كلمات كليدي : خيام نيشابوري، صادق هدايت، خيام، عمرخيام.
نویسنده : داریوش سعادتی لیلان و اعظم بابائی
«خیام نیشابوری، در 29 اردیبهشت 427 خورشیدی (مطابق با 429 قمری) در نیشابور بدنیا آمد. خیام را به عنوان یک شاعر، ستارهشناس، و ریاضیدان مشهور میشناسند؛ ولی او بیشتر برای رباعیات خود شهرت پیدا کرد.»[1]
خیام روشی را در هندسه کشف کرد، که بوسیله آن معادلات هندسی مکعبی را با تقسیم کردن مقطع مخروط بر محیط دایره بدست میآورد. در قرون وسطی، کارهای خیام در جبر و هندسه، در سراسر اروپا معروفیت داشت. وی همچنین برای ترمیم و دوبارهسازی سالنامه (تقویم) ایرانی همکاری و کمک کرد. موقعی که ملکشاه مصمم شد سالنامه ایرانی را بازسازی کند، عمرخیام جزو هشت دانشمندی بود که برای این کار استخدام شده بود.
در عرصه ادبیات، صادق هدایت معتقد است: «ترانههای خیام به قدری ساده، طبیعی، و به زبان دلچسب ادبی و معمولی گفته شده که هر کسی را شیفته آهنگ و سادگی آن مینماید، و از بهترین نمونههای شعر فارسی به شمار میآید. خیام قدرت ادای مطلب را به اندازهای رسانیده، که گیرندگی و تأثیر آن حتمی است و انسان به حیرت میآفتد که یک عقیده فلسفی مهمی چگونه ممکن است در قالب یک رباعی بگنجد و چگونه میتوان چند رباعی گفت که از هر کدام یک فکر و فلسفه مستقل مشاهده بشود و در عین حال با هم همآهنگ باشد. این کشش و دلبربایی فکر خیام است که ترانههای او را در دنیا مشهور کرده است. وزن ساده و مختصر شعری خیام خواننده را خسته نمیکند و به او فرصت فکر میدهد».[2]
اسم خیام (خیمهدوز) ممکن است از شغل و حرفه پدرش مشتق شده باشد. خیام تحصیلات خود را در علوم فلسفه در نیشابور و بلخ به خوبی گذرانید و به سمرقند رفت؛ جایی که رساله مهم خودش را در رابطه با جبر کامل کرد. نام او چنان پرآوازه شد که سلطان ملکشاه سلجوقی، از او درخواست کرد که جای ستارهشناس او را گرفته و نظارت ضروری را در رابطه با بازسازی سالنامه بیان کند. او همچنین ماموریت یافت که رصدخانهای در شهر اصفهان بنا کند. فلسفه، فقه، تاریخ، ریاضی، طب و ستارهشناسی رشتههایی بودند که این دانشمند بزرگ بر آنها تسلط داشت. خیام در سال 510 خورشیدی بدرود حیات گفت. آرامگاه این شاعر بزرگ و ریاضی دان مشهور ایرانی، در باغی در نیشابور است. این آرامگاه در سال 1341 خورشیدی برابر با 1962 میلادی ساخته شد.
نمونهای از آثار
مهتاب به نور دامن شب بشکافت
دریاب دمی خوشتر از این نتوان یافت
خوش باش و میندیش که مهتاب بسی
اندر سر گور یک به یک خواهد تاخت!
در دایرهای کامدن و رفتن ماست
آن را نه بدایت نه نهایت پیداست
کسی مینزد دمی در این معنی راستا
کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست؟!
شاید بیش از دههزار کتاب و رساله دربارهی خیام نوشته شده باشد. یافتن خیام فیلسوف و ریاضیدان، به واسطهی رسالههای علمی و فلسفی وی، آسان است؛ ولی خیام شاعر، هنوز ناشناخته مانده و این سیمای مغشوش و ناشناختهی وی، به دلیل رباعیاتی است که بسیاری از آنها محققاً از او نیست.
علت واضح این اغتشاش در انتساب رباعیات مذکور به خیام، این است که رباعیات خیام در زمان حیات وی گردآوری و تدوین نشده است؛ بعدها در طول قرون بسیاری بنا به ذوق و سلیقهی خود رباعیی ساخته به وی نسبت دادهاند؛ اما رباعیات اصیل او حدود 60 الی 70 رباعی است که توسط محققان ایرانی و حتی خارجی (نظیر کریستن سن، دانشمند دانمارکی و شرقشناس معروف) انتخاب و جمعآوری شده است.
میتوان گفت خیام در عصر خود به معنای اصطلاحی آن شاعر نبوده است. او نه در زمره قصیده سرایانی چون فرضی و ... قرار میگیرد و نه در صف مثنوی سرایانی چون فردوس و...؛ بلکه او از برجستهترین کسانی است که شعر را برای تفکرات فلسفی خود به کار بردهاند. بنابراین خیام به شکار مضمون نمیرود، به صنایع شعری مطللقاً توجهی ندارد و به آراستن کلام نمیپردازد. از این رو نخستین خصوصیت شعری وی سادگی و عاری بودن از هر گونه بازیهای لفظی است،[3] با این همه رباعیات او استحکام و روانی و ایجاز خاصی دارند؛ گویی او تجربههای معنوی و فکری خود را به صورت اشاره و موجز در طی چهار مصرع به سادهترین شکل ممکن بیان میکند و در این باره هرگز دچار تکلف نمیشود.
مضمون اصلی اشعار خیام، تحول دائمی جهان کاینات است. او وقتی از بالا به این عرصهی کون و فساد مینگرد، میبیند همواره موجوداتی خلق و موجوداتی دیگر میمیرند و شگفت اینکه این موجودات زنده از خاک مردگان برمیخیزند و در طی زنجیرهای ناگستنی که زنجیرهی حیات نامیده میشود، از آنها تغذیه میکنند، خیام روایتگر این سلسلهی کون و فساد است.