نویسنده: آیت الله جوادی آملی
نیل به معارف والای فاطمی در بسیاری از مقاطع که با عصمت کبری و جلالت عظمای آن حضرت مواجه بوده، غیرممکن و رسیدن به آن برای انسانهای خارج از محدوده حجیت و عصمت محال به نظر میرسد، اما بهره برداری از دامنههای قله کمال و معرفت صدیقه طاهره(س) برای رهجویان کمال و پویندگان سبیل نجات امری لازم و به میزان سعه هستی هر فرد ممکن میباشد.
حکیم فرزانه و عارف دلباخته معارف اهل بیت عصمت و طهارت(ع)، «حضرت آیت الله جوادی آملی (دام ظله العالی)،» در مطلب ذیل به بررسی مناطق ممنوعه و ممکنه معرفت حضرت ام ابیها(ع) و راههای فاطمه شناسی پرداخته است که تقدیم خوانندگان گرامی میشود.
حضرت صدیقه کبری(س) که الگوی ماست، توده مردم اعم از زن و مرد از سنت و سیره آن حضرت بهره برداری میکنند، اما بهره برداری ما حوزویان و دانشگاهیان از علم آن حضرت، کمال علمی آن حضرت، فهم آن حضرت، حشر قرآنی آن حضرت، حشر روائی آن حضرت است؛ وگرنه ما با توده مردم فرقی نخواهیم داشت! هر کسی موظف است به اندازه سعه هستی خود از آن صدیقه کبری بهره ببرد؛ این وظیفه اصلی همه ماست.
حضور حضرت فاطمه(س) در اساسی ترین آیات قرآن کریم
ذات اقدس اله وقتی از فاطمه(س) نام میبرد؛ میبینیم در آن جاهای برجسته قرآن، فاطمه حضور دارد. این را عرض میکنم برای اینکه ما با عوام میخواهیم فرق داشته باشیم؛ همه مان میخواهیم برویم بهشت، اما ما میخواهیم جلوتر برویم. آنها هم سینه میزنند، گریه میکنند؛ ما هم اگر فقط گریه بکنیم، همان ثواب را میبریم. فهم یعنی فهم! اینکه بفهمیم آن بانو چه کار کرده، از آن کسی که در کوی و برزن است ساخته نیست، اما ما، هم باید بفهمیم، هم باید عمل بکنیم، هم باید منتشر بکنیم. وجود مبارک فاطمه در آن نقاط برجسته قرآن حضور دارد.
قرآن کریم یک سلسله دستورات اخلاقی دارد که چه خوب است، چه بد است. یک سلسله دستورات فقهی دارد که چه حلال است، چه حرام است. در آن بحثهای اخلاقی، متخلفان حضور دارند، در آن بحثهای فقهی، فقهاء حضور دارند. یک سلسله بحثهای کلیدی و قله ای دارد که آنجا فاطمه حضور دارد. در جریان مباهله که با یک دعا، کن فیکون میشود، فاطمه حضور دارد؛ در جریان حدیث کساء و آیه سوره مبارکه احزاب و آیه تطهیر فاطمه حضور دارد؛ جریان سوره هل اتی فاطمه حضور دارد؛ اینها را میگویند «فهم». ما باید این راهها را برویم؛ وگرنه به سر و سینه زدن، همه دارند میزنند! ما هم مینالیم و گریه هم میکنیم.
درک مقامات فاطمی؛ وظیفه عالمان
ما اگر بفهمیم که چه کار بکنیم که مصداق سوره هل اتی بشویم، دیگر فاطمی نخواهیم بود! و این هم مخصوص آن حضرت نیست، منتها حضرت در قله است؛ به دلیل اینکه در جریان انما نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاء و لاشکوراً، فضه هم شرکت داشت. فضه نه امام بود، نه امامزاده! اگر شیخ مشایخ ما، مرحوم آیت الله شیخ محمد حسین اصفهانی(رض) میفرماید:
مفتقرا متاب روی از در او به هیچ سو
زآنکه مس وجود را فضه او طلا کند
همین است! این کیمیاگری را او بلد است. اگر فضه در این آیه سهیم است که بخشی از سوره مبارکه هل اتی در فضائل این گونه افراد است، ما چرا نباشیم؟! فاطمیه برای ما، اینهاست، برای دیگران جور دیگر است.
پس در صحنه مباهله که قله معارف قرآنی است که میخواهند با یک دعا وضع را یکسره کنند، فاطمه حضور دارد؛ در جریان هل اتی فاطمه حضور دارد؛ در جریان انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت، فاطمه حضور دارد؛ در جریان حدیث کساء که مربوط به همین بخش است، فاطمه حضور دارد. آنگاه چگونه درباره صدیقه کبری(س) وارد نشود که او لیله قدر است؟! این نکته هم مخصوص صدیقه کبری است. هر انسان کاملی وقتی به دنیا میآید، میلادش لیله قدر است؛ منتها درباره صدیقه کبری(س) بیستم جمادی الثانیه، لیله قدر است و درباره وجود مبارک ولی عصر (ارواحنا فداه)، نیمه شعبان لیله قدر است.
فرقی بین این 14 معصوم مقدس نیست؛ زیرا همه اینها عدل قرآنند، یک. هر وقت قرآن نازل شد، شده شب قدر، دو. اینها هم هر وقت از آن عالم نازل شدند، به عالم طبیعت آمدند، متولد شدند؛ میشود لیله قدر، سه. چرا شب قدر محترم است؟ برای اینکه قرآن از یک عالمی به این عالم آمد. نیمه شعبان چرا مقدس است؟ برای اینکه وجود مبارک ولی عصر از آن عالم به این عالم آمد. 13رجب هم برای ما میشود لیله قدر، بیستم جمادی الثانیه که میلاد وجود مبارک زهرا است برای ما میشود لیله قدر. هر وقت یک انسان کاملی از یک عالمی به عالم ما تنزل و تجلی کرده، میشود «لیله قدر». منتهای این لیالی و این آزمنه تفاوت خاص خودشان را دارند.
شما میبینید در دعای شب بیست و هفت رجب، در آن دعای شب مبعث میخوانیم: خدایا! من تو را قسم میدهم به این لیله ای که در آن تجلی اعظم رخ داده است. قریب به این مضمون دعای 27 رجب در روزش هم هست، اما دعای شب 27 رجب این است؛ پس این میشود (تجلی اعظم). اگر اینها نور واحدند، میلاد و امامت همه اینها میشود تجلی اعظم. پس این چنین نیست آن حدیثی که آمده فاطمه(س) لیله قدر است، مخصوص این بانو باشد! این 14 نور همین طورند، چون اینها نور واحدند و همتای قرآن کریمند برابر حدیث ثقلین، و اگر قرآن ظرف نزولش میشود لیله قدر، اینها هم ظرف تنزلشان میشود لیله قدر! این را میگویند (فاطمه شناسی).
امکان درک برخی از معارف فاطمی
آن بخشهای قله ای که مربوط به آنهاست؛ نه ما میفهمیم، نه ماموریم! اما آن دامنه اش هم برای ما فهمیدنی است، هم عمل کردنی است؛ به دلیل اینکه فضه آنجا حضور داشت. در آیه تطهیر جا برای ماها نیست، چون مقام عصمت است. پس چه جور ما معصوم بشویم؟ ما به زحمت عدالتمان را میخواهیم نگه بداریم، برای ما دشوار است! عصمت از خطا، یک؛ عصمت از خطیئه، دو؛ نه بد بفهمیم، نه فراموش بکنیم؛ این مقدورمان نیست! این ذلک فضل الله یوتیه من یشاء. ما نه درست میفهمیم، نه ماموریم، نه از اینها نمونه داریم!
اما آن بخشهای عدالتش را، هم میفهمیم، هم ماموریم و هم نمونههای فراوان داریم. این جریان انما نطعمکم لوجه الله که فضه در آن حضور داشت، برای ما مقدور است؛ این گذشت برای ما مقدور است. اگر یک وقتی یک چیزی که شد، فورا احتکار بکنیم تا فشار روی دولت بیاید، اجناس گرانتر بشود؛ این کار برای ما مقدور است نکنیم! اینها دیگر مقدور ماست! حالا اگر به آن حد نرسیدیم، ولی این را که میتوانیم انجام دهیم! اینها چیزهایی است که باید ایام فاطمیه برای ما روشن کند. پس جریان لیله قدر بودن حضرت به عنوان تمثیل است و نه تعیین.
دفاع حضرت فاطمه(س) از حریم ولایت
این بانو در بخشهای مربوط به ولایت نیز حضور دارد. وجود مبارک فاطمه زهرا(س) در متن حجه الوداع بود، در جریان غدیر بود، این خطبه را کاملاحفظ کرد، استدلال کرد، در جریان مسجد هم استدلال کرد، فرمود: مردم! مگر یادتان نبود این حرفها را پدرم در حضور عده زیادی زد. من کنت مولاه فهذا علی مولاه؛ پس در حجه الوداع که مهمترین سفر تاریخی حضرت است، حضور داشت؛ در جریان غدیر حضور داشت.
تدوین «مصحف فاطمه(س)» در ایام فاطمیه
ایام بعداز رحلت آن حضرت شده فاطمیه. یعنی ایامی که وجود مبارک پیغمبر رحلت کرد و وجود مبارک فاطمه(س) معصبه الراس است (یعنی از شدت درد دستمال به سرش بسته)؛ حالادر تمام این 57 روز یا 59 روز ما، هم به سر و سینه میزنیم، گریه هم میکنیم، کار خوبی هم هست؛ اما حضرت چه کار کرد در این 57 روز؟ گریه اش را کرده، اما همه اش گریه؟! آن مصحف فاطمه در این 57 روز نوشته شده. مرحوم کلینی(رض) به نقل از معصوم این روایت را آورده که جبرئیل مرتب نازل میشد، مطلبی را برای فاطمه زهرا(س) ابلاغ میکرد و او آن مطالب را حفظ میکرد و برای علی بن ابی طالب نقل میکرد و علی بن ابی طالب مینوشت و آن شده «مصحف فاطمه». آن سینه زدن و گریه کردن که آسان است، مال عامه مردم است! ما هم یک ساعت سینه میزنیم و گریه میکنیم مثل عامه، چهار ساعت دیگر هم باید بفهمیم مصحف فاطمه یعنی چه! آیا حوزه و دانشگاه هیچ فرقی نباید داشته باشد با عوام؟ چرا میگویند خواب عالم بهتر از عبادت جاهل است؟ برای اینکه او را فورا میشود برگرداند.
حضرت گریه میکرد، اما داغ هم خیلی بود؛ یعنی آن مصیبتی که بر صدیقه کبری وارد شد، تحمل پذیر نبود! خدا غریق رحمت کند مرحوم صدرالمتالهین را؛ ایشان در یک رساله ای به نام رساله سه اصل میگوید: قتل الحسین بن علی بن ابیطالب یوم السقیفه. فرمود: حضرت را در کربلانکشتند، در سقیفه شهید کردند!! برای اینکه همین سقیفه باعث شد! همه این مفاسد از همان سقیفه بود و این، کار کمی نبود!
جگر سوزترین داغهای تحمیل شده بر اهل بیت(ع) پس از رحلت پیامبر(ص)
یک بیان نورانی ای در نامههای نهج البلاغه است که آن سوال در نهج البلاغه نیست، ولی جواب در نهج البلاغه هست. بخشهای خطب حضرت که تمام شد، به نامههای حضرت میرسد. نامههای حضرت چند قسم است؛ یک بخش نامه هائی بود به دربار اموی؛ یا جواب نامههای آنها بود، یا نامههای ابتدائی. بخشی هم نامههائی بود که به کارگزاران و کارمندان حوزه حکومتی خودشان مرقوم میفرمودند، بخشی هم نامههای سفارشی بود. وصیت؛ سفارش، یعنی توصیه اخلاقی. آن نامه هائی که مربوط به کارمندانشان بود، نظیر عهدنامه ای که برای مالک نوشت و امثال ذلک. آن نامههای توصیه اخلاقی هم جداست، اما آن نامههای سیاسی ای که به عنوان جواب نامههای دربار اموی نوشت، یکی اش این است که آن نامه سوال در نهج البلاغه نیست، ولی جواب در نهج البلاغه است. نامه جسورانه ای از دربار اموی آمد که علی! یادت هست که تو را با طناب بردند مسجد، بستند؟ اینها را میگویند (داغ)!! اینها را میگویند جگرسوز و حضرت فاطمه اینها را تحمل کرد!
حضرت امیر در جواب مرقوم فرمود: بله، من یادم هست؛ ما که اینها را انکار نکردیم! بله، مرا با طناب بردند؛ برای اینکه من اگر بخواهم سقیفه را امضاء کنم، با دست باز که امضاء نمی کنم!! ما را میبندند و از ما امضاء میگیرند وگرنه ما اهل این نیستیم که سقیفه را امضاء بکنیم! معاویه! تو رفتی ما را خجل کنی، خودت رسوا شدی: اردت ان تفضح فافتضحت. اینها را حضرت امیر و حضرت زهرا تحمل کرد؛ میگویند: داغ جگرسوز. اینها بدتر از در به پهلو زدن است! همه اینها را وجود مبارک فاطمه(س) تحمل کرد. در تمام این مدت، این 57 روز یا 59 روز داغدار بود. جبرئیل(ع) برای تسلیت میآمد و معارف الهی را، اخبار گذشته و حال و آینده را ابلاغ میکرد، وجود مبارک زهرا اینها را ضبط میکرد، در خاطره حفظ میکرد، بعد املاء میفرمود و وجود مبارک حضرت امیر مینوشت و آن شده (مصحف فاطمه).
ضرورت بهرهمندی از معارف علمی صدیقه کبری(س)
ما از مصحف فاطمه خبر نداریم، آن رشته علمی را نه ما میفهمیم، نه مقدور ماست، نه مامور به ماست! اما میفهمیم باید با سواد شد. اگر همین که درس تعطیل شد، آدم به سراغ بطالت برود؛ این راه فاطمه نیست! آدم تا نفس میکشد باید بفهمد، این وظیفه ماست. تعبیر بزرگان این است همین که گفتیم الان درس تعطیل شد یا ما فارغ التحصیل شدیم؛ این اولین روز جهل ماست. کشور ما سواد و فهم و مدیریت و علم میخواهد؛ دنیای ما این است، آخرت ما هم این است. گریه هم به جای خود؛ غالبا ماها که این چیزها را بررسی میکنیم به صورت عادی آدم به اینها نگاه نمی کند! آنجا هم اشک ما میآید. ممکن نیست کسی این صحنه را بخواهد بخواند، بنویسد، شرح کند؛ مگر اینکه با اشک! آخر این مثل آیه قرآن یا فقه و اصول نیست! هر وقت ما اینها را میخواهیم بنویسیم و یا شرح بکنیم بالاخره اشک میآید. این ممکن نیست کسی اینها را بخواهد تحلیل بکند و اشکش نیاید!
غرض آن است که این بی بی(س) در طی این 57روز یا 59روز محصولش مصحف فاطمه بود. وقتی وجود مبارک ولی عصر یا امام صادق افتخاراتشان را ذکر میکنند یا گاهی احتجاج میکنند؛ میفرمایند: در مصحف مادرمان اینچنین آمده است، اینها را در ایام فاطمیه نوشتند.
تبیین جایگاه عالمان در قیامت
بنابراین رسالت ما حوزویان و دانشگاهیان گذشته از آن عرض ادب و اظهار ارادت و سینه زدن و ناله کردن و اشک ریختن، این است که معارف اینها را بفهمیم، عمل کنیم، منتشر کنیم، تالیف کنیم، تصنیف کنیم تا جامعه ما بشود فاطمی و علوی، آن وقت نه بیراهه میرویم، نه راه کسی را میبندیم! با دست پر هم میمیریم. چون آدم بفهم را با آدم عادی یک جا نمی برند! آدمهای عالم را با احترام نگه میدارند. یک عده را نگه میدارند، میگویند باید بازپرسی بشوید: و قفوهم انهم مسئولون. اینها را بازداشت کنید، برای اینکه اینها زیر سوالند! اینها یک دستهاند، اما به علماء و مردان الهی میگویند: تشریف داشته باشید، تنها نروید. از یک عده شفاعت بکنید که به همراه شما وارد بهشت بشوند: قف تشفع تشفع. تشریف داشته باشید و یک عده را شفاعت بکنید. اینها که پای منبر شما، یا حرفهای شما، یا کتابهای شما؛ به برکت شما راه افتادند، در دنیا شفیع اینها بودید که بیراهه نروند؛ در آخرت هم شفیع اینها باشید، اینها را همراه خود به بهشت ببرید. آی! این کم مقام است؟! قف تشفع تشفع. بایستی دو شفاعت بکنید که شفاعتتان مقبول است. حالاآن مقامات الهی را واقعا نه ما میفهمیم، نه از ما میخواهند! اما اینها را به خوبی میفهمیم. از ما میخواهند، مقدورمان هم هست.
تفاوت «کوثر» با «تکاثر»
ما به این فکر نباشیم که فقط خودمان برویم بهشت، به این فکر باشیم عده زیادی را هم به همراه ببریم. ما چرا در دعاهای ماه مبارک رمضان عرض میکنیم: خدایا! تو که دینت را حفظ میکنی، ولی توفیقی بده که دین تو به دست ما حفظ بشود: اللهم اجعلنی ممن تنتصیر به لدینک ولاتستبدل بی غیری. این کوثر است نه تکاثر! هیچ وقت در دعاها نیست که خدایا! به ما بده، به دیگری نده؛ اینها هم به این معنا نیست که به ما بده، به دیگری نده! میگوئیم: خدایا! تو که دینت را حفظ میکنی، ولی بگذار دینت به دست ما حفظ بشود! این طور نیست که دینت به دست دیگری حفظ بشود، ما بشویم تماشاچی! خدایا! اینجور نباشد یک عده ای مسجد بسازند، مدرسه بسازند، کتاب بنویسند؛ ما برویم آنجا نماز بخوانیم! توفیقی بده ما هم یک کاری بکنیم. اینها محصول فاطمیه است. اینها را وجود مبارک بی بی به شاگردانش آموخت، عده زیادی هم عمل کردند. حالاآن مقام که جبرئیل بیاید و انسان مصحف بیابد و امثال ذلک، این را نه ما میفهمیم، نه مقدور ماست، نه به ما امر کردند! اما بقیه را که میفهمیم و مقدور ماست و ان شاءالله عمل بکنیم.
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (مدظله العالی) در جلسه درس اخلاق به مناسبت ایام فاطمیه در دیدار با جمع کثیری از طلاب، دانشجویان و اقشار مختلف مردم؛ قم- خرداد1386