظور خود را اظهار کرد آنان در ظاهر از پیشنهاد آن حضرت استقبال کرده و آمادگى خود را براى کمک و مساعدت در این باره اظهار داشتند و از آن حضرت دعوت کردند تا در محله آنان فرود آید. پیغمبر اسلام به انتظار به دیوار قلعه آنان تکیه داد و نشست. در این موقع چند تن از سرکردگان آنها به عنوان آوردن پول یا تهیه غذا به میان قلعه رفته برآن شدند سنگى را از بالا بر سر او بیفکند، همگى این رأى را پسندیده و با اینکه یکى از بزرگانشان به نام سلام بن مشکم با این کار مخالفت کرده گفت: شاید خداى محمد او را از این کار آگاه سازد، به سخن او گوش نداده و در صدد انجام این کار بر آمدند.

شخصى از ایشان به نام عمرو بن جحاش انجام این کار را به عهده گرفت و بى‌درنگ خود را به بالاى دیوار رسانید تا توطئه آنها را اجرا کند.

ولى قبل از اینکه او کار خود را بکند خداى تعالى به وسیله وحى پیغمبر را از توطئه ایشان آگاه ساخت و رسول خدا(ص) فورا از جاى خود برخاسته و مانند کسى که دنبال کارى مى‌رود بدون آنکه حتى یاران خود را خبر کند به سوى مدینه به راه افتاد.در برخى از نقل‌ها هم آمده که رو به اصحاب خود کرده فرمود: شما در جاى خود باشید و خود تنها راه شهر را در پیش گرفت و به دنبال آن یکى از مسلمانان به نام محمد بن مسلمه را مأمور کرده فرمود:به نزد یهود بنى النضیر برو و به آنها بگو شما پیمان شکنى کردید و از در مکر و حیله بر آمدید و نقشه قتل مرا طرح نمودید، اینک تا ده روز مهلت دارید که از این سرزمین بروید و از آن پس اگر در اینجا ماندید کشته خواهید شد.

محمد بن مسلمه پیغام رسول خدا(ص)را به آنها رسانید، یهود مزبور که تاب مقاومت در برابر مسلمانان را در خود نمى‌دیدند آماده رفتن شدند ولى عبد الله بن ابی سرکرده منافقین مدینه براى آنها پیغام فرستاد:

از جاى خود حرکت نکنید، ما دو هزار نفر هستیم که آماده کمک به شما هستیم و هرگز شما را تسلیم محمد نخواهیم کرد و یهود بنى قریظه نیز به پشتیبانى شما برخاسته و شما را یارى مى‌کنند.

یهودیان گول وعده او را خورده و ماندند، و به محکم کردن قلعه‌هاى خویش پرداختند و چون مهلت به پایان رسید پیغمبر اسلام پرچم جنگ را بست و به دست على بن ابیطالب(ع)داد و با سربازان اسلام به سوى قلعه‌هاى بنى النضیر حرکت کرد و دستور محاصره آنان را صادر فرمود.

محاصره آنان به طول انجامید که بعضى مدت محاصره را بیست و یک روز ذکر کرده‌اند،و به گفته برخى رسول خدا(ص)براى اینکه یهود مزبور از آن سرزمین دل برکنند و یا کمال خوارى و ذلت خود را به چشم ببینند دستور داد چند نخله خرما را از باغ‌هاى آنها قطع کردند و چنین نیز شد و آنها تسلیم شده و حاضر به ترک خانه و دیار گشتند و از آن سرزمین رفتند، و مفسران نیز گفته‌اند آیه:

«ما قطعتم من لینة او ترکتموها قائمة على اصولها فباذن الله »(حشر/ 5)

در همین باره نازل شده که چون یهود بنى النضیر آن حضرت را در این کار سرزنش کردند این آیه نازل شد.

