19 خرداد 1397, 1:48
قال علي(ع): «من عفّت أطرافه حسنت أوصافه» حضرت علي(ع) فرمودند: «هركس اعضا و جوارح خويش را از حرام بازدارد، اخلاقش نيكو مي گردد.» (شرح آقا جمال خوانساري بر غررالحكم و دررالكلم، ج5، ص432).
عفت عفت به معنى خوددارى از غلبه مطلق شهوت است، ولى در اخبار و روايات غالباً درخصوص خوددارى از شهوت شكم و فرج بهكار رفته است كه در فارسى از آن به پاكدامنى تعبير مىشود.[1] یعنی بازداشتن شکم و دامن از خواستهها و تمایلات حرام و نامشروع، بلکه نسبت به موارد مکروه و شبههناک از خوردنیها و آشامیدنیها و آمیزشهای جنسی نیز خودداری شود و بالاتر از این درباره مقدمات و وسایل و موجبات این کارها نیز باید دقت نموده و خودداری کرد؛ مثلاً تحصیل مال از راه حرام، یعنی نهتنها مال و غذای حرام را نخورد، بلکه از کسب حرام هم خودداری کند. این حدیث دلالت دارد که ترک حرام از عبادات بلکه از افضل عبادات است و اینکه این دو نوع عفت (عفت شکم و دامن) از افضل عبادات است، چون دشوارترین کارها است.[2] عفت کلید خوبیها مردى به ابوجعفر باقر(ع) گفت: طاعت و عبادت من ناچيز است، كمتر ياراى روزه گرفتن دارم، اما اميدوارم كه جز از راه حلال نخورم. ابوجعفر گفت: در مقام طاعت و بندگى چه تلاشى با ارجتر از نگهدارى شكم و دامن است.[3] اى كرده سلوك در بيابان طلب زنهار مكن مفاخرت بهر نسب چيزى كه به آن فخر توانى كردن عقل است و حيا و عفت و علم و ادب[4] عفت معیار غیرت قال علی(ع): «دليل غيرةالرّجل عفّته» «دليل غيرت مرد عفت اوست.» «غيرت» به معنى ننگ داشتن از نقصها و عيبهاست و هركس عفیف باشد، غيرتمند است.[5] قدر هر مردى تو هم اندازه دان با همتش صدق او را با مروّت چون دليري عزتش پارسائيش تو با غيرت بسنج و هوشدار هر كه را عفّت نباشد نيست هرگز غيرتش[6] عفت زینت فقر عفت ورزیدن فقیر را از حرص و طمع در آنچه که مردم دارای آن هستند باز میدارد و باعث میشود او در کسب روزی رو به غیرحلال نیاورد؛ بر همین اساس حضرت امیر(ع) میفرماید: «العفاف زينةالفقر» «عفت ورزیدن، زینت فقر است.»[7] زينت فقر بود عفّت نفس زيور از بهر غنا شكر خدا است ارزش عفّت حضرت امیر(ع) درباره ارزش پاکدامنی و عفت میفرماید: پاداش مجاهد شهيد در راه خدا، بزرگتر از پاداش عفيف پاكدامنى نيست كه قدرت بر گناه دارد و آلوده نمىگردد، همانا عفيف پاكدامن، فرشتهاى از فرشتههاست.[8] ورع ثمرة عفاف ورع ثمره و ميوه عفاف است، زیرا عفاف سبب ثبات و زيادت ترس از خداى عزّوجل میشود و مخالفت آن باعث زوال و ضعف آن؛ پس آدمى بايد به هيچ وجه راه عصيان به خود ندهد تا خوف حق تعالى در دل او باشد و مانع از شقاوت و بدبختى او شود، و اگر نه، همين كه اين راه به خود داد و يك يا چند عصيان از او صادر شد، خوف حق تعالى از دل او برود و از هر عصيانى بىباك شده و مدار او بر عصيان شود و به شقاوت ابدى و بدبختى سرمدى گرفتار شدد، لذا حضرت امیر(ع) ورع را ثمره عفاف میداند.[9]
[1]. كلينى، محمدبن يعقوب، مصطفوى، سيد جواد، أصولالكافي، ترجمه مصطفوى، 4جلد، كتابفروشى علميه اسلاميه، تهران، چاپ اول، 1369ش، ج3، ص125. [2]. مجلسى، محمدباقربن محمدتقى، موسوى همدانى، ابوالحسن، بحارالأنوار، ترجمه جلد 67 و 68، ترجمه موسوى همدانى، 2جلد، كتابخانه مسجد ولى عصر، تهران، چاپ اول، 1364ش، ج2، ص272. [3]. كلينى، محمدبن يعقوب، بهبودى، محمدباقر، گزيده كافى، 3جلد، مركز انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، چاپ اول، 1363ش، ج1، ص167. [4]. ميبدى، حسينبن معينالدين، زمانى، مصطفى، ديوان أميرالمؤمنين(ع)، 1جلد، دار نداءالإسلام للنشر، قم، چاپ اول، 1411ق، ص70. [5]. آقا جمال خوانسارى، محمدبن حسين، شرح آقا جمالالدين خوانسارى بر غررالحكم و دررالكلم، 7جلد، دانشگاه تهران، تهران، چاپ چهارم، 1366ش، ج4، ص8. [6]. هاشمى خويى، ميرزا حبيبالله، حسنزاده آملى، حسن و كمرهاى، محمدباقر، منهاجالبراعة في شرح نهجالبلاغة و تكملة منهاجالبراعة (خوئى)، 21جلد، مكتبةالإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1400ق، ج21، ص87. [7]. همان، ص425. [8]. شريفالرضى، محمدبن حسين، دشتى، محمد، نهجالبلاغه، ترجمه دشتى، 1جلد، مشهور، ايران، قم، چاپ اول، 1379ش، ص741. [9]. آقا جمال خوانسارى، محمدبن حسين، شرح آقا جمالالدين خوانسارى بر غررالحكم و دررالكلم، 7جلد، دانشگاه تهران، تهران، چاپ چهارم، 1366ش، ج1، ص244.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان