كلمات كليدي : تجاهُل العارِف، بديع معنوی، سبك خراسان،سبك عراقي، عنصری، سعدی، تخيّل، تشبيه، مبالغه
>
از مباحث رایج در بدیع معنوی است. تجاهل در باب تفاعل یعنی خود را نادان و نادانسته وانمودن و یا تظاهر به نادانی کردن. به بیان دیگر، متکلم از امری معلوم آن چنان پرسش میکند که از امری مجهول، و با آنکه چیزی را میداند، در معرفت آن تجاهل مینماید.
علمای دانش بدیع به آیاتی از قرآن کریم اشاره کردهاند که در آنها آرایۀ تجاهل العارف مشهود است. به عنوان مثال، پروردگار در آیۀ 17 سورۀ طه خطاب به موسی میفرماید:
«وَما تِلْکَ بِیَمیِنکَ یا موسیٰ»
«ای موسی در دست چه داری؟»
که این پرسش با وجود علم پروردگار نسبت به موضوع برای تذکر و تقریر آمده است.
ادب فارسی
صنعت تجاهل العارف، از جمله صنایع رایج در ادب فارسی، با ارزشهای زیبایی شناختی خاص است. این صنعت در آثار نخستین شاعران پارسی گوی، در سبک خراسان و سپس سبک عراقی به چشم میخورد و بیش از همه در آثار عنصری و سعدی بسامد دارد.
ارکان تجاهل العارف
تجاهل العارف مبتنی بر 3 رکن است: تخیّل، تشبیه و مبالغه.
ژرف ساخت این صنعت، غالباً نوعی تشبیه مضمر همراه با غلو است و یا تشبیه بالکنایه که درجهای بالاتر از تشبیه صریح را افاده میکند و ضمن طرح پرسشی شاعرانه و خیالانگیز، وحدت، همسانی، و همشأنی مشبٌه و مشبٌهبه ادعا میشود و به خواننده القا میگردد.
چنین است پرسش شاعرانه در بیتی از سعدی:
باد بهشت میگذرد یا نسیم باغ یا نکهت دهان تو، یا بوی لادن است؟
که براساس آن، تشبیه «باد بهشت»، «نسیم باغ» «نکهت دهان یار» و «بوی لادن» تا بدانجا است که کار تشخیص و تمایز میان آنها را دشوار میسازد و با آنکه شنونده میداند مقصود گوینده چیست، در شک خیالانگیز و نیز در شگفتی با وی هم داستان میشود.
این آرایۀ ادبی در شعر معاصر نیز به چشم میخورد:
کاینک به حیرتم
کاین شعر عاشقانۀ پر شور و جذبه را
باران سروده است
یا من سرودهام؟
تجاهل العارف، به طور طبیعی در محاورات روزمره نیز به کار میرود، مانند:
«تو باید بیشتر مراقب بچهات باشی یا من؟»
در این موارد مقصود اصلی غالباً تأکید در کلام است و معمولاً از عنصر تشبیه و وجه ادبی خالی است.
مقاصد و اهداف
آرایۀ «تجاهل العارف» ابتدا در نمونههایی از شعر عرب باز شناخته شده، و در شعر و ادب عربی اهداف و مقاصدی برای آن تعیین گردیده است.
در زبان فارسی نیز علمای دانش بدیع، در زمینۀ تعیین مقاصد و اهداف تجاهل العارف، براساس شعر فارسی و نیز با استفاده از کتب بلاغی عربی، تلاشهایی کردهاند و نمونههایی به دست آوردهاند که از جملۀ آنها مبالغه در ستایش و نکوهش، اظهار عشق، اظهار شگفتی، و توبیخ و تحقیر مخاطب میباشد.
برخی دیگر از نمونههای این صفت با توجه به اهداف و مقاصد مورد بحث چنین است:
1) اظهار شگفتی:
فرا رفت و گفت ای عجب این تویی؟فرشته نباشد بدین نیکویی.
(سعدی)
2) اظهار عشق:
تو خورشیدی و یا زهره و یا ماهی؟ نمیدانم
وزین سرگشتۀ مجنون چه میخواهی؟ نمیدانم.
(مولوی)
3) تحقیر مخاطب:
بانگ گاوی چه صدا باز دهد؟ عشوه مخر
سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد؟
(حافظ )
4) مبالغه در نکوهش و ذمٌ ، ستایش و مدح.