دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

موسی Moses

No image
موسی Moses

كلمات كليدي : موسي، يوكابد، عمرام، رامسس دوم، هارون، كاليب، يوشع

نویسنده : محمد ضياء توحيدي

حضرت موسی، به عنوان یکی از پیامبران بزرگ الهی،‌ مورد قبول و تکریم تمامی پیروان ادیان ابراهیمی است.در عهد عتیق که مورد قبول تمامی مسیحیان است، ‌از آن حضرت تمجید و تعریف‌های فراوانی شده است. مهم‌ترین منبع موجود از زندگانی آن حضرت کتاب تورات است که تقریبا تمام زندگی موسی از ولادت تا وفات در آن درج شده است.[1]

حضرت موسی در قرن‌های 14 تا سیزده پیش از میلاد می‌زیسته است. آن ‌حضرت احتمالا با "رامسس دوم[2]" که در حد فاصل سال‌های 1279 تا 1213 پیش از میلاد، فرعون مصر بوده، معاصر بوده است. بر اساس گزارش موجود در کتاب مقدس، حضرت موسی از زمانی که هشتاد سال داشت تا پایان عمرش در 120 سالگی، رهبری بنی‌اسرائیل را بر عهده داشته است.[3]

در این نوشتار به زندگانی آن حضرت بر اساس گزارش‌های کتاب مقدس می‌پردازیم و البته نگاهی کوتاه نیز به مطالب موجود در مورد آن جناب در سنت یهودی و مسیحی خواهیم داشت.

نام آن حضرت

نام آن حضرت در زبان‌های فارسی و عربی به شکل موسی، در عبری به شکل מׁשֶה مُشه،‌ در ترجمه‌ی سپتواجینت Mōusēs و در وولگیت Moyses درج شده است.[4]

در کتاب مقدس در مورد علت نام‌گذاری آن حضرت آمده که او را به این دلیل موسی نامید زیرا او را از آب کشیده بود اما حقیقت آن است که این نام در واقع اسمی به زبان مصری است و به معنی "زاییده شده است" می‌باشد.[5]

تاریخ زندگانی حضرت موسی بر اساس کتاب مقدس

تولد و دوران کودکی

نام پدر آن حضرت "عمرام" و نام مادرش "یوکابد[6]" بوده است. طبق گزارش کتاب مقدس، عمرام، با عمه‌ی خود به نام یوکابد ازدواج کرد که موسی و هارون ثمره‌ی این ازدواج بودند.[7]

داستان رها کردن آن حضرت در نهر آب، تا حدودی شبیه به گزارش قرآن در این باب است. در سفر خروج آمده است:

«و شخصی از خاندان لاوی رفته، یکی ازدختران لاوی را به زنی گرفت.و آن زن حامله شده، پسری بزاد.و چون او را نیکو منظر دید، وی را سه ماه نهان داشت و چون نتوانست او را دیگر پنهان دارد، تابوتی از نی برایش گرفت، و آن را به قیر و زفت اندوده، طفل را در آن نهاد، و آن را در نیزار به کنار نهر گذاشت.و خواهرش از دور ایستاد تا بداند او را چه می‌شود.و دختر فرعون برای غسل به نهر فرود آمد.و کنیزانش به کنار نهر می‌گشتند. پس تابوت را در میان نیزار دیده، کنیزک خویش را فرستاد تا آن را بگیرد. وچون آن را بگشاد، طفل را دید و اینک پسری گریان بود. پس دلش بر وی بسوخت و گفت: این از اطفال عبرانیان است. و خواهر وی به دختر فرعون گفت: آیا بروم و زنی شیرده را از زنان عبرانیان نزدت بخوانم تا طفل را برایت شیر دهد؟ دختر فرعون به وی گفت: برو. پس آن دختر رفته، مادر طفل را بخواند. و دختر فرعون گفت: این طفل را ببر و او را برای من شیر بده و مزد تو را خواهم داد. پس آن زن طفل را برداشته، بدو شیر می‌داد. و چون طفل نمو کرد، وی را نزد دختر فرعون برد، و او را پسر شد. و وی را موسی نام نهاد زیرا گفت: او را از آب کشیدم».[8]

آوارگی آن حضرت

زمانی که موسی بزرگ شد به میان عبرانیان آمده و امور ایشان را ملاحظه می فرمود.روزی مشاهده کرد که شخصی مصری، یکی از عبرانیان را کتک می زند.موسی به اطراف نگاه انداخته و زمانی که دید کسی آنجا نیست آن مرد مصری را کشته و جسدش را در ریگ‌ها پنهان ساخت.روز دیگر، دوباره به نزاع میان یک مصری و عبرانی برخورد.موسی این بار نیز مداخله کرده و به فرد مصری گفت چرا همسایه ی خود را می زنی؟ مصری او را مخاطب ساخته و اظهار داشت که آیا می خواهی مرا نیز همانند آن فرد مصری به قتل برسانی؟ موسی از شنیدن این مطلب به هراس افتاد و با خود چنین اندیشید که حتما این واقعه میان مردم شیوع یافته.از دیگر سو، فرعون که این داستان را شنیده بود بر موسی خشمگین شده و بر آن شد که آن حضرت را به قتل برساند. در نتیجه موسی از آن منطقه گریخته و در سرزمین مدیان، ساکن گردید.[9]

ازدواج موسی با دختر رعوئیل (ملقب به یترون)

کاهن مدیان، که "رعوئیل"نام داشت دارای هفت دختر بود که نزد چاه آب آمده بودند تا گله‌ی پدر خویش را سیراب سازند.در این زمان، موسی که بر سر چاه نشسته بود، آنان را کمک کرد تا زودتر گله‌شان را سیراب کنند. زمانی که دختران وی نزد پدرشان باز گشتند و داستان کمک موسی را ذکر کردند، رعوئیل موسی را فراخواند و از وی دعوت کرد تا در منزل او ساکن شود و دخترش "صفوره"را به همسری موسی در آورد.[10]

تجلی خداوند بر موسی و انتخاب شدن آن حضرت به عنوان منجی بنی‌اسرائیل

داستان تجلی خداوند بر حضرت موسی در تورات اینگونه ذکر شده است:

«و اما موسی گله پدر زن خود، یترون، کاهن مدیان را شبانی می‌کرد، و گله را بدان طرف صحرا راند و به حوریب که جبل الله باشد آمد. و فرشته خداوند در شعله آتش از میان بوته‌ای بر وی ظاهر شد، و چون او نگریست، اینک آن بوته به آتش مشتعل است اما سوخته نمی‌شود. و موسی گفت: اکنون بدان طرف شوم و این امر غریب را ببینم که بوته چرا سوخته نمی‌شود.چون خداوند دید که برای دیدن مایل بدان‌سو می‌شود، خدا از میان بوته به وی ندا در داد و گفت: ای موسی. ای موسی. گفت: لبیک. گفت: بدین جا نزدیک میا، نعلین خود را از پای‌هایت بیرون کن، زیرا مکانی که در آن ایستاده‌ای زمین مقدس است. و گفت: من هستم خدای پدرت، خدای ابراهیم، و خدای اسحاق، و خدای یعقوب... پس اکنون بیا تا تو را نزد فرعون بفرستم، و قوم من، بنی‌اسرائیل را از مصر بیرون آوری.

موسی به خدا گفت: من کیستم که نزد فرعون بروم، و بنی‌اسرائیل را از مصر بیرون آورم. گفت: البته با تو خواهم بود...».[11]

در این زمان، موسی به خداوند عرضه داشت که آن‌ها حرف مرا نخواهند پذیرفت. خداوند بدو فرمود: «آن چیست در دست تو؟ گفت: عصا. گفت: آن را بر زمین بینداز. و چون آن را به زمین انداخت، ماری گردید و موسی از نزدش گریخت. پس خداوند به موسی گفت: دست خود را دراز کن و دمش را بگیر. پس دست خود را دراز کرده، آن را بگرفت، که در دستش عصا شد... و خداوند دیگر باره وی راگفت: دست خود را در گریبان خود بگذار. چون دست به گریبان خود برد و آن را بیرون آورد، اینک دست او مثل برف مبروص شد. پس گفت: دست خود را باز به گریبان خود بگذار. چون دست به گریبان خود باز برد و آن را بیرون آورد، اینک مثل سایر بدنش باز آمده بود».[12]

درخواست موسی از خداوند، خشم خدا و انتصاب هارون به عنوان همراه موسی

حضرت موسی، سپس به خداوند عرضه داشت که من مرد فصیحی نیستم.خداوند او را متوجه این نکته فرمود که خداست که خالق گنگ و کر است و به او فرمود که من زبان تو خواهم بود. موسی به این راضی نشده و از خداوند خواست تا کسی را همراه او بفرستد. در این زمان خداوند خشمگین شده و به موسی فرمود که هارون همراه تو خواهد بود.[13]

بازگشت موسی به مصر

حضرت موسی که موظف به حضور در مصر و رفتن پیش فرعون شده بود، راه مصر را در پیش گرفت.

خداوند تصمیم به قتل موسی می‌گیرد!

از نکات عجیب در داستان حضرت موسی آن است که خداوند به یکباره و بدون آنکه دلیلی در کتاب مقدس ذکر شده باشد، تصمیم می‌گیرد که موسی را بکشد! و این در حالی است که موسی را برای آزاد سازی عبرانیان، به سوی فرعون فرستاده است!:

«و واقع شد در بین راه که خداوند در منزل بدو برخورده، قصد قتل وی نمود. آنگاه صفوره سنگی تیز گرفته، غلفه پسر خود را ختنه کرد و نزد پای وی انداخته، گفت: تو مرا شوهر خون هستی. پس او وی را رها کرد».[14]

حضور موسی در دربار فرعون و بدتر شدن وضعیت بنی‌اسرائیل! گلایه موسی از خداوند!

موسی و هارون نزد فرعون آمده و از وی خواستند تا به بنی‌اسرائیل که زیر یوغ فرعونیان قرار داشتند، فرصتی بدهد تا به صحرا رفته و عید نگاه دارند. این درخواست، فرعون را عصبانی کرد و به کارگزاران خود دستور داد تا بر بنی‌اسرائیل، بیش از پیش سخت بگیرند. بنی‌اسرائیل هم نزد موسی آمده و از اینکه کار آنان را دو چندان سخت کرده بود اظهار ناراحتی کردند.

حضرت موسی نیز زبان به گلایه از پروردگار گشوده و به خداوند گفت: «خداوندا چرا بدین قوم بدی کردی؟ و برای چه مرا فرستادی؟ زیرا از وقتی که نزد فرعون آمدم تا به نام تو سخن گویم، بدین قوم بدی کرده است و قوم خود را هرگز خلاصی ندادی».[15]

ظهور ده بلای مختلف بر فرعونیان

موسی که در این زمان هشتاد ساله بود به دستور خداوند به همراه برادرش هارون نزد فرعون بازگشت و معجزه‌ی تبدیل عصا به اژدها را نزد وی انجام دادند. آن‌ها همچنین سحر ساحران را نیز باطل کردند و عصای هارون، عصاهای ساحران را بلعید. فرعون با وجود دیدن این معجزه همچنان از آزاد ساختن بنی‌اسرائیل امتناع ورزید و در نتیجه، خداوند بلاهای مختلفی را بر فرعونیان فرو فرستاد. با این وجود، فرعون همچنان از آزاد ساختن بنی‌اسرائیل امتناع می‌ورزید. در آخرین بلا که طی آن تمامی نخست‌زادگان مصریان، مردند آنان به ستوه در آمده و از حاکمان خواستند تا بنی‌اسرائیل را رها سازند.[16]

غارت اموال فرعونیان توسط بنی‌اسرائیل و فرار آنان به صحرا

در آخرین شب، بنی‌اسرائیل جواهرات مصریان را از آنان خواسته و آنها را غارت کردند. آن‌ها سپس راه دریا (دریای سرخ) را در پیش گرفتند.فرعونیان که از آزاد ساختن بنی‌اسرائیل پیشمان شده بودند به تعقیب آن ها پرداختند.حضرت موسی که اکنون دریا را در پیش روی داشت به دستور الهی دست بر آب زده،‌ دریا را منشق ساخت.بنی‌اسرائیل نیز از درون دریا عبور کردند و زمانی که تمامی قوم، از دریا رد شدند، موسی دوباره دست خود را بر دریا زد و دریا دوباره به هم آمده و فرعونیان را که در میان دریا قرار داشتند به کام خود بلعید».[17]

آنها سپس راه صحرای سینا را در پیش گرفتند و به سمت سرزمین موعود حرکت کردند.

دیدار موسی با خداوند برای دریافت الواح

از مهم‌ترین وقایعی که در طول حضور حضرت موسی به همراه بنی‌اسرائیل در صحرای سینا رخ داد، دریافت الواح از سوی خداوند بود. داستان بالا رفتن موسی به همراه مشایخ بنی‌اسرائیل و دیدن خداوند اینگونه روایت شده است:

«و موسی با هارون و ناداب و ابیهو و هفتاد نفراز مشایخ اسرائیل بالا رفت.و خدای اسرائیل را دیدند، و زیر پای هایش مثل صنعتی از یاقوت کبود شفاف و مانند ذات آسمان در صفا.و بر سروران بنی‌اسرائیل دست خود را نگذارد، پس خدا را دیدند و خوردند و آشامیدند.و خداوند به موسی گفت: نزد من به کوه بالا بیا و آنجا باش تا لوح‌های سنگی و تورات و احکامی را که نوشته‌ام تا ایشان را تعلیم نمایی، به تو دهم. پس موسی با خادم خود یوشع برخاست، و موسی به کوه خدا بالا آمد.و به مشایخ گفت:برای ما در اینجا توقف کنید، تا نزد شما برگردیم، همانا هارون و حور با شما می‌باشند. پس هر‌که امری دارد، نزد ایشان برود..... و موسی چهل روز و چهل شب در کوه ماند.... و چون گفتگو را با موسی در کوه سینا بپایان برد، دو لوح شهادت، یعنی دو لوح سنگ مرقوم به انگشت خدا را به وی داد».[18]

ساختن گوساله توسط هارون! و پرستش آن از سوی بنی‌اسرائیل

بنی‌اسرائیل که با تأخیر طولانی موسی در بازگشت از کوه مواجه شده بودند نزد هارون آمده و از وی خواستند تا برای آنان خدایی بسازد که پیش روی آنان راه برود. هارون نیز درخواست آنان را اجابت کرده و به آنان گفت که گوشواره‌های طلا را نزد او بیاورند.[19] وی سپس گوساله‌ای طلایی را برای آنان ساخت و بنی‌اسرائیل به پرستش آن مشغول گردیدند.[20]

خشم خداوند بر بنی‌اسرائیل

خداوند که از این عمل بنی‌اسرائیل آگاه بود، موسی را از واقعه آگاهانده و به او فرمود که قصد دارد تا بنی‌اسرائیل را هلاک سازد اما موسی از خداوند خواهش کرد تا از گناه آنان صرف نظر کند. خداوند نیز درخواست او را پذیرفته از هلاکت آنان صرف نظر فرمود. حضرت موسی پس از نزول از کوه، بنی‌اسرائیل را دید که مشغول رقص و پرستش گوساله هستند.خشم آن حضرت برافروخته شد و لوحها را شکسته هارون را توبیخ فرمود. پس به بنی‌اسرائیل دستور داد تا به عوض این گناه، شمشیر کشیده و یکدیگر را بکشند. آن‌ها نیز اطاعت کردند و در نتیجه در حدود سه هزار نفر از آنان کشته شدند.[21]

آشکار شدن خداوند بر موسی

سپس تورات داستان آشکار شدن خداوند بر حضرت موسی را روایت می‌کند:«(موسی)عرض کرد:مستدعی آنکه جلال خود را به من بنمایی. گفت: من تمامی احسان خود را پیش روی تو می‌گذرانم و نام یهوه را پیش روی تو ندا می‌کنم، و رأفت می‌کنم بر هر ‌که رئوف هستم و رحمت خواهم کرد بر هر‌که رحیم هستم. و گفت روی مرا نمی توانی دید، زیرا انسان نمی‌تواند مرا ببیند و زنده بماند.و خداوند گفت: اینک مقامی نزد من است.پس بر صخره بایست.و واقع می‌شود که چون جلال من می‌گذرد، تو را در شکاف صخره می‌گذارم، و تو را به‌دست خود خواهم پوشانید تا عبور کنم. پس دست خودرا خواهم برداشت تا قفای مرا ببینی، اما روی من دیده نمی‌شود».[22]

دو لوح جدید و نزول تدریجی دستورات خداوند در طول اقامت بنی‌اسرائیل در صحرا

حضرت موسی، دوباره به مدت چهل شبانه روز به کوه رفت و دستورات زیادی را از خداوند دریافت داشت.او همچنین سخنان عهد یعنی ده فرمان را بر لوح‌ها نگاشت.[23]

از این زمان به بعد بود که حضرت موسی، به مرور دستورات را از خداوند دریافت می‌کرد و آن ها را برای بنی‌اسرائیل تشریح می‌فرمود که داستان این وقایع به تفصیل در تورات ذکر شده است.

رسیدن به سرحد کنعان و فرستادن جاسوسان؛ خشم خداوند بر بنی‌اسرائیل و آغاز آوارگی

پس از آنکه بنی‌اسرائیل به سرحد کنعان رسیدند، حضرت موسی جاسوسانی را اعزام فرمود تا از این سرزمین و جنگاوران آن اخباری را تهیه کنند.

جاسوسان بازگشته و از قدرتمند اقوام ساکن در این سرزمین، سخن‌ها گفتند به گونه‌ای که بنی‌اسرائیل ترسیده و از جنگ با کنعانیان صرف نظر کرده، از دستور خداوند تمرد کردند. تنها دو نفر به نام‌های کالیب و یوشع با بقیه هم‌نظر نبودند. در این زمان، بار دیگر خشم خداوند بر بنی‌اسرائیل افروخته گردید و تصمیم گرفت تمامی آنها را هلاک کند. این بار نیز موسی به درگاه خداوند افتاده و از خدا خواهش کرد تا آنها را هلاک نکند.خداوند نیز از تصمیم خود منصرف گردید! اما فرمود که آنها را چهل سال در بیابان آواره خواهد کرد و هیچ فرد بالای بیست‌سالی از آنان که از فرمان خداوند تمرد کرده، وارد سرزمین موعود نخواهد شد. خداوند از میان بنی‌اسرائیل تنها همان دو نفر یعنی کالیب و یوشع را استثنا فرمود که بعدها موفق به ورود به سرزمین موعود گردیدند. به هر حال از این زمان بود که آوارگی بنی‌اسرائیل آغاز گردید.[24]

خشم خداوند بر موسی و هارون و محروم شدن آنها از ورود به سرزمین موعود

چندی بعد، بنی‌اسرائیل به کمبود آب دچار شدند و دوباره زبان به گلایه گشودند.موسی و هارون از درگاه الهی درخواست کردند تا برای آنان آب برساند.خداوند نیز درخواست آن‌ها را اجابت فرمود اما به آنان فرمود:«چونکه مرا تصدیق ننمودید تا مرا در نظر بنی‌اسرائیل تقدیس نمایید، لهذا شما این جماعت را به زمینی که به ایشان داده‌ام داخل نخواهید ساخت»[25] و بدین‌سان، موسی و هارون نیز به خاطر همراهی با بنی‌اسرائیل و مطرح‌کردن درخواست آنان نزد خداوند از ورود به سرزمین موعود محروم گردیدند.

جنگهای حضرت موسی

از مهم‌ترین بخش‌های تاریخ زندگی حضرت موسی، می‌توان به جنگ‌های آن حضرت با اقوام مختلف اشاره کرد؛ جنگ‌هایی خونین که به دستور خداوند صورت می‌گرفت.[26] به اختصار به گزارش برخی از این جنگ‌ها خواهیم پرداخت.

قتل‌عام آموریان

طبق گزارش کتاب مقدس، بنی‌اسرائیل در طول مسیر خویش به سرزمین آموریان رسیدند. حضرت موسی از "سیحون" پادشاه آن سرزمین خواست تا به او اجازه‌ی عبور از آن سرزمین را بدهد اما پادشاه از چنین اجازه‌ای امتناع ورزید.در نتیجه، بنی‌اسرائیل به آنها حمله کرده و تمامی مردم آن سرزمین را قتل عام کردند: «و تمام شهرهای او را در آنوقت گرفته مردان و زنان و اطفال هر شهر را هلاک کردیم که یکی را باقی نگذاشتیم».[27]

قتل عام مدیانیان! و خشم موسی از زنده‌نگاه داشتن زنان!

گزارش کتاب مقدس از این جنگ نیز شگفت‌آور است. در کتاب مقدس آمده است که بنی‌اسرائیل پس از فتح این سرزمین به قتل‌عام مردم این سامان دست زدند و همه را از تیغ گذراندند:

«و با مدیان به طوری که خداوند موسی را امر فرموده بود جنگ کرده همه‌ی ذکوران را کشتند... و بنی اسرائیل زنان مدیان و اطفال ایشان را به اسیری بردند و جمیع بهایم و جمیع مواشی ایشان و همه‌ی املاک ایشان را غارت کردند و تمامی ‌شهرها و مساکن و قلعه‌های ایشان را به آتش سوزانیدند...و موسی بر رؤسای لشکر یعنی سرداران هزاره‌ها و سرداران صدها که از خدمت جنگ باز آمده بودند غضبناک شد و موسی به ایشان گفت: آیا همه‌ی زنان را زنده نگاه داشتید؟... پس الآن هر ذکوری از اطفال را بکشید و هر زنی را که مرد را شناخته با او همبستر شده باشد بکشید و از زنان هر دختری را که مرد را نشناخته و با او همبستر نشده برای خود زنده نگاه دارید».[28]

دیگر جنگهای حضرت موسی

در کتاب مقدس، جنگ‌های متعدد دیگری نیز نقل شده است. جنگ با عمالیقیان[29] و جنگ با عراد[30] از دیگر جنگ‌های خونینی است که در کتاب مقدس به حضرت موسی و بنی‌اسرائیل نسبت داده شده است.

پایان امر موسی، اعلام جانشینی یوشع، نوشتن تورات و وفات آن حضرت

حضرت موسی، در اواخر عمر خویش و زمانی که صد بیست سال داشت، از سوی خداوند دستور یافت تا یوشع با عنوان وصی خویش به همگان اعلام فرماید. آن حضرت نیز دستور خداوند را انجام داد. سپس تورات را نگاشته و آن را به بنی‌لاوی سپرد.[31]

آن حضرت در نهایت در زمین موآب رحلت فرمود و در دره‌ای مدفون گردید.طبق گزارش تورات، تا کنون احدی از محل قبر آن حضرت خبر ندارد.[32]

آثار و نوشته‌های منسوب به حضرت موسی

طبق اعتقاد سنتی یهودیان و مسیحیان که البته ریشه در کتاب مقدس دارد[33]، تورات نوشته‌ی آن حضرت است.[34]البته این نسبت امروزه مورد پذیرش محققان نیست.[35]

همچنین یهودیان بر این باورند که علاوه بر تورات مکتوب، خداوند تفسیر شریعت را نیز به طور شفاهی به موسی تعلیم داد (تورات شفاهی) که آن حضرت نیز آن را به دیگران تعلیم داد[36] که البته بعدها این مجموعه در قالب "میشنا" به نگارش در آمد.

همچنین مزمورهای 90 و 100 نیز به آن حضرت منسوب است.[37]

حضرت موسی در عهد جدید

در عهد جدید، مطالب اندکی را در مورد آن حضرت می‌توان یافت. از جمله آنکه در اعمال رسولان 7: 20 آمده که حضرت موسی بسیار زیبا بوده است.همچنین در رساله‌ی یهودا[38]، مطلبی در مورد نزاع میکائیل در مورد جسد حضرت موسی ذکر شده است؛ مطلبی که در هیچ یک از نوشته‌های قانونی از آن اثری نیست.[39]

اما مهم‌ترین مطلبی که در عهد جدید در مورد حضرت موسی ذکر شده، داستان ظهور آن حضرت بر مسیح و شاگردان آن حضرت است:

«و بعد از شش روز، عیسی، پطرس و یعقوب و برادرش یوحنا را برداشته، ایشان را در خلوت به کوهی بلند برد... ناگاه موسی و الیاس بر ایشان ظاهر شده، با او گفتگو می‌کردند.اما پطرس به عیسی متوجه شده، گفت که خداوندا، بودن ما در اینجا نیکو است.اگر بخواهی، سه سایبان در اینجا بسازیم، یکی برای تو و یکی بجهت موسی ودیگری برای الیاس.و هنوز سخن بر زبانش بود که ناگاه ابری درخشنده بر ایشان سایه افکند و اینک آوازی از ابر در ‌رسید که "این است پسر حبیب من که از وی خشنودم.او را بشنوید"و چون شاگردان این را شنیدند، به روی در‌افتاده، بینهایت ترسان شدند. عیسی نزدیک آمده، ایشان را لمس نمود و گفت: برخیزید و ترسان مباشید. و چشمان خود را گشوده، هیچ‌کس را جز عیسی تنها ندیدند».[40]

مقاله

نویسنده محمد ضياء توحيدي
جایگاه در درختواره ادیان ابراهیمی - مسیحیت

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
رساله حقوق امام سجاد(ع)

رساله حقوق امام سجاد(ع)

اشاره: برخی محققان میراث علمی امام سجاد(ع) را به سه بخش تقسیم کرده‌اند: روایات، ادعیه (به‌ویژه در صحیفه سجادیه)و رساله حقوق.
Powered by TayaCMS