24 آبان 1393, 14:3
كلمات كليدي : باباطاهر عریان، ابوریحان بیرونی، باباطاهر، رباعیات
نویسنده : اعظم بابایی
باباطاهر عریان همدانی یکی از شاعران اواسط قرن 5 هجری قمری و معاصر طغرل بیک سلجوقی بوده است. ولادت او در اواخر قرن 4 اتفاق افتاده است. درباره زندگانی این شاعر عارف، اطلاعات دقیقی در دست نیست. تنها روایتها و داستانهایی از مقام علمی و عرفانی این شاعر وجود دارد و گفتهاند دلیل این که به او عریان میگفتند، این است که از علایق دنیا دست کشیده بود؛ و به روایت راحة الصدور راوندی، زندگی وی معاصر با پادشاهی طغرل بیک سلجوقی بوده و با این پادشاه ملاقات داشته و او را به عدل و احسان درپادشاهی سفارش کرده است.
به طور مسلم زندگی باباطاهر در قرن پنجم سپری شده، قرنی درخشان و پربار از حیات دانشمندان و شاعران نامور؛ از جمله معاصرین باباطاهر، ابوریحان بیرونی (دانشمند)، ابوالفضل بیهقی، ابوسعید ابولخیر (عارف) است. بدیهی است که بابا طاهر نیز می بایست دارای مقامی بس رفیع بوده باشد که اسم او در بین نوابغ عصر ثبت شده است.
مقدار زیادی از محبوبیت باباطاهر بیگمان به سبب افکار او و نزدیک بودن لهجۀ او به فارسی صحیح و روانی کلام و آهنگ دلنشین الفاظ و سادگی وزن و بحر متحد الشکل آن است. (بحر هزج مسدس محذوف: مفاعیلن مفاعیل). (مقصود، 1376، ص 41) بیشتر اشعاری که از بابا طاهر به جا مانده، ترانه هایی است به لهجه لری که در اثر کثرت استعمال و اشتهار، از صورت اصلی آن تغییر یاغنه و به فارسی دری نزدیک شده است.
وی بدون هیچ پیچیدگی و یا توسل به اصطلاحات علمی، افکار و اندیشههای خود را بیان کرده و شعرش بسیار روان، ساده و بی پیرایه است، اما از آنجا که از ضمیر و جان سوخته دلی برآمده، لاجرم بر دل مخاطب مینشیند.
باباطاهر در اشعارش به گناهان خویش اعتراف کرده و از ایزد تعالی پوزش میخواهد؛ غالباً از درویشی و قلندری و بیسر و سامانی حرف میزند؛ فروتنی را تعلیم میکند و بالاخره مرگ و فنا را آخرین علاج دردهای انبوه خویش میداند. غم و اندوه در شعرش غلبه دارد و همواره با چشم بصیرت به زیباییهای طبیعت نگریسته و به حقیقت اشیاء پی میبرد. از سادگی زبانش میتوان به سادگی اخلاق و زندگیش پیبرد.
تشخیص رباعیات اصیل باباطاهر از بین رباعیاتی که اکنون به نام او در دست است، کاری است بس دشوار؛ چنانکه همین مشکل در رباعیات خیام نیشابوری مشاهده و محسوس است. (همان، ص 43، 44 و 87)
چو مو یک سوته دل پروانهای نه
به عالم همچو مو دیوانهای نه
همه مارون و موران لانه دارنــد
من دیوانـــــــــه را ویرانهای نه
* * *
به صحرا بنگرم صحرا تو بینم
به دریا بنگــــــــرم دریا تو بینم
به هر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان از قامـــــت رعنا تو بینم
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان