فرق مختلف را میتوان نسبت به یک عقیده مسلم در ادیان سنجید و نسبت به موضعی که به آن عقیده ابراز میدارند وضعیت و جایگاهشان را در میان اعتقادات کلامی مانند تشبیه، تجسیم،حلول، غلو و تناسخ... مشخص کرد. در این صورت یک فرقه میتواند ظهور و تجسم عقاید مختلف باشد. در این مقاله فرقه کاملیه از گروه غالیان را به لحاظ این موارد بررسی و معرفی میکنیم.
گروه غالیان
غالیه به هر گروه منحرفی گویند که در اعتقادات خود نسبت به حدود مخلوقیت و خالق، به گزافه گوئی و افراط پرداخته است و در تشبیه خلق و خالق با اندیشه عینیت و یا سنخیت یا حلول، اظهار نظر و عقیده میکنند.[1] البته اندیشه غالیان منحصر به اصول اعتقادی نیست بلکه میتواند از دیدگاه فروع مسائل کلامی نقد و بررسی شود. این جنبه در فرقه کاملیه هویداست و به آن پرداخته شده است.
رهبر فرقه کاملیه
سرکرده این گروه ازغالیان، فردی به نام ابوکامل است و طرفدارانش او را کاملی میگویند.[2] از اعتقادات او میتوان چنین برداشت کرد که وی پایهگذار مکتبی منحرف است. زیرا با مسائل اهم دو مذهب شیعه و سنی مخالفت نموده گرچه مبانی و رشد و پیشرفت این فرقه در دامن اهل سنت بوده است. ازسوئی با نظریه اهل سنت در مورد صحابه مخالفت نموده و از طرفی نسبت به شیعه با نظری که درمورد امیرالمومنین علی علیه السلام اظهار میکنند مخالف کرده است.
عقائد غلو آمیز او درمورد امامت، نویسندگان ملل و نحل را به توبیخ این نظریه پردازی کشانده است. شهرستانی در توبیخ ابوکامل میگوید: با اینکه او بر علی علیه السلام طعن دارد ولی مرتکب غلو در مورد ایشان شده است.[3]
شاید این فرقه از فرقهای نادری باشد که با وجود غلو در حق شخصیتی، طعن را نیز بر او روا میدارند.
اعتقادات ابوکامل و فرقه او[4]
1.تکفیر صحابه
ابوکامل درباره صحابه دارای یک فتوای افراطی است که دست کمی از آراء غلو آمیز او ندارد. او معتقد است که همه صحابه به دلیل مخالفت و نقض بیعت با امیرالمومنین علی علیه السلام کافر هستند.[5]
2.نظر ابوکامل نسبت به امیرالمومنین علی علیه السلام
دراین مورد دو بیان منسوب به اوست. او امیرالمومنین علی علیه السلام را در گرفتن حق خود و احقاق آن از متولیان سقیفه مقصر میداند و در اینکه به جهاد و جنگ علیه مخالفان برنخواست معذور نمیداند و در نتیجه از این جهت، ابوکامل بر آن بزرگوار طعن و عیب گوئی دارد.[6]
در بیانی دیگر امیرالمومنین علی علیه السلام را به دلیل کوتاهی در احقاق حقش تکفیر نموده[7] و با این عقیده قائل است که امیرالمومنین علی علیه السلام ترک واجب نموده است.
3.تحلیل حقیقت امامت
ابوکامل امامت را به نور تعریف میکند. نوری که در وجود برخی اشخاص وجود دارد. معتقد است که آن نور از شخصی به دیگری به حالت تناسخ منتقل میشود و در واقع تناسخ آن نور در افراد سرنوشت امامت را تعیین میکند.
4.تناسخ ارواح
از دیگر مبانی اعتقادی او اعتقاد به تناسخ است. تحلیل او از امامت و نبوت، ملاکی جز تناسخ ندارد و همچنین به تناسخ ارواح در هنگام مرگ معتقد است.[8]
بشار بن برد الشعیری
از افراد برجستهای که به این گروه منسوب شده، شخصی به نام بشار بن برد است. او از کسانی است که امام صادق علیه السلام او را امر به توبه از مقاله و اعتقاد باطل خود نمودند و بعد از بیتوجهی او به توبه از او بیزاری جسته و همچنین او را لعن نمودند[9] و اینگونه شیعیان را از او برحذر نمودند:
بخدا قسم هیچ کس مانند این فاجر شأن خداوند را کوچک نشمرد. او شیطان و شیطان زاده است (کنایه از اینکه او و پدرش گمراه کنندهاند) از دریا خارج شد تا اصحاب و شیعیان من را فریب دهد. پس از او بپرهیزید و حاضران این مطلب را به غائبین برسانند.[10]
در مورد او گفته شده که قائل به برتری آتش بر زمین است و این شعر از اوست:
الارض مظلمة و النار مشرقة و النار معبودة مذ کانت النار [11]
عاقبت امر بشار
او به دلیل هجو و مسخره نمودن فرزند منصور داونقی مستحق قتل شد و فرزند منصور دستور داد تا او را در دجله غرق کنند.[12]
البته عقیده تفضیل نار بر زمین و تمسک به استدلال ابلیس مطرود، مخصوص این فرقه نیست. بلکه بزرگان اهل سنت مانند ابو الفتوح احمد غزالی واعظ مشهور و از فقهاء شافعی اهل سنت، برادر ابو حامد غزالی، ازمتعصبین شدید و طرفداران ابلیس است. او بالای منبر برای وعظ و خطابه مردم را به تعلم توحید از شیطان فرا میخواند. او ابلیس را سید الموحدین معرفی میکند. چنانچه روزی بالای منبر گفت:
هر کس توحید را از ابلیس نیاموزد زندیق است. زیرا امر شد که به غیر مولایش سجده کند اما این کار را نکرد.[13]