21 تیر 1397, 0:0
لغت "فرهنگ" از جمله کلماتی است که در گفتار و نوشتار بسیار به کار گرفته میشود. حتی شاید بتوان گفت کاربردهای متنوعی هم دارد. اما واقعا این کلمه به چه معناست؟ افراد زیادی سعی در شرح و توضیح آن داشتهاند و هر کدام به حسب دیدگاه خود تعریفی از آن ارائه دادهاند. در اینجا به نقل و بررسی تعدادی از این تعاریف پرداخته خواهد شد. لازم به ذکر است فرهنگ به خودی خود با پیدایش انسانها شکل گرفته است ولی از قرن بیستم به بعد نظریه پردازان توجه ویژهای به آن داشتهاند.
فرهنگ در زبان انگلیسی معادل لغتCult میباشد. این عبارت به معنای کیش، آیین دینی و مکتب فکری است. علاوه بر ادبیات انگلیسی، در ادبیات فرانسوی و آلمانی نیز فرهنگ در ابتدا به معنای کشت کردن، حراست کردن و پرستیدن به کار میرفته است و سپس با یک تغییر معنایی در قرن شانزدهم، به مفهوم نهفته در کشت کردن وارد حوزه انسانی میشود.
در زبان فارسی واژه فرهنگ به معنی کشیدن بوده است و سپس به معنای دانش، ادب و عقل است. یکی از معانی این عبارت کتاب لغت است که هم اکنون هم به کار گرفته میشود. یکی دیگر از معانی آن شاخه درختی است که در زمین کاشته میشود تا جوانه بزند.
در زبان عربی نیز این لغت وجود دارد و با کلمه "ثقافه" معادل است. این لغت در واقع به معنای تیزهوشی، پیروزی و مهارت بوده و در مرحله بعد با مفهوم استعداد و توان فراگیری علوم، صنایع و ادبیات به کار رفته است. به هر حال فرهنگ در دسته مفاهیم انتزاعی جای داده میشود و مانند دیگر هم گروههایش دارای معانی متعددی است. علامه جعفری با مطالعه جامع در معانی فرهنگ در لغتنامههای مختلف، در کتاب فرهنگ پیرو و فرهنگ پیشرو آن را اینگونه تعریف میکند: "فرهنگ عبارت است از شیوه بایسته و یا شایسته برای آن دسته از فعالیتهای حیات مادی و معنوی انسانها که به طرز تعقل سلیم و احساسات تصعید شده آنان در حیات معقول تکاملی مستند میباشد. " از این تعریف پیداست که علامه جعفری فرهنگ را شامل هر امری میداند که بتواند در رشد فرد به سوی کمال خویش تاثیرگذار واقع شود.
تایلور فرهنگ را کلیتی میداند که از "دانش، دین، هنر، قانون، اخلاقیات، آداب و رسوم و هرگونه توانایی و عادتی که آدمی به عنوان عضو جامعه به دست میآورد، تشکیل میشود." از جمله تعاریفی که به این دیدگاه نزدیک است نظر ویلسر درباره فرهنگ است. او معتقد است که"تمام فعالیتهای اجتماعی به گستردهترین معنای آن مانند زناشویی، زبان، نظام مالکیت، ادب، مصنوعات، هنر و مانند آن جزء فرهنگ به شمار میرود."
در کتاب ایدئولوژی و فرهنگ مدرن از تامپسون تعریف دیگری ذکر شده است. او فرهنگ را فرایندی میداند که سبب بسط و افزایش استعدادهای انسانها میشود. ورود آثار پژوهشی و هنری به این فرایند به عنوان عامل رشد و سرعت بخشی به آن کمک میکند. در نظر افرادی مانند مایرس فرهنگ آن چیزی است که از گذشته آدمیان باقی مانده و در حال آنها اجرا میشود و موجب سامان بخشی آینده ایشان میشود. در کنار این تعریف میتوان نظر بوس را قرار داد که معتقد است رفتارهای مشترک در بین افراد که از نسلی به نسل بعد میرسد و به اقوام مختلف و کشورهای دیگر منتقل میشود. برخی همچون اسمال دید کاربردی به فرهنگ دارند. این دسته فرهنگ را وسیلهای میدانند که مردم در هر زمانی از آن بهره میبرند تا به مقاصد فردی و اجتماعی خود دست یابند. البته گیرتز کاربردهای فرهنگ را به عملکردها، گفتهها و هر موضوع معنا داری سرایت میدهد که افراد برای برقراری ارتباط از آن استفاده میکنند و حتی شامل اموری همچون تجارت، تصورات و عقاید نیز میشود.با نگاهی اجمالی به تعاریف مختلف از فرهنگ در نهایت میتوان به این مطلب پی برد که فرهنگ یک مفهوم بسیط نبوده و برای شرح آن باید ابعاد چند لایه آن را بررسی کرد. دانشمندانی که در حوزه علوم انسانی فعالیت میکند سعی دارند مطابق با افکار و ذهنیتهای قبلی خود به آن بپردازند و تعاریف ذکر شده نیز شاهد همین نکته است. اما آنچه اهمیت دارد یافتن معیاری برای ایجاد فرهنگ اصیل و معتبر است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان