دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تاریخ کلیسا قرن شانزدهم 1 Church history; the 16th century

No image
تاریخ کلیسا قرن شانزدهم 1 Church history; the 16th century

كلمات كليدي : تاريخ، كليسا، سياست، اجتماع، فرهنگ، پيشرفت علم، تبشير

نویسنده : محمد صادق احمدي

قرن شانزدهم در تاریخ مسیحیت، یکی از اساسی‌ترین و حساس‌ترین مقاطع برای سرنوشت کلیسای مسیحی به‌شمار می‌رود. اگر قرار باشد که قیمت این قرن برای کلیسا مشخص شود، بدون شک ارزشی کمتر از قرن چهارم نخواهد داشت زیرا در قرن چهارم و با رسمیت یافتن مسیحیت و به تصویب رسیدن مهم‌ترین اعتقادات مسیحیت، کلیسا با استفاده از قدرت امپراتوری مسیری را در پیش گرفت که توانست سیزده قرن آن را ادامه دهد.

اما این روند حرکت کلیسا ناگهان در قرن شانزدهم متوقف شد و تمام مسائلی که در این دوره طولانی توسط کلیسا به آن دامن زده شده بود، دوباره زیر سؤال رفت. گویی قرن چهاری دیگر برای مسیحیان رخ داده و ایشان از نو می‌خواهند مسیر جدیدی برای کلیسا تعیین کنند.

بنابر این به بررسی حوادث و جریاناتی که در این قرن در حاشیه کلیسا روی داد می‌پردازیم.

 

وضعیت اجتماعی مسیحیان

تا اواسط قرن شانزدهم‌، در اروپای غربی فقط یک فرقه مسیحی وجود داشت که آن هم مذهب کاتولیک رومی بود. در سایر نقاط دنیا هم چند فرقه کوچک وجود داشت که مهم‌ترین آن‌ها، مذهب ارتودکس یونانی بود. امروزه حدود بیست هزار فرقه مسیحی وجود دارد که همه آنها از جریانی ناشی شده‌اند که به اصلاحات کلیسا معروف شده است‌.

برای بسیاری‌، اصلاحات به معنای پیروزی کتابمقدس و وجدان فردی بر جزم‌اندیشی مستبدانۀ کاتولیک رومی می‌باشد. اما برای برخی دیگر، به معنای آغاز تقسیم کلیسا به هزاران گروه مختلف می‌باشد.

اصلاحات، جریانی است پیچیده با ابعاد گوناگون که بهگونه‌ای بنیادین‌، شرایط اجتماعی‌، سیاسی و اقتصادی اروپا و آمریکا و در کل، تمام جهان مسیحیت را دگرگون ساخت‌.

اما این اصلاحات به شکل آنی ظهور نکرد. زیرا اعتراض نسبت به فعالیت‌های کلیسا بویژه فعالیت های اقتصادی‌اش از چند قرن پیش از این آغاز شده بود.

 

شورش مردم بر علیه رهبران کلیسایی

پیروان پیتر والدو در قرن دوازدهم و سیزدهم نسبت به این امور اعتراض داشتند و در همان زمان هم، کلیسا تحت عنوان جنگ مقدس به سرکوب ایشان پرداخته و ایشان را سوزانده بود.[1] گروه‌های رهبانی‌ای که از قرون دوازده و سیزده رشد کرده بودند نیز نسبت به جنبه‌های اخلاقی و فرهنگی کلیسا معترض بودند.

اما در قرن شانزدهم قد‌علم کردن در برابر کلیسا و فسادهایش دیگر مثل چند قرن گذشته کار سختی نبود.زیرا کلیسا در این قرن آن قدرت برتر نبود که در اروپا حکام او را به عنوان مافوق یا دستکم هم‌رده خود بشمار آورند. بنابر این معترضان به مدد اندیشمندانِ ناراضی براحتی ضعف‌های کلیسا را گوشزد می‌کردند و حقوق خود را از او طلب می‌کردند.

مردم، دیگر علاقه‌ای به نوکری در زمین‌های شاهزادگان و روحانیون کلیسا نداشتند و خواهان بازپس‌گیری زمین‌های عمومی‌ای بودند که در تملک اربابان بود.مهم‌تر از آن مالیات بر ارث بود که به پرداختش تمایل نداشتند؛ مالیاتی که فشار بی‌رحمانه‌ای را به‌ویژه بر بیوه زنان و یتیمان وارد می‌کرد.[2]

اما پاسخی که معترضان از مردان کلیسا و شاهزادگان در برابر این اعتراض‌ها می‌شنیدند همان بود که در این شانزده قرن با آن آشنایی کامل داشتند. رفتار وحشتناک شاهزادگان که هدفی جز منافع مادی در سر نداشتند، عادی به نظر می‌رسید. اما رهبران مسیحی چه کاتولیک و چه پروتستان نه تنها به ندای این معترضان حق‌طلب، پاسخ مناسبی ندادند، بلکه در سرکوب ایشان نهایت تلاش خود را بکار بستند.

بنابر این مردم پس از سال 1525 که کلیسا و شاهزادگان خواسته‌های ایشان را رد کردند، کلیساها را سوزاندند و صومعه‌ها را غارت کردند. سر دژهای حاکمان نیز بلایی مشابه آوردند.[3]

 

رهبران نهضت پروتستان در صف سرکوب‌گران

گرچه برخی در تلاشند تا تمام این اعمال را به کلیسای کاتولیک نسبت دهند،اما تاریخ گواهی می‌دهد که رهبران پروتستان نیز در سرکوب مردم معترض کوتاهی نکردند. مارتین لوتر به عنوان سرآمد اصلاحگران، دهقانان را به اعمال شیطانی متهم می‌کرد و شاهزادگان را تشویق می‌کرد تا هر کس را می‌توانند مخفیانه یا آشکارا یافته و سرکوب کنند و به قتل برسانند و توجه داشته باشند که هیچ چیز زیان‌بارتر و شیطانی‌تر از انسان متمرد نیست. لوتر می‌گفت:«... من گمان می‌کنم که دیگر شیطانی در دوزخ نیست.همه شیاطین در لباس این دهقانان درآمده‌اند.»[4]لوتر شاهزادگان را توصیه می‌کرد که شمشیر خود را بی‌رحمانه بکار گیرند.

او که پیشتر این شاهزادگان را اراذل می‌دانست؛ اکنون به آنان گفته بود که خادمان کلیسایند و در صورت کشته شدن شهید بشمار می‌روند. بنابر این با کمک لوتر مردم  سرکوب شدند.

 

سیستم پاپی و کلیسا

قرن شانزده کلیسایی بود با کشیشان بی‌سواد و بی‌کفایت که نیاز‌های معنوی اعضایش را برآورده نمی‌کرد. علاوه بر کشیشان، اسقف‌ها نیز معمولا به‌شدت درگیر سیاست بودند و بعضی از آنها مناصب مهم حکومتی داشتند. پاپ‌هایی مثل الکساندر ششم و یولیوس دوم نیز بجای اینکه رهبر مذهبی باشند، همانند حاکمان غیر دینی عمل می‌کردند. اقداماتی از این قبیل باعث شد تا فرانچسکو گویچیاردینی، مورخ ایتالیایی، در کتاب تاریخ ایتالیا در سال 1561 بنویسد:

«پاپ‌ها که قدرت جهانی پیدا کرده بودند، دستورات الهی و رستگاری روحشان را از یاد بردند... هدف ایشان دیگر زندگی مقدس و پاک، گسترش مسیحیت و عمل نیک در قبال همسایگان نبود. آنها به جمع‌آوری سپاه، انباشتن ثروت، بدعت‌گذاری و خلق شیوه‌های جدید برای کسب پول از هر جایی علاقه مند شده بودند.»[5]

همین گزارش کوتاه نشان‌دهنده وضعیت اسفناک پاپ‌ها و چگوگی اداره جهان مسیحیت توسط ایشان است؛ وضعیتی که یکی از عوامل اساسی نهضت اصلاح در این قرن بود.

 

سیاست و مسیحیت

در این قرن کلیسا در تعامل با سیاسیون و سیاست به نتیجه مطلوبی دست نیافت. در کل می‌توان رابطه بین سیاست و کلیسا را با درک یک نسبت دیگر بخوبی فهمید. تا جایی که منافع کلیسا با منافع اشراف و شاهزادگان و سیاست‌مداران در یک راستا بود، سیاسیون حمایت خود را از کلیسا دریغ نکرده و از آن پشتیبانی می‌کردند و هر جا که منافع ایشان با حمایت از کلیسا در خطر می‌افتاد از حمایت کلیسا خودداری می‌کردند.

به عنوان نمونه کلیسای انگلستان که تحت سلطه پادشاه قرار داشت سیاست‌هایش را طوری تنطیم کرده بود که در موافقت با اصلاح طلبان و در جهت مخالف کلیسا کاتولیک بود. به همین علت بسیاری از اصلاح‌گران، مانند بوسر، پس از رانده شدن به انگلستان می‌رفتند. ولی زمانی هم رسید که در همین انگلستان با روی کار آمدن مری تئودور که به مری خون‌آشام شهره شد، مخالفان کلیسای کاتولیک را زجر می‌دادند.[6]

این شرایط اما در آلمان یکسان نبود و اشراف و شاهزاده‌ها بسته به تمایلات و وابستگی‌ای که داشتند از اصلاح‌گران یا کلیسای کاتولیک دفاع می‌کردند و در برخی مواقع هم معدودی از حاکمان بدون دفاع از طرف خاصی فضای ازاد آندیشی را فراهم می‌کردند که البته به نفع کلیسا کاتولیک نبود.

در ادامه به وضعیت اصلاحات در ممالک مختلف مسیحی در این قرن پرداخته می‌شود که خود به طور شفاف و کامل گویای چگونگی رابطه مسیحیت و سیاست نیز هست.

 

دستاوردهای علمی و کلیسا

از اواخر قرون وسطی در عکس‌العمل نسبت به اندیشه‌ها و اعمال کلیسا، که برای مسئولیت، توانایی و شخصیت انسان های خارج از کلیسا جایی باقی نگذاشته بود، موجی از انسان گرایی به دو شکل دینی و غیر دینی بروز کرد که با رنسانس و نهضت اصلاح دینی رخ نمایاند.

در نتیجه مسیحیان و اندیشمندان این دوره به خرد خود که از قضا مجوزی هم از کلیسا نداشت، اتکا کردند و بر آن شدند تا هر آنچه را با روش نقد علمی به آن رسیده اند بپذیرند و در نهایت به گفته کانت:«ایشان به مذهبی علاقه داشتند که فقط در چار چوب عقل محدود باشد.»[7]

از طرف دیگر اکتشافات کوپرنیک تصورات سنتی و کهن در مورد نظام جهان و چگونگی آن را دگرگون ساخته بود و اعتقاد مردم درباره عالم  و مرکزیت انسان در آن را متزلزل کرد.یک قرن پس از کوپرنیک،گالیله(دانشمند شهیر ایتالیایی) به یافته های کوپرنیک مهر تایید زد و از نظریه او در مورد مرکزیت خورشید و گردش زمین به دور آن حمایت کرد؛ولی این کار گالیله از نظر کلیسای کاتولیک مجاز نبود. زیرا کتاب مقدس صراحتا در مورد مرکز جهان، گفته بود که زمین محور است و نه خورشید. بنابر این در سال 1633 دادگاه تفتیش عقاید رم او را فراخواند و او را مجبور کرد که یافته های خود را انکار کند. گالیله نیز تا سال 1630 از ترس نهاد های کلیسایی در مورد این مساله سکوت اختیار کرد.

نتیجه طبیعی این گونه رفتارهای کلیسا با اندیشمندان فرار الهی‌دانان کلیسا به سمت دانشگاه‌ها و نهضت اومانیسم بود که در نهایت به ضرر کلیسا تمام می‌شد.

اصرار ارباب کلیسا بر ظواهر متون دینى و مقابله با نظریات جدید علمى پرسش‌هایى را در اذهان برخى اندیشمندان مطرح ساخت که آیا این امکانوجود ندارد کهآموزه‌هاى دیگر کتاب مقدس نیز فاقد پشتوانه قوى باشد؟ آیا اصلدین مسیحیت ازوحى الهى گرفته شده است؟ آیا همانگونه که ارباب کلیسا عقایدعلمى باطل خود را توجیه و بهدانشمندان تحمیل مى‌کنند، اصل دین نیز این گونهنبوده است؟ آیا عوامل روانى واجتماعى، جداى از وحى الهى سبب پیدایش دین وگسترش آن نگشته است؟

 

<2>حکمت مدرسی[8]

یکی از عوامل تاثیرگذار در تاریخ کلیسا در این قرن مکتب مدرسه بود. این مکتب که از قرن دوازده به طور رسمی اغاز بکار کرده بود در این قرن به همان سادگی اولیه نبود و تقریبا چهار گرایش عمده در آن دیده می‌شد. در این زمان اسکوتیسم و تومیسم که از شاخه‌های رئالیسم بودند تقریبا رو به خاموشی می‌رفتند و گرایش‌های راه نو (نومینالیسم) و نوآگوستینی بازار گرمی داشتند.

یکی از شاخصه‌های این مکتب تاثیرگذاری محدود آن روی فضای کلی نهضت اصلاح بود. مکتب مدرسه همانند نهضت اومانیسم نبود که در فضای عمومی جامعه تاثیرگذار بوده باشد و علاوه بر آن در طبقات بالای بسیاری از جوامع اروپایی رایج باشد. این مکتب بیشتر در گروه‌های دینی طرفدار داشت. گروه‌های دینی عمدتا به شاخه‌های این مکتب تعلق داشتند.مثلا دومینیکن‌ها مایل به تبلیغ تومسیم و فرانسیسکن‌ها مایل به تبلیغ اسکوتیسم بودند. گرچه در زمان نهضت اصلاح همگی به راه نو علاقه‌مند بودند.

علاوه بر این محدودیت در میان پیروان مکتب مدرسه  به لحاظ جغرافیایی نیز در مضیقه بود. مثلا همانقدر که در المان نافذ بود در سوییس بی‌اثر و ناشناخته بود. اما با این همه با توجه به اینکه مارتین لوتر المانی بوده و تحت تأثیر شدید این مکتب قرار داشته، ارزیابی آن می تواند به دریافت درست از نهضت اصلاح کمک شایانی کند.

برای مثال می‌توان اندیشه لوتر در برخورد با شاهزادگانرا با اندیشه دیگر اصلاح‌گران در برخورد با ایشان مقایسه کرد. همچنین در طرف مقابل و برخورد با دهقانان اندیشه دیگرانی که بیشتر تحت تاثیر اومانیسم بودند را می‌توان با اندیشه لوتر مقایسه کرد. اگر در این مقایسه به این مطلب توجه شود که لوتر آلمانی بوده و در دیرهایی که زیر نفوذ مستقیم این مکاتب بوده‌اند رشد کرده (و یا مثلا تسوینگلی کشیشی ساده و محلی بود و از اهالی سوییس بود و از آثار این مکتب در امان بود)، نتیجه مطلوب که همان تأثیر نهضت اسکولاستیک بر لوتر[9] است بروشنی مشاهده می‌شود.

 

تبشیر

یکی از اتفاقات مهمی که در این قرن و بیشتر در اثر نهضت اصلاح دینی بوجود آمد، تبشیر جهانی توسط کلیسای کاتولیک بود. گروه‌های کاتولیکی مثل دومینیکن‌ها، آگوستینی‌ها،فرانسیسکن‌ها و ژزوئیت‌های تازه تاسیس به قسمت‌های تازه کشف‌شده مثل آمریکا رفتند تا مردمان این کشورها را مسیحی سازند. ژزوئیت‌ها که بشارت انجیل به جهان غیر مسیحی یکی از اهداف اصلیشان بود و مبلغان پرشوری چون فرانسیس ژاویر(گزاویه) را نیز دراختیار داشتند، تا هند و فیلیپین و ژاپن و شرق دور پیشروی کردند و برخی از ایشان حتی جان خود را نیز در این راه از دست دادند.[10]

مبشران پرتغالی نیز بیشتر آفریقا را هدف تبشیر خود قرار داده بودند. اسپانیای کاتولیک هم که بسیاری از ژزوئیت‌ها نخستین از آنجا سربلند کرده بودند، بیشتر در پی تبشیر مردم آسیا بود.

مقاله

نویسنده محمد صادق احمدي
جایگاه در درختواره ادیان ابراهیمی - مسیحیت

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

پر بازدیدترین ها

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
Powered by TayaCMS