كلمات كليدي : غيبت، بهتان، بد گويي
نویسنده : زينب طاهري
غیبت در لغت مصدر «غاب»[1]و اسم مصدر «اغتیاب»[2] است و غیبت از ریشه «غیب» بر چیزی که از چشمها پوشیده باشد دلالت دارد[3] و اغلب لغویین به معنای اصطلاحی آن پرداختهاند.[4]
در اصطلاح علم اخلاق، غیبت آن است که در غیاب کسی به بیان آن چه نقلش مایه ناخشنودی او میشود بپردازند[5] که در حقیقتِ آن فرقی نیست؛ خواه آن نقص در بدن او باشد یا در نسب یا در صفات و افعال و اقوال او یا در چیزی که متعلق به او باشد مثل خانه، لباس و...[6]
تفاوت غیبت و بهتان (تهمت)
حضرت صادق(ع) میفرمود: «غیبت آنست که درباره برادرت بگوئى چیزى را که خدا بر او پوشانده است و اما چیزى را که در وجود او آشکار و ظاهر است مثل تندخوئى و شتابزدگى (گفتن آن) غیبت نیست و بهتان آنست که در بارهاش بگوئى چیزى که در او نیست.»[7]
شرایط حرمت غیبت
1-شخصی که در غیاب او عیبش بازگو میشود، مؤمن باشد.
2-غیبت در صورتی است که عیب او را بگوید اما اگر کمال او را ذکر کند، غیبت شمرده نمیشود.
3-آن عیب نزد عموم ناپسند باشد.
4-غیبت شونده به آن عیب نزد مردم معروف نباشد.
5-قصد کاستن از وجهه اورا داشته باشد.
6-شنونده داشته باشد.[8]
انواع غیبت
غیبت بر چند قسم است:
1- گفتاری؛ یعنی انسان نقص برادر مؤمنش را به دیگری بگوید.
2- نوشتاری؛ که عیوب مسلمانى را بنویسند و یا در مجلّه و روزنامه منتشر کنند.
3 – کرداری؛ مثل راه رفتن شبیه اعرج یا به چشم و ابرو و حرکت دست و سر و امثال اینها اشاره به نقص کسى کند که این را محاکات گویند.
4- کنایی؛ مثل اینکه بگوید فلان کاسب آدم خوش انصاف! و ارزان فروشى است! و طورى بگوید که کنایه از بىانصافى و گران فروشى فرد مورد نظر باشد.
5 – تعریض؛ مثل اینکه بگوید الحمد للَّه من مبتلا به فلان چیز و یا فلان عمل نیستم و نظرش گوشه زدن بکسى است که داراى فلان چیز یا فلان عمل است.[9]
6-اشارهای؛ روایت است «زنی بر عایشه وارد شد چون بیرون رفت، عایشه با دست خود اشاره کرد که این کوتاه است. رسول خدا(ص) فرمود: غیبت او را کردی.»[10] [11]
استماع غیبت
گوش دادن به غیبت مانند خود آن به اتفاق جمیع فقها حرام است بلکه اشدّ از غیبت است. زیرا شنونده غیبت یا با شنیدن غیبت شاد نمی شود ولی با زبان نیز آن را بد نمیشمارد و در دل نیز بدش نمیآید یا از شنیدن آن خوشحال میشود لیکن از راه تظاهر به زهد تصدیق نمیکند و گاهی از روی ریا منع هم میکند در حالیکه قلباً طالب آن است و چه بسا حیلهها بر انگیزد که غیبت کننده بیشتر غیبت کند مثل اظهار تعجب.[12]
حضرت علی(ع) فرمودند:
«شنونده غیبت یکی از دو طرف غیبت کننده است.»[13]
پس شنونده غیبت از گناه غیبت بر کنار نیست مگر اینکه با زبان آن را رد کند.
رد غیبت
ردّ نمودن غیبت بر کسى که متمکن باشد واجب است و ظاهراً رد غیبت غیر از نهی از غیبت است و مراد یاری کردن از شخص غیبت شده است.[14]
رد غیبت باید با نوع غیبت متناسب باشد؛ اگر عیب نفسانی کسی بازگو میشود مثلاً بگوید: تو چگونه از درون کسی خبر داری؟
اگر عیب در باره بدن شخص باشد، بگوید: عیب آن است که نزد خدا نقص شمرده شود.
