كلمات كليدي : جشن، آتش، سده، برسذق، سدهﺳوزي
نویسنده : مجيد طامه
واژهﻯ جشن، واژهﺍی بسیار کهن است که باری گران از معنیﻫا و سنتﻫای ویژهﻯ ایرانی بر دوش دارد. این واژه هم ریشه با واژهﻫایی چون یسنه (yasna-) و یشت و ایزد از ریشهﻯ yaz- به معنی پرستیدن است. بنابراین جشن واژهﺍی است دینی و در اصل عبارت بوده است از نیایش و سپاسی که بیشتر برای یک پیروزی یا یک واقعهﻯ اجتماعی یا آسمانی که سودی برای اجتماع داشته است برپامیﺷده و مردم در زمانی معین گرد هم میﺁمدند و خدای را با مراسم خاص مذهبی به یاد آن واقعه نیایش میﻛردند و این نیایش همه ساله بهﻋنوان قدر شناسی از موهبتی که خداوند ارزانی داشته تکرار میﺷده است.[1]
آتش، یکی از چهار عنصر مقدس نزد ایرانیان است. مردم ایران زمین در راستای تاریخ دور و دراز خود با آتش زیستهﺍند، با آتش نیایش کردهﺍند و تا برآمدن اسلام به وقت نیاز و به پاس سنت، پیرامون آتش ایستادهﺍند. در آغازِ همهﻯ جشنﻫا، آتش میﺍفروختند و ستایش و نماز اهورهﻣزدا را انجام میﺩادند؛ اما یک دسته از جشنﻫا، ویژهﻯ آتش بود که از همه برتر و با شکوهﺗر از جشن سده باید یاد کرد.[2]
بیشتر دانشمندان نام سده را گرفته شده از عدد صد میﺩانند. این کلمه مرکب از دو جزء است: نخست از سد (=صد) که در اوستا سَتَه (sata-) است و شمارهﻯ دو پنجاه را میﺭساند. جزء دوم کلمهﻯ سده «ه» پسوند نسبت است که در فارسی باستان به صورت اَکَه (-aka-) بوده و در فارسی میانه اَک یا اَگ نوشته میﺷده است. بنابر این استدلال، سده در لغت به معنی صد است. چنانﻛه در فارسی نیز سده به معنی صد سال در برابر قرن به کار میﺭود.[3]
دلیل نام گذاری این جشن به سده
دربارهﻯ رابطهﻯ این جشن و عدد صد، عقاید بسیاری وجود دارد. ابوریحان بیرونی میﻧویسد: «... سده گویند یعنی صد و آن یادگار اردشیر پسر بابکان است و در علت و سبب این جشن گفتهﺍند که هرگاه روزها و شبﻫا را جداگانه بشمارند میان آن و آخر سال عدد صد به دست میﺁید و برخی گویند سبب این است که در این روزگار، زادگان کیومرث (پدر بشر) درست صد تن شدند و یکی از خود را بر همه پادشاه گردانیدند».[4] و برخی برآنند در این روز، فرزندان مشی و مشیانه به صد رسیدند. گردیزی نقل میﻛند: «چنین گویند که اندر این روز سد مردم تمام شده بود از نسل میشی و میشیانه و ایشانه دو مردم نخستین بودند...».[5] در فرهنگﻫای فارسی (برهان قاطع، آنندراج و جهانگیری) نیز آمده است که برپا کنندهﻯ این جشن کیومرث بوده و هنگامی که فرزندان وی که صد از زن و مرد بودند به حد رشد و تمیز رسیدند برای آنان جشن گرفت و همه را کدخدا کرد و فرمود که آتش برافروختند و به آن سبب آن را سده میﮔویند.[6]
نظر دیگر اینکه سده معرف صدمین روز زمستان، از تقویم کهن است. تقویمی که سال به دو فصل تابستان هفتﻣاهه (فروردین تا پایان مهر) و زمستان پنجﻣاهه (آبان تا پایان اسفند) تقسیم میﺷده است.[7] وجه تسمیهﻫای دیگر دربارهﻯ انتساب این جشن به عدد صد آن است که از آن (=جشن سده) تا نوروز پنجاه روز است و پنجاه شب و برخی گفتهﺍند از این روز، یعنی روز سده تا هنگام گردآوری غله صد روز فاصله است.[8]
مهرداد بهار معتقد است که سده ارتباطی با عدد صد ندارد و مرتبط با واژهﻯ سَذَه (sadha-) اوستایی به معنی ظهور و پیدایی است که در زبان فارسی میانه به گونهﻯ *sadhag یا *sadag بوده و جود واژهﻯ معرب سذق در عربی و ترکیبﻫای برسذق و نوسذق که نام پنجمین روز بهمن است و در آن روز به استقبال جشن سده میﺭوند موید این فرض است. و برگزاری جشن سده را مراسمی به مناسبت چهلمین روز تولد خورشید پس از شب یلدا، میﺩاند.[9]
عدهای بر این باورند که پیدایی این جشن (مانند بسیاری مناسبتهای دیگر) نه فقط یک دلیل، بلکه دلایل متعددی دارد که همزمانی آنها بر اهمیت جشن افزوده است. نخست اینکه جشن سده در چهلمین روزِ پس از شب یلدا یا شب زایش خورشید برگزار میشود و جشن چهلمین روز تولد خورشید است. دیگر اینکه، دهم بهمن ماه، یکی از دو هنگامِ سال است که در آن طول تاریکی شب 12 ساعت تمام است. از سوی دیگر اشارههای فراوانی که از داستانها و ترانههای مردمی بدست میآید؛ نشانگر به ستوه آمدن مردم از یخبندان و آرزو برای رفتن سرما و یا کاستنِ از شدت آن بوده و همین نکته مهمترین دلیل پیدایش این مراسم و بر افروختن آتشهایی در مبارزه نمادین با سرماست.
بجز این، به نظر میآید که چند واقعه کیهانی نیز در پیدایش این آیین بیتاثیر نبوده است. در زبان اوستایی واژه «سَـد» به گونه جالبی هم به معنای «فرو رفتن/ غروب کردن» و هم به معنای متضاد آن یعنی «بر آمدن/ طلوع کردن» آمده است. در حدود شش هزار سال پیش و در شامگاه دهم بهمنماه، رویداد جالبی رخ میداده که بعید نیست با آیینهای جشن سده در پیوند باشد. این رویداد عبارت از طلوع و غروب همزمان دو ستاره پرنور و درخشان آسمان به نامهای «سِماک رامِح» و «سروش/ عیوق » در شمال شرقی آسمان است. این پدیده که در آغاز یک شب، ستارهﻯ پر نوری در حال طلوع و در پایان همان شب و از همان نقطهﻯ آسمان ستارهﻯ پر نور دیگری طلوع کند برای مردمان باستان بسیار جالب توجه بوده و احتمالاً این طلوع و غروب همزمان دو ستاره درخشان آسمان، موجب پیدایی معنای دوگانه و متضاد واژه اوستایی «سد» و نیز عاملی دیگر برای جشن سده بوده است.[10]
شیوهی پیدایش آتش در افسانههای مربوط به سده
از اسطورهﻫا و داستانﻫایی که دربارهﻯ جشن سده آمده، تنها یکی از آنﻫا، به شیوهﻯ پیدایش آتش پرداخته است. فردوسی در شاهنامه آورده که روزی هوشنگ پادشاه پیشدادی با همراهانش از کوهی میﮔذشت، ماری سیاه رنگ و بسیار بزرگ و با چشمﻫای سرخ از دور بدید، سنگی برگرفته به سوی آن انداخت؛ مار گریخت، سنگ به سنگ دیگری خورد، بشکست و شراره از آن برخاست و آتش پدیدار شد.[11] ابوریحان در کتاب التفهیم نقل میﻛند که سبب افروختن آتش در این جشن آن است که ارمائیل وزیر ضحاک که مردی نیکوسرشت بود. ماموریت داشت هر روز دو مرد را کشته و از مغز سرشان برای مارهای شانهﻯ ضحاک خوراکی سازد؛ اما او هر روز یکی از آن دو تن را رها کرده و به پناهگاهی که در دماوند ساخته بود میﻓرستاد. پس از پیروزی فریدون بر ضحاک ارمائیل پیکی به دماوند فرستاد و آن مردمان را بهﻓرمود تا شب هنگام هر یک جداگانه آتشی افروزند.[12]
