نویسنده: به اهتمام محمد مهدی معتمدی
از مهمترین مقولات عرصه فرهنگ و هنر مسئله غنا وموسیقی است. تاثیر شگفت انگیز غنا و موسیقی بر روح آدمی، توجه بیشتر اقوام را از دیرباز به سوی خود کشانده است. شاعران ایرانی به وجود خوانندگی و نوازندگی در ایران کهن و دوران ساسانی اشاره کردهاند.
غنا در هنگام ظهوراسلام
آن گونه که از کتابهای تاریخی معتبر به دست میآید، فن موسیقی و غنا، پیش از آنکه در جزیرة العرب رواج یابد، در میان اقوام متمدن آن زمان، چون: ایران و روم شناخته شده و استعمال میگردیده است. گروه مغنیان در نزد فارسیان
جایگاه
ویژهای داشتهاند و مجالس مهم خویش را در همه شهرها و ایالات به آواز و صناعت آنان، پرشور و گرم میداشتهاند؛ اما عرب جاهلی با این هنر، همچون هنرهای زیاد دیگری، نا آشنا بود.
ابن خلدون در اینباره مینویسد: «عربها، درآغاز که به فن (شعر) آشنا شدند، کلام خویش را با حفظ تناسب حروف متحرک و ساکن، در قالبهای شعری جدا جدا میساختند و به آن (بیت) میگفتند… این تناسب شعری، قطرهای از دریای تناسب صدا در کتابهای موسیقی است، امّا عرب به آنها آگاه نبود، پس از آن شتربانان به (حداء) تغنی میکردند و دخترکان و کنیزان، به ترجیع صدا و ترنّم آن در خانهها میپرداختند. اگرترنّم در شعر بود، به آن (غنا) و اگر در قرائت بود، به آن (تغبیر) میگفتند. نوع دیگری از تغنی آنان که با دایره و نی همراه بود و موجب سبکی میشد، سَنّاد نام داشت. البتّه این نوع تغنی آنان (فنی) نبود و گونهای بود که بدون تعلیم نیز به آن راه برده میشد. در زمان ظهور اسلام و غلبه مسلمانان بر کشورهای دیگر، در آغاز لذت آنان در قرآن خواندن و ترنّم به اشعار (که رسم قدیم آنان بود) خلاصه میشد، امّا باکسب غنایم جنگی و حصول رفاه و خوشگذرانی و راه یافتن مغنیان حرفهای فارس و روم به میان اعراب، کم کم عرب با زمینههای جدیدی آشنا شد. اشعار عربی را در قالب لحنهای غنایی تازه وارد ریخته و برخی نیز، به فراگیری این فن مشغول شدند، نام مَعبر و ابن شریح در این زمینه مشهور شد. زمان ابراهیم بن المهدی از بنی عباس رسید و افرادی چون ابراهیم موصلی و فرزندش، اسحاق و نوهاش، حماد به این فن مشهور شدند، در این زمان بنی عباس در لهو غوطه ور شدند و آلات جدیدی برای رقص تهیه کردند».(مقدمه ابن خلدون/426 ـ 428، داراحیاء التراث العربی، بیروت)
ورود موسیقی فنی و پیچیده، در اثر ارتباط اقوام عرب جاهلی، با اقوام دیگر، حاصل شد. ابوالفرج اصفهانی مینویسد: «مهم ترین ابزاری که عربان حجاز، پیش از اسلام، برای نواختن به کار میبردند، دف چهارگوش و نی لبک و نی بلند بود».(اغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج2/157) در حدود دوران پیامبران اسلام(ص) نفوذ موسیقی از دیگر سرزمینها، در قلمرو عرب، آغاز شده بود. امیران غسانی، دستههای هم آوازی از دختران نغمه گر داشتند. لحمیان حیره (عود) را از ایران گرفته بودند و حجازیان، از ایشان گرفتند، بنابر روایتی، نضربن حارث بن کلده، این ابزار را ازحیره، به مکه برد.( (مروج الذهب) مسعودی، 8/93 ـ 94، دارالمعرفه، بیروت) روایت دیگری، آوردن عود ایرانی را به ابن سریج نسبت میدهد.( اغانی، 1/98)
این نغمه پردازی، در دوران جاهلیت، وجود داشته است و بیشتر، زن بودهاند. ابوالفرج اصفهانی، نام شمار زیادی از آنان را آورده است.( همان مدرک، ج8/3؛ 10/48) خنساء، بزرگ ترین زن شاعر عرب، که در روزگار پیامبر(ص) میزیسته، مرثیههایی در رثای برادرش سروده که با آواز، خوانده میشده است.( اغانی، ج3/140) با ظهور اسلام در میان جامعه متعهد به دین، به دلایل فراوانی، از جمله، وضعیت انقلابی روزگار پیامبر(ص) و فراوانی جنگها و درگیریها، از وجود زنان آواز خوان و موسیقی شهوانی، خبری نبوده است.