گاه عیب در زمینه دینی است. در این صورت تا میتواند حمل بر صحت کند و اگر راهی برای توجیه نبود، بگوید: هر مؤمنی غیر از معصومین ممکن است به خطا بیافتد، شاید توبه کند.[15]
آثار رد غیبت[16]
در روایات برای غیبت آثاری ذکر شده است:
1-نصرت دنیا و آخرت [17]
2-دفع بلایا
پیغمبر(ص) فرمود: «هر کس غیبت برادرش را در مجلسى بشنود و از او دفاع کند و جلوی غیبت او را بگیرد خداوند هزار نوع شرّ را در دنیا و آخرت از او دور مىکند و اگر جلوی غیبت را نگیرد بلکه خوشش هم بیاید، گناه و کیفرش به اندازه معصیت غیبتکننده خواهد بود.»[18]
3-رفتن به بهشت[19]
کفاره غیبت
توبه از غیبت دو جنبه دارد: یکى از جنبه حق خدایى و دیگر از جنبه حق النّاس. توبه از جنبه اول پشیمان شدن و طلب عفو و مغفرت است و از جنبه دوم یعنی اگر به شخصى که غیبت او را نموده خبر نرسیده باشد و در اظهارش مظنّه ضرر و فساد باشد و ایجاد عداوت شود یا آن شخص مرده باشد و یا غایب شده به طورى که دسترسى به او ممکن نباشد براى او استغفار کند و در ثواب بعض عباداتش او را شریک گرداند و محبت و احسان به او نماید تا جبران حقّش شود و اگر به او خبر رسیده باشد و میتواند برود از او طلب حلّیت کند باید برود و به هر زبانى که ممکن است به نحو اجمال یا تفصیل، رضایت خاطر او را فراهم سازد.[20]
حضرت امام صادق(ع) فرمودند:
«از پیغمبر(ص) پرسیدند: کفاره غیبت چیست؟ فرمودند: از خداوند طلب آمرزش کنى براى آنکه غیبتش کردى هر زمان به یادش افتادى.»[21]
موارد جواز غیبت
1- غیبت کفّار و مخالفین و سایر فرق باطله و اهل بدعت. [22]
2- فرمانروای ستمگر[23]
3- غیبت متجاهر به فسق در همان فسقى که متجاهر است[24]که در این موارد غیبت واجب است.
4-در مقام تظلّم نزد کسى که قادر بر رفع ظلم باشد.
5- استعانت بر رفع منکر و ردع از معاصى. [25]
6- نصح مستشیر یعنى خیرخواهى کسى که در امر تزویج یا امانت و امثال اینها با انسان مشورت کند[26].
7- بیان عیوبی از شاهد یا قاضی که مؤثر در رأی دادگاه است. [27]
8-شهادت بر عمل حرام با قصد قربت. [28]
9-ضرورت شناساندن کسی که به لقبی از قبیل لنگ،کور، لوچ و... مشهور است.
10- تحاکى (بازگویى نمودن) نزد کسى که میداند.[29]
11-حفظ نمودن خود به واسطه غیبت از شر دیگری.
12- اظهار عیب در مبیع اگر چه بایع کراهت داشته باشد، که مشترى متضرر نشود.
13- ردّ کسى که ادّعاى نسبى بکند که ندارد؛ مخصوصا دعوى سیادت.
14- ردّ مقاله باطل یا دعوى باطل.
15- به منظور نهى از منکر باشد؛ یعنى قصدش این است که به او برسد و عمل زشتى را که مرتکب میشود ترک کند.
16- اسم طرف را نبرد حتى در عدد محصورى؛ مثل اینکه بگوید در فلان شهر یا قبیله و امثال اینها[30]
حضرت امام(ره) در این باره میفرمایند: در مواردی که غیبت واجب است؛ باید اقدام نمود ولی نیت را از هوای نفس و متابعت شیطان باید تلخیص نمود ولی در موارد جواز ترک آن اولی است. هر امر جایزی را انسان نباید مرتکب شود؛ خصوصاً این طور از امور که مکاید نفس و شیطان درآن خیلی کارگر است.[31]
پیامدهای غیبت
غیبت پیامدهای زشت و آزار دهندهای برای غیبت شونده و غیبت کننده به بار خواهد آورد که شامل موارد ذیل میباشد:
الف)پیامدهای زشت غیبت در دنیا
1. ریختن آبرو وشکستن حریم[32]
2. ایجاد دشمنی و اختلاف [33]
3. سلب اعتماد[34]
4. تبلیغ زشتی ها[35]
5. تضعیف وحدت[36]
ب) پیامدهای آخرتی غیبت
1. مانع پذیرش اعمال نیک[37]
2.انتقال نیکیها [38]
3. تأخیر پاداش وتقدیم مجازات[39]
4. عذاب قبر[40]
5. تجسم زشت در روز قیامت[41]
6. از بین برنده اعمال نیک[42]
7. محروم شدن از بهشت [43]
ج) پیامدهای معنوی غیبت
1. نابود کننده دین[44]
2. خروج از ولایت الهی[45]
3. خارج شدن از زمره مؤمنان [46]
4. غیبت کننده، از زناکار بدتراست[47]
خلاصه این که اگر در اسلام غیبت به عنوان یکى از بزرگترین گناهان کبیره شمرده شده به خاطر آثار سوء فردى و اجتماعى آن است.
