كلمات كليدي : حنابله، حنبلي، احمدبن محمد بن حنبل، اهل حديث، ابو عبد الله الشيباني
حدوث و قدم از مهمترین مباحث در خدا شناسی است. با درک صحیح این مسأله، راه برای خدا شناسی و معرفت صحیح او گشوده می شود. خطا در این مسأله، انحراف از خدا شناسی را در پی دارد. قدم کلام خدا، یکی از عناوین اعتقادی فرقه حنابله است. این فرقه از اهل سنت در راه دفاع ازاین عقیده بسیار تلاش نمودند. سیاسی شدن این مسأله از عوامل مهم درگیریها و شکنجهها و زندان رفتنها و قتل هاست.
اهل حدیث
اهل حدیث اصطلاحی است که به جمعی از تابعین گفته میشود. این عده در برابر اصحاب رأی و قیاس بودهاند. زیرا اصحاب رأی برخی روایات و آیات را با عقل تفسیر می کردند و معنی ظاهری روایت و آیه را به کمک عقل تفسیر میکردند. این عده با افراط در عقلگرائی به وادی خطرناک قیاس و اجتهاد به رأی لغزیدند. از سوی دیگر مخالفین قیاس و عقلگرائی با جمود بر ظاهر روایات و آیات گرفتار تفریط شده و مخالفت خود را با قیاس و اجتهاد به رأی آشکار نمودند. این جمودگرایان همان اهل حدیث میباشند.[1]
احمد بن محمد بن حنبل
أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد معروف به ابو عبد الله الشیبانی (164 – 241)[2] اصلیت او از مرو میباشد. اما در کتاب طبقات الحنابله عربی الاصل معرفی شده است.[3] کشی او را از اولاد ذوالثدیه سردسته خوارج نهروان معرفی نموده است.[4] وقتی مادرش به او حامله بود از مرو خارج می شود و در ربیع الاول سال 164 ه. ق دربغداد او را به دنیا می آورد.[5] وی بزرگ شده بغداد است و تحصیلش را در بغداد شروع مینماید و سپس برای کسب علم به کوفه، بصره، مکه، مدینه، یمن، شام و جزیره رفت.[6] او از شا گردان خاص شافعی بود ولی بعد از او جدا شد و در برابر مذهب شافعیه، مذهب حنابله را تأسیس نمود. او رئیس فرقه حنابله و نزد اهل سنت به امام اهل حدیث یا پیشوای محدثین شناخته شده است.[7] نویسندگان صحیحین اهل سنت یعنی محمد بن اسماعیل البخاری و مسلم بن الحجاج النیشابوری، از شا گردان او میباشند.[8]
نام وی در روایات برخی کتب شیعه بخصوص در مناقب و فضائل اهل بیت علیهم السلام حضور دارد[9]. او گفته است که برای هیچ کس از اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فضیلت، به مقدار فضائل علی علیه السلام نقل نشده است.[10]
شیخ طوسی او را در شمار راویان حضرت علی بن موسی علیه السلام جا داده است.[11] تخصص او در جمع آوری روایات بوده و در پی این کار توانست کتاب مسند و علل و فضائل الصحابه را به جامعه اهل سنت عرضه کند.[12]در اواخر عمر از دربار عباسی به شدت حمایت میشد. وی در سال 241 ه.ق در بغداد درگذشت و در مقبره باب حرب(باب حرب منسوب به یکی از اصحاب منصور دوانقی به نام حرب بن عبد الله است) دفن شد.[13]
حنبلی به مردمی گفته میشود که از اعتقادات احمد بن حنبل پیروی میکنند[14] و در واقع مقلد او هستند.
اعتقادات و روایات حنابله و امام حنابله
1.کسی که گوشت شتر بخورد برای نماز وضوء واجب میشود.[15]
2.کلام خدا که همان حروف و اصوات است قدیم میباشند. [16]
3.خدا در جهت فوق است و روز قیامت دیده میشود.[17]
4.خدا جسم است و بر عرش نشسته و از هر طرف عرش به مقدار شش وجب از وجبهای دست او زیاد آمده است. در هر شب جمعه بر الاغی سوار میشود و تا صبح ندا میکند: آیا توبه کنندهای هست. آیا استغفار کنندهای هست؟[18]
5. آیات متشابه را بر ظاهر خود حمل میکنند بدون تأویل.[19]
6.او که امام اهل حدیث بود یزید (لعنه الله علیه) را لعنت نمیکرد و فرزندش به وی استدلال بر لعنت یزید را با آیهای از قرآن برای وی ثابت نمود.
7. معتقد است که علماء کلام، زندیق (فرقهای از کفار) هستند و هرگز اهل کلام روی رستگاری را نمیبینند.[20]
8. خدا جوارحی از دست و پا و چشم دارد و هر شب به آسمان میآید.
9. افعال بندگان از خداست.[21]
10.کسی که معتقد باشد که محمد و علی (علیهما السلام) بهترین مردم هستند کافر است.
11.کسی که نظر رحمت به معاویه نداشته باشد گمراه و بدعتگذار است.
12.در وضو ،مسح بر عمامه جایز است.
13.مسح سر با دست دیگری و یا با وسیله جایز است.
14.قتل قائلین به خلق قرآن واجب است.
15.کسی سنی نیست مگر اینکه کینه علی (علیه السلام) را داشته باشد و لو اندک.[22]
این مقداری از آراء سخیف سرسلسله حنابله است. برخی تلاش کردهاند سخاوت قول او را توجیه کنند مانند ابن ابی الحدید که میگوید: احمد بن حنبل از مشبهه نیست بلکه ظاهر آیات و روایات را تأویل نمیکرده است.[23]
این عذرتراشی بدتر از اقوال سخیف اوست. زیرا تأویل صحیح آیات و روایات متشابه را باید ازاهل بیت علیهم السلام فرا میگفتند اما این اشخاص با بی اعتنائی به رجوع به اهل بیت علیهم السلام بدعت جدیدی در اسلام وارد نمودند که آنهم ضرورت ایمان به ظواهر متشابهات بدون تأویل بود. برای آشنائی بیشتر با آراء سخیف این مکتب به عنوان اقاویل اهل الحدیث ازکتاب الایضاح، نوشته فضل بن شاذان مراجعه شود.
شخصیت متناقض
با اینکه او فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام را نقل میکند اما نسبت به ائمه اطهار علیهم السلام در حد انکار برخورد میکند. به این قضیه توجه کنید:
ابوصلت هروی از اصحاب وفادار امام رضا علیه السلام روایتی را برای احمد بن محمد بن حنبل و محمد بن عبد الله بن طاهر و پدرش و اسحاق بن راهویه نقل میکند:
علی بن موسى الرضا از پدرش موسى بن جعفر از پدرش جعفر بن محمد از پدرش محمد بن علی از پدرش علی بن الحسین از پدرش الحسین بن علی از پدرش علی علیهم السلام برایم نقل نمود که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: ایمان قول و عمل است.
احمد بن محمد بن حنبل به عبد الله بن طاهر میگوید: این چه اسنادی است؟
عبد الله بن طاهر (که میداند این سخن از بغض احمد نسبت به اهل بیت علیهم السلام نشأت میگیرد جواب دندان شکنی به او میدهد) و میگوید: این داروی سعوط است که اگر به دیوانه بدهند بهبود مییابد.[24]
سؤالی که میتواند ذهن را مشوش کند این است که چگونه احمد بن حنبل هم از فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام خبر نقل نموده ولی دشمنی و بغض شدیدی به اهل بیت علیهم السلام ابرازمیکند؟
او یک شخصیت یکنواختی نداشته بلکه دوران بیش از هفتاد ساله عمر او نشان دهنده تغییر جهات فکری اوست. همانطور که شاگرد شافعی بود سپس به تأسیس مذهبی جدیدی بر ضد او اقدام نمود نسبت به امیرالمونین علی علیه السلام نیز احترام قائل بوده و نقل حدیث مینموده ولی پس از اینکه مشاور متوکل عباسی (از شدیدترین دشمنان اهل بیت علیهم السلام )میشود دیگر انتظاری جز این نیست که به دشمنی با اهل بیت علیهم السلام بپردازد.
پر واضح است که او وقتی موسس مکتب و فرقهای بدعت گذار در اسلام و در مقابل اهل بیت علیهم السلام شد نباید نسبت به اهل بیت علیهم السلام که امامان واقعی امت هستند رابطه خوبی داشته باشد. البته وی از نظر اهل بیت علیهم السلام در مورد بطلان قدم قرآن آگاه بوده و به همین دلیل به اهل بیت علیهم السلام بی توجهی میکرده است.
قدم قرآن
یکی از مسائل اختلافی بین مسلمین مسأله قدم قرآن (عدم مخلوقیت قرآن) بود. در زمان امام صادق علیه السلام نیز بحث پیرامون این مسأله وجود داشته است.[25] کسانی که توحید را به خوبی ندانند به قدم قرآن معتقد میشدند. زیرا قدم با مخلوقیت جمع نمیشود. این مسأله شعار حنابله شد.
در سال 206 ه.ق مأمون عباسی، اسحاق بن ابراهیم خزاعی را والی بغداد میکند. این شخص ماجراجوئی خاصی در مساله خلق قرآن به راه میاندازد. وی زمان معتصم و واثق عباسی نیز والی بغداد بوده است. مأمون در سال 212 ه.ق اعتقاد به خلق قرآن را رسما اعلام میکند. در سال 216ه.ق مسأله خلق قرآن را دنبال میکند و از نظر علماء در این مسأله جستجو میکند و مناظراتی تشکیل داده و مصیبتی از این فتنه حاصل مینماید و قتل و تبعید و شکنجه بر سر این مسأله براه میاندازد. در این زمان احمد حنبل را به بند میکشند و به طرطوس میفرستند. در سال 219 ه.ق معتصم عباسی، احمد حنبل را بخاطر عقیدهاش به قدم قرآن، شکنجه میکند بطوریکه از شدت شکنجه بیهوش میشود.[26]
اما متوکل از خلفاء ستمکار عباسی، احمد بن حنبل را بر دیگر علماء مقدم داشت و او را به سمت مشاور خود درآورد. آری امام اهل حدیث (امام المحدثین) و رئیس حنابله، مشاور طاغوت عباسی شده است. متوکل از عقائد وی برای سرکوبی مخالفین استفاده نمود.
برخورد اهلبیت علیهم السلام با کژ اندیشی حنابله
امام هادی علیه السلام در نامهای به شیعیان عراق این مسأله را فتنهای معرفی نمودند که حنابله و حکومت جائر به راه انداخته است و از شیعیان خواستند که به این فتنه دامن نزنند و در ضمن به استدلال مخلوقیت قرآن و کلام خدا اشاره میکنند تا در واقع با قدم قرآن مخالفت نموده باشند.[27]