به هر صورت یهودیان که دیدند از کمکهایى که عبد الله بن ابى وعده کرده بود خبرى نشد و یهود بنى قریظه هم براى نجات آنها اقدامى نکردند تدریجا ترس و ناامیدى بر آنها مستولى شد و تسلیم شدند و از پیغمبر اسلام امان خواستند تا از مدینه کوچ کنند .

رسول خدا(ص)موافقت فرمود که هر سه نفر از آنها یک شتر با خود ببرند و هر چه مى‌خواهند از اثاثیه خود بر آن بار کنند و بقیه را به جاى بگذارند و بروند.

و بدین ترتیب یهود بنى النضیر از مدینه کوچ کرده جمعى از آنها در خیبر اقامت گرفتند و بیشترشان نیز به شام رفتند و با رفتن آنها غنیمت بسیارى براى مسلمانان به جاى ماند که رسول خدا(ص)با مشورت اصحاب آن را به مهاجرین مکه که تا آن روز به صورت میهمان در خانه انصار زندگى مى‌کردند اختصاص داد و میان آنها تقسیم کرد و از آن پس مهاجرین مکه نیز مانند مردم دیگر مدینه صاحب خانه و زندگى مستقل و جداگانه‌اى شدند،و از کمک انصار بى‌نیاز گشتند.

شیخ مفید(ره)و نیز ابن‌شهرآشوب در کتاب‌هاى خود داستانى از شجاعت و فداکارى على بن ابیطالب (ع) در ایام محاصره بنى النضیر نقل کرده‌اند:

هنگامى که رسول خدا(ص) براى محاصره یهود بنى النضیر آمد دستور داد خیمه‌اش را در آخرین نقطه از زمین‌هاى گودى که در آنجا بود و به زمین بنى حطمة معروف بود بزنند ،همین که شب شد مردى از بنى النضیر تیرى به سوى خیمه آن حضرت انداخت و آن تیر به خیمه اصابت کرد، پیغمبر(ص)دستور داد خیمه‌اش را از آنجا بکنند و در دامنه کوه نصب کنند و مهاجر و انصار اطراف آن، خیمه‌هاى خود را برپا کردند، چون تاریکى شب همه جا را فرا گرفت ناگاه متوجه شدند که على بن ابیطالب در میان آنها نیست، به نزد رسول خدا(ص)آمده و معروض داشتند :على بن ابیطالب گم شده و در میان ما نیست؟

فرمود:فکر مى‌کنم به دنبال اصلاح کار شما رفته باشد، طولى نکشید که على(ع)در حالى که سر بریده همان مرد یهودى را که تیر به سوى خیمه رسول خدا(ص)انداخته بود در دست داشت بیامد و آن سر را نزد آن حضرت گذاشت پیغمبر(ص)فرمود:یا على چه کردى؟

عرض کرد:من دیدم این خبیث مرد بى‌باک و دلاورى است، پس در کمین او نشستم و با خود گفتم :چه چیز در این تاریکى شب او را چنین بى‌باک کرده جز اینکه مى‌خواهد از این تاریکى استفاده کرده دستبرد و شبیخونى بزند، ناگاه او را دیدم که شمشیر در دست دارد و با سه تن از یهود مى‌آید، من که چنان دیدم برخاسته و بدو حمله کرده و او را کشتم و آن سه نفر که همراهش بودند گریختند و هنوز چندان دور نشده‌اند و اگر چند نفر همراه من بیایند امید آن هست که بدانها دست یابیم.

رسول خدا(ص)ده نفر را که از آن جمله ابو دجانه و سهل بن حنیف بود همراه على(ع)روانه کرد و آنان بسرعت آمده پیش از آنکه یهودیان به قلعه‌هاى خود برسند بدانها رسیدند و آنها را به قتل رسانده و سرهاى ایشان را به دستور پیغمبر(ص)در چاه‌هاى بنى حطمه افکندند و همین جریان رعب و وحشتى در دل بنى النضیر افکند و سبب تسلیم و کوچ کردن آنان از مدینه گردید.

مقاله

نویسنده سید هاشم رسولی محلاتی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS