كلمات كليدي : حماسه ي مضحك، حماسه ي مسخره، حماسه ي طنز، بورلسك، نقيضه، ادبيات فارسي
نویسنده : مهدي اسلامي
حماسهی مسخره/ سخرهی حماسه/ حماسهی هجایی، از گونههای ادبی است که نویسنده یا شاعر، سبک والا و مفاهیم گرانمایهی حماسی را بهکار میگیرد تا به سلسله رویدادهای پیش پا افتاده و کم اهمیّت بپردازد.[1] به عبارت دیگر شاعر یا نویسنده با تقلید از سبک فاخر حماسی، موضوعی کوچک و ناچیز را رنگ حماسه میزند و باعث تشخّص و برجستگی آن میشود.[2] در حماسهی مضحک، ستیز بر سر امر حقیری است و خواننده با مشاهدهی ستیز و درگیری قهرمانان مضحک که در اصل صورت فکاهه و نمونهی مبتذل قهرمانان حماسیاند، به ریشخند آنان مینشینند.[3] این نوع بر خلاف حماسههای واقعی از زندگی امروزین انسان مایه میگیرد و جنبهی طنز و مسخره دارد. بودلر، نویسندهی فرانسوی، میگوید: "حماسهی طنز آن است که از زندگی امروز بشر، ابعاد حماسی را استخراج و مشخص کنیم و به خود نشان دهیم که چگونه با کراوات و پوتینهای واکسزده، شاعرانه زندگی کنیم."[4]
حماسه اگرچه خود یک نوع مستقل است؛ اما به سبب گستردگی موضوعات آن، در درون خود انواع متفاوتِ دیگری نیز نهفته دارد[5]. حماسهی مضحک در واقع هجوی است که با واهی جلوه دادن موضوعی که بدان میپردازند، آنرا به سخره میگیرند. هدف حماسهی مضحک، تمسخر اعمال و رفتار پیش پا افتاده است.[6] در حماسهی مضحک، قراردادها و سنتهای حماسی همچون نبردها، یاریخواهیها، تشبیهات حماسی و توصیفهای قراردادی به تمسخر گرفته میشود. در این نوع، سبکی فخیم را با موضوع یا مضمونی معمولی درمیآمیزند تا هر دوی آنها (سبک و مضمون) را به باد تمسخر گیرند. حماسهی مضحک مانند تیغ دو دمی است که گاهی نوجویان آنرا بهکار میگیرند تا سنتگرایان هم عصر خویش را سخره کنند و گاهی نیز سنتگرایان از آن بهره میجویند تا شخصیّتی غیر حماسی از دورهی خویش را همچون قهرمانان و سلحشوران بنمایانند.[7]
صفت ممیّز حماسهی مضحک، ناهمسازی میان موضوع و سبک یک اثر است. به این معنا که برای بیان موضوع هجو و بیارزش از سبکی والا استفاده کنند یا سبکی سست را برای مسخره گرفتن موضوعی والا بهکار گیرند.
"بورلسک و نقیضه"، عرصههای حماسهی مضحک هستند. بورلسک، نوعی کمدی است که در آن موضوعی عوامانه با انشاء عالی و کلماتی فاخر که خاص حماسه است، بازگو شود. هدف این نوع به مسخره گرفتن اعمال و رفتار پست و مبتذل است. در اروپا نوشتن انواع بورلسک سابقهای طولانی دارد و به خصوص از قرن هفدهم میلادی به بعد این شیوه در همهی انواع ادبیات تجربه شده است. در ادبیات فارسی، بورلسک بهعنوان نوع خاصی از ادبیات شناخته نیست، اما بعضی از انواع آنرا در لابهلای آثار گذشتگان و معاصران میتوان یافت.[8] بهعنوان نمونه میتوان شعر "مرد و مرکب" سرودهی مهدی اخوان ثالث را ذکر کرد. در این شعر، شاعر زبان فخیم حماسه را بهکار میگیرد تا نشان دهد، دوران قهرمانهای نترس و دلاوریهای بزرگ به سر آمده و انتظار انسانهای مفلوک برای آنکه منجیای از سرزمینهای دور بیاید و با اعجاز آنان را از زیر بار ستم نجات دهد، بیهوده است؛ زیرا قهرمان این دوره موجودی دروغین است که سلاح دروغین برمیگیرد و بر مرکب دروغین مینشیند و هنگامی که به زعم خود، پا در راه نبرد و هماوردطلبی مینهد، از دیدن سایهی خود دچار آنچنان وحشتی میشود که به قعر نیستی فرو میافتد.[9] امروزه بورلسک بیشتر به نمایشهای کمدی همراه با قطعات فکاهی و رقص و آواز اطلاق میشود.[10]
نقیضه هم تقلید خندهآور و مسخرهآمیزی از یک شکل ادبی یا نمایش جدی است. نقیضه یا مضحکه در غرب، نخست در سالهای آغاز سدهی هفدهم میلادی پدید آمد و بازتابی در برابر نمایشهای رایج و آشنای آن زمان بود. یکی از نخستین نمونههایی که نشانهی این نوع تقلید را با خود داشت، داستانهای عاشقانه و مردمپسند در زمان ویلیام شکسپیر، نویسندهی انگلیسی، بود.[11] همچنین "میز خطابه" نوشتهی نیکولا بوالو، شاعر و منتقد فرانسوی از این شمار آثار ادبی است. این سخره حماسه با مشاجرهی دو مقام عالی رتبهی کلیسایی بر سر جایگاه میز خطابه در کلیسا آغاز میشود و با نبرد در یک کتاب فروشی که طرفداران این دو در آن، آثار نویسندگان نوجو و سنتگرا را به طرف یکدیگر پرتاب میکنند، پایان مییابد.[12]
در ادبیات کلاسیک ایران نمونههایی از حماسهی مضحک به چشم میخورد. منظومهی "موش و گربه" یکی از این نمونهها میباشد. عبید زاکانی در منظومهی مذکور، جنگ میان موشها و گربه را به شیوهی شاهنامهی فردوسی و حماسههای رزمی روایت میکند. همچنین داستان "مزعفر و بغرا" اثر بسحاق اطعمه که در آن موضوعی مسخره و مضحک با زبان و شیوهی بیان حماسی بهکار رفته است، از نمونههای حماسهی مضحک فارسی به حساب آورد.
از دیگر نمونههای درخشان حماسهی مضحک در ادب فارسی، جنگنامهی "صوف و کمخا" نوشتهی مولانا محمود نظام قاری از شعرای نیمهی دوم قرن نهم هجری است. در این منظومه نیز شاعر، جنگ میان دو نوع لباس یعنی صوف (لباس معروف) و کمخا (جامهی نفیس و منقش یکرنگ) را به زبان حماسی بیان میکند و به روال شاهنامه مراحل جنگ را از ابتدا تا آنجا که ارمک واسطهی صلح و صفا میشود، حکایت میکند.[13]
منظومهی "ملخنامه" نیز در زمرهی حماسههای مسخره جای میگیرد. این منظومه در بحر متقارب و دربارهی حملهی ملخها به کرمان و نواحی پیرامون آن در سال 1283 قمری سروده شده است. ملخنامه بر خلاف حماسههای فارسی با ساقینامهای آغاز میشود و در پایان ساقینامه، لحن حماسی به خود میگیرد و به حملهی ملخها به کرمان و نواحی آن میپردازد.[14]
بیشتر حماسههای مضحک اروپایی با یاریجویی از الهامات و نیروهای امدادگر آسمانی آغاز میشوند و از تمهیدات حماسی، نظیر سخنان صریح و رسا، نیروهای فراطبیعی، هبوط به جهان زیرین و مانند آن بهره میگیرند. از همینرو، چشمانداز گستردهای جهت ارائهی خلاقیّت و نوآوری شاعر یا نویسنده فراهم میآورند.[15] "هومر" همچنان که پایهگذار برخی از انواع ادبی است، در حماسهی مضحک نیز دستی دارد و قدیمیترین نمونهی آنرا در آثار وی میتوان یافت "نبرد موشها و وزغها".[16] بسیاری از منتقدان و کارشناسان، این بورلسک را الگوی حماسههای مضحک پدیدآمده در سدهی هجدهم میلادی، سالهای زریّن حماسههای مضحک میدانند. قصیدهی "تباهی طرهگیسو" سرودهی الکزاندر پوپ، شاعر و هجونویس انگلیسی، از حماسههای مضحک معروف در این دوره است. پوپ در این قصیده که خود آنرا شعری قهرمانی ـ خندهدار تلقی میکند، ستیز دو خانواده را بر سر طرهگیسو شرح میدهد. در این سالها، حماسههای مضحک بیشماری در ادبیات غرب پدید آمد که از آن شمارند:
قصیدهای دربارهی "گربهی غرقشدهی طوسی و ماهیها" از تامس گری، شاعر انگلیسی، منظومهی "تباهی باکت" از الساندرو تاسونی، شاعر و نویسندهی ایتالیایی، "مک فلکنو" از جان درایدن، شاعر انگلیسی، "داروخانه" از سمیوئل گریث، پزشک انگلیسی، "تام انگشتی" از هنری فیلدینگ، داستاننویس و نمایشنامهنویس انگلیسی، "دون خوان" از لرد بایرون، شاعر انگلیسی و "پودینگ شتابزده" از جوئل بارلو، شاعر و سیاستمدار آمریکایی که منظومهای در سه بند و چهارصد خط دربارهی نبرد میان بشقاب و حلیم و ذرت است.[17]
حماسهی مضحک نه تنها در ادب رسمی که در افسانههای عامیانه نیز نمونههای چشمگیری دارد. افسانهی "اردشیر کچل و چهل نره شیر" یکی از نمونههای آن در ادبیات شفاهی است.[18]