24 آبان 1393, 14:7
كلمات كليدي : ادبيّت، متن غير ادبي، متن ادبي، شعر، آشنايي¬زدايي، ادبيات فارسي
نویسنده : مهدي اسلامي
ادبیّت، مؤلفههای بارز و معیّنی است که زبان ادبی را میسازد. به عبارت دیگر، یعنی همان ویژگیهایی که نوشتهای را به اثر ادبی مبدّل میکند و باعث میشود که آثار ادبی از سایر آثار متمایز شوند.
ادبیّت بر حسب نظریههای شکلگرایان روس، مجموع خصلتها و خصوصیتهای زبانی و شکلی است که در متنهای ادبی وجود دارد. مؤلفههایی مشخص که زبان ادبی را از متنهای غیر ادبی متمایز میکند. ادبیّت، هدف مهم مطالعات ادبی در مرحلهی اول فعالیتهای شکلگرایان روس بود.[1] به بیان دیگر، اگرچه فرمالیستها همواره بر روی متون منفرد کار میکردند، اما کانون توجه آنها، نقطه اشتراک همهی متون ادبی یا عنصر مشترک و مسلّط ادبی این متون بود.[2] مکاریک دربارهی ادبیات میگوید: فرمالیستها بر این باورند که موضوع مطالعات ادبی، کلیّت ادبیات نیست بلکه ادبیّت وجه ممیّزهی ادبیات است.[3]
یاکوبسن، زبانشناس روسی، در سال 1921م در مقالهی شعر نو روسی بیان کرد که موضوع علم ادبیات، نه ادبیات بلکه ادبیّت است یعنی آنچه که از اثری معین، اثری هنری میسازد.[4] بنابراین، وی به جنبههای بیانی و نمایشی متون ادبی توجه نمیکرد، در عوض به خصوصیّاتی از متن عنایت داشت که به زعمش منحصرا ویژگی ادبی دارد.
از دیدگاه یان موکاروفسکی، نظریهپرداز چک، ادبیّت اثر شامل "غایت تشخیص بیان" میباشد. یعنی "تشخیص کنش بیان و کنش گفتار" شعر باعث راندن جنبهی ارجاعی و ارتباطات منطقی زبان به پس زمینهی موجب میشود. کلمات خود چون نشانههای صوتی "ملموس و محسوس" میشوند.[5]
از نظر شکلگرایان، کار منتقد، کشف قوانین ادبیّت و مؤلفههای عمدهای است که در آثار ادبی وجود دارد. از این رو منتقد شکلگرا به جای آنکه ورای یافتن اساس ادبیات در جست و جوی کیفیتهای مجردی از قبیل تخیّل باشد، کوشش خود را صرف تعریف و مشخص کردن مقدمات میکند که در متنهای ادبی باعث پیش نماسازی یعنی مشخص شدن زبان شده است. تمهیداتی نظیر وزن و قافیه یا به کار گرفتن کلماتی که به نحوی (مثلا از طریق تکرار صداها در آن) تشخّص یافته است. طبق نظر ویکتور شکلوفسکی، فرمالیست روسی، غرض ادبیات از این گونه تشخّص، آن است که آشناییزدایی کند. به عبارت دیگر جهان عادی و روزمره را غیر از آن چه هست، نشان بدهد و خواننده بتواند استعداد از دست رفته خود را در تجربهی تازهی حسی، دوباره پیدا کند.[6]
شعر برای این منظور، گسترهی شگفتانگیزی از تمهیدات را به کار میگیرد. برای مثال شعر از اشکال گوناگون تکرار استفاده میکند. از جمله این اشکال میتوان به قافیه، وزن یا قطعهبندی در بسیاری از اشعار اشاره کرد. در حالی که این تمهیدات در زبان روزمره یافت نمیشود.[7]
شعر همچنین از تمهیداتی مانند استعاره و نمادها استفاده میکند که میتوانند در زبان غیر شاعرانه هم به کار روند؛ اما نه به همان قوّت زبان شاعرانه. با توجه به این موارد باید گفت که آشناییزدایی اصلیترین معیار ادبیّت است.[8]
ادبیّت دقیقا با آشناییزدای که به مفهوم هنجارگریزی از زبان عادی است، همراه است؛ و باید گفت که ادبیّت از راه برجستهسازی حاصل میشود که باعث میگردد چیزها در روشنترین حالت در معرض توجه قرار گیرند. این دو مفهوم (آشناییزدایی و ادبیت)، نظریهی مهم شکلگرایان روسی را که عوامل مشخصکنندهی اثر ادبی در شکل آن وجود دارند، مورد تأکید قرار میدهد.[9]
وقتی دو متن ادبی و غیر ادبی را که هر دو یک موضوع را بیان میکنند با هم میسنجیم در زبان آن دو، فرقهایی میبینیم که همان ادبیّت است. مثلا به جای آن که بگوییم: سحر چون خورشید بر کوه تابید، بگوییم: سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد. در این جا دو کنایه خسرو خاور (خورشید) و علم بر کوهساران زد (طلوع کردن) وجوه ادبیّت متناند. به این ترتیب وقتی از کسی خواسته میشود وجوه ادبی بودن متنی را توضیح دهد، آن شخص باید با استعانت از علوم ادبی مخصوصا بیان و بدیع، بتواند حیثیّت ادبی کلام را تبیین کند و امروزه این سؤال (وجه ادبی بودن این بیت چیست؟) جای (معنی این بیت چیست؟) را گرفته است. به نظر تینیانوف، نظریهپرداز روسی، ادبیات وقتی علم است که موضوع بحث آن ادبیّت کلام باشد.[10]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان