كلمات كليدي : ازدواج، خودسرزني، ايوكن، سترزن، چكرزن
نویسنده : مجيد طامه
در کیش ایران باستان، زناشویی کاری بسیار پسندیده و سرباز زدن از آن و زندگی کردن به حالت تجرد، ناپسند و در خور نکوهش است، در بسیاری از بخشﮬای اوستا به بهدینان سفارش شده که از بیﻋفتی و زنا و کارهای ناشایست به پرهیزند.[1]
در متون زرتشتی سفارش شده است که مرد و زن چون به سن ازدواج میﺭسند حتما باید ازدواج کنند. چون با ازدواج مردان و زنان پاکدامن است که نسل بشری ادامه میﻳابد و فرزندانی که از این وصلت نیکو پدیدار میﺷوند بهترین یاران اهورهﻣزدا خواهند بود.[2]
در وندیداد، اهورهﻣزدا به زرتشت چنین خطاب میﻛند : «ای زرتشت سپیتمان، مردی که زن دارد بر آن که پیمان ازدواج نبسته، مردی که خاندانی دارد، بر آن که بیﺧانمان است، مردی که فرزند دارد، بر آن که بیﻓرزند است، برتری دارد».[3]
فرد زرتشتی موظف است که چون به حد بلوغ رسد برای خود همسری گزیند و زندگانی خوش خانوادگی را آغاز کند و در طول زندگانی بکوشد موجبات خوشبختی و پیشرفت مردم و کشور خویش را فراهم آورد و در عین حال افرادی به طرفداران دین راستی بیافزاید تا با گسترش صفات پاکی و راستی و درستی لشکریان انگرهﻣینو را منکوب و آخرین هدف مزدیسنا که ریشهﻛَن کردن ناپاکی و پلیدی و بدی از دنیا است را عملی سازد.[4]
انواع ازدواج در دین زرتشتی
بنابر قوانین مذهبی و به نقل از متون پهلوی و دیگر روایات زرتشتی، پنج نوع ازدواج در میان زردشتیان وجود داشته است:
1- پادشازن، ازدواجی بوده که دختری با رضایت پدر و مادر یا قیم خود در حال دوشیزگی به شوهر میﺭفت و این دختر در خانهﻯ شوهر از هر امتیازی برخوردار بود.
2- ایوکین یا ایوگین[5] زن (ازدواج ایوک زنی)، هنگامی بود که دختری یگانه فرزند پدر و مادرش بود، وقتی شوهر میﻛرد او را ایوکزن یعنی یگانهزن میﻧامیدند و نخستین پسر چنین زنی به پدر و مادر آن زن تعلق میﮔرفت و نام خانوادگی پدر و مادر آن زن به این فرزند پسر داده میﺷد تا جانشین آنﻫا شود.
3- ستُرزن، اگر مردی زن نگرفته یا بدون فرزند میﻣرد، بازماندگان او به دوشیزهﺍی جهاز میﺩادند و او را پیش از شوهر دادن، به عقد مرد متوفی درمیīوردند. کسی که اینﮔونه ازدواج میﻛرد، میﺑایست بر این تن دهد که اولین فرزندی که از آنان زاده شود، به مردی تعلق گیرد که به نام او، این زن شوهر داده شده است.
4- چَکَر زن یا چاکر زن، هنگامی که زنی بیوه، بعد از فوت شوهر خود، با مرد دیگری ازدواج میﻛرد، او را چکر زن میﻧامیدند و معتقد بودند که این زن به چاکری شوهر اول به خانهﻯ شوهر دوم رفته است.
5- خودسر زن، هنگامیﻛه دختری بدون اجازهﻯ پدر و مادر یا قیم و به عبارت دیگر به خودسری شوهر میﻛرد.[6]
واژهﻯ خودرای یا خودسر در ترکیب خودسر/خودرایﺯن را در فارسی میانه به صورتﻫای خوسرایون (xvasrāyōn)، انیسراین (a-nisrāyēn)، خوَسرای (xwasarāy) و خوراین (xwarāyēn) آوانویسی میﻛنند.
پریخانیان این واژه را یا از ریشهﻯ srāy- تکیه کردن و واگذردن، همراه با جزء xva- به معنی خود، رویﻫم به معنی «دختری که خود را (به ازدواج) سپرده»، و یا از ریشهﻯ srād- گروگذاشتن، و در مجموع به معنی «خود را نامزد کردن» میﺩاند.[7] "شکی" این واژه را خوراین (xwarāyēn)، خوانده و آن را ترکیبی از xva- به معنی خود و راده (rāda-) به معنی شوهر و سالار و رویﻫم به معنی «آنکه خود شوی میﻛند» دانسته است.[8]
"مزداپور" واژهﻯ رای در این ترکیب را علاوه بر معنی «رای و نظر» معادلی به معنی «برای و به خاطر خود» میﺩاند و معتقد است کل ترکیب را بدون توجه به صورت باستانی و تحول تاریخی آن میﺗوان به خودسرای برگرداند و چنین توجیه کرد: «زنی که از برای خود و شخصاً سرای و خانه دارد».[9]
خودسر زنی در روایات داراب هرمزدیار
در کتاب روایات داراب هرمزدیار دربارهﻯ خودرایﺯن آمده: «خودش رایﺯن آن باشد که دختری باشد و پدر، وی را نامزد مردی کند و دختر گوید که من وی را نمیﺧواهم و من زن همان کس میﺷوم و پدر بر آن همداستان نباشد؛ پس شاید که دستوران وی را به "خودش رایﺯن" بدان مرد دهند که آن زن گوید، خودشرای یعنی که به گفت خود، شوهر میﻛند. وی را به نزد یزدان ارجی نباشد و فرزندی که ازش زاید، شاید که چون پسر باشد، مادر را به پادشاهﺯنی به پدر دهد تا فرزند که از او زاید به پادشاه فرزندی شاید و این خود سرای را از میراث پدر و مادر هیچ نرسد؛ تا دانند».[10]
خودسر زنی در روایت امید اَشَوَهیشتان
در کتاب روایت امید اَشَوَهیشتان دربارهﻯ تفاوت میان ایوکن و خوَسرای و ویژگیﻫای هرکدام چنین آمده: ویژگی خوَسراین این است که وقتی پدری دختری بالغ داشته باشد و درصدد شوهر دادن او برنیاید، پدر گناهکار محسوب میﺷود، هرگاه دختر در این مورد بدون اجازهﻯ پدر سالاری را انتخاب کند، چنین زنی خوَسراین باشد. اگر این زن فرزند پسری به دنیا آورد و آن پسر به سن بلوغ رسد و مسئولیت مادرش را به عهده گیرد، مادر که تحت سالاری پسر قرار دارد قانوناً به پادشازنی شوهر درخواهد آمد. اگر دختر یا پسری در حین آن 15 سال پسر اول به دنیا آیند آنها به منزلهﻯ پسر و دختر آن پسر بزرگتر محسوب خواهند شد. آن پسر اولی نمیﺗواند پسرخواندهﻯ کسی شود.[11]
محروم شدن از ارث، نتیجهی این خودسری
بنابراین خودسر زنی به ازدواجی اطلاق میﺷد که بدون نیاز به اجازهﻯ رسمی سالار خانواده برای دختران 15 سال به بالا مجاز بود؛ البته این ازدواج به دلیل عدم دخالت سالار خانواده، امری پسندیده دانسته نمیﺷد. و هرگاه دختری بواسطهﻯ کوتاهی پدرش به انتخاب خود همسر میﮔزید، هزینهﻯ زندگیﺍش بر عهدهﻯ پدرش بود؛ اما در غیر این صورت، به رغم قانونی بودن ازدواج این دختر، او از ارث محروم شده و حتی ممکن بود به پادشاهﺯنی منصوب نشود، مگر آنکه با عذرخواهی از سالار خانواده، رضایت او را جلب کند و یا پس از 15 ساله شدن پسرش از او اجازه میﮔرفت.[12]
در پادشاهی ساسانی پدر مجاز نبوده که دختر خود را به ازدواج مجبور کند و یا حتی هنگام اجتناب دختر از ازدواج، نمیﺗوانسته او را از ارث محروم سازد و یا بوسیلهﻯ دیگری او را کیفر دهد. اگر دختری از قبول ازدواجی که پدر وی خواستار آن بود، سرباز میﺯد، همﭼنان پول روزانه و سهم ارث او پیش از مرگ پدر برایﺍش باقی میﻣاند.[13]
کودکانی که فرزندان چنین ازدواجی بشمار میﺭفتند، نخست تحت سرپرستی مادر خود و در خانهﻯ پدربزرگ مادری خویش رشد و تربیت میﻳافتند و اگر کودک دختر بود، پدربزرگ حتی وظیفه داشت که از سن معینی برای او وجهی بطور مقرری تعیین کند.[14]