انگیزه غیبت
معالجه غیبت نیاز به شناسایی انگیزه های آن دارد که در ذکر این اسباب میتوان به موارد ذیل اشاره داشت:
1- فرو نشاندن خشم بر کسى که به او غضب کرده
2- همراهى با دیگران [48]
3-خنثی کردن اثر حرفی که درباره او زده شده است.
4- برای تبرئه کردن خود از اتهام [49]
5- مباهات و تکبر؛ گاهی شخص برای اینکه فضیلت خود را اثبات کند، عیب برادر دینیاش را ذکر مینماید.
6- حسد به کسى که مردم به او احترام کنند و دوستش دارند.[50]
7- مزاح و شوخى.[51]
8- مسخره کردن دیگرى و خوار شمردن او[52]
9- دلسوزى؛ که با دیدن عیب مؤمنی، از روی دلسوزی به باز گفتن آن میپردازد.
10- خشم براى خدا[53] به اینکه در رفتار زشتی که از دیگران میبیند، چنان خشمگین میشود که ضمن اظهار نفرت، نام آن فرد را هم ذکر میکند.
راههای درمان غیبت
"غیبت" مانند بسیارى از صفات ناپسند تدریجا به صورت یک بیمارى روانى در مىآید، به گونهاى که غیبت کننده از کار خود لذت مىبرد و از این که پیوسته آبروى این و آن را بریزد احساس رضا و خشنودى مىکند و این یکى از مراحل بسیار خطرناک اخلاقى است.
اینجا است که غیبت کننده باید قبل از هر چیز به درمان انگیزههاى درونى غیبت که در اعماق روح او است و به این گناه دامن مىزند بپردازد.
اما معالجه اجمالی غیبت به متذکّر شدن آیات و اخبارى است که در عقوبت غیبت ذکر شده است. اگر به آنها معتقد باشد و بداند که آن مایه خشم خداى تعالى است.[54]
درمان تفصیلى، آن است که انگیزههای غیبت را شناسایی کند و به درمان هر یک بپردازد. از جمله این اسباب میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
این که بدانى خدا به تو در غیبت نمودن خشم میکند و چگونه خشم او را در رضاى مخلوقجوئى و بپسندى که دیگران را خشنود کنى و مولاى خود را حقیر سازى مگر اینکه خشمت براى خدا باشد و آن هم لازم ندارد که نام خشمگیر شده را ببرى بلکه باید باز هم براى خدا خشم کنى و به رفیقانت که غیبت کردند خشم کنى. زیرا با بدترین گناه خدایت را نافرمانى کردند.
راه دیگر این است که بفهمى دشمنى خدا سختتر است از دشمنى مخلوق و با غیبت به خشم خدا دچار میشوی و نیز نمیدانى مردم از تو خشنود شوند یا نه؟
انسانى که دیروز نطفه گندیده بود و امروز حامل قاذورات و فردا مردار متعفّنى است، جاى افتخار و مباهات براى او نیست و اگر به اینکه مسلمان و مؤمن است افتخار میکند باید در نظر داشته باشد که عواقب امور را، کسى نمیداند.
باید بداند که مزاح اگر موجب کذب و ایذاء و غیبت و سایر معاصى نشود حرام نیست و از فضول کلام است بلکه مقدار کمى که موجب انبساط و طیب خاطر باشد ممدوح است ولی در مسأله غیبت منجر به گناه میشود و حرام است.
باید ملاحظه کنی که اگر خواستى دیگرى را نزد مردم رسوا کنى به رسوا کردن خود نزد خدا و فرشتهها و انبیاء دست زدی و اگر بیندیشى در افسوس و شرم و رسوائیت در روزى که گناهان او را به دوشت بگزارند و به دوزخت برانند از رسوا کردن او به هراس میافتى.
بدان که شیطان به تو حسد برده و به واسطه غیبت حسناتت را بسوى آن فرد رهنمون میسازد.[55]