در زمان پیامبر(ص)، (حداء) رواج داشته، آن هم به نقل ابن منظور، ویژه شتربانان نبوده، بلکه عرب در وقتهای فراغت، بدان زمزمه میکرده است. امّا پیامبر(ص) دوستتر میداشته که به جای (تغنی) به گونه (رکبانی) (آوازهای رایج در میان عرب)، به قرائت قرآن بپردازند. در این نقل، گرچه پیامبر اکرم(ص) درخواست تبدیل (ماده) زمزمه آنان را به قرآن دوست میداشته، ولی نسبت به چگونگی زمزمه به قرآن، دستور جدیدی نداده و یا گونه خاصی را، پیشنهاد نکرده است.
اینک عبارت ابن منظور: «قال ابن الاعرابی: کانت العرب، تتغنّی بالرُّکبانی [نشید بالمد والتمطیط] اذا رکبت الابل و اذا جلست فی الافنیة و علی اکثر احوالها، فلمّا نزل القرآنُ احبَّ النبی، صلی اللّه علیه وسلم، ان یکون هجِّیراهُم مکان التَّغنی بالرُّکبانی».
( لسان العرب، ابن منظور، ج10/135) روشن است که یکی از جلوههای هنر خوشخوانی در دوران نزول قرآن، در قرائت قرآن جلوه کرد که به مواردی از آن، در آغاز این نوشته، اشاره گردید. امّا غنا، به طور مطلق، کم کم در دورههای بعدی، در فرهنگ مردم، بویژه در منش خلفا، جایگاه ویژه ای یافت. در روزگار عثمان، گرایش به غنا، بیشتر شد و مردم، باهماهنگی صوت و ابزار موسیقی، آشنا شدند. این، همان چیزی است که مورخان عرب، آن را نغمه دقیق و ظریف نامیدهاند.
برای نخستین بار، مردانی زن نما (مُخَنثَّان) به میدان آمدند و موسیقی گرانی بنام شدند. از جمله: طویس از مردم مدینه که پدر آواز در اسلام به شمار میرفت. به احتمال قوی، همو، نخستین کسی است که وزن را به موسیقی عرب، وارد کرد و نخستین آواز خوانی است که با دف، سرودهها را هماهنگ ساخت.( اغانی، ج2/170 ـ 173)
از کتاب اغانی، که در بر دارنده تاریخ جامعی از موسیقی دانان است (تا زمان نویسنده) به دست میآید، در دوران بنی امیه و بنی عباس، در فن موسیقی و غنای شهوانی، گامهای بزرگی برداشته شده و تشویقهای فراوان از خوانندگان صورت گرفته و جایزههای سنگینی نیزبه موسیقی دانان و نوازندگان و خوانندگان داده میشده است.( اغانی)، ج3/239؛ ج5/41، 52؛ ج6/8، 12؛ ج21/226، 237) اینها همه، نشانگر تحقق مفهوم ثانوی برای غنا، در روزگار بنی امیه، بویژه بنی عباس، یعنی در دوران صدور روایات صادقین(ع)، است که در ظهور غنای شاهانه و آلوده به شراب و شاهد دارد.
با توجه به تفاوت لحن روایات نبوی و روایات صادقین(ع) درباره غنا، میتوان از این تفاوت شیوه اجرای موسیقی و غنا، در این دو عصر، تفسیر مناسبی را به دست آورد. البته وجود غنای لهوی، در میان عربان جاهلی، بویژه استفاده از کنیزان آواز خوان، انکار نمیشود، ولی در دوران بیان تفصیلی احکام (دوران مدینه) و در میان جامعهای که مخاطب بیان احکام بودند هرگز چنین غنایی رواج نداشته است، بدین جهت، گرچه بعضی از مورّخان به وجود کنیزکان آواز خوان که با صدای خوش و استفاده از آلات لهو و لعب در جذب مردان فاسق میکوشیدند، اشاره کرده و بعید نیست که آیه شریفه: «ولاتکرهوا فتیاتکم علی البغاء ان اردن تحصناً» (اغانی، ج3/239؛ ج5/41، 52؛ ج6/8، 12؛ ج21/226، 237) نیز به نهی موالی این کنیزان از این عمل ناپسند نظر داشته است، ولی با این همه، در عصر بیان احکام از این عادت ناپسند، مسلّماً در میان جامعه اسلامی اثری نبوده است. با توجه به این نکته، نمیتوان همچون بعضی از فقها و نویسندگان، غنای زمان پیامبراکرم(ص) را دارای حقیقت عرفیه در غنای لهوی و شهوانی دانست، گرچه پذیرش حقیقت عرفیه غنا و غنای لهوی در زمان صادقین(ع) پس از رواج این گونه غنا در دستگاه بنی امیه و بنی عباس ناصواب نیست.
روزنامه رسالت، شماره 7138 ؛ 2/9/89، صفحه 6