كلمات كليدي : آذرباد، آذر، مهرسپند، وَر، حكمت احيقار
نویسنده : مجيد طامه
آذرباد مهرسپندان که نامش به صورتﻫای آتروپات ماراسپندان، آذربد مهراسپند، آدرباد ماراسپند، آذرپاد مهرسفندان نیز ذکر شده، در سنت مزدیسنان از چهرهﻫای نامی است. به هنگام نیایش و آفرینگان به فروهرش درود فرستاده میﺷود و از او بهﻧام یکی از دستوران و موبدان بزرگ در ردیف اولین دستورها نام برده میﺷود. او از مشهورترین موبدان عهد ساسانی و از مقدسین زردشتیان است.[1]
نام آذرباد متشکل از دو واژهﻯ آذر به معنی آتش و جزء دوم آن، باد، صفت مفعولی از ریشهﻯ pā- به معنی پادن است. و با هم به معنی «پاییده شده با آتش» یعنی «کسی که در پناه آتش است» میﺑاشد.[2] آدرباد، آذرپات و آذربد از اسامی مرسوم ایران باستان بوده، در اوستا، فروردینیشت بند 102، فروهر پاکﺩینی با این نام ستوده شده است.[3]
نام پدر آذرباد، مهرسپند که به صورت ماراسپند، مارسپند، ماراسفند هم نوشته شده در اوستا، منثره سپنته[4] آمده یعنی سخن مقدس. در اوستا منثره سپنته نام ایزدی است و در گاهﺷماری زرتشتی بیست و نهمین روز هر ماه مارسپند یا ماراسفند نامیده میﺷود.[5] در بندهشن که نام پدران آذرباد ذکر شده، نسب او به دورسرو[6] پسر منوچهر باز میﮔردد. بیرونی نیز در آثارالباقیه، آذرباد را از خاندان فردی دوسر نام میﺩاند.[7]در روایات داراب هرمزدیار مندرج است: «موبدان موبد آذرپاد مهرسفندان از سوی پدر تخمهﻯ زراتشت اسفنتمان بود و از سوی مادر از خاندان گشتاسپ شاه». در سنت نیز پیشوایان دینی از خاندان زرتشت و از پشت ایسدواستر[8] که بزرگترین پسر پیامبر و خود نخستین موبد بوده، میﺑاشند.[9]
شکلگیری عهد پولادین با زایش آذرباد
زایش آذرباد مهراسپندان را در عهد پولادین قرار دادهﺍند. در کتاب نهم دینکرد که از "سوتگرنسک" سخن رفته چنین آمده: «هفتم فرگرد (فصل) سوتگرنسک[10] عبارت است از نمودن چهار هنگام به زرتشت در هزارهﻯ وی، نخست عهد زرین، عهدی است که اهورا مزدا دین به زرتشت نمود، دوم عهد سیمین که گشتاسب از زرتشت دین پذیرفت، سوم عهد پولادین که آذرباد مهراسپندان پاک و آراستار (آرایندهﻯ دین) زائیده شد...».[11]
دربارهﻯ زمان زندگی آذرباد، وست[12] معتقد است که او در سال 290 میلادی زاده شده و در سال 320 به درجهﻯ موبدان موبدی رسیده و در سال 371 میلادی در سن هشتاد و یک سالگی از جهان رفته است.[13]
از زادگاه آذرباد تنها در ده اندرز خسرو کوادان در کتاب دینکرد سخن به میان آمده است. و چنین گوید که «آذرباد مهرسپندان از کوران[14] ده بود». یوستی این واژه را گیلان خوانده و به دنبالش برخی آذرباد را گیلانی پنداشتهﺍند. اما زنر دو پیشنهاد مطرح میﻛند: 1- بنابر روایت یاقوت، کوران روستایی اندر فارس است. 2- او واژهﻯ کوران را به مَکوران تصحیح میﻛند و جایگاه آن را در نزدیکی کرمان میﺩاند. او خود فرض دوم را میﭘذیرد. دومناش کوران را دهی در اطراف بندر سیراف میﭘنداشت. برخی نیز او را از نواحی شرقی ایران میﺩانند.[15]
یادکرد آذرباد در متون پهلوی
غالباً در متون پهلوی از خدماتی که آذرباد به دین کرده یاد شده است. در آخرین فصل از کتاب سوم دینکرد و در آغاز کتاب چهارم دینکرد شرحی دربارهﻯ جمعīوری اوستا به ﻳاری آذرباد مهراسپندان مندرج است: «پس از استیلای اسکندر و پراکنده شدن نامهﻯ مینوی، نخستین پادشاهی که به جمعīوری اوستا همت گماشت وَلَخش (بلاش) اشکانی است، [....] شاپور دوم پسر هرمزد از برای مرتفع ساختن مناقشات دینی آذرباد مهراسپندان را بر آن گماشت که کتاب مقدس را مرور کند و حجتی بر صحت تدوین آن بهﺩست دهد».
گردآوری مجدد اوستا توسط آذرباد و راستی آزمایی آن
در کتاب هشتم دینکرد فصل اول در بندهای 21-22 آمده: «پس از ویرانی اسکندر زشتسرشت و خشمگین، از اوستا آنﭼنان که شاید در دست دستوران نماند، آذرپاد مهراسپندان مقدس آن را گرد آورده و حفظ کرد که اکنون در ایران، نامهﻯ آموزش و اندرز است». در کتاب چهارم دینکرد بند 27 مندرج است: «پس از آنﻛه آذرپاد مهراسپندان به اوستا مراجعه کرده، نسکﻫای آن را مرتب ساخت، شاهنشاه شاپور پسر هرمزد گفت: از این پس گمراهی در دین نشاید و کسی به بیﺩینی مجاز نیست».[16]
پس از آنﻛه آذرباد اوستا را تدوین کرد، برای رفع اختلافات مذهبی و صحت کتاب مقدس و اثبات حقانیت مزدیسنا امتحان وَر[17] داده است. در کتاب شایست و نشایست در فصل 15، بندهای 15 تا 17 وَر را چنین معنی کرده، میﮔوید: «آزمایش فلز گداخته که روی دل (سینه) به عمل میīید. دل باید به اندازهﺍی پاک و بیīلایش باشدکه وقتی فلز گداخته روی آن ریخته شد نهﺳوزد. آذربد مهراسپند چنان زیست که وقتی فلز گداخته به روی سینهﺍش ریختند به این میﻣاند که به روی سینهﺍش شیر دوشیده باشند. اما وقتی فلز به روی سینهﻯ زشتﻛردار و گناهکاری چکیده شود سوخته و خواهد مرد».[18]
در روایات داراب هرمزدیار آمده: «موبدان موبد آذرباد مهراسفند، گفت اگر شما را به راستی و درستی دین پاک و نیک مزدیسنا شکی است من سوگند یاد کنم، کسانی که اندک تردیدی داشتند گفتند که چگونه سوگند میﺧوری، آذرباد گفت آن چنان که نُه من روی بگدازید و من در نزد شما سر و تن میﺷویم، آنﮔاه روی گداخته بر روی سینهﻯ من بریزید، اگر سوختم شما راست میﮔویید و اگر نه سوختم من راست کردارم، و شما را باید که دست از کجروی بدارید و به دین مزدیسنا پایدار مانید. پس گمراهان این شرط را پذیرفتند. آذرباد در پیش هفتاد هزار مرد، سر و تن شست، و نُه من روی گداخته بر سینهﻯ او ریختند، و او را هیچ رنجی نرسید، پس، از همه، شبهه برخاست و به دین پاک بیﮔمان شدند و اعتراف کردند».[19]در کتاب "شکند گمانیک وِزار" فصل 10 بند 70 آمده: «و تا اینﻛه در زمان بغ شاپور شاهنشاه پسر هرمزد آذرپاد مهراسپندان فرهمند در مناقشهﻯ دینی با گمراه شدگان مختلف، آهن گداخته به روی سینهﺍش ریخت». در فصل اول کتاب ارداویرافﻧامه و در زند بهمن یشت فصل 3 بند 25 نیز دربارهﻯ آذرباد و این آزمایش ایزدی با روی گداخته مطالبی آمده است.[20]
زنر معتقد است که آذرباد که موبدی ثنوی بود، و در خلال بحث و جدلش با متعصبان و بدعتﮔذاران که در میانشان گروهی موسوم به جبریون نیز قرار داشتند، خود را به آزمایشی سخت از فلز گداخته سپرد و از آن پیروز به در آمد.[21] بویس او را، همﭼون پادشاهان و دیگر روحانیان بلندپایهﻯ پارسی آن روزگار زروانی میﭘندارد که برای اثبات درستی تفسیر خویش از دین، تن به آزمایش "ور" میﺩهد.[22] برخی نیز مانند وست معتقدند که آذرباد در پیکار با مسیحیان به این آزمایش دینی دست یازید.[23]
دستنوشتههای منسوب به آذرباد
سه مجموعه اندرز و چند قطعه اندرز به آذرباد مهرسپندان نسبت داده شده است:
1- اندرز آذرباد مهرسپندان منقول در متون پهلوی، این اندرزنامه با این مطلب آغاز میﮔردد که آذرباد فرزندی نداشت ولی با توکل به خدا صاحب فرزندی شد که او را زردشت نام نهاد و نصایحی را خطاب بدو ایراد کرد. ترجمهﻯ عربی بخشﻫایی از این اندرزنامه را ابن مسکویه در جاویدان خرد آورده است.
2- واژهﺍی چند (از) آذرباد مهرسپندان، به ادعای گردآورندهﻯ این مجموعه، این اندرزها سخنانی است که آذرباد در هنگام درگذشت به مردم گیتی گفته و آموخته است.
3- اندرز انوشه روان آذرباد مهرسپندان، این مجموعه فصل 62 کتاب روایات پهلوی را تشکیل میﺩهد. که شامل اندرزهایی است که آذرباد به یکی از شاگردان خود میﺩهد.
4- در فصل 199 کتاب سوم دینکرد، ده اندرز به آذرباد نسبت داده شده است. این ده اندرز بیشتر از نوع اندرزهای تجربی و اخلاقی و عمومیﺍند.و تصریح شده که این گفتهﻫا در برابر آموزشﻫای بد مانی بوده است.
5- اندرزی از آذرباد در کتاب ششم دینکرد نقل شده که در آن امور گیتی به 25 باب و سپس به 5 دسته و هر دسته به یکی از عوامل، یعنی بخت، عمل، خوی، جوهر و ارث منسوب شده است. علاوه بر این در کتاب ششم دینکرد اندرزهای دیگری نیز به آذرباد مهرسپندان منسوب است و بعضی از آنها به ترجمهﻯ عربی نیز در دست است.[24]
6- همﭼنین تدوین خرده اوستا (یا اوستای کوچک) که مجموعهﺍی است از دعاهای کوتاه، خاص مردم عادی زرتشتی که آنﻫا را در موقعیتﻫای خاصی میﺧوانند به آذرباد نسبت داده شده است.[25]
7- از دیگر آثار منسوب به آذرباد میﺗوان به پتیت[26] (=توبه) آذرباد مهراسپندان، نام ستایش و آفرین گاهنبار اشاره کرد.[27]
خاندان آذرباد در عهد ساسانیان
آذرباد مهرسپندان را پسری بود زرتشت نام و زرتشت را پسری بود آذرباد نام که هر دو در زمان ساسانیان موبدان موبد ایران بودند. در چهار قرن و نیم پس از زمان آذرباد مهرسپندان باز موبدانی از خاندان وی پیشوایان دین بودند و در کتاب سوم دینکرد فصل 420 بند 4 آذرفرنبغ پسر فرخزاد که نخستین مولف مجلدات دینکرد است و در قرن سوم هجری میﺯیسته، پیشوای پاکﺩینان و از خاندان آذرباد ذکر شده است.[28]
برخی نظیر بلوا[29] با مقایسهﻯ برخی از اندرزهای آذرباد با امثال سلیمان در کتاب مقدس و نیز نامهﻯ آرامی "حکمت احیقار[30]"، این موضوع را مطرح کردهﺍند که داستان و سخنان آذرباد نشان یهود-مسیحی و آسوری دارند. و از جمله موارد مشابه میﺗوان به این گفتههای وی اشاره کرد:
«هرچه برای تو نیک نیست، تو نیز به دیگر کس مهﻛن». این مطلب مشابه کلام احیقار است: «پسرم هرچه تو خواهی که کسان برایت کنند، تو نیز خود برای همگان بهﻛُن».
و نیز این جمله آذرباد: «راز به زنان مهﺑر» که یادآور این کلام احیقار است که میگوید: «پسرم، راز به زن خویش آشکار مهﻛُن».[31]