خیام در نوروزنامه دربارهﻯ برگزاری جشن سده چنین آورده است: «افریدون [...] همان روز که ضحاک را بگرفته و ملک بر وی راست گشت جشن سده بنهاد، و مردمان که از جور و ستم ضحاک برسته بودند، پسندیدند و از جهت فال نیک آن روز را جشن کردندی و هرسال تا امروز آیین آن پادشاهان نیکﻋهد در ایران و توران بجای میﺁورند».[13]
زمان برگزاری این جشن
این جشن روز دهم (آبان روز) از ماه بهمن گرفته میﺷده است. و در شب آن که میان روز دهم و روز یازدهم بوده است به آتش افروزی مبادرت میﻭرزیدهﺍند. ابوریحان در کتاب التفهیم در این باره چنین میﺁورد: «سده، آبان روز است از بهمن ماه و آن دهم روز بود و اندر شبش که میان روز دهم است و میان روز یازدهم آتشﻫا زنند به گوز و باذام [منظور چوب درخت گردو و بادام] و گرد بر گرد آن شراب خورند و لهو و شادی کنند».[14]
برگزاری جشن سده در ادوار مختلف تاریخی
برگزاری جشن سده یا به عبارتی دیگر، آگاهی از برگزاری و رسوم آن را میﺗوان به سه دوره تقسیم کرد:
1- پیش از اسلام:
از رسوم جشن سده در دورهﻯ پیش از اسلام هیچﮔونه آگاهی نداریم ولی بیﮔمان این جشن با مراسمی پر شکوه معمول بوده است. و حدقل میﺗوان آتشﺍفروزی سده را در زمان ساسانیان محقق دانست، گذشته از آنﻛه فردوسی بارها در شاهنامه یادآور این جشن شده است.
2- بعد از اسلام:
نویسندگانی چون بیرونی، بیهقی، گردیزی و دیگران از شیوه برگزاری این جشن بسیار نوشتهﺍند؛ البته آگاهیﻫایی که دربارهﻯ برگزاری این جشن به ما رسیده مربوط به دستگاه پادشاهان و امیران است. چون روز سده فرا میﺭسید مهمترین رسمی را که معمول میﺩاشتهﺍند و تا کنون نیز پابرجاست آتشﺍفروزی بوده است. معمولاً این آتشﺍفروزی در دشتی پهناور و یا بر فراز تپهﻫا و کوهﻫا انجام میﮔرفته است. آتشﺍفروزی گاه میﺑایستی در یک لحظه آغاز شود و گاه نیز پشتهﻫای گیاه و خاری که بر فراز تپهﻫا و کوهﻫا پراکنده بودند بوسیلهﻯ پرندگان و ددان مشتعل میﺷده و بدینﺗرتیب آتشﺍفروزی متناوباً و بتدریج انجام میﺷده و مدتی دوام میﻳافته است. گرد آتشی که در حضور امیر افروخته میﺷده خوانی میﮔستراندهﺍند و بادهﮔساری میﻛردهﺍند و شعرا اشعاری را در مدح شاه و وصف سده میﺳرودهﺍند.
3- در عصر حاضر:
از دوران صفویه و پس از آن، سند و نوشتهﺍی که از برگزاری جشن سده در دستگاهﻫای حکومتی، حکایت کند در دست نیست. ولی برگزاری پراکندهﻯ آن در برخی آبادیﻫا دیده میﺷود. و تا آنجا که میﺩانیم در مازندران، کردستان، لرستان و نیز سیستان و بلوچستان، روستاییان و کشاورزان و چوپانان نزدیک غروب یکی از روزهای زمستان (آغاز، نیمه یا پایان زمستان) روی پشت بام، دامنهﻯ کوه، نزدیک زیارتگاه یا کشتزار آتشی افروخته و بنابر سنتی کهن پیرامون آن گرد میﺁیند. بدون آنکه نام جشن سده بر آن نهند. تنها در کرمان و برخی شهرهای آن، جشن سده یا به گفتهﻯ کرمانیﻫا سدهﺳوزی برگزار میﺷود.[15]
به جز نام شناختهشدهﻯ سده و سدهﺳوزی، آین آیین با نامﻫای دیگری نیز شناخته شده است: در خراسان «سَرِه»، در دلیجان «هلهﻫله»، در اراک «جشن چوپانان»، در خمین «کُرده»، در بدخشان تاجیکستان «خِرپَچار» و در بسیاری جایﻫای دیگر «شب چلهﻯ کوچک» نامیده میﺷود. بیرونی نیز در آثار الباقیه از آن با نامﻫای «شب گزنه» و «روز آبان» نام برده است